تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤثّرترين وسيله جلب رحمت خدا اين است كه خيرخواه همه مردم باشى.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813371242




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت و گويمعاون پژوهشي وزارت آموزش و پرورش:تخصيص منابع در آموزش و پرورش عادلانه صورت نمي گيرد


واضح آرشیو وب فارسی:موج: گفت و گويمعاون پژوهشي وزارت آموزش و پرورش:تخصيص منابع در آموزش و پرورش عادلانه صورت نمي گيرد
خبرگزاري موج - گروه اقتصاد فرهنگ با حجت الاسلام والمسلمين دكتر بهرام محمديان در خصوص اقتصاد آموزش و پرورش و تخصيص منابع به بحث و گفت و گو نشستيم، وي معتقد است تخصيص و توزيع منابع در آموزش و پرورش به صورت عادلانه و يا به موقع انجام نمي شود، به همين دليل كارآمدي و موثر بودن خود را از دست مي دهد.


اقتصاد آموزش و پرورش را چگونه تعريف مي كنيد؟
از اقتصاد آموزش و پرورش دو نوع برداشت وجود دارد، برداشت اول اين است كه اقتصاد آموزش و پرورش به معناي نظام مالي اين نهاد بوده و اعتبارات آموزش و پرورش و هزينه هاي آن در كنار هم اقتصاد آموزش و پرورش را تشكيل مي دهند و به تعبيري منابع مالي آموزش و پرورش همراه با هزينه است.
اين درحالي است كه برداشت ديگري نيز از اقتصاد آموزش و پرورش وجود دارد كه من طرفدار آن هستم، اين برداشت به معناي آن است كه اقتصاد آموزش و پرورش كليه فعاليت هاي اقتصادي است كه در حول جريان آموزش و پرورش شكل مي گيرد و علاوه بر آنكه به تامين منابع آموزش و پرورش و تخصيص و توزيع امكانات آموزشي و پرورشي مي تواند اتلاق شود، علاوه برآن به جريان اقتصادي كه در حول آموزش و پرورش شكل مي گيرد و به تعبيري يك نظام مالي را در پيرامون آموزش و پرورش ايجاد مي كند اعم از اشتغالي كه مربوط به آن شده، هزينه هايي كه خانواده ها در آموزش و پرورش تخصيص مي دهند، سرمايه گذاري هايي كه دولت و بخش غيردولتي در آموزش و پرورش انجام مي دهند هرچند مستقيماً داخل آموزش و پرورش انجام نشود، اما چون در پيرامون آن شكل مي گيرد، تبديل به اقتصاد آموزش و پرورش مي شود.
در اين معنا، شغل هايي كه پيرامون آموزش و پرورش ايجاد شده، مي توان به صنعت دفتر سازي، صنعت كيف سازي، لوازم و التحرير، صنايع آموزش و … مي تواند جزو اقتصاد آموزش و پرورش تلقي شود، به عبارت ديگر اگر ما جريان آموزش و پرورش را حذف كنيم، تمام اين فعاليت ها و شغل ها از بين خواهند رفت و اين يعني اقتصاد آموزش و پرورش.
در منظر دوم كه اختصاصاً به تامين منابع مالي آموزش و پرورش و تخصيص و توزيع امكانات اتلاق مي شود، يك نوع محدود نگري در جريان آموزش و پرورش كشور وجود دارد، كه به اعتقاد من اين آموزش و پرورش به معناي كامل نيست.
