واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: دريچه تنديس، كتابى هميشه باز
[پروانه توكلى ]
قسمتى از راهروهاى پردرخت پارك بهشت مادران ما را به سوى تنديسى حجم يافته در دل آسمان مى برد؛ تنديسى كه از هر سو به آن نگاه كنى، رها شدنش را در آغوش آسمان خواهى يافت و نيز آرامشى ملكوتى را در چهره اى كه گويى دارد ادراكى آسمانى را تجربه مى كند.//
اين تنديس كه يكى از آخرين آثار ايرج محمدى است (ارديبهشت ۸۷) به ياد تمام بانوان شهيد دوران انقلاب و جنگ در محوطه اى خلوت از پارك و روى سكويى بلند بنا شده و مجسمه بانويى است كه انگار در لحظه اى از حركت و عروج به سمت آسمان حجم يافته كه براى هر بيننده شايد احساسى غير از نزديك شدن به وسعتى عاطفى يا روحى تعالى يافته را بر نيانگيزد.
محمدى درباره اين اثر فيگوراتيو خود مى گويد: تاكنون شايد از بانوان شهيد دوران انقلاب و جنگ كمتر ياد شده باشد، بانوانى كه در تظاهرات كشته شده اند يا آنانى كه در دوران جنگ پشت جبهه ها حضور داشتند و يا در بيمارستان ها و مراكز درمانى، پزشك، پرستار و.// بوده اند و به شهادت رسيده اند. خيلى سعى كردم به شخصيت درونى اين انسان به عنوان مادر بها بدهم كه در توصيف آن به شخصيت مادرم كه خيلى برايم مقدس است، هم نظر داشته ام، به هر حال شايد آن احساسات بزرگ اين چنين در جايى ماندگار شود.»
محمدى كه تربيت يافته استادى چون قهارى، مجسمه ساز پيشرو و برجسته است، با وجود آن كه پس از پايان دوران هنرستان با تلاش و اشتياق فراوان براى ادامه تحصيل راهى ايتاليا مى شود، پس از به پايان رساندن تحصيلات به واسطه دلبستگى هايش به آب و خاك و مردم، زندگى و كار در فرنگ را رها كرده و به وطن باز مى گردد و دوره جديدى از فعاليت هنرى اش كه همان تلفيق آموزه هاى آكادميك دانشكده رم در خصوص درك شيوه هاى هنر نو جهان، همراه با بهره گيرى از عناصر فرهنگى و مردمى ايرانى و به كارگيرى رويكرد تازه اى از نگاه زيبايى شناسانه و هستى شناسانه كه از پيوند و دوستى با احساسات مردمى نشأت مى گيرد را آغاز مى كند.
آنچه كه از شخصيت اين هنرمند و آثار وى در اولين مواجهه و تماشا در نظر مى ماند، پرهيز از تكلف و پيچيدگى در رفتار يا نگاه به اطراف و زندگى است. او سادگى را حتى در نحوه سخن گفتن رعايت مى كند يا نه، جايى در ناخودآگاهى اش به آن دلبسته است و شايد همين سبب شده تا سادگى و صداقت را به طرزى بى واسطه در احساساتش هنگام كار و ارتباط آن با مردم مطرح كند. «رفتگر» او كه يكى از آثار مورد علاقه اش است، مثال روشنى از بيان نوع احساس و بى ريايى قشر زحمتكشى از جامعه است كه توجهى محترمانه تر و بقايى شايسته تر را مى طلبند و عواطف آنها در دستان هنرمند به خوبى در معناهاى اهداى مهربانى، زندگى و همدلى حجم يافته اند. محمدى اين گونه ارتباط مردم با آثارش را ارتباطى مهربان مى نامد و اذعان مى كند كه ارتباط هاى مهربان، فاصله ها و نگاه هاى تحقيرآميز را از ميان مى برد. او معتقد است كه مطرح كردن و قائل شدن احترامى باشكوه در قالبى هنرى در شكل و شمايل آثارش مانند رفتگر منجر به خودباورى و حركت در اين قشر از جامعه مى شود.
استعداد هنرى اين هنرمند علاه بر نمودهاى واضحى كه در ساختن ماشين يا اشيا از گل از دوران كودكى به ياد دارد. توسط يك دبير متعصب رياضى در سال اول رشته رياضى در يكى از دبيرستان هاى تهران شناسايى مى شود و او را از آنجا به هنرستان هنرهاى زيباى تهران و پس از فراز و نشيب هاى بسيار در كسب تجارب هنرى تا آكادمى هنرهاى زيباى رم مى كشاند.//
سه شنبه 16 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 86]