محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827730742
با سروش صحت نويسنده سريال بزنگاه مردهها تهديدم ميكنند
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: با سروش صحت نويسنده سريال بزنگاه مردهها تهديدم ميكنند
جام جم آنلاين: سروش صحت اكنون ميداند كه اگر در يك اثر تلويزيوني به عنوان نويسنده، بازيگر يا كارگردان حضور داشته باشد، حتما براي مصاحبه به سراغش ميروم. گفتگو با صحت از اين بابت جالب است كه او در همان ابتداي مصاحبه و با طرح اولين سوال معمولا عصباني ميشود و ميگويد كه شما درباره اين كار من گارد منفي داريد و مدام نقد ميكنيد كه چرا چنين است و چرا چنان است.
اما با كمي صحبت و شايد هم كمي دعواي لفظي ميتوان صحت را متقاعد كرد كه گفتگو چيز بدي نيست و ميتوان با كلام و پاسخ بسياري از شبهات را رفع و با خيال راحتتري سريال را دنبال كرد. بزنگاه كه شروع شد، طبق مرام هميشگي با صحت تماس گرفتم تا با او قرار گفتگو بگذارم.
اول پرسيد نظرت درباره بزنگاه چيست؟ من هم راحت و بدون استفاده از تكنيكهاي روزنامهنگاري نظرم را لو دادم و ميدانستم كه صحت اين گفتگو را نميپذيرد. چنين هم شد و گفت كه بگذار كار كمي جلوتر برود حتم ميدانم كه نظرت را جلب ميكند.
تاريخ گفتگو را هم گذاشت و گفت بعد از شبهاي قدر مينشينيم و حسابي درباره بزنگاه با هم گپ ميزنيم. قبول كردم و بعد از روزهاي عزاداري زنگ زدم و قرار را گذاشتم. گفت بيا فرهنگسراي ارسباران. همان جايي كه همه ميدانند پاتوق صحت براي نوشتن فيلمنامه است.
صحت سر قرار آمد و طبق معمول هميشه با طرح اولين سوال عصباني شد و گفت: از ابتداي پخش سريال بزنگاه موجي درباره مخالفت با آن شكل گرفت و شما هم روي همين موج نشستهايد و ميخواهيد آن را بكوبيد! حالا بيا درستش كن و به آقاي صحت ثابت كن كه مصاحبه براي رفع شبهات و سوالاتي است كه براي هر كاري به ذهن يك منتقد و نويسنده ميرسد كه دوست دارد آنها را از سازندگان اثر بپرسد.
آخرش به اينجا ختم شد كه گفت ضبط را خاموش كنيد، من مصاحبه نميكنم. بعدش بلند شديم رفتيم در محوطه باز فرهنگسرا و با ضبط خاموش كلي درباره بزنگاه و جامعه صحبت كرديم تا اينكه صحت موافقت كرد ضبط را روشن كنم و مثل يك گفتگو كننده و گفتگو شونده بنشينيم و مصاحبه كنيم. نتيجه اين گفتگو آن چيزي شد كه شما خواهيد خواند. مصاحبه بامزهاي كه تا حدودي هم من و هم صحت را راضي كرد.
در نشستي كه با آقاي ضرغامي داشتيد، عنوان كرديد فيلمنامهنويسان با هيچ گروهي از اجتماع نميتوانند شوخي كنند، چون با اعتراضات زيادي روبهرو ميشوند. آيا به همين سبب در سريال بزنگاه براي شوخي كردن به سراغ مردگان و معتادان رفتيد؟
آن موقع كه با آقاي ضرغامي جلسه داشتيم، نگارش بزنگاه شروع شده بود. به هر حال اين واقعيتي است كه با هيچ كس نميتوان شوخي كرد. البته الان فهميدهام كه با مردهها و معتادان هم نميتوان شوخي كرد.
آيا شده تا حالا معتادي جلوتان را بگيرد و اعتراض كند؟
بله! معتادها اعتراض دارند و مردهها هر شب به خوابم ميآيند و در خواب تهديدم ميكنند.
از شوخي گذشته، فكر ميكنيد معتادان هم بيننده كار شما هستند؟
بله. فكر ميكنم تعدادي از آنها سريال را ببينند.
با شما درباره اين سريال صحبت كردهاند يا اعتراضي داشتهاند؟
در شرايط فعلي همه به همه چيز اعتراض دارند،جدي ميگويم. هيچ فرقي ندارد كه ما درباره چي بنويسيم. هر چه كه باشد، با اعتراض روبهرو ميشويم. شايد برايتان جالب باشد كه بگويم در زمان ساخت سريال كوچه اقاقيا از من و آقاي عطاران شكايت كردند و ما رفتيم كلانتري.
چون ما براي نام يكي از شخصيتهايمان، فاميلي كه فكر ميكرديم دور از ذهن است و كمتر كسي از آن استفاده ميكند، انتخاب كرده بوديم. اما 44 نفر كه عضو يك خاندان بودند از ما شكايت كردند كه به فاميل ما توهين شده است و من و عطاران چند روز ميرفتيم كلانتري تا ثابت كرديم كه اين انتخاب عمدي نبوده است. وقتي ما براي انتخاب يك اسم و فاميل اينقدر دچار مشكل ميشويم، ببينيد براي ديگر انتخابها چه ميكشيم! اين قضيه را شما باور ميكنيد؟
بله. اين نشاندهنده اهميت رسانه تلويزيون در كشور ماست.
بله و نشاندهنده اين هم هست كه چقدر دست و بال ما براي نوشتن بسته است. مسلم بدانيد اگر كسي باشد كه بخواهد از مردهها حمايت كند، حتما در اين باره هم اعتراض ميكند. ما اگر به جامعه پزشك، بنگاهدار، كفاش، پرستار و هر شغل ديگري نزديك شويم، اعتراض ميكنند و فوري ميگويند چرا به اين قشر زحمتكش توهين كردهايد.
بياييد كمي درباره خود بزنگاه صحبت كنيم كه چگونه شكل گرفت؟
بزنگاه يك طرح مصوب داشت كه يكي از دوستان 7 قسمت از آن را هم نوشته بود. اما روزي كه قرار بود تصويربرداري شروع شود،احساس كردند فيلمنامه با آنچه مدنظر آنها بود منطبق نيست. زماني كه من و ايمان صفايي به عنوان نويسنده به كار پيوستيم، قرار بود تصويربرداري شروع شود. معمولا نويسنده اولين كسي است كه كار را شروع ميكند اما ما در بزنگاه آخرين كساني بوديم كه به كار پيوستيم و شروع به نوشتن كرديم.
به همين دليل اوايل كار خيلي به قصه مسلط نبوديم و بايد خيلي سريع مينوشتيم تا بتوانيم كار را براي پخش در ماه رمضان برسانيم. در طول نگارش بود كه سعي كرديم روابط علت و معلولي و ارتباط بين آدمها را پيدا كنيم. اگر قصه سريال كمي دير راه افتاد، به اين سبب بود كه ما در چند قسمت اول به طرح و قصه مسلط نبوديم.
بنابراين شخصيتها هم مال شما نيستند؟
نه. وقتي ما نوشتن را شروع كرديم، خط اصلي قصه مشخص بود و با بازيگران هم قرارداد بسته بودند.
شما در محوطه باز فرهنگسراي ارسباران فيلمنامه مينويسيد. آدمهاي اطرافتان چقدربه نوشتههاي شما راه پيدا ميكنند؟
طبيعتا زياد. الان اگر نگاه كنيد در اين دور و بر هم دانشجو ميبينيد هم معتاد.
يعني بهجت، نادر، فريده و... همه در اطراف شما وجود دارند؟
به نوعي ميشود گفت بله. نگاه كنيد، جلوي در ورودي چند تا دانشجو ايستادهاند و شما كافي است سرتان را بچرخانيد تا در فضاي سبز روبهروي فرهنگسرا چند معتاد را ببينيد كه در ماه رمضان در ملاعام مشغول ناهار خوردن هم هستند.
پس بزنگاه بازتاب اجتماع امروز ماست؟
اميدوارم باشد. همه ما از اطرافمان تاثير ميگيريم حتي در صحبتهاي عادي ما هم جامعه تاثير ميگذارد.
ادبياتي كه در بزنگاه استفاده كردهايد هم متاثر از جامعه است؟
ما پيش از آغاز مصاحبه با هم جر و بحثي داشتيم كه ميدانم شما با خوش جنسي در ليد مطلب آن را بزرگ نميكنيد. اما در آن بحث من گفتم شايد ما در سريال بزنگاه يك جاهايي زيادي از ادبيات عاميانه استفاده كردهايم كه ميتوان آن را كمتر كرد. اما از چند جهت از بزنگاه دفاع ميكنم.
اين اولين كاري بود كه به نوع ديگري به اعتياد پرداخت و معمولا در اولين كارها آزمون و خطا وجود دارد. ما و گروههاي ديگر با ساخت بزنگاه آموختيم تا چه حد ميتوان جلو آمد. اين يكي از نكات مثبت بزنگاه بود كه به ما فهماند مثلا مردم ما دوست ندارند درباره اعتياد خيلي چيزها بوضوح و آشكارا ديده شود.
بايد وارد اين موضوع ميشديم تا برنامهسازان تلويزيون متوجه شوند تا چه ميزان ميتوانند به موضوعي چون اعتياد نزديك شوند اما بپذيريم واقعيتهايي است كه بايد گفته شود و نبايد از بيان آنها هراس داشت. گفتن اين واقعيتها مانند واكسن است.
واكسن به ميزان كم و تضعيف شده از يك باكتري خطرناك را وارد بدن ميكند تا بدن با آشنا شدن با آن باكتري خودش را در مقابل آن مصون كند. اگر خواسته باشيم خيلي پاستوريزه زندگي كنيم و چشمانمان را مقابل خيلي چيزها ببنديم و روزي با آن معضل و آسيب اجتماعي روبهرو شويم مسلما عواقب خيلي بدتري خواهد داشت؛ چون از قبل با آن آسيب مواجه نشدهايم و آن را نشناختهايم.
همانطور كه گفتم شما در بزنگاه از ادبيات عاميانه استفاده كردهايد، به نظر شما چه عواملي باعث ميشود اين نوع ادبيات به آثار نمايشي ما راه پيدا كند؟
راه يافتن ادبيات عاميانه به آثار نمايشي اتفاق بدي نيست. در واقع يك نوع دادوستد است. خيلي خوب است كه ما در آثار نمايشي از ادبيات مردم كوچه و بازار استفاده كنيم، همان طور كه اگر بتوانيم زبان خواص را هم به ميان مردم ببريم، خوب است و دادوستد ما كامل ميشود.
اما گويا در بزنگاه بيشتر از ادبيات كوچه و بازار استفاده كردهايد و به مردم چيز تازهاي نياموختهايد؟
اين كه در اين دادوستد كدام كفه سنگينتر است، نميدانم. اما يكي از جذابترين بخشهاي نوشتن براي من انتخاب كلمه است. دوست دارم از كلماتي استفاده كنم كه كمتر شنيده شده است اما واقعي است و مردم از آن استفاده ميكنند. مسلما اگر خانواده سريال بزنگاه مثلا به جامعه مهندسان تعلق داشتند، از يك ادبيات ديگر استفاده ميكرديم.
خانوادههايي كه شما زندگي آنها را در بزنگاه به تصوير كشيدهايد، بين كدام گروه ازمردم بيشتر مخاطب دارند؟
نميدانم.
مگر شما به عنوان نويسنده نبايد بدانيد كه براي چه طيفي از مردم مينويسيد؟
چرا، ولي به اين معني نيست كه براي سوال «خانوادههايي كه شما زندگي آنها را در بزنگاه به تصوير كشيدهايد بين كدام گروه از مردم بيشتر مخاطب دارند؟» جوابي داشته باشم.
بعد از پايان كار نتايج نظرسنجيها را به ما اعلام ميكنند. اين روزها بين مردم كه راه ميروم، با نظرات مختلفي روبهرو ميشوم. گروهي ميگويند خيلي خوب است و تعدادي معتقدند بعضي جاها زيادهروي شده است.
نويسندهها ميگويند پرخاشگري باعث ايجاد تنش ميشود و تنش به جذابيت كار ميافزايد و باعث ايجاد هيجان در بيننده ميشود. شما با اين نظر موافق هستيد؟
تنش با پرخاشگري فرق ميكند. اگر به نظر شما در بزنگاه پرخاشگري زياد بوده، بايد كم شود چون پرخاشگري زياد در سريال خوب نيست و بايد كنترل شود.
ابتدا كه كار را شروع كرديد، شما و آقاي عطاران به چه دليل پرخاشگري زياد را مناسب اين سريال ديديد؟
محور داستان سريال، يك خانواده بود كه در شرايط خاص قرار داشتند. بزرگتر خانواده مرده بود و يك دعواي قديمي بين برادرها كه يكي از آنها معتاد بود، وجود داشت. 5 سال پيش پدر خانواده نادر را كه معتاد است از خانه بيرون كرده بود.
برادرها روز خاكسپاري پدر بر سر ارث و ميراث دعوا ميكردند، اين اتفاقات را همه ما ديده يا شنيدهايم كه ميگويند روز عزاداري دعوايي شد كه نگو و نپرس. شنيدهايم كه ميگويند جنازه طرف هنوز سرد نشده بود كه بچههايش به خاطر ارث به جان هم افتادند. ما داستان سريال را از همين واقعيتها گرفتيم و ناچار بوديم از ادبيات و رفتار حاكم بر اين جور شرايط هم استفاده كنيم.
نوشتن براي رضا عطاران چگونه است؟
خيلي شيرين است. البته سختيهاي خودش را هم دارد. چون عطاران در كارهايش نميخواهد از واقعيتها فاصله بگيرد. در طنز وقتي ميخواهي مخاطب را بخنداني بايد برخي از اين اتفاقات را كه واقعي هم هستند غلوآميز نشان دهي و بزرگنمايي كني. عطاران مدام دنبال موقعيت جديدي است كه قبلا ديده نشده و كسي آنها را تجربه نكرده است به همين دليل نوشتن و ساختن اين نوع كارها كمي سخت ميشود.
امكان دارد درباره موقعيتهاي جديد سريال بزنگاه مثل فيلمنامه يا ساختار آن توضيح بيشتر بدهيد؟
در سريالهاي قبلي مثلا ما معتادي نداشتيم كه ظاهرش مثل بقيه باشد، يك وجه مهربان و دوستداشتني داشته باشد، چون او هم يك انسان است. وقتي به او مواد نميرسد، بداخلاق ميشود. در كارهاي قبلي از يك معتاد فقط وجه بد را ديدهايم. نادر هم خوب است و هم بد و هر دو وجه او در سريال بزنگاه ديده ميشود.
نادر معتادي است كه ميخواهد ترككند، اما نميتواند چون با روش درست ترككردن آشنا نيست. بزنگاه اين را ميگويد كه اعتياد يك بيماري است كه بايد براي آن درمان پيدا كرد، چون نميتوان اعتياد را با قول و قسم ترك كرد.
به همين دليل شما براي نمايش اعتياد از تصاوير بيواسطه استفاده كردهايد و درست رفتهايد سر اصل ماجرا؟
بله. اما نمايش اين تصاوير بيواسطه با مخالفت روبهرو شد و ما متوجه شديم كه يا نبايد آنها را نشان دهيم يا بايد درصد آنها را كمتر كنيم.
به نظر شما چرا نمايش اين تصاوير شفاف كه مثل آن در اجتماع زياد است، با واكنش روبهرو شد؟
تصاوير خيلي هم شفاف و بيواسطه نبود. فقط سيخ و دود بود، نه در تصويري مستقيما استعمال مواد مخدر ديده ميشد و نه از روشهاي مختلف استعمال يا قيمت و... صحبتي شده بود. به هر حال نميتوان فقط گفت معتاد دارد ميميرد يا دارد استفاده ميكند. اگر فكر ميكنيد درباره اعتياد نبايد چيزي نمايش داد، آن هم چيزهايي كه در اطراف ما زياد ديده ميشود، ما هم درباره آن چيزي نمينويسيم چون نظر مخاطب براي ما محترم است.
عطاران چقدر از نوشته شما استفاده ميكند و چقدر نظر خودش را اعمال ميكند؟
در هر كاري كارگردان حق دارد كه نوشته را به سليقه و نظر خودش نزديك كند، اما اين باعث نميشود كه من بگويم مثلا اين ديالوگ يا شوخي مال من آن يكي مال عطاران است. بزنگاه يك كار گروهي است و امضاي همه ما پاي آن است. اگر كار خوب باشد و قرار باشد كه ما را تشويق كنند، همه ما را تشويق ميكنند و اگر قرار شود كه بگويند كار ضعيف است، باز هم كار مال همه ماست، يك تيم اين سريال را ساخته است.
من به شخصه سريال بزنگاه را دوست دارم چون توانست با مخاطب ارتباط برقرار كند. البته يك جاهايي به حريمهايي نزديك شد كه حساسيتبرانگيز بود و شايد با اين تجربه كارهاي بعدي كاملتر و بيعيب و نقصتر ساخته شود. بايد راههاي جديد را تجربه كرد.
اگر اين نوآوريها و تجربههاي جديد نبود، سريالسازي ما بايد 20 سال پيش متوقف ميشد. در صورتي كه هر سال سريالهاي ما راهها و قصههاي تازهتري را تجربه ميكنند، ما در اين زمينه پيشرفت خوبي داشتهايم. به همين سبب نبايد جسارت را از گروههاي سازنده گرفت.
به نظر شما چرا يك سريال تلويزيوني در كشور ما اين همه تاثير دارد كه افرادي از همه اقشار جامعه نسبت به آن واكنش مثبت يا منفي بروز ميدهند؟
چون مردم ما خيلي زياد تلويزيون تماشا ميكنند.
شما كه نويسنده هستيد، حتما ميتوانيد به اين پرسش پاسخ بدهيد كه چرا در يكي، 2 سال اخير قشر متوسط جامعه ما براي نويسندگان و كارگردانان جذاب شدهاند؟
شايد چون بيشتر مردم جامعه ما را قشر متوسط تشكيل ميدهند و مسائل اين گروه مسائلي است كه نويسندهها بهتر ميتوانند به آن بپردازند.
گويا سريال بزنگاه خيلي دچار تغيير شده است؟
خيلي كه نه. معمولا تغييرات از زمان نگارش آغاز ميشود. برخي از شخصيتها در قصه خوب پيش ميروند و ناخودآگاه نويسنده اتفاقات بيشتري را براي آنها مينويسد. بعضي تغييرات هم وقتي پخش شروع ميشود، رخ ميدهد. ما بازتابهاي مخاطب را ميگيريم و در سريال اعمال ميكنيم.
چون سريال را براي مخاطب ميسازيم و نظر او براي ما محترم است. اين تغييرات نهتنها در بزنگاه، بلكه در تمام كارهاي ديگر هم اتفاق ميافتد. وقتي متوجه ميشوي كه مردم بازيگري را بيشتر دوست دارند، نقش او را ناخواسته گسترش ميدهيم.
اگر چنين است پس چرا نقش علي صادقي را با اين كه مردم او را دوست دارند محدود كردهايد؟
زماني كه تصويربرداري شروع شد، علي صادقي درگير كار ديگري بود و كمتر وقت داشت سر صحنه بزنگاه باشد كه با اتمام آن كار، نقشش در بزنگاه پررنگتر شد.
چند روز پيش با يكي از نويسندگاني كه شما هم او را ميشناسيد، صحبت ميكردم. از كار شما حرف پيش آمد، گفت من سروش صحت را ميشناسم، نگاه عميقي به مسائل دارد، اما نميدانم چرا نگاهش به زنان در اين سريال اينقدر سخيف است؟
اين هم از آن نظراتي است كه خيلي متفاوت است. يك عده ميگويند در بزنگاه نگاه خوبي به زنان داري و يك گروه معترض هستند. من به خانمها خيلي احترام ميگذارم، اما خوشحالم كه نظر مخالف شما را هم زياد شنيدهام.
شخصيت فريده چگونه شكل گرفت؟
فريده از شخصيتهاي دوستداشتني سريال است....
بله، من هم دوستش دارم. هرچند رفتارهايش گاهي ابلهانه است....
چرا ميگوييد ابلهانه؟ خدا را شكر در جايي كه من و شما نشستهايم همه جور آدم يافت ميشود. در همين كتابخانهاي كه در نزديكي ماست و افراد زيادي به آنجا ميآيند تا مثلا براي دكتري درس بخوانند، افرادي وجود دارند كه به ماه و سال تولد اعتقاد عجيبي دارند و براساس آن برنامهريزي ميكنند. حتي هستند كساني كه درجه دكتري دارند، اما براساس فال قهوه زندگي خود را برنامهريزي ميكنند. افرادي چون فريده در جامعه ما كم نيستند. بگذريم، بخش دوم مصاحبه چطور بود؟
به نظرم خوب نبود، چون خيلي فرمايشي شد.
چرا اينقدر دنبال جنجال هستيد؟
جنجال نه، اما وقتي سروش صحت مثلا عصباني ميشود درباره سريال و كارش حرفهايي ميزند كه گفتگو را خواندنيتر ميكند.
حال فهميديد يك سريال چيست! من هم وقتي فيلمنامه مينويسم، دوست دارم يك ذره هم كه شده در آن حركت و تفاوت وجود داشته باشد و معمولي نباشد. شما ميگوييد نميخواهيد گفتگويي بگيريد كه معمولي باشد، من هم دوست ندارم نوشتهام شخصيتهاي معمولي داشته باشد، شخصيتهايي كه در همه كارها ديده ميشوند.
طاهره آشياني
شنبه 13 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 556]
-
گوناگون
پربازدیدترینها