واضح آرشیو وب فارسی:بازتاب آنلاین: تلويزيون - هدفگذاري نامعلوم براي مجموعههاي دقيقه 90
تلويزيون - هدفگذاري نامعلوم براي مجموعههاي دقيقه 90
كيوان كثيريان:هنوز درست و حسابي نفهميدهام كه چطور همه اين قانون نانوشته را پذيرفتهاند كه حتما در ماه رمضان بايد سه چهار سريال توليد شود و روي آنتن برود. آيا اين سنت سفت و محكم كه از ابتداي دهه 80 باب شده قرار است فضاي معنوي ماه رمضان را در خانوادهها تقويت كند؟ آيا قرار است روزهداران را بعد از تحمل يك روز سخت، سرگرم كند؟ قرار است پند و اندرز و درس اخلاق بدهد؟ قرار است فضاي ماه رمضان را شادتر كند؟ و آيا با تمام اينها قرار است همچنان اين سريالها بدون برنامهريزي كلان و در دقيقه 90 فقط براي پر كردن آنتن شبكهها توليد شوند؟ آيا بناست همچنان آزمون و خطا ادامه داشته باشد؟ راه و رسم سريالهاي سالهاي اخير تلويزيون نشان از نوعي تقسيمبندي در مضمون اين مجموعهها دارد؛ حداقل يكي از شبكهها حتما مجموعه طنز روي آنتن ميفرستد، يكي از شبكهها يك مجموعه اخلاقي وزين پخش ميكند، يك شبكه به درام اخلاقي كه اكثرا رگههاي طنز دارد و گاه به درام اشكانگيز بدل ميشود، ميپردازد و يك شبكه ديگر هم ماوراء، شيطان و برزخ را در دستور كار دارد. از مجموعههاي نوع اول در سالهاي اخير ميشود به متهم گريخت، زير زمين، خانهبهدوش يا همين بزنگاه اشاره كرد، از مجموعههاي نوع دوم، صاحبدلان، ميوه ممنوعه، گمگشته يا همين مثل هيچكس قابل ذكرند. شكرانه، يك وجب خاك، رسم عاشقي رانتخوار كوچك، براي آخرينبار، مرده متحرك، همراز و همين مامور بدرقه از جمله نمونههاي دسته سومند و دسته چهارم نمونههايي مثل كمكم كن، او يك فرشته بود، آخرين گناه، اغما يا همين روز حسرت را در خود جاي ميدهد. تجربه نشان داده كه معمولا مجموعههاي دسته اول، مخاطبان افزونتري را به خود جلب ميكنند، مجموعههاي دسته دوم معمولا به لحاظ كيفي موفقتر و قابلتوجهترند، مجموعههاي دسته سوم معمولا كيفيت نازلتري دارند و زياد مورد توجه قرار نميگيرند. در اين دسته آثاري ديده ميشوند كه فلسفه و حكمت توليد و پخششان سوالبرانگيز ميشود.
مجموعههاي دسته چهارم نيز در سالهاي اخير جنجاليتر و پرحاشيهتر بودهاند و غالبا مخاطبان قابل توجهي را هم به خود جلب ميكنند، عالم غيب و ارتباط آدمها با ماورا، محور اصلي اين مجموعهها به حساب مي آيند. تصويركردن عالم برزخ، شيطان، روح، پري و امثال اينها از چالشبرانگيزترين موضوعاتي است كه در سالهاي اخير ميان متشرعان و اهل رسانه محل مناقشه بوده است. يكي از آفات اين دسته مجموعهها ترويج نگاه عوامانه به عالم غيب است. به هر روي يكي از دلايل عمده توجه برنامهسازان به قصههايي با موضوع ماوراءالطبيعه، بستر بكر داستاني و جذابيتهاي ظاهري و باطني آن است. قابليتهاي تصويري خاص و جالب توجه، موجب ميشود تكنيكهاي جلوههاي بصري در اين مجموعهها شكل پيشرفتهتري به خود بگيرد و به اجراي قابل قبولتري برسد.
