واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: ورزش > مدیریت ورزش - علی جوادی حذف پرسپولیس برای هواداران دردناک بود اما نه به اندازه اتفاقات بعدی آن. این مسائل ریشه در معضلات وحشتناکی دارد که مدتهاست فوتبال ما را زمینگیر کرده و فقط به یک باشگاه و دو باشگاه محدود نمیشود. اگرچه قهرمان داستان اخیر، به طور آشکار، پرسپولیس است؛ اما ضد قهرمانانهای داستان هم مشخصند و فوتبالدوستان خوب میدانند چه کسی را مقصر بدانند. ناکامی اخیر، شکستی چند وجهی است که از هر منظر قابل تأمل است. 1- وقتی مسئولان پرسپولیس در برنامه 90 به جان هم افتاده بودند و مترجم وینگادا، همه ماجرا را برای او تعریف میکرد، وینگادا نیشخندی زد که برای فوتبال ما از هر ناسزایی بدتر بود. شاید هم این نیشخند، حق این فوتبال است. فوتبالی که برنامه نمیشناسد و برخلاف خیال خوش ما، اخیراً ثابت شده سالم هم نیست، چرا باید بخندد و به چیزی افتخار کند؟ فوتبال باشگاهی عربستان، ژاپن و کره، نمایندگانشان را به یک هشتمنهایی میفرستند و فوتبال ازبکستان هر دو نماینده خود را در یک چهارم نهایی میبیند و فوتبال باشگاهی ما به دلیل جنگهای مدیریتیاش باید فقط یک نماینده را در مرحله حذفی و اتفاقاً آن یکی را هم در این مرحله حذف شده ببیند. این فوتبال مستحق نیشخند است چون مسئولان تیم حذف شده به جای آنکه به ریشههای این شکست بپردازند به جان هم میافتند و از مربیشان که یکی از دلایل اصلی این شکست بود مدام تعریف میکنند. در این فوتبال، خودیها مهم نیستند که اگر مهم بودند آنها را میدیدیم. افشین پیروانی یک سوم پول وینگادا را نگرفت، ادعایی هم نداشت؛ اما نتایجش مانند وینگادا بود و بلکه از او هم بهتر. مشکلی برای تیم درست نکرد و بازیکنی را از تیم نراند. اما به هر حال چون خودی بود باید میرفت و رفت. بعد از رفتنش هم دلش نیامد تیم را به جان هم بریزد. او به دلیل این جرم بزرگ باید خانهنشین میشد و شد. آیا به این فوتبال نباید خندید؟ 2- پرسپولیس بر سر انتخابات شورای اسلامی شهر تهران معامله شد؛ اما به صورتی کاملاً اتفاقی، این معامله به سود فوتبال ایران تمام شد و پرسپولیس بعد از مدتها قهرمان شد. این قهرمانی متأسفانه زمینهساز شکلگیری باوری غلط شد که هر تصمیمی درباره این باشگاه جواب میدهد و اینگونه شد که پرسپولیس بلافاصله بعد از قهرمانی اسیر تغییرات دامنهدار تشکیلاتی شد و قدرت در این باشگاه دست به دست چرخید تا نامهایی را در این باشگاه ببینیم که حضور هر یک از آنها ایجاد شائبه سیاسی میکرد. این نامها اما نتوانستند برای پرسپولیس کاری کنند. حتی حسین هدایتی هم که با وعدههایی، برای گرفتن تمام اختیار پرسپولیس آمده بود بعد از آنکه دانست سهام باشگاه قرار است در اختیار عموم قرار داده شود به یاد تیمش افتاد و رفت تا بیشتر از این برای چکهای 3 ساله، پول نقد نپردازد. 3- ورود عباس انصاریفرد به باشگاه پرسپولیس، خاطرات تلخ گذشته را زنده کرد. او در اداره باشگاه موانعی را پیش رو داشت که نمیخواست از کسی برای برطرف کردن آنها کمک بگیرد و همین باعث شد از هر سو به مشکل برخورد کند. مشکلات باشگاه آنقدر جدی شد که دیگر نه او میتواند کاری برای تیم انجام دهد و مدیران دیگر میتوانند در کوتاه مدت قدمی برای تیم بردارند. حتی قراردادهای داخلی مدیر در تولیدی پوشاک هم نمیتواند محبوبیتی برای او بخرد چون بازیکنان تازه، قید حضور در این تیم را زدند تا مشخص شود حتی در این فوتبال بیبرنامه هم برنامه، برای خودش جایگاهی دارد. 4- حضور چهرههای سیاسی در هیأتمدیره پرسپولیس نه تنها به سود تیم نبود بلکه تمامی توجه هواداران را بعد از شکست به مناصب آنها متوجه کرد تا شعار «پرسپولیس سیاسی نمیخواهیم» برای نخستین بار از دهان هواداران شنیده شود. هیاتمدیرهای که رئیس سازمان تربیت بدنی به عنوان رئیس مجمع این باشگاه انتخابش کرد به طور محسوسی ناکارآمد نشان داد تا قهرمان فصل قبل لیگ برتر ایران، در لیگ برتر این فصل مجوز آسیایی هم نگیرد، در جام حذفی شکست بخورد و در لیگ قهرمانان هم در برابر چشمان 100 هزار هوادار خودی ناکام بماند. این پرسپولیس ناکام، بیتردید ثمره مدیریت سازمان تربیت بدنی است. مدیریتی که یک روز حسین هدایتی را میآورد یک روز به او جواب رد میدهد، یک روز به دنبال مصطفوی میفرستد و روز دیگر به ورود انصاریفرد رأی میدهد تا علاوه بر تکدر خاطر هواداران میلیونی، میلیونها و میلیاردها تومان در این میان صرف سوء مدیریتی شود که خودش هم تکلیف خودش را نمیداند. مدیریتی که وقتی عرصه را در ورزشگاه آزادی تنگ میبیند، از جایگاه ویژه فرار میکند تا بیشتر از این محکوم به تنفس در فضای سنگین ورزشگاه نباشد. وقتی بارسلونا قهرمان شد گواردیولا قهرمانی را به لاپورتا مدیر باشگاهش تقدیم کرد و گفت این قهرمانی متعلق به اوست چون در ابتدای فصل فشارهای زیادی را برای انتخاب من تحمل کرد اما بر سر تصمیم مدیریتیاش ایستاد تا سهگانه امسال را تصاحب کنیم. آن قهرمانی سهگانه بدون تردید متعلق به مدیر است و این ناکامی سهگانه هم بدون شک باید به پای مدیریت نوشته شود با این تفاوت که مانند پایان بازی در ورزشگاه، این بار نمیتوان از چیزی فرار کرد. این تیم شکست خورده، نتیجه و حاصل مدیریت معلول مدیرانی است که فقط به هنگام افتخار، دیده میشوند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 255]