واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: به دنيا آوردن بچه و زايش در اكثر اديان وفرهنگها، به خصوص در جوامع سنتي و روستايي، از چنان اهميت و جايگاهي برخوردار است كه بيشك مراسم و اعتقادات گستردهاي، چه در زمان بارداري و چه در زمان زايمان و بعد از آن، را در پي دارد. کودکی که به دنیا میآید در روز هفتم، دهم و چهلم تولد ش، مراسم خاصی برگزار میگردد که با اعتقادات و باورهای خاصی همراه میباشد. مراسم هفتیمن روز تولد نوزاد، که اکثرا آن را به مراسم" شب ششه" می شناسند، عمومیترین و پربارترین آنهاست و تقریبا در اکثر شهرها و در بین اقوام مختلف با تفاوتهایی معمول می باشد.که مطمئنا خوش یمنی و تقدس عدد هفت، در زمان برگزاری و برخی آداب آن، بی تاثیر نبوده است. این رسم در بین آذربایجانیان، نیز با مجموعهای از باورها، اعتقادات و مراسم خاص با نام "یدی گئجه" (هفت شب) برگزار می گردد. هرچند این مراسم و اعتقادات مربوط به آن، نیز به مانند بسیاری از سنن و آئینهای کهن، در هیاهوی زندگی شهرنشینی و حتی بعضا، در جوامع سنتی، روز به روز کم رنگتر شده و به دست فراموشی سپرده می شود! و مطالبی که در اینجا گفته می شود، بیشتر معطوف به گذشته،جوامع روستایی و خانواده های سنتی می باشد.این مراسم را ميتوان در رده جشنها و آيينهاي خانوادگي قرار داد اين رده آئينها از جمله مراسمي است كه هر خانوادهاي به مناسبتهاي تولد، ازدواج، مرگ و … يكي از كسان و خويشاوندان برگزار ميكنند. و از مشخصههاي آن «گردهمايي خويشان و آشنايان، ميهماني دادن، زيادهروي در خوردن و آشاميدن، با صداي بلند ابراز احساسات كردن و …» ميباشد این مراسم، که در گذشته، در هرخانهاي با به دنیا آمدن هر بچه ای، برگزار ميشده، اينگونه شروع ميشود كه، نزديك غروب دور تا دور رختخواب مادر و نوزاد را با ريسمان سياهرنگ كه از موي بز تهيه شده است، حصار ميكشند. در برخي نقاط، اين سنت به شكل ديگري اجرا ميگرديد، به اين شكل كه مثلا در شهر شاهين دژ «در روز سوم، قابله، بند سياه و سفيدي را كه به هم تابيده شده را كه به «چله» ميگفتند به دور گردن و مچ دست نوزاد ميبست. بند چله را تا چهل روز پس از زايمان از زائو و نوزاد جدا نميكردند.» اين كار و همچنين قرار دادن كاسة مسي، چاقو و ارسين (از همان روز اول بالاي سر مادر قرار ميدهند) به اين دليل است كه اعتقاد دارند اگر چنين كنند، مادر و فرزند از شر جن (كه معروفترين آن، جن آل ميباشد و در اصطلاح محلي به «آل آروادي معروف است) و تاثيرات سوء آنها در امان ميمانند و آن طناب حصاري ميشود تا جنها، ناراحتيها و بيماريها نتوانند به مادر و فرزند نزديك شوند. معمولاً، در كنار كاسه مسي و چاقو، تكه ناني نيز به نيت پربركت بودن و روزي داشتن نوزاد، بالاي سر آنها قرار ميدهند.در بلوچستان، در ارتباط با تولد نوزاد باوری وجود دارد که به آن سپت (sepat) می گویند. مردم این دیار بر این باورند که جنی به نام آل، مادر و نوزاد را در معرض خطر قرار می دهد. این جن منتظر است که جگر نوزاد و یا مادرش را بخورد. بنابراین برای جلوگیری از چنین اتفاق ناگوار بستگان زائو و نوزاد، به مدت چندین شب تا صبح بیدار می مانند و ذکر خدا می کنند و از خداوند و رسول با توصیف آنها مدد می گیرند تا زائو و نوزاد از خطر جن در امان بماننددر مازندران (روستای گتاب)، "براي زن زائو بعد از حمل معتقدند كه نوزاد و مادرش تا 10 روز نبايد تنها بمانند و حتماً شخصي بايد در كنار شان باشد و در اين ايام بالاي نوزاد قرآن و كليد و پياز و سير و ... ميگذارند و كليد بايد بسته باشد و اگر به طور عمدي يا سهوي باز شد معتقدند كه بچه كليد ميافتد و مريض مي شود . "مردم استان فارس اعتقاد دارند "نباید زن زائو را تنها گذاشت والا آل او را می زند. برای اینکه