واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: مهماني كودكانه رنگ و نور
سرمايه: اين روزها اگر از در فرهنگسراي ملل داخل گالري كوچك آن بشويد يكباره دنيايي تازه پر از رنگ هاي خوش رنگ در مقابل تان قرار مي گيرد؛ دنيايي كه يازده دختر بچه كوچك مهمان چشمان تان مي كنند. 12 دختر بچه اي كه براي آرزوي بزرگ يعني عكاس شدن دوربين هاي كوچك شان را برداشته اند و از دنياي ما آدم بزرگ ها با نگاه خودشان عكس گرفته اند.
امسال دومين سالي است كه بچه هاي زير نظر موسسه خيريه مهرايرانيان به همراه سحر سربخشيان نمايشگاهي از عكس هايي را كه در مدت زماني كه تحت تعليم عكاسي بودند، گرفته اند همزمان با روز جهاني كودك برگزار مي كنند. 50 قطعه از آثار كودكان مهر در ابعاد 50?60 حاصل سه ماه عكاسي در تابستان 87 افسانه، بيتا، زهره، سپيده، سحر، سحر، سميه، عسل، گلناز، نسترن، نگار، نگين، ياس است.
سال گذشته در همين روزها بود كه دخترها كه تازه ياد گرفته بودند دوربين را چطور به دست مي گيرند و چه جوري بايد كادر بندي كنند را در گالري نيكول برپا كردند؛ عكس هاي زيبايي كه بخشي از آرزوهاي كودكانه آنها را به تصوير مي كشيد. اما عكس هاي امسال بچه ها- كه با دوربين هاي ديجيتال گرفته اند -حرفه اي تر و دقيق تر عكاسي شده است. هر كدام از آنها با كمك مربيان و استادشان حسن سربخشيان موضوعي را انتخاب كرده و كادرشان را بسته و شاتر را زدند. از هر كدام كه مي پرسي عكس هاي امسال را بيشتر دوست دارند. آنها حالا بزرگ تر شدند و آرزوهايشان هم با خودشان بزرگ شده. براي اين بچه ها كه همه زير نظر بهزيستي كار مي كنند همه خاله و عمو هستند. مليكا كه كلاس اول و كوچك ترين عضو اين گروه عكاسي است پارسال دوست نداشت از عكس هايش حرف بزند. مي گفت: «آخه عكس هام خوب نشده. همش خراب شده.» امسال وقتي كنار يكي از عكس هايش كه از يك گربه روي درخت گرفته، مي ايستم مي پرسم مليكا عكس هاي امسال خوب شده؟ دوربين كوچكش را بالا مي آورد و مي گويد: نه باز خراب شده. او عكسي را كه سحر از او در روز اول مدرسه با آن لباس صورتي گرفته، دوست دارد. نشانم مي دهد و مي گويد: «عمو سربخشيان مي گه اين عكس رو يكي خريده.» از مليكا مي پرسم آخه تو خيلي كوچولويي، چه جوري عكس مي گيري؟ دوربين را به سمت چشمانش مي برد و با دست روي شاتر فشار مي دهد و مي گويد: «اين جوري.»
وقتي مي پرسم چند تا از عكس هاش رو انتخاب كردند اولش مي گويد يكي ولي بعد پنج انگشت كوچك دست راستش را مقابل چشمانم مي گيرد و مي گويد اين قدر. اون مي گه امسال خيلي خوبه چون دوربين هامون از اين دوربين هاست كه مي توني عكسو توش ببيني.آرزوي مليكا پارسال اين بود كه وقتي بزرگ شد، مامان شود. وقتي با اعتراض دوستانش مواجه شد كه معتقدند همه دخترها روزي مامان مي شوند، با لجبازي گفت: «من مي خوام مامان بشم. آخه مامان ها خيلي خوب هستند.» ياس خواهر مليكا است. استادش مي گويند استعداد خوبي دارد و حتماً عكاس خوبي مي شود؛ دختر بچه پرشر و شوري كه علاوه بر اينكه به عكاسي و نوشتن علاقه مند است تئاتر هم دوست دارد. ياس دلش مي خواهد همه جاي دنيا را بگردد. اول از همه هم سفري به هند برود و از آنجا تا دلش مي خواهد عكس بگيرد: «دلم مي خواد همه دنيا را ببينم و از همه جا عكس بگيرم.»
آرزوي ياس اين است كه هيچ كس غصه نداشته باشد: «دلم مي خواد بتونم غصه هاي مامان رمضاني (سرپرست بچه در موسسه مهر ايرانيان) را از دلش پاك كنم و به جاش شادي بذارم.»سحر سربخشيان دختر 9 ساله حسن سربخشيان عكاس آسوشيتدپرس است كه به همراه دوستاني كه پيدا كرده و در كنار پدر، عكاسي را آموخته است. عكس هاي سحر بيشتر جنبه خبري دارد. خودش هم اينگونه عكاسي را دوست دارد و مي خواهد در آينده مثل پدرش عكاس خبري شود. او يكي يكي از عكس هايش برايم مي گويد و وقتي مي پرسم كدام را دوست داري، مكثي مي كند و مي گويد: همه را و به عكسي كه در نمازجمعه گرفته اشاره مي كند و مي گويد: گرفتن اين عكس ها خيلي سخت بود. نشد بيشتر عكس بگيرم.
بعضي از بچه ها اما كمتر دل شان مي خواهد از عكس هايشان صحبت كنند و از آرزوهايشان مي گويند. نگين دلش دنيايي را مي خواهد كه همه سالم باشند و آرزويي نداشته باشند. افسانه كه دوست دارد خواننده باشد، دوست دارد هيچ كس غمي نداشته باشد. اين 11 دختر بچه به همراه سحر سربخشيان دنيايي از آرزوها و اميدهايشان را در آستانه روز جهاني كودك در قاب تصاويرشان به گالري نيكول مي آورند تا همزبان با دو كودكي آمريكايي كه 39 سال پيش يعني روز 7 اكتبر 1968 در نامه اي از رنج مرگ و مير هم سالانشان در گوشه و كنار جهان نوشتند از بزرگ ترها بخواهند به كودكان توجه كنند و كاري كنند كه هيچ كودكي در هيچ جاي دنيا درد نكشد و غمگين نباشد. اين را ياس و نگار هم در نوشته هايشان نوشته اند. دوري در نمايشگاه مي زنم جاي يكي از بچه ها يعني بيتا كه پارسال بهترين عكس ها را گرفته بود، خالي است. او را به مركز ديگري فرستاده اند. يادم مي افتد كه پارسال كه از بيتا راجع به عكس هايش پرسيدم، خنديد و گفت: «دست هام را تا نزديكي چشمم بالا مي آورم و سعي مي كنم از دريچه مستطيل ويزور به اون چيزي كه قراره ازش عكس بگيرم نگاه كنم. بعد توي يك لحظه آن را با يك حركت انگشت اشاره ثبت مي كنم. حالا من صاحب بخشي از دنيا هستم كه خودم انتخاب كردم.»
سه شنبه 16 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 134]