سعيد سلطاني، قاسم جعفري، رضا عطاران، سيروس مقدم و اخيرا عليرضا افخمي پاي ثابت مجموعههاي ماه رمضان در سالهاي اخير بودهاند. مروري بر سريالهاي سالهاي اخير نشان ميدهد كمبينندهترين مجموعهها را شبكه پنج توليد كرده (كه غالب از دسته سوم سريالها هستند) و پربينندهترينها متعلق به شبكه سومند (كه غالبا از دسته اول سريالها هستند).با توجه به طبقهبنديهايي كه برشمردم با يك نگاه كيفي روند شكلگيري شخصيتهاي اين مجموعهها نيز قابل بررسي است و مضامين مشترك بسياري در اين سريالها به چشم ميخورد. مضامين اخلاقي و تمهاي اخلاقگرايانه در اغلب مجموعهها موجب ميشود آدمهاي خوب و بد در دو قطب كاملا مشخص و رودرروي هم مستقر شوند و در اغلب موارد از ابتدا تكليف پايان داستان و سرنوشت آدمها قابل پيشبيني باشد. عنصر مهمي كه در اين ميان حرف اول و آخر را ميزند «تحول» است. تحول شخصيت يا شخصيتهاي اصلي قصه كه در بسياري از موارد دچار خطاهاي ريز و درشت ميشوند يا حتي تحول بدمنهاي داستان در اكثر مجموعهها به چشم ميخورد. در اين ميان آنچه باعث تحول ميشود، بارقههاي معنوي و روحاني است كه از جانب عالم معنا و ماورا به چشم دل شخصيت خطاكار ميجهد و بيدارش ميكند. در برخي موارد هم سر او به سنگ ميخورد و متنبه ميشود. اين تحول و تنبيه معمولا با از كف رفتن بهره مادي قابل توجهي همراه ميشود (گنج، پول دزدي، اموال منقول و مستغلات)در اغلب موارد دست خدا از آستين يك شخصيت بيعيب و نقص و عاري از خطا بيرون ميآيد كه غالبا روحاني محل است يا حاج آقايي كه گويا به مرتبه انسان كامل نزديك شده است. معمولا مرحله تحول شخصيتها آنقدركش پيدا ميكند كه تحول، در روزهاي پاياني ماه رمضان اتفاق بيفتد و عموما تحول ياد شده پس از شبهاي قدر و ديدن معنويت فراگير و تاثيرگذار اين شبها از سوي كسي كه قرار است متحول شود، رخ ميدهد. در اين ميان در برخي مجموعهها مرحله تحول، منطقي و منطبق با اصول داستاني انجام ميگيرد و در بسياري ديگر از سريالها اين مرحله آنقدر آبكي و باسمهاي طراحي ميشود كه از حداقل تاثيرگذاري نيز ناتوان ميماند.