اعتبارات و منابع آموزش و پرورش چگونه تخصيص مي شود؟
در اين بخش بايد اقتصاد را به گونه اي معنا كنيم كه استفاده بهينه از امكانات و مناسب ترين تصميمي كه براي تامين منابع و تخصيص منابع و توزيع امكانات اتخاذ مي شود، به معناي اقتصادي آموزش و پرورش است، منابع آموزش و پرورش ما اتكاي عمده آن بر منابع تخصيصي دولت است، درحال حاضر بودجه رسمي ما نزديك به هفت هزار ميليارد تومان است و عملكرد بودجه اي ما نزديك به سيزده هزار ميليارد تومان را نشان مي دهد، بخش اعظم اين منابع از دولت تامين مي شود و بخش هاي غير دولتي آنچه را كه كمك مي كنند در جاي خود با ارزش است اما توانايي تنه زدن و رقابت با سرمايه گذاري دولت را ندارند، در حوزه دانش آموزي، تنها هشت درصد از دانش آموزان تحت پوشش مدارس غير دولتي است و به تعبيري هزينه هاي تحصيل و سرانه هاي آموزش اين دانش آموزان را خانواده ها تامين مي كنند، در حالي كه 93 درصد دانش آموزان هزينه هاي آموزشي آنها از طريق دولت تامين مي شود و آنچه كه به عنوان كمك هاي خانواده ها و كمك هاي مردمي در مدارس دولتي اتفاق مي افتد در مقايسه با اعتبارات دولتي بسيار ناچيز است، ساخت و ساز مدارس دولتي كه تحت عنوان نوسازي و تجهيز مدارس است، دو برابر هزينه ها را دولت و يك سوم آن را خيرين مدرسه ساز تامين مي كنند، البته اين بخش از تامين منابع براي ساخت و ساز مدارس نسبت به ساير بخش هاي ديگر آموزش و پرورش از رشد و حمايت قابل توجه برخوردار هستند، در ساير بخش ها در هزينه هاي رسمي، متكي به سرمايه هاي دولتي هستيم.
آيا مي توان اقتصاد آموزش و پرورش را تغيير داد؟
اگر ما بتوانيم اقتصاد آموزش و پرورش را به معناي دوم كه تمامي جريان ها و فعاليت هايي كه تامين سرمايه مي كند به همه بخش هايي كه آموزش و پرورش در آن تاثير دارد و تاثير گذار است، اتلاق كنيم، يعني اقتصاد آموزش و پرورش را به مجموعه اقتصادي گوييم كه در پيرامون آموزش و پرورش شكل گيرد.
در كشور ما، بخش هاي مختلفي سرمايه گذاري مي كنند و از سرمايه گذاري خود بهره مند مي شوند، اين سرمايه گذاري كه در پيرامون آموزش و پرورش صورت مي گيرد و اگر آموزش و پرورش نباشد اين فعاليت اقتصادي و اين جريان سرمايه گذاري راكد مي شود، چه تعهدي را نسبت به آموزش و پرورش در حال فعاليت دارند كه بايد مشخص شود.
در حال حاضر نزديك به 4 ميليارد دلار اعتبارات مقاوم سازي است، ورود اين سرمايه به بازار بازسازي مدارس چقدر اشتغال در بخش هاي مختلف از جمله بخش توليد مصالح ساختمان، در ساخت و ساز و اشتغال كارگران و مهندسان ساختماني و … ايجاد خواهد كرد، اين سرمايه گذاري ميدان عملياتي را كه آموزش و پرورش براي اين بخش ايجاد مي كند، اين بخش تا چه اندازه خود را در برابر آموزش و پرورش متعهد مي كند و اگر اين آموزش و پرورش نباشد اين نوع فعاليت ها اجرا نخواهد شد.
فرض كنيد اول مهر ماه است و مدارس ما نبودند، از خياطي و دوزندگي گرفته تا پارچه فروشي ها، تاجراني كه در بازرگاني پارچه دانش آموزان سرمايه گذاري كرده و بازار كاري را فعال مي كنند و بخش اقتصاد خدماتي را در اين قسمت فعال مي كنند، اگر آموزش و پرورش نبود اين عرصه چگونه مي توانست به فعاليت اقتصادي خود عمل كند، حالا كه آموزش و پرورش وجود دارد و اين عرصه را از نظر اقتصادي فعال مي كند، چه تعهدي به آموزش و پرورش دارند.
لوازم التحرير، صنعت چاپ صنايع آموزشي كه در ارتباط با آموزش و پرورش فعال است و اگر آموزش و پرورش يعني يك بازار 14 ميليون نفري نباشد، اين بازار راكد است، حال كه از طريق جريان اقتصاد در اين عرصه ها فعال مي شوند، چه تعهدي را نسبت به آموزش و پرورش دارند، اينها سوال هايي است كه در پيرامون اقتصاد آموزش و پرورش مطرح است كه اگر بخواهيم تنها يه يكي از اين سوال ها پاسخ داده شود، يكي از منابع تامين اعتبارات آموزش و پرورش وسيعي كه الان داريم و دچار مشكل هستيم، بتواند تامين شود.
همه بخش هاي دولتي و غير دولتي براي جريان فعاليت خود از نيروي انساني استفاده مي كنند، اين نيرو براي انجام فعاليت هاي خود و استيفاي مسئوليت هاي خود نيازمند آموزش و دانش است، اين آموزش و دانش خود را در ابتدا از كجا كسب مي كنند، اگر همه دستگاه ها موظف مي شدند، نيروي آموزش ديده مورد نياز خود را، خودشان آموزش دهند، يعني خودشان براي آموزش نيروي انساني هزينه كنند، چقدر بايد هزينه كنند، اگر اين هزينه ها را كه بايد براي آموزش اختصاص مي دادند تغيير به ريال كنند، اين هزينه ها را بايد به كجا بپردازند، آيا آموزش و پرورش به همين مقدار از اعتبارات برخوردار است، شايد كسي بگويد اين فضاي عمومي دولت است البته من نيز با اين مسئله موافق هستم، اما اگر اين ميزان را تغيير به ريال كرده و مقايسه كنيم، معلوم مي شود اعتبارات مورد نياز آموزش و پرورش براي يك آموزش و پرورش كارآمد موثر چقدر بايد باشد، آن زمان ميزان اعتبارات مورد نياز آموزش و پرورش براي فعاليت هاي موثر خود معلوم مي شود و در آن زمان مي توانيم تقسيم كنيم كه اقتصاد آموزش و پرورش در جهت تامين منابع مالي تا چقدر بايد باشد و بعد مديريت كنيم منابع مالي آموزش و پرورش چگونه بايد تخصيص پيدا كند و به كدام منابع جغرافيايي تخصيص پيدا كند و چگونه توزيع شود و بعد از توزيع كردن بايد ببينيم چگونه بايد نظارت كنيم بر مصرف بهينه اعتبارات و امكانات مالي و مادي، در اين زمينه اشكالاتي وارد است كه از ان جمله مي توان به مواردي از جمله، تامين نشدن منابع به قدر كفايت، به همين دليل اقتصاد آموزش و پرورش به معناي منابع مالي كافي نيست، دوم اينكه تخصيص و توزيع منابع در آموزش و پرورش به صورت عادلانه و يا به موقع انجام نمي شود، و كارآمدي و موثر بودن خود را از دست مي دهد و نهايتاً بر مصرف اين اعتبارات نظارت نمي شود و به تعبيري مصرف ما در آموزش و پرورش يك مصرف بهينه نيست، چرا كه تخصيص و توزيع ما عادلانه، به موقع و موثر نيست، و اگر بخواهيم اين چرخه را درست كنيم بايد از كفايت منابع مطمئن باشيم و در كفايت منابع بايد تخصيص عادلانه، توزيع به موقع و مصرف بهره ورانه باشد.
آيا وزارت آموزش و پرورش تعهداتي را به صورت مطالبه از بخش هاي مختلف خواسته است؟
زماني كه من از صحبت از آموزش و پرورش مي كنم، عنايتم تنها به وزارت آموزش و پرورش به عنوان يك دستگاه دولتي نيست، بلكه منظور من جريان آموزش و پرورش و نظام آموزش و پرورش است، اساساً در ذات نظام آموزش و پرورش اين مطالبه هست، آموزش و پرورش در دنياي امروز در سه عرصه نقشه بي بديل دارد و هيچكسي و هيچ دستگاهي و هيچ نظام ديگري اين كار را انجام نمي دهد، آموزش و پرورش اولاً متعهد و متكفل ملت سازي است، يعني يك مجموعه بزرگ و گسترده اي كه به نام ملت شكل مي گيرد، مقوم ها و ريشه هاي پايداري ملت در آموزش و پرورش شكل مي گيرد، ما در كشور خود اقوام و مذاهب مختلفي را داريم، اما همه اينها يك هويت واحد دارند و آن ملت ايران است، اين ملت را چه چيزي شكل مي دهد، جز آموزش و پرورش كه همه بچه ها اولين چيزي را كه در دوره ابتدايي ياد مي گيرند به نام خدا و شعري كه مي آموزند ما فرزندان ايرانيم است، تمام تعهداتي را كه دانش آموزان كه كشور خود پيدا مي كنند را آموزش و پرورش مي آموزد، شايد خيلي از افراد چنين تصوري را نكنند و بر اين باور باشند دانش آموزان تنها به آموختن درس مي پردازند، اما واقعيت اين است كه در ميان همين درس، ما به يك مقوم اصلي كه زبان معيار فارسي است دست پيدا مي كنيم كه پايه هاي مليت ايران را تقويت مي كند، همچنين ارزش هاي اجتماعي، ديني و فرهنگي ما از طريق آموزش و پرورش به كودكان منتقل مي شود و ملت سازي مي كند، آموزش و پرورش در دوازده سالي كه عهده دار تربيت و آموزش فرزندان ايراني هست، ملت ايراني را قوام مي بخشد، در دوره هاي قديم معمولاً جريان ملت سازي را در ارتش و نظام تعقيب مي كردند، جوانان را به سربازي مي بردند و در آن دو سال به همه يك چيز مشترك را القاء مي كردند، اما سربازي يك دوره به تاخير افتاده است و بعد از آنكه بچه ها جوان شده و ذهنيتشان شكل گرفته بود اتفاق مي افتد، نكته ديگر اين بود كه 50 درصد جمعيت كشور كه دختران باشند به سربازي نمي رفتند، در حالي كه در خانواده مادر و دختران، اساس خانواده و مليت را مي سازند يعني اگر بخواهيم يك فرهنگ عمومي شود لازم نيست كه بر روي همه سرمايه گذاري كرد بلكه در يك خانواده اگر مادر باسواد و متعهد باشد يقيناً نسل بعدي را به خوبي تربيت مي كند.
امروز دولت هاي مدرن براي ايجاد وحدت ملي و هويت ملي از آموزش و پرورش استفاده مي كنند، نكته دوم اين است كه علاوه بر ملت سازي دولت سازي است، آموزش و پرورش خوب به دنبال آن آموزش عالي خوب را تدارك مي بيند، يعني اگر مدارس ما خوب باشند، يقيناً دانشگاه هاي ما نيز خوب خواهد بود، آموزش و پرورش درست است كه آموزشي را كه ارائه مي كند يك آموزش عمومي و نيمه تخصصي است، اما تخصص ها برپايه همين نيمه تخصص ها شكل مي گيرند، اگر مجموعه آموزش و پرورش و آموزش عالي خوب باشند فارغ التحصيلان اين دو مجموعه كه مديران و كارگذاران دولت آينده هستند، خوب خواهند بود، به همين دليل آموزش و پرورش تاثير مستقيم در دولت سازي دارد، يعني دولت ها ما شكل خود و نوع اهداف و برنامه هاي خود را در آموزش و پرورش پيريزي مي كنند، اما مهمتر از اينها بحث نظام سازي است، آموزش و پرورش نظام هاي اجتماعي را شكل مي دهد، ما نظام فرهنگي، بهداشتي، اقتصادي، سياسي و .. داريم، اين نظامات در آموزش و پرورش شكل مي گيرد، به عنوان مثال وزارت بهداشت و درمان نظامات بهداشتي خود را از طريق آموزش و پرورش مي تواند توسعه دهد، زماني كه مي گويم آموزش و پرورش در ذات خود مطالبه كننده اين اقتصاد است اين است كه اگر بخش هاي مختلف دولت كه مي خواهد دولت سازي شود و بخش هاي مختلف اجتماع كه مي خواهد نظامات اجتماعي خود را داشته باشد، بخواهد در آن جا موفق باشد بايد در آموزش و پرورش سرمايه گذاري كند، در سال هاي قبل پليس راهنمايي و رانندگي طرحي با نام هميار پليس را با همكاري آموزش و پرورش اجرا كرد، به گونه اي كه دانش آموزان به خانواده هاي خود در طول سفر قوانين را گوشزد مي كردند، اين امر سبب شد تا بسياري از حوادث كاسته شود، حال اگر خود پليس براي كاهش جرايم رانندگي مي خواست هزينه كند بايد كجا اين هزينه انجام مي شد، حالا كه اين هزينه كاهش پيدا كرده اين مقدار را بايد در جيب خود گذارد تا مشكل ديگري را حل كند و يا با توجه به اينكه اين هزينه آموزش و پرورش بوده بايد آن را به اين نظام دهد.
اگر در وحدت ملي نيازمند آن هستيم تا هزينه هايي را داشته باشيم اما ايجاد وحدت ملي را آموزش و پرورش برعهده گرفته است، اين هزينه هاي امنيتي را بايد در كجا صرف كنيم، اينجاست كه مي گويم ذات آموزش و پرورش مطالبه گر است و اگر برنامه ريزان و سياست گذاران بخش هاي مختلف كشور در مجلس شوراي اسلامي و شوراي امنيت ملي در بخش هاي مختلف اقتصادي اجتماعي عميق فكر كنند، خواهند فهميد كه آموزش و پرورش را بايد تقويت كنند.
يعني نه تنها در كميسيون آموزش و پرورش بايد سخن از آموزش و پرورش باشد بلكه در كميسيون هاي اجتماعي، صنعت و بهداشت و درمان نيز بايد بگويند اين بخش و اين اعتبارات بايد در آموزش و پرورش متمركز شود، تا اين نظام سازي در آن به درستي صورت گيرد تا ما بعداً دچار مشكل نشده و هزينه هاي اضافي نكنيم، اين بحث ذات مطالبه گر آموزش و پرورش است.
آيا آموزش و پرورش به عنوان دستگاه آموزش و پرورش توانسته اين معنا را منتقل كند؟
متاسفانه بايد بگويم هم ما نتوانستيم اين مطالبه را منتقل كنيم و هم ديگران نخواسته اند آن را بشنوند، و لذا مي بينيند كه همه در صحبت كردن و شعار دادن آموزش و پرورش را اساسي و مهمترين دستگاه مي دانند اما در هنگام عمل آموزش و پرورش را هزينه بر دانسته و آن را سرمايه خور مي دانند و به اين نكته توجه نمي كنند كه آموزش پرورش زياد است اما زيادي نيست، بلكه كاملاً ضروري است.
بخش غيردولتي و مردمي ما در آموزش و پرورش هزينه مي كند، كم هم هزينه نمي شود، اما به نظر مي رسد موثر هزينه نمي شود، موثر هزينه كردن به اين معنا است كه هر هزينه اي كه مي كنند بايد نسبت به كارآمدي و بهره وري آن توجه كنند، در حال حاضر براي بچه ها برخي از هزينه ها جانبي هستند، به عنوان مثال شايد يك كيف معمولي مي تواند نياز دانش آموز را برآورده كند، اما بسياري از والدين براي فرزندان خود كيف هاي فانتزي را خريداري مي كنند، در حالي كه مي توانند تفاوت قيمتي كه بين اين دو كيف وجود دارد را تبديل به هزينه مستقيم آموزش كنند كه چنين كاري اتفاق نمي افتد.
همچنين بسياري از هزينه ها در خارج از آموزش و پرورش مي شود، برخي از خانواده ها معلم خصوصي مي گيرند و كلاس هاي فوق العاده ترتيب مي دهند، در حالي كه اگر اين هزينه از مجراي رسمي آموزش و پرورش وارد شده و مديريت منابع شود، و معلمان ما در مدارس به فعاليت نهايي خود دست بزنند و به تعبيري مدرسه محل آموزش و تربيت باشد و آموزش را به خارج از مدرسه منتقل نكنيم خيلي موثرتر خواهد بود و امنيت آموزش و پرورش نيز بيشتر خواهد شد، تا اين ميزان خانواده ها هزينه مي كنند و اين هزينه ها موثر نيست، البته من نمي خواهم بگويم هر خانواده اي بايد چقدر هزينه كند، اما هر خانواده اي بايد به حد توان خود بايد به آموزش و پرورش رسمي كمك كند و از آموزش و پرورش رسمي مطالبه كيفيت كند، يكي از دلايلي كه كيفيت آموزش و پرورش پايين است به اين دليل است كه از آموزش و پرورش مطالبه كيفيت نمي شود، و خانواده ها به نوعي ظاهراً قبول كرده اند كه در آموزش و پرورش رسمي فرزندان را بايد به نوعي نگه دارند، و آموزش باكفيت خود را در كلاس هاي كنكور هزيه كنند، در حالي كه اگر اين مطالبه از آموزش و پرورش درخواست شود و اين هزينه ها و اين اعتبارات در خود آموزش و پرورش هزينه شود، يقيناً موثرتر خواهد بود، ما در انتقال نياز آموزش و پرورش و مطالبه آن در حوزه هاي مختلف نتوانستيم خوب عمل كنيم و از طرف ديگر مخاطبان ما نيز نخواسته اند در اين زمينه بشنوند.
متاسفانه مخاطبان نخواستند اين حقيقت را باور كنند كه اگر آموزش و پرورش موفق باشد، ساير بخش هاي كشور موفق خواهند بود و موفقيت آنها بيشتر خواهد بود و اگر آموزش و پرورش ما ضعيف، عليل و ناتوان باشد، تاثير منفي خود را در آتي بر روي همه دستگاه ها و نظام هاي اجتماعي خود خواهد گذاشت.
با توجه به آنكه در آموزش و پرورش نمي توان خصوصي سازي كرد، چطور مي توان از پتانسيل اين بخش در آموزش و پرورش استفاده كرