واضح آرشیو وب فارسی:ابرار: فوتبال وسياست
فوتبال به عنوان يكى از پرطرفدارترين رشته هاى ورزشى در جهان همواره با جريانات مختلفى عجين مى شود. گاهى، اتفاقات به نحوى جريان سازى مى شود كه جايى براى ناميدن اين رشته مهيج به عنوان يك ورزش باقى نمى ماند. بازيكنان، مربيان و برخى رؤساى باشگاه ها همواره براى رسيدن به اهداف سياسى و اجتماعى خود از ورزش به عنوان يك ابزار استفاده مى كنند تا از آن طريق خود را در جوامع بشرى بيشتر نمايان سازند . آنها گاهى اوقات به حدى از نام و اعتبار برخوردار مى شوند كه حتى براى رسيدن به پست هاى سياسى زحمت زيادى براى جلب حمايت مردم متحمل نمى شوند. در اين مقال ما يك تركيب ۱۱ نفره تشكيل داده و قصد داريم شما را با تعدادى از نام هاى مشهور ورزشى جهان كه با سياست هم ميانه خوبى دارند، آشنا نماييم. سيلويو برلوسكنى مالك باشگاه ميلان به عنوان چهارمين گزينه ، از نظرتان مى گذرد:
برلوسكنى، سياسى ترين ورزشى جهان
مرد سياسى فوتبالى ديگر ما سيلويو برلوسكنى است كه براى سومين بار به
نخست وزيرى ايتاليا انتخاب شده است و همين كافى است كه ما او را رئيس مردان سياسى فوتبال بناميم۲۶. ژانويه سال ۱۹۹۴ سيلويو برلوسكنى سخنرانى بسيار مهمى درباره ارتباط تنگاتنگ فوتبال و سياست ايراد كرد.مرد ثروتمند ايتاليايى توضيحاتى درمورد انگيزه خود از ورود به سياست بيان داشت: «من از اين رو وارد بازى شده ام كه نمى خواستم در كشورى غيرآزاد (بسته) زندگى كنم كه به دست افرادى بى تجربه اداره مى شود.»همانطور كه «پدى آگنئو» در كتابش كه محور آن فوتبال ايتاليايى است عنوان كرده ،عبارت كليدى، «وارد بازى شدن» است. برلوسكنى، مالك باشگاه ميلان، خود جزو الفباى زبان فوتبال است. سياستمردانى از «بنيتو موسيلينى» گرفته تا «نلسون ماندلا» وارد اين بازى شده اند اما برلوسكنى اولين مرد سياسى فوتبال است.
فورزا برلوسكنى
سال ها پيش يعنى سال ۱۹۸۰ برلوسكنى فعاليت خود را در فوتبال به صورت
نه چندان جدى آغاز كرد، زمانى كه كانال تلويزيونى او امتياز پخش بازى هاى ايتاليا را براى رقابت هاى «موندياليتو» در اروگوئه خريد. موفقيت او در ايتاليا طورى مورد تقدير قرار گرفت كه مى توانست پايه گذار يك امپراتورى در فوتبال باشد. گر چه به نظر مى رسيد برلوسكنى يكى از هواداران اينتر است (در حقيقت او يك بار سعى داشت اين باشگاه را خريدارى كند) سال ۱۹۸۶ كنترل ميلان را بر عهده گرفت. در آن زمان، آنها تازه از رسوايى يك ارتشاء بيرون آمده بودند اما برلوسكنى تيم را قهرمان اروپا كرد و در سال ۱۹۹۴ هنگامى كه مقامات ايتاليايى در منجلاب ارتشاء خود غرق شده بودند باز هم آنها را نجات داد. رأى دهندگان ايتاليايى نگران فساد سنتى حزب هاى سياسى بودند و اين چنين بود كه برلوسكنى نام فورزا ايتاليا (زنده باد ايتاليا) را بر اساس يك سرود فوتبال براى حزب سياسى خود بنيان نهاد. او كانديداهاى حزب خود را مانند فوتباليست هاى تيم ملى ايتاليا «آتزورى» ناميد و نام حزب محلى خود را كلوب نامگذارى كرد. هيچ كدام از اين اتفاقات تصادفى نبود. «جان فوت» در خاطرات خود از فوتبال ايتاليا مى نويسد: مشاوران برلوسكنى به اين نتيجه رسيدند كه تنها با فوتبال است كه مى توان ايتاليايى ها را متحد كرد. نيمى از رأى دهندگان، هواداران دوآتشه فوتبال بودند. برلوسكنى در نهمين ماه نخست وزيرى خود قول داد كه ايتاليا را مانند تيم ميلان قهرمان كند و تعجبى نداشت كه بيشترين آراى او از ميان هواداران تيم ميلان بود. يك بار هنگامى كه دربى شهر ميلان با زمان رأى گيرى مقارن شد، او مسابقه را كنسل كرد، احتمالاً براى اينكه مطمئن باشد حاميان بيشترى مى روند و رأى مى دهند. رابطه ميلان و حزب فورزاى ايتاليا صرفاً شاخ و برگ پيدا كرد اما تعدادى از حاميان ميلان كه از برلوسكنى در نقش يك سياستمدار متنفر بودند به تيم هاى ديگرى تمايل پيدا كردند. «توماسو پليزارى» يك از هواداران اينتر در كتاب كميك خود به نام «ميلان نه» به بحث در اين باره مى پردازد؛ «اگر ميلان با برلوسكنى فرضاً مورد تنفر بود (تنفر براى ما اينترى ها و براى بقيه كه در كل ايتاليا پخش هستند) با تشكر از نخست وزير اين تنفر به عينيت تبديل شده است مستقل از اينكه شما طرفدار چه تيمى هستيد.» برلوسكنى از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ دوباره نخست وزير شد كه به اين طريق توانست كنترل ۳ امر حياتى ايتاليايى ها را به دست بگيرد؛ سياست، فوتبال و تلويزيون. ايتاليا به كشورى بدل شد كه رأى دهندگان برلوسكنى و مخالفان او در تلويزيون به تماشاى تيم او مى نشستند كه از طرف دولت خودش تقويت مى شد. تنها چيزى كه برلوسكنى به عنوان نخست وزير به آن نپرداخت، عدم استفاده از قدرت در اختيار خود براى ايجاد امنيت در استاديوم ها بود. شايد آخرين نشانه از برلوسكنيسم، هجوم كارت رمزگشاى كانال تلويزيونى به خانه ايتاليايى ها بود چرا كه براى گرفتن كانال تلويزيونى برلوسكنى بايد از آن استفاده مى كردند. عده كمى ابتدا با ناراحتى يكى از آنها را خريدند و از اين رو به هر خريدار يك تخفيف مالياتى خوب از طرف دولت داده شد.
كالچو هميشگى است
سياست ورزشى ايتاليا هم مانند فوتبالش قهرمان جهان است. گرچه، كشورهاى ديگرى هم در تبعيت از ايتاليا اين كار را آغاز كرده اند. ناكارآمد شدن حزب هاى سياسى سنتى كه در سال ۱۹۹۰ در ايتاليا رخ داد، ممكن است در هر جاى ديگرى هم تكرار شود. بعد از جنگ سرد، ايدئولوژى هاى قديمى مسأله ساز شد. رأى دهندگان ديگر حزب سياسى خود را از والدينشان به ارث نمى بردند. رشد فروشگاه هاى ارزان با كيفيت نه چندان عالى زمينه ساز نسلى با قهرمان هاى تازه شد؛ به خصوص افرادى مانند ورزشكاران و باشگاهداران. در آمريكا، مدير عامل تيم بيسبال «تگزاس رنجرز» به اندازه كافى شهرت داشت تا فرماندار ايالت تگزاس شود. همه ما مى دانيم كه «جرج دبليو بوش» به كجا رفت؟ ورزشكاران سابق يعنى «جسه ونتورا» و «آرنولد شوارتزينگر» فرماندار ايالتى شدند. در ليبريا، جايى كه سياستمداران سنتى به عينه بيش از ايتاليا شكست خوردند، «جرج وه آ» فوتباليست سال ۲۰۰۵ به عنوان رئيس جمهور انتخاب شد. دسامبر گذشته در آرژانتين مدير تيم «بوكا جونيورز»، «موريكو مكرى»، شهردار شهر بوينس آيرس شد. آيا قدم بعدى او رياست جمهورى است؟ تنها يك سؤال در مورد برلوسكنى باقى مى ماند؛ آيا او از فوتبال براى رسيدن به سياست استفاده كرده است يا سياست يك شغل فرعى در كنار نقش اصلى او در فوتبال است؟ در ايتاليا سياستمدارانى مى آيند و مى روند اما كالچو هميشگى است.
پنجشنبه 18 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابرار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 161]