واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: علامه استاد علياكبر دهخدا
علامه استاد علياكبر دهخدا با نامهاي مستعار: «دَخو»، «نخودِ همه آش»، «خادِمُالفُقَراء»، «دَخوعلي»، «برهنة خوشحال»، «رئيسِ انجمنِ لاتولوتها»، «خرمگس»، «جُغد»، «دَمدمي» و «اسيرالجوال» متولد حدود سال 1297 ه.ق از افتخارات جاودانه ادب پارسي، بنيانگذار لغتنامه دهخدا، شاعر نامدار، فكاهيسراي بزرگ، وطنپرست، آزاديخواه، مبارز و مترجم و روزنامهنگار بلندپاية ايراني است كه دربارة احوال و آثارش مقالهها و كتابهاي فراواني نوشته شده است.
دهخدا پس از طي مدارج تحصيلي علوم قديمه براي تحصيل علوم جديد به مدرسه سياسي رفت. او پس از پايان تحصيل و اشتغال در وزارت امور خارجه همراه با معاونالدوله غفاري به سفارت دول بالكان رهسپار شد و مدتي در اروپا بود. وي به هنگام اقامت در آن سرزمين ضمن انجام كارهاي اداري به آموختن زبان فرانسه و دانشهاي جديد پرداخت. سپس به وطن بازگشت. بازگشت دهخدا به وطن مصادف با روزهاي نخست نهضت مشروطهخواهي بود.
دهخدا بنا به نامههاي سياسي به جا ماندهاش از حدود 13رمضان 1324 ه . ق با حقوق ماهي سي تومان به معاونت و مترجمي مسيو دوبوروك و معاونت امور راجعه به شوسة خراسان منسوب شد. وي پس از شش ماه كار در آن سازمان با عنوان نويسنده و سردبير به همراه جهانگيرخان شيرازي با عنوان مدير و گردانندة امور و ميرزاقاسمخان صوراسرافيل با عنوان صاحب امتياز (= سرمايه) و مدير [مسئول] به تأسيس روزنامه «صوراسرافيل» يكي از ارزشمندترين، موفقترين و پرطرفدارترين روزنامه دوره مشروطيت پرداخت.
مرحوم علامه علياكبر دهخدا پس از عمري مبارزه و تأليف و تصنيف چند كتاب و نوشتن دهها مقاله در ساعت ششونيم روز شنبه هفتم اسفند 1334 ه.ش چشم از جهان برگرفت و به سراي جاودان رهسپار شد.
نمونة آثار طنز منظوم علامه دهخدا:
رؤسا و ملت
خاك به سرم بچه به هوش آمده
بخواب ننه يك سر دو گوش آمده
گريه نكن لولو مياد ميخوره
گرگه مياد بزبزي رو ميبره
اِه! اِه ـ ننه، آخر چته؟ گشنمه
ـ بِتَّركي، اين همه خوردي كَمه؟!
چِخْ چِخْ سگه، نازي پيشي، پيشْ پيش
لاي لايْ جونم، گلم باشي، كيش، كيش
از گُشنگي ننه دارم جون ميدم
گريه نكن فردا بهت نون ميدم
اي واي ننه! جونم داره در ميره
ـ گريه نكن ديزي داره سر ميره
دستم آخش ببين چطو يخ شده
ـ تُف تُف جونم ببين ممه اَخْ شده
سَرَم چرا اِنْقَدهِ چرخ ميزنه
ـ توي سرت شي پيشه چا ميكنه
خِ خِ، خِ خِ... ـ جونم چت شد؟ ـ هاقهاق
واي خاله! چشماش چرا افتاد به طاق؟
اخ تنشم بيا ببين سرد شده
رنگش چرا، خاك به سرم، زرد شده؟
وايْ بَچَم رفت زكف، رود، رود!
ماند به من آه و اَسف، رود، رود!
رباعيات
آزاديِ تو خيال آزادي تست
اين بهره به افسونِ كه ميخواهي جُست
تا دورِ جهان است و جهان، خوابِ تو را
تَعبير به عكس است بِه تَعبيرِ دُرست
***
آبِ منِ بينوا مَبر كآبي نيست
كمتاب به من كه در دلم تابي نيست
خواهم مگرت به خواب گيرم در بَرم
ويرانة چُنانم كه مرا خوابي نيست
***
آن بد كُنِشان كه گوشت بر ديوارند
گويي دايم گوش فراما دارند
كز جمله جهان چو ما تني بگزينيم
در حال به دُژخيمِ اَجَل، بسپارند
***
گويند صَفورايِ تو رَعنا نبود
زيباست به رخ ولي خودآرا نبود
آري نبود از آن كه زيباست رخش
رعنايي آن كند كه زيبا نبود!
پنجشنبه 18 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 157]