واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: ايسكانيوز از دادسراي جنايي تهران گزارش مي دهد هولناك ترين جنايت پاييز 87 تهران
تهران- خبرگزاري ايسكانيوز : مرد عصيانگري ، پسر خردسالش را قرباني تكان دهنده ترين جنايت پاييز 1387تهران كرد.
به گزارش روز سه شنبه خبرنگار گروه حوادث ايسكانيوز: افسر نگهبان كلانتري 158 كيانشهر ، عصر دوشنبه كشته شدن پسر چهار ساله اي به نام «علي اكبر» را با دادسراي جنايي پايتخت در ميان گذاشت.
دقايقي بعد بازپرس «محمد شهرياري» كشيك دادسراي ناحيه 27 و افسران دايره 10 اداره آگاهي مركز به ساختمان مورد نظر در شهرك شهيد بروجردي (جنوب شرق تهران) رفتند و با ديدن جنازه سر بريده پسر كوچولو رسيدگي به هولناك ترين جنايت پاييز 1387تهران را در دستور كار خود قرار دادند.
در آن ميان «اسماعيل» پدر 36 ساله «علي اكبر» كه اين ماجراي تلخ را رقم زد و در خودكشي ناكام ماند به بيمارستان «سينا» فرستاده و جنازه به پزشكي قانوني سپرده شد.بازپرس شعبه هفتم دادسراي جنايي تهران به ايسكانيوز اعلام كرد : تلاش پزشكان براي نجات «اسماعيل» از مرگ ادامه دارد و هنوز راز جنايت هولناكش مشخص نيست. «شهرياري» گفت: شواهد نشان مي دهد جاني به تازگي اعتياد خود را ترك كرده بود اما از بيكاري و فقر مالي رنج ميبرد.
تحقيق روانشناسان نشان مي دهد بيش تر فرزندكشيها به دست پدران و بر اثر محروميتهاي مختلف صورت ميگيرد.
دكتر «فربد فدايي» با بيان اين مطلب اضافه كرد : كشتن فرزند دلايل مختلفي دارد.گاهي اوقات، فرد مبتلا به يك بيماري شديد رواني است ؛ براي نمونه در افسردگيهاي شديد ممكن است پدر يا مادر، با اين احساس كه فرزند آنان هيچ نصيبي جز بدبختي ندارد و آينده تاريكي در انتظار او است دست به جنايت بزنند.
وي ادامه داد : در بيماري اسكيزوفرنيا ، ممكن است بيمار تحت تاثير هذيانها و توهمات، افكاري در مورد ضرورت قتل فرزند به او القا شود و او را به جنايت وا دارد.
اين روانشناس اظهار داشت : نوعي ديگر از اختلالات رواني به نام نابسامانيهاي هذياني تحت تاثير سوء ظن قرار دارد و ممكن است مرد با اين خيال كه فرزند متعلق به خودش نيست و ناشي از رابطه نامشروع است اقدام به قتل كند.
دكتر «فدايي» تصريح كرد: شمار فرزندكشي بر اثر اختلالات رواني، در مجموع كم است.خيلي از موارد فرزندكشي ناشي از نوع ديگري از آسيب هاي رواني است كه به اختلال انفجاري دورهاي موسوم است ؛ به اين معني كه فرد بر اثر عوامل جزيي ، به شدت تحريك پذير و پرخاشگر شود.براي نمونه گريه ، خنده و يا نافرماني فرزند ، او را به شدت تحريك پذير كند.
وي خاطر نشان ساخت : در موارد ديگر با فردي رو به رو هستيم كه اين اختلالات رواني را ندارد بلكه تحت تاثير محروميتهاي اجتماعي و مشكلات مالي ، در شرايط دشواري قرار ميگيرد و فرزند خود را به قتل ميرساند.
اين روانپزشك تاكيد كرد: مشكلات رفتاري كودك و نبودن حمايتهاي اجتماعي منجر به اين شكل از كودك آزاري ميشود كه از انواع ديگر شايعتر است.معمولا پدر و مادري كه فرزندشان را مي كشند خود نيز دوران كودكي تلخي داشته اند.به همين خاطر قبل از هر چيز بايد به فكر درمان آسيبهاي جسمي و رواني كودك آزار ديده بود.گزارش ايسكانيوز مي افزايد،دكتر فدايي ادامه داد: آيا ماندن كودك آزار ديده نزد پدر و مادرش صحيح است ؟ در جواب به اين سوال بايد اظهار داشت پدر و مادر كودك آزار ديده ، خود مشكلات عديده رواني دارند و بهتر است پس از درمان آنان، كودك در همان محيط خانوادگي پرورش يابد.در مواردي هم كه مشكل شديد و درمان ناپذير ميشود بهتر است كه كودك در محيط ديگر پرورش يابد.