از نمونههاي خوب در زمينه تحول شخصيتها ميتوان به صاحبدلان، زيرزمين، ميوه ممنوعه و گمگشته اشاره كرد. شخصيتهاي مجموعههاي ماه رمضان نيز به تبعيت از مضمون اصليشان غالبا از اجتماعات و طبقات بهخصوصي انتخاب ميشوند. گاه يك عارف زاهد، گول شيطان را ميخورد و گاه يك جاهل سرگذر، روند تحول مثبت را طي ميكند. گاه يك پزشك خدانشناس به دين روي ميآورد و گاه يك انسان طمعكار كه به دنبال يافتن گنج است، گنجي ديگر مييابد و به معرفت دست پيدا ميكند و گاه يك دزد خلافكار، درستكار ميشود و راهي صراط مستقيم. در اكثر قصههاي اين مجموعه، يك پاي ثابت، عشق ـ البته كاملا به معناي «خاطر خواهي»ـ است. عشق عنصري است كه ميتواند آدمها را دگرگون كند و معمولا در اين مجموعهها بهعنوان عنصر كمكي و تسريعكننده روند تحول به ياري فيلمنامهنويس و كارگردان ميآيد. البته طبيعتا اين تحول با خاطرخواهي، گاه شخصيت مثبت را به حضيض ميكشاند (مثل ميوه ممنوعه يا او يك فرشته بود) يا شخصيت منفي را به جاده صلاح رهنمون ميشود (مثل زير زمين يا رسم عاشقي). اين عشق در برخي داستانها محوريت پيدا ميكند ولي در برخي داستانها كمرنگتر است و در حاشيه قصه اصلي قرار ميگيرد. اكثر قصهها يك روحاني يا شخصيتي با همان كاركرد را درون خود جاي دادهاند كه هر جا نياز بود هشدار بدهد يا وارد عمل شود و هر جا لازم بود شخصيت اصلي ملجا و مامن داشته باشد و همواره بتواند پيام رستگاري را از منبعي بشنود. گاه اين شخصيتها در داستان حضور فعالتري دارند (نظير ميوه ممنوعه يا او يك فرشته بود) يا در كنار ساير شخصيتها در داستان حاضرند و به فراخور نياز، ديده ميشوند.در ميان اين سريالها آنهايي نزد عامه مخاطبان تلويزيون موفقتر بودهاند كه شخصيتهاي اصلي خود را از ميان مردم كوچه و بازار برگزيدهاند و فضاي آنها به زندگي عامه مردم نزديكتر بوده است. يكي ديگر از ويژگيهاي اين دسته از مجموعهها بهرهگيري از قصههاي عامهپسندي است كه معمولا با چاشني طنز به مخاطب عرضه ميشود و غالبا اقبال عامه را نيز در پي دارند. از نمونههاي موفق اينگونه، ميتوان به زيرزمين، خانه به دوش و تا حدودي متهم گريخت اشاره كرد. اما مسيري كه اينگونه مجموعهها طي كردند تدريجا به انحراف كشيده شد.
سازندگان اين مجموعههاـ مشخصا رضا عطارانـ به استفاده مجدد از فرمولهاي پيش آزموده خود دست زدند و تيپهاي شناخته شدهاي كه پيشترها عامه مخاطبان نسبت به آنها واكنش مثبت نشان دادند عناصر ثابت اين سريالها شدند، از سوي ديگر جنس شوخيهاـ چه شوخيهاي كلامي و چه موقعيتهاي خندهدارـ كاملا دچار تكرار يكنواختي، ضعف و نزول شد و طبعا نمونههاي جديدـ نظير بزنگاه و مامور بدرقهـ هرگز موفقيت نمونههاي پيشين خود را ـ نظير خانهبهدوش يا زيرزمينـ تكرار نخواهند كرد. مضاف بر آنكه حال ديگر مزهپرانيهاي شيرين به توهين و ناسزاهاي زننده و شخصيتهاي سادهلوح اما دوستداشتني به شخصيتهاي كلاش، طماع، پرخاشگر، معتاد و مشمئزكننده بدل شدهاند. موقعيتهاي داستاني كه نقد اجتماعي و نمايش عادات ناپسند فردي را با خود داشتند و حاكي از نگاه نقادانه نويسنده و كارگردان بودند بدل به موقعيتهاي ضعيف و كمعمق كميك شدند. كار بزنگاه اما امسال از اين حرفها فراتر رفته است. طنز سالم و هوشمندانه هميشگي عطاران، اينبار در سطح يك سلسله «مسخره بازي» مانده است. عطاران و نويسندگانش براي جلب مخاطبان هميشگيشان دست به دامان حوزههاي كم آزمودهتر شدهاند كه پيشتر ميتوانست جزء خط قرمزهاي تلويزيوني محسوب شود، غافل از آنكه عاديسازي معضلاتي همچون اعتياد و جذاب و مطبوع نشان دادن رفتارها و عاداتي چون طمعورزي، كلاشي، بياحترامي كوچكترها به بزرگها و...، بزنگاه را در ميان آثار عطاران استثنا ميكند. يكي از نمونههاي موفق سالهاي اخير در مجموعهسازي ماه رمضان سريال صاحبدلان است. مجموعهاي كه اين شبها ـ نيمهشبهاـ مجددا در حال پخش است. طراحي داستان بهگونهاي اعجابآور با تار و پود قصص قرآن در هم تنيده شده و جدا از جذابيتهاي دراماتيكش، تفكربرانگيز و تكاندهنده از آب درآمده است. اجراي بسيار خوب محمدحسين لطيفي از فيلمنامه شاهكار عليرضا طالبزاده تا مدتها در ذهن بسياري از مخاطبان اين مجموعه اثري مفيد و سازنده باقي خواهد گذاشت.