آل زن زائو را نزند باید کنار زائو تکه آهنی گذاشته شود (قیچی بهتر است). بدترین نوع آل زدگی آل خونی است که هم جگر بچه و هم جگر مادر را می خورد. و آن را علاج ناپذیر می دانند." در فرهنگ معين، آل موجودي نامرئي تعرف شده كه مانند جن، زن تازهزا را اگر تنها بماند صدمه ميرساند. و در كتاب « فرهنگ عاميانه مردم ايران» در اين زمينه اينگونه چنین آمده است: «آل به شكل زني است كه دستها و پاهاي استخواني لاغر دارد، رنگ چهرهاش سرخ و بيني او از گل است. شاعر ميگويد: رنگ او سرخ و بينيش از گل هرجا ديدي زود بگيرش تا از زائو جگر ندزدد و كار او آن است كه جگر زن تازهزا را در زنبيل گذاشته و ميبرد. ولي جگر زائو تا از آب نگذرد معالجه ميشود. براي پيشبيني از خطر آل به يك سيخ پنج و سه پياز كشيده و گوشه اتاق ميگذارند تفنگ و شمشير در اطاق زائو باشد خوب است.دور رختخواب او طناب پشمي سياه ميگذارند و دوازده فتيله پنبهاي كه يك طرفش سفيد و طرف ديگرش را با پشت ديگ سياه كرده باشند دور اطاق ميچسبانند براي اين كه آل بترسد.روايت ديگر: رختخواب زائو نبايد سرخ باشد، در دان زائو جو بريزند و اسب بيايد آنرا بخورد. دور رختخواب او با شمشير برهنه خط كشيده بگويند: حصار ميكشم براي كي؟ براي مريم وبچهاش- بكش مبارك باشد و شمشير برهنه را بالاي سر زائو بگذارند تا روزي كه به حمام مي رود. روز ده كه به حمام ميرود، سيخ پياز را همراهش ميبرند و روي پله حمام، پيازها را درآورده و زير پايش له ميكنند و يا يك گردو زير پايش شكسته و پيازها را به آب روان ميدهند و با جام چهل كليد، آب به سرش ميريزند. بعد از حمام هرگاه زائو تنها بماند ديگر آل نميتواند به او آزار برساند» اولين كاري كه بعد از آن، انجام ميدهند، شستشوي نوزاد و پوشاندن لباس تميز و نو بر تن نوزاد است. البته بايد گفت معمولاً در اين روز نوزاد را غسل مولود نميدهند، زيرا اعتقاد دارند كه اگر كودك غسل نداده بماند، هيچ آسيب و بيماري به او نميرسد و اگر كسي احتمالاً همراه خود، دعا يا پارچه زردرنگ داشته باشد اثر سوء خود را نسبت به فرزند از دست خواهد داد و كودك مريض نخواهد شد. و غسل مولود (غسل چهلم) را در روز چهلم آن انجام ميدهند. معمولا ناخن بچه نيز در همين روز گرفت ميشود.و رسم اين است كه دايي بچه با گذاشتن سكهاي در كف دست نوزاد، ناخنهاي او را ميگيرد.به دنبال اين كار، به ابروان و چشمان نوزاد سرمه كشيده و هفت سنجاق بر لباس او ميزنند. اين كارها را معمولاً، ماما (قابله نوزاد) انجام ميدهد. كه در زبان محلي به او «ماما نَنَه» ميگوينداين شخص از احترام و جايگاه بالائي در بين خانوادهها برخوردار است. چرا كه به مادر كمك ميكند تا نوزاد خود را به دنيا بياورد و به دليل تجربهاي كه در اين زمينه دارد كارهاي نوزاد را در روزهاي اوليه انجام ميدهد و مراقبت مادر و نوزاد را به مدت 10 روز به عهده ميگيرد. مثلاً سه روز، در سه وعده، غذايي از كره و شكر تهيه ميكند و به نوزاد ميدهد و بعد از سه روز نوزاد را به مادر ميدهد تا او را شير دهد و غذاي مخصوص «كاچي براي مادر تهيه ميكند و تا روز دهم در كنار نوزاد و مادر ميخوابد و ....)احترام «ماماننه» در گذشتهها به قدري بوده كه وي اختيار پيشنهاد و حتي بعضاً، انتخاب نام نوزاد را داشت. معمولاً بعد از ده روز، كار وي تمام ميشود و در آن روز علاوه بر دستمزد؛ صابون، خلعت و كلهقند به وي هديه ميدهند. در مورد صابون، مردم اعتقاد دارند اگر صاحب نوزاد به «ماما ننه» صابون ندهد، در قيامت او (ماما ننه) با دستاني خونين در مقابل صاحبنوزاد ظاهر ميشود.در آن روز اقوام نزديك، را براي شام دعوت ميكنند. پس از شام، زنها در كنار مادر و نوزاد ميمانند و مردها به اتاق ديگري ميروند. چراكه اين مراسم، مراسمي زنانه است و مردها در آن شركت چنداني ندارند.