در همين حال بايد تاكيد كرد ماده 220 قانون مجازات اسلامي ، پدر يا جد پدري را در صورت كشتن فرزند از مجازات مرگ (قصاص نفس) معاف داشته كه همين مسئله چالشهاي فراواني را با توجه به روند روبه رشد پديده فرزندكشي در جامعه حقوقي كشور به دنبال داشته است.
كشته شدن فرزند از سوي پدر يا جد پدري؛ ماده 220 قانون مجازات اسلامي در اين مورد اشعار ميدارد: ا- «پدر يا جد پدري كه فرزند خود را بكشد، قصاص نميشود و به پرداخت ديه قتل به ورثه مقتول و تعزير محكوم خواهد شد.»
2- در صورتي كه شخص كسي را به دليل اعتقاد به قصاص يا مهدورالدم بودن بكشد و اين امر بر دادگاه ثابت شود؛ تبصره دو ماده 295 قانون مجازات اسلامي بيان ميدارد: در صورتي كه شخصي كسي را با اعتقاد به قصاص يا مهدورالدم بودن بكشد و اين امر بر دادگاه اثبات و بعد معلوم شود مجني عليه مورد قصاص يا مهدورالدم نبوده، قتل به منزله خطاي شبيه عمد است و اگر ادعاي خود را در مورد مهدورالدم بودن مقتول به اثبات برساند، قصاص و ديه از او ساقط است.»
3- قتل ديوانه توسط عاقل؛ ماده 222 قانون مجازات اسلامي نيز در اين خصوص ميگويد: «هرگاه عاقلي ديوانهاي را بكشد، قصاص نميشود؛ بلكه بايد ديه قتل را به ورثه مقتول بدهد و در صورتي كه اقدام وي باعث اخلال در نظم جامعه يا خوف شده و يا بيم تجلي مرتكب يا ديگران رود، باعث سه تا ده سال زندان تعزيري خواهد بود.»
4- قتل به دست ديوانه يا نابالغ؛ ماده 221 قانون مجازات اسلامي بيان ميدارد: «هر گاه ديوانه يا نابالغي عمداً كسي را بكشد، خطا محسوب و قصاص نميشود؛ بلكه بايد عاقله آنها ديه قتل خطا را به ورثه مقتول بدهند.»
5 - قتل از سوي فرد مست مسلوب الاختيار؛ ماده 224 قانون مجازات اسلامي در اين باره اظهار ميدارد:«قتل در حال مستي موجب قصاص است ، مگر اينكه ثابت شود بر اثر مستي به طور كل مسلوب الاختيار بوده و قصد از او سلب شده و قبلا براي چنين عملي خود را مست نكرده باشد.در صورتي كه جنايت باعث اخلال در نظم جامعه يا خوف شده يا بيم تجري مرتكب و ديگران رود موجب سه تا 10 سال زندان تغزيري خواهد بود.»
6- چنانچه مجني عليه پيش از مرگ، جاني را از قصاص نفس عفو كرده باشد؛ ماده 268 قانون مجازات اسلامي نيز اشعاري دارد: «چنانچه مجني عليه پيش از مرگ جاني را از قصاص نفس عفو كند، حق قصاص ساقط ميشود و اولياي دم نميتوانند پس از مرگ او مطالبه قصاص كنند.»
7 - هر گاه مسلماني كافري را بكشد، قصاص نميشود. (مفهوم ماده 207 قانون مجازات اسلامي)
8 - گر كسي به قتل عمد شخصي اقرار و پس از آن ديگري به قتل عمد همان قرباني اعتراف كند در صورتي كه نفر اول از اقرارش برگردد، قصاص يا ديه از هر دو ساقط است. (ماده 236 قانون مجازات اسلامي)
9 - هر گاه مادري جنين زنده خود را به عمد سقط كند.(مواد 622 تا 624 قانون مجازات اسلامي)525/125
سه شنبه 16 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 86]