از ديگر مجموعههاي موفق اين سالها ميتوان به ميوه ممنوعه اشاره كرد كه با تركيب چند داستان مشهورـ از جمله شيخ صفان و شاه ليرـ و امروزي كردن آنها يك مجموعه جذاب، ديدني و البته جسورانه در كارنامه تلويزيون ثبت شد. فيلمنامه استوار عليرضا كاظميپور و عليرضا نادري و اجراي درست حسن فتحي از نكات مهمي است كه منجر به توفيق اين مجموعه شد. سوال آغازين اين مطلب، بهنظرم هنوز مهمترين پرسش حال حاضر است. اهداف تلويزيون از پخش اين سريالها در ماه رمضان چيست؟ شايد پاسخ دادن به اين سوال بتواند بسياري از شائبهها و شبهات را برطرف كند. اگر قرار است فضاي معنوي ماه رمضان در خانوادهها تقويت شود آيا جايي براي طنزهاي سخيف و ناسزاهاي زننده بزنگاه باقي ميماند؟ آيا تلويزيون اصلا براي خود وظيفهاي شبيه انتقال اطلاعات مذهبي و معارف مربوط به ماه رمضان در قالب سريالها قائل است؟ اگر هست، اين وظيفه با سريالهايي نظير بزنگاه يا مامور بدرقه به انجام خواهد رسيد؟ آيا سران سازمان صداوسيما به تناسب محتواي سريالها با فضاي ماه رمضان اعتقادي دارند؟
آيا سرمايهگذاري روي مجموعههايي نظير صاحبدلان براي تلويزيوني كه هزينه بيش از 300 تله فيلم متوسط را در سال ميپردازد كار دشواري است؟ آيا اصلا قرار است ماهيت سريالهاي ماه رمضان با سريالهاي ايام ديگر سال ـ مثلا ايام نوروزـ تفاوتي داشته باشد؟ اگر پاسخ مثبت است چرا ترشوشيرين و پيامك از ديار باقي در ماه رمضان پخش نشوند و چرا امثال بزنگاه براي عيد نوروز روي آنتن نروند؟اصلا برنامهريزان تلويزيون و همچنين فيلمنامهنويسان و كارگردانان، تفاوتي ميان جنس طنز در سريالهاي ماه رمضان و طنز در سريالهاي مثلا عيد نوروز قائل هستند؟ آيا قرار است همچنان اين سريالها در ضيق وقت و در دقيقه 90 سفارش داده شوند؟ آيا برنامهريزان تلويزيون تقويم جيبي ندارند كه يادشان بيفتد سال آينده هم ماه رمضاني هست و ميشود از امسال براي سال آينده برنامهريزي كرد؟آيا با اين برنامهريزي اصولا ميتوان انتظار كيفيتي در خور توجه و قابل قبول را داشت؟ آيا وقت آن نرسيده كه ميان توليد سريالهاي مناسبتي با خم رنگرزي تفاوت قائل شويم!شايد بد نباشد يكبار هم كه شده مسوولان سازمان صداوسيما بنشينند و سر فرصت توليدات سالهاي گذشته خود را در ماه رمضانـ و به طريق اولي شيوه برنامهريزي كلان خود در سالهاي اخير راـ بازنگري و ارزيابي كنند.
سه شنبه 16 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بازتاب آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 158]