براي مراسم بعد از شام، همسايگان و اقوام، براي تبريك گفتن و شركت در جشن به خانه آنها ميآيند و هركس در آن روز، خوراكي با خود به همراه ميآورد و هديه اصلي را روز دهم كه مصادف است با حمام بردن، غسل دادن مادر و نامگذاري نوزاد (اكثراً در اين روز نامگذاري صورت ميگيرد) ميآورند و به مادر نوزاد تقديم ميكنند.معمولاً از غروب به بعد، ديگر نوزاد را زمين نميگذارند و او را در آغوش نگه ميدارند. مخصوصاً «ماماننه» و هر يك از افراد حاضر در مجلس، كودك را در آغوش گرفته و روي او را بوسيده و برايش آرزوي سلامتي و خوشبختي ميكنند.در آن شب خوراكيهائي كه مهمانان با خود آوردهاند و تنقلاتي كه صاحبخانه تهيه كرده است را با هم مخلوط كده و به همراه شيريني، ميوه و چاي از ميهمانان پذيرايي ميكنند (اين تنقلات عبارتند از گندم، بزرك و نخود بو داده ، كشمش و توت و از اين قبيل خوراكيها).نگارنده كتاب فرهنگ عاميانه مردم ايران در بخش «زن آبستن و بچه» مينويسد: «بچه كه به دنيا آمد شش شب بايد روي زمين بخوابد و شب هفتم خود زائو او را در گهواره بگذارد و آن شب را شبخيز گويند و بايد شيريني و خشكهبار حاضر نمايند و ماما دست بچه را با دستمال به پشتش ببندد و از آن اشياء مذكور اندكي به بچه بخوراند و اين عبارت را به حضار بگويد: بگير بچه را (يكي از او بگيرد، او را هم به ديگري بدهد) و آخري بگويد: خدا نگه دارد .آخر شب، همه به خانهشان بازميگردند و فقط مادر ، مادر شوهر زائو و «ماما ننه» شب را با آنها سپري ميكنند. چند نمونه از اعتقادات دیگر در مورد به زائو و نوزاد که در گذشته و همچنین در بین برخی روستائیان و خانوادههای سنتی امروزی نیز وجود دارد، به شرح ذیل می باشد:- تا چهل روز اگر كسي بخواهد در اتاقي كه نوزاد هست، وارد شود اول بايد نوزاد را از اتاق بيرون بياورند و سپس ميهمان وارد شود و بعد نوزاد را داخل ميبرند تا اگر آن شخص در نزد خود دعا يا پارچه زرد رنگ و يا طلا داشته باشد بياثر گردد. اعتقاد دارند كه وجود پارچه زرد رنگ و طلا، زردچوبه و … باعث زردي نوزاد ميگردد. «كسي كه دعا همراه دارد نبايد وارد اطاق بچه شود، مگر اينكه دعاي خود را در خارج بگذارد» - همچنين تا ده روز به زائو اجازه نميدهند كه تنها از خانه خارج شود. مخصوصاَ، شب هفتم. چون اعتقاد دارند كه جني به نام «ظفر» ظاهر ميگردد و به او آسيب وارد ميكند.- زنانی که چله دارند (چهل تولد نوزادشان نگذشته باشد) نباید با هم مصاحبت داشته باشند و یا به خانه هم بروند. چرا که اعتقاد دارند در این صورت، چله یکی از آنها بر نوزاد دیگری می افتد و اصطلاحا میگویند :" بچه چله افتاده است" و برای رفع آن اعمالی همچون دعا نوشتن و … انجام می دهند تا چله از بچه بریده شود. این مسئله در بسیاری از مناطق و اقوام دیگر نیز مصداق دارد. مثلا در استان فارس اگر چنین مسئله ای رخ دهد نزد دعانویس رفته و پس ازنوشتن دعا بنابر دستور هفت نخ سیاه و سفید باندازه قامت نوزاد گرفته و به آن اورادی می خواند. بعد این هفت نخ سیاه و سفید را تا مدت چهل روز روی بازوی راست نوزاد می بندند و بعد از چهل روز آن را باز کرده و به آب روان می سپازند و بدین طریق بزعم آنها چله از نوزاد بریده می شود. و این کار را "چله بُری" می گویند.- ناف بچه بايد در جايي مناسب انداخته شود. چرا كه در آينده نوزاد، بيتاثير نميباشد. در گذشته ، بخصوص در جوامع روستایی، پس از چیده شدن ناف نوزاد، آن را برحسب جنيسيت ، اكثرا، در طويله و مزرعه (پسر) و يا گوزآلتي، پشت رختخوابها (دختر) ميانداختند. و اعتقاد داشتند كه اين امر باعث كشش و علاقه هر كدام به كار مربوط به خود ميشود: پسر دامدار و کشاورز خوبي مي شود و دختر زن خانهدار و كدبانو ماهري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9204]