تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833109959
راه هاي برقراري ارتباط و حل مشكلات زناشويي
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: يکي از ماهرترين متخصصين در زمينه ي ارتباطات، دکتر جان گرِي نويسنده ي کتاب مردان مريخي، زنان ونوسي است. او از طريق کتاب ها و سمينارهايش پيامي را منتشر مي کند، او مي خواهد بگويد که مردان و زنان کاملاً از هم متفاوتند و يک ارتباط طولاني و بادوام با درک کردن، قبول کردن و احترام گذاشن به جنس مخالف به دست مي آيد. در اينجا او به پرسشهاي زير پاسخ ميدهد:
جان گرِي و گروهش چطور با يک رابطه ي مشکل دار برخورد مي کنند؟
چرا ازدواج هاي زيادي به طلاق ختم مي شود؟
مردان و زنان از يک رابطه چه انتظاري دارند؟
آيا تک همسري در يک ارتباط مهم است؟
چطور مي توانيد رابطه تان را با همسر سابقتان بهبود بخشيد؟
چه کسي به خاطر اشتباهاتي که در يک رابطه پيش مي آيد مقصر است؟
مردان چطور مي توانند بدون اينکه ناراحت شوند، گوش دهند؟
توصيه هاي جان گرِي براي افرادي که در پي قرار ملاقات گذاشتن هستند چيست؟
چطور مي توان با تلخي و سختي طلاق کنار آمد؟
حتي اگر باز با فردي مشابه ازدواج کنيم، آيا مي توانيم براي بار دوم موفق شويم؟
سوال: آيا مي توانيددرمورد کلاس هاي جديدتان براي افراد مجرد يا آنهايي که بعد از طلاق دوباره مجرد شده اند توضيح دهيد؟
گرِي: اولين چيزي که در اين دوره ها به آن توجه مي کنيم، و اولين چيزي که افراد مطلقه قبل از شروع رابطه اي جديد بايد به آن توجه کنند، اين است که ببينند که اشکال کار در رابطه ي قبلي چه بوده است—بدون اينکه خيلي منتقدانه درمورد خود يا همسر سابقشان قضاوت کنند. اين پيام من است: وقتي ما تفاوت هاي بين زنان و مردان را درک نکنيم، مشکلات کوچک برايمان تبديل به مشکلاتي لاينحل خواهند شد.
براي مثال، مردي کم کم نسبت به همسرش علاقه اش را از دست مي دهد، و اين باعث جدايي آنها مي شود. اگر شما به روند ارتباطات آنها در طي ازدواج نگاه کنيد، زمان هايي بوده است که زن مي خواسته درمورد چيزهايي صحبت کند، اما مرد سعي در حل مشکلات او داشته است، و هر دو بحث را بي نتيجه رها کرده اند. آن مرد متوجه نبوده است که زن ها گاهي دوست دارند فقط در مورد مشکلاتشان صحبت کنند، و همان موقع قصد حل کردن آن را ندارند. وقتي مردي سعي در حل مشکل مي کند و موفق نمي شود، خيلي زود دست از گوش کردن به حرف هاي همسرش برمي دارد، درحاليکه زن هنوز دوست دارد درمورد مشکلش صحبت کند. اين طريقه ي ارتباطي کاملاً بيهوده و بي نتيجه است و به هيچ وجه باعث صميميت نمي شود.
هر دو آنها بايد مسائل و مشکلاتشان را ارزيابي کنند تا ببينند که چطور مي توانند اين مشکلات را حل کنند. بعضي افراد عادت دارند که از رابطه اي به رابطه ي ديگري بروند و همسران سابقشان را براي مشکلات و سختي ها مقصر بدانند و خود هيچ مسئوليتي قبول نکنند.
بعضي کارها هست که با انجام آنها شما بدترين احساس را در جنس مخالفتان ايجاد مي کنيد. تا زماني که وقت نگذاريد و کشف نکنيد که چه چيز و چه کاري باعث خوشحالي جنس مخالفتان مي شود، هنوز براي برقراري يک ارتباط آمادگي نداريد.
سوال: همه دوست دارند بدانند که چرا امروزه تعداد زيادي از ازدواج ها به طلاق ختم مي شود. آيا اين واقعاً به دليل ارتباط غلط است؟
گرِي: البته اين مي تواند يکي از دلايل باشد، اما بگذاريد مسئله را کمي عميق تر بررسي کنيم. دليل اينکه امروزه اينقدر طلاق زياد شده است اين است که مردان و زنان امروزه توقعات متفاوتي از يک ارتباط دارند که سابقاً اينطور نبود. ما هر روز بيشتر و بيشتر مي خواهيم، اما چيزي دريافت نمي کنيم، همين باعث نارضايتي مي شود. در زمان پدران ما، مادران ما آن چيزهايي که امروزه زن هاي ما از ما مي خواهند را از پدرانمان نمي خواستند. مادران ما فقط يک حمايت کننده ي خوب مي خواستند.
امروزه هر چه زنان احساس استقلال و آزادي بيشتري بکنند، بسيار کمتر نياز به مردي پيدا مي کنند که يک حامي خوب باشد. به همين ترتيب نيازهاي ديگري روي کار مي آيند: نياز به عشق، صميميت و ارتباط. در طول تاريخ، مردان هيچوقت به درستي ياد نگرفته اند که چطور اين چيزها را برآورده کنند. اگر چند نسل به عقب برويد، مي بينيد که هيچ صميميتي بين زن و مرد نبود. کار مرد اين بود که از خانه بيرون برود و به خاطر خانواده اش بجنگد. او حاضر بود حتي از جانش نيز براي خانواده اش بگذرد، خانواده نيز به اين نياز داشت و آن را تقدير مي کرد. اما اين چيزي نيست که زن هاي امروزي از همسرانشان توقع دارند. آنها مي خواهند اميدها، آرزوها و دنياي درونيشان را با آنها تقسيم کنند. مي خواهند که کارهايشان را با هم و درکنار هم انجام دهند. براي اين توقعات، سطح بالاتري از صميميت مورد نياز است که هنوز ياد نگرفته ايم که چطور آن را به دست آوريم.
ما صداقت و صميميت بيشتري در زندگي هايمان نياز داريم. براي برآورده کردن آن مهارتهاي جديد نياز است، مهارتهايي که هيچوقت والدينمان يادمان ندادند. بعضي ها در فيلم ها مي بينند که چقدر يک زن و شوهر صميمي و بامحبت با هم زندگي خوشبختي را مي گذرانند و وقتي به زندگي خودشان نگاه مي کنند، چنين چيزي را نمي بينند. بعد فکر مي کنند که چنين زندگي فقط در فيلم ها امکان دارد. اما اشتباه مي کنند. اين زندگي اصلاً هم غيرواقعي نيست. فقط راه رسيدن به اين زندگي را بلد نيستيم.
در گذشته عشق نوعي وظيفه و الزام بود. اما اين روزها عشق چيزي در قلب است، يک شور و شوق و ميل به فرد مقابل است. احساسي جادويي است.
سوال: آيا واقعاً مردها و زن ها چيز متفاوتي از يک رابطه مي خواهند؟ شما گفتيد که زن ها عشق، ارتباط و صميميت مي خواهند، آيا مردها هم همين چيزها را مي خواهند؟
گرِي: مردها هم هرچه سنشان بالاتر مي رود، 40 سال به بالاتر، همين چيزها را از يک رابطه توقع دارند. اما مردهاي جوان تر دوست دارند احساس کنند که در فراهم آوردن خوشبختي همسرشان موفق بوده اند.
اگر دقت کنيد که مردها بعد از ترک يک زن يا نارضايتي در يک رابطه چه احساسي دارند، ممکن است ببينيد که ظاهراً بگويند ""اَه خيلي غر مي زد"" يا اينکه ""ديگر نميتوانستم با او سکس داشته باشم"" اما احساس قلبيشان اين بوده است که ""ديگر نمي توانستم خوشبختش کنم.""
سوال: آيا تک همسري در يک رابطه مسئله ي مهمي به حساب مي آيد؟
گرِي: تک همسري، ريشه و اساس اين توقعات جديد است که ما از رابطه مان داريم. اگر بخواهيم عشقمان پردوام باشد، حتماً بايد اين مسئله را رعايت کنيم. بعضي مردها طالب رابطه ي آزاد هستند تا بتوانند با هر کسي که مي خواهند در کنار همسرشان رابطه داشته باشند، اما همچنان عاشق همسرانشان هستند. اما سوال اينجاست که شما که عاشق همسرتان هستيد، چه نيازي به برقراري ارتباط با افراد ديگر داريد. جواب اين افراد خيلي ساده است. آنها مي گويند، عشق ما به همسرمان چيزي است که با هيچ فرد ديگر تجربه نخواهيم کرد. اما حقيقت نشان مي دهد که آنها واقعاً همسرانشان را دوست ندارند.
اينجا پاسخ ديگري براي اين سوال است: اگر شما مي خواهيد رابطه اي بادوام داشته باشيد، بايد زن زندگيتان از نظر جنسي خوب ارضا شود. چون اگر اينطور نباشد و فقط مرد ارضا شود، زن از سکس با همسر خود راضي نخواهد بود و کشش مرد به زن کمتر خواهد شد. اما اگر زن هم از رابطه ي جنسي ارضا شود، علاقه و کشش مرد به او بيشتر خواهد شد.
براي ارضا شدن زن از رابطه ي جنسي با همسرش سه ضرورت وجود دارد: اولين آن داشتن رابطه اي خوب است. دومين ضرورت تک همسري است و سومين آن داشتن عشق و علاق فراي مسئله ي جنسي است.
اگر مرد وفادار نباشد، حتي اگر زن اطلاع نداشته باشد، به اين معني است که همه ي انرژي جنسي خود را از همسرش دريغ کرده و به زن ديگري مي دهد. زن نياز دارد که توجه و محبت شوهر را لحظه به لحظه احساس کند. تک همسري اين نياز را برآورده مي کند: باعث مي شود که زن احساس کند پراهميت ترين فرد در زندگي شوهرش است. همين مسئله باعث شکوفايي زن شده و جذابيت او را نزد همسرش روز به روز بيشتر مي کند.
ضرورت ديگر رمانتيک و احساسي بودن است—حتي اگر دوست نداشته باشيد. مردها فکر مي کنند که اين کارها فقط براي دوران نامزدي است، پس از ازدواج مردها اکثراً دست از اين کارها مي کشند. اما بايد به ياد داشته باشند که همين چيزها است که عشق مي آورد. اگر مي خواهند که رابطه شان دوام داشته باشد و روز به روز بهتر شود، بايد همان کارهايي را که در دوران نامزدي مي کرديد پس از ازدواج هم ادامه دهيد.
البته همه ي تقصيرها گردن مردها نيست. خانم ها با شنيدن اين چيزها حق را به خود مي دهند اما بايد بدانند که رفتار آنها هم ديگر مثل گذشته نيست. اگر همسرشان ديگر بعد از ازدواج برايشان گل نمي خرد به اين دليل است که آنها هم ديگر شوهرشان را حتي براي انجام کارهاي خيلي کوچک تعريف و تحسين نمي کنند. و به جاي تمجيد کردن آنها شروع به گوشزد کردن خطاها و کمبودها و شکست هايشان مي کنند. همين باعث مي شود که عشق در رابطه از بين برود. توصيه من به خانم ها اين است که کوچکترين موفقيت هاي همسرانشان را جشن بگيرند، پيوسته آنها را تشويق و ترغيب کنند و شکست هايشان را به رخ آنها نکشند.
سوال: يکي از ناراحت کننده ترين مسائل در ارتباطات، به خصوص آنها که به جدايي و طلاق ختم مي شوند، اين است که ارتباط زوج ها با هم روز به روز بدتر مي شود. و وقتي پاي بچه وسط مي آيد، بعضي مجبور به ادامه ي زندگي به خاطر بچه ها مي شوند. چطور مي توان از پس رفتِ ارتباط جلوگيري کرد؟
گرِي: تغيير ديدگاه بسيار در اين رابطه کمک کننده است. فکر مي کنيد چرا پس از ازدواج مشکلات به وجود مي آيد؟ به اين دليل که همه ي ما بعد از ازدواج انجام کارهاي قبل ازدواج را متوقف مي کنيم. ما نياز به مهارت هاي ارتباطي جديد هستيم. اولين قدم در يادگيري اين مهارت ها اين است: زن صحبت مي کند، مرد گوش مي دهد، زن از مرد به خاطر گوش دادنش تشکر مي کند. زن احساس مي کند که به نگراني ها و دغدغه هايش توجه مي شود. و مرد فقط قصد حل کردن مشکلاتش يا بحث کردن با او را ندارد. و وقتي از مرد براي گوش کردنش تشکر مي کند، مرد يک مهارت مهم ياد ميگيرد، اينکه به حرف ها و احساسات زن گوش دهد به جاي اينکه سعي در حل مشکلات او داشته باشد.
قدم دوم از طريق گفتگو و بحث جدي است. زن صحبت مي کند، مرد هم صحبت ميکند و پس از بحث به نتيجه مي رسند. اما قبل از داشتن اين نوع گفتگو و بحث، لازم است نياز زن (شنيده شدن حرف هايش) و نياز مرد (تحسين شدن) برآورده شود.
سوال: فقط گوش دادن براي مرد مي تواند بسيار دشوار باشد، به خصوص درمورد مسائل مربوط به طلاق، چون خيلي چيزهايي که از زبان همسرش مي شنود ممکن است ناراحت کننده باشد. چطور مي تواند بدون ناراحت شدن به گوش دادن ادامه دهد؟
گرِي: کاري که زن مي تواند در اين موقعيت انجام دهد اين است که بگويد: ""مي دانم که شنيدن اين حرف ممکن است برايت ناراحت کننده باشد و اينطور به نظر مي رسد که مي خواهم سرزنشت کنم، اما فقط مي خواهم احساساتم را بيان کنم. چون بعد از آن احساس بهتري خواهم داشت."" اين حرف ها هميشه کمک کننده خواهد بود. يا ميتواند بگويد: ""لازم نيست کاري درمورد اين مسئله انجام دهي، من فقط مي خواهم حرف ها و احساساتم را با تو درميان بگذارم.""
سوال: براي آن افرادي که مي خواهند دوباره به دنبال رابطه اي جديد بگردند چه توصيه اي داريد؟
گرِي: اين افراد نبايد به دنبال افراد کاملي باشند. ""شما بايد تجربه ي بودن با افراد مختلف را کسب کنيد. انتظار نداشته باشيد که اولين کسي که ملاقات کرديد، هماني باشد که با او ازدواج کنيد. اصلاً عجله نکنيد.""
همچنين توصيه مي کنم يکي از دوره هاي برقراري ارتباط را بگذرانند. اگر ازدواج سابقتان به تلخي تمام شده است، سخت است که بلافاصله سراغ ارتباط جديدي برويد. بايد دوره هاي آموزشي را بگذرانيد. دور و بر خود را با افرادي پر کنيد که روابط اجتماعي و ازدواج هاي موفقي داشته اند. اين به شما کمک خواهد کرد که کمي مثبت بينديشيد.
سوال: به نظر مي رسد که بعضي افراد هيچوقت نمي توانند با طلاقشان کنار بيايند. نامه هايي از افرادي برايمان مي آيد که 30 سال است طلاق گرفته اند، ما هنوز همان بدخويي، عصبانيت ها و تلخي هاي دوران طلاق را ا خود دور نکرده اند. اين افراد چه کار بايد بکنند؟
گرِِِي: تلخي ها و احساسات منفي پس از طلاق را مي توان با درمان هاي احساسي-عاطفي از بين برد. به اين افراد توصيه مي کنم که يک فهرست احساسي تنظيم کنند. اول ليستي از کارهاي همسرشان هنگام جدايي را در آن بنويسند. همه آن چيزهاي که از آن عصباني و ناراحت هستند. بعد نامه اي به خودتان بنويسيد و از احساسات و حال و هواي کنونيتان در آن بنويسيد. بعد زمانش رسيده است که به مسئوليت خودتان در قبال طلاق فکر کنيد. من کتابي نوشته ام که در آن به افرادي که در رابطه هاي قبلي خود شکست خورده اند بسيار کمک مي کند. به آنها کمک ميکند تا همسرانشان و خودشان را به اين خاطر ببحشند تا بتوانند به زندگيشان ادامه دهند.
بايد رابطه هايتان را بدون قضاوت ناعادلانه دوباره بررسي کنيد. اين همان بخشيدن است. بخشيدن راه رفتن به سمت ارتباطات تازه است. بعضي افراد با مشاوره و صحبت کردن با ديگران بهبود مي يابند. هرکاري که مي کنيد، اما نبايد بگذاريد اين دردها درونتان باقي بماند، بايد به صورتي آنها را بيرون بريزيد.
سوال: متخصصين بسياري گفته اند که افراد مطلقه براي بار دوم با فردي شبيه به همان فرد سابق، اما با جسمي متفاوت ازدواج کنند. آيا ممکن است با فردي مشابه همسر سابق ازدواج کنند اما اينبار رابطه شان جواب دهد، به اين دليل که طريقه ي رفتار و برخورد را ياد گرفته اند؟
گرِي: بارها و بار ها ديده ام که ازدواج دوم يا سوم بسيار موفق بوده است. ما با افرادي مشابه همسر اولمان دوباره و دوباره ازدواج مي کنيم، اما با بالاتر رفتن سن و ياد گرفتن آموزش ها ويژه و کسب تجربه هاي بيشتر موفق خواهيم شد. کاري که اين افراد ياد مي گيرند اين است که از بدترين موقعيت هميشه بهترين را بسازند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 176]
-
گوناگون
پربازدیدترینها