واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: قاتل تازه داماد اعدام شد
مردى كه تكاندهندهترين جنايت سال 1385 همدان را رقم زد با حكم قانون، اعدام شد. به گزارش ايسكانيوز كارگر يك مرغداري، شامگاه اول مهر 1385 در محور «همدان - تويسركان» دخترى را با سر و صورت خونين ديد اما او پيش از آنكه بتواند حرفى بزند بيهوش شد. سپس كارگر با كلانترى تويسركان تماس گرفت و پليس را باخبر كرد. يك گلوله در جمجمه زن زخمىبه نام «افسانه» جا خوش كرده اما تقدير بر اين بود كه او با تلاش پزشكان، معجزهآسا زنده بماند و پرده از جنايت تكاندهنده يك ناشناس بردارد. «افسانه» به پليس گفت: دو هفته پيش من و پسر مورد علاقهام به نام «حسن» رسما عقد كرديم و در اولين شب پاييز با پرايد به گنجنامه رفتيم تا درباره زندگى آيندهمان حرف بزنيم. هوا كمىسرد بود و به همين خاطر داخل ماشين نشستيم. ما گرم صحبت بوديم كه يك دستگاه تويوتا جلوى پرايد ايستاد. راننده، خود را مامور جا زد و كارت شناسايى خواست. دختر نگونبخت كه همچنان از ترس مىلرزيد ادامه داد: نامزدم مدارك ماشين را به مرد ناشناس نشان داد اما او اسلحه كشيد و تهديد كرد. هر چه توضيح داديم زن و شوهر هستيم گوشش بدهكار نبود. ما را سوار تويوتا كرد و در ادامه مسير به جاده فرعى پيچيد. نزديك روستاى «تيمىجان» كه رسيديم حسن اعتراض كرد و درگيرى شروع شد. «افسانه» اضافه كرد: ناگهان مرد بىرحم، جلوى چشم من دو گلوله به سر و صورت شوهرم شليك كرد و حسن در دم جان داد. جنايتكار كه 45 ساله به نظر مىرسيد مرا به زور سوار تويوتا كرد و چند كيلومتر كه از قربانگاه دور شديم حلقه نامزدى و جواهراتم را دزديد. بعد با دسته اسلحه به سرم كوبيد و يك تير به جمجمهام شليك كرد كه بيهوش شدم. شواهد نشان مىداد افسانه در زمان شليك، دستش را جلوى صورتش گرفت به همين دليل گلوله با سرعت كم در جمجمهاش نشست. به دنبال حرفهاى تكاندهنده اين دختر، دادستان تويسركان در جريان ماجرا قرار گرفت و شخصا پيگير پرونده شد. همچنين جنازه تازه داماد 25 ساله كه كابينت ساز بود در پنج كيلومترى روستاى «تيمىجان» كشف و به پزشكى قانونى فرستاده شد. در عين حال، چهرهنگارى رايانهاى آدمكش در دستور كار پليس قرار گرفت و به دنبال يك عمليات اطلاعاتي، گواهينامههاى مالكان چندين دستگاه تويوتا در استان همدان به دقت بررسى شد. در آن ميان، افسانه به محض ديدن عكس مجرم روى گواهينامهاش او را شناخت و از ترس بيهوش شد. اينگزارش مىافزايد: بدين ترتيب «نصرت – الف» 43 ساله هشت شبانه روز پس از جنايت دستگير شد و سعى كرد خود را بىگناه نشان دهد و با اطلاعات ضد و نقيض، تجسسها را به بيراهه بكشد كه ناكام ماند. پليس در بازرسى خانه او يك قبضه اسلحه «ماكاروف» مثلثى كشف كرد كه تار موى نوعروس در شيارش گير كرده بود. «نصرت» وقتى اين موضوع را فهميد تمامىراههاى فرار را روى خود بسته ديد و به كشتن «حسن» و زخمىكردن «افسانه» اعتراف كرد: «هدف من فقط امر به معروف و نهى از منكر بود؛ نه دستبرد!» جانى ضمن بازسازى صحنه جرم، محل مخفى كردن طلا و جواهر نوعروس را كه زير يك تابلوى راهنمايى و رانندگى در كيلومتر 10 محور «همدان – تويسركان» بود به پليس نشان داد.
هنوز يك ماه از تكاندهندهترين جنايت سال 1385 همدان نگذشته بود كه پرونده به دستور رئيس كل دادگسترى اين استان، خارج از نوبت در دادگاه كيفرى تحت رسيدگى قرار گرفت.
در آن نشست كه با حضور خانواده داغدار برگزار شد ابتدا نماينده دادستان به تشريح كيفرخواست پرداخت و براى «نصرت» حكم مرگ خواست. سپس جانى به دفاع پرداخت و وكيلش ادعا كرد: نصرت، هنگام جنايت به علت مشكلات روانى قدرت اختيار نداشته و در تمامىمراحل بازجويى انگيزه خود را امر به معروف و نهى از منكر اعلام كرده است. با درخواست وكيل مدافع، مجرم براى بررسى وضعيت روانى به پزشكى قانونى معرفى شد و كميسيون عالى اعلام كرد او جنون ندارد و زمان جنايت مسئول اعمال و رفتار خود بوده است. در پايان اين نشست هيئت قضايى وارد شور شد و بامداد اول آبان 1385 حكم اعدام صادر كرد. حكم در شعبه 32 ديوان عالى كشور تائيد شد. همچنين دادستان در نامه اى براى رئيس قوه قضائيه نوشت كه دستگيرى غيرقانونى زن و شوهر شرعي، آدم ربايي، كشتن يك انسان و زخمىكردن يك نفر ديگر، رها كردن آنان در بيابان، دزديدن جواهر، نگهدارى غير مجاز اسلحه و ايجاد رعب و وحشت و ناامنى در سطح استان به بهانه امر به معروف و نهى از منكر به هيچ عنوان قابل توجيه نيست. در نتيجه رئيس قوه قضائيه اعلام كرد حكم، بىدرنگ اجرا شود. بامداد ششم مهر امسال، نصرت كه با پاهايى لرزان به پاى چوبه دار مىرفت گفت: در تويسركان چند معدن داشتم و هر شب براى سركشى به آنجا مىرفتم.
چرا سراغ زن و شوهر بىگناه رفتي؟
خيال مىكردم رابطه نامشروع دارند و مىخواستم آنها را امر به معروف و نهى از منكر كنم.
چرا سلاح گرم به همراه داشتي؟
چون شبها به معدن مىرفتم هميشه اسلحه همراهم بود.
مجوز حمل اسلحه داشتي؟
نه.
بعد از جنايت و رها كردن نوعروس نگون بخت چه كردي؟
مىخواستم به پاسگاه بروم و خودم را معرفى كنم اما ترسيدم و برگشتم.
اگر مىخواستى آنها را به پاسگاه ببرى چرا به سمت همدان برنگشتي؟
به حوزه استحفاظى تويسركان نزديكتر بوديم.
حسن و افسانه به تو گفتند چه نسبتى با هم دارند؟
بله گفتند زن و شوهر هستند اما من گفتم بايد به پاسگاه بيايند تا حرفشان ثابت شود.
اين كار وظيفه تو بود؟
نه، مىدانم زيادهروى كردم بايد با تذكر زباني، ماجرا را تمام مىكردم.
آخرين حرف.
اشتباه كردم، از خانواده حسن مىخواهم مرا ببخشند.
اين آخرين حرفهاى مردى بود كه تازه دامادى را بىرحمانه كشت، نوعروسى را براى هميشه معلول كرد؛ آشيانهاى را كه ساختنش هنوز تمام نشده بود ويران ساخت و بر دلهاى بسيارى آتش نهاد، آتشى كه خانواده و بستگان نصرت را هم داغدار كرد.
«مهدى الماسي»، معاون رئيس كل دادگسترى همدان در اينباره گفت: مجموعه قضايى همواره آمران به معروف و ناهيان از منكر را كه در چارچوب قانون به تكليف شرعى و قانونى خود عمل مىكنند مورد حمايت قانونى قرار داده است. در اين پرونده اما انگيزه جنايت، امر به معروف و نهى از منكر نبود و به هيچ عنوان اثرى از انگيزه خير اين فريضه در مجموعه رفتارى جانى ملاحظه نشد.
جمعه 12 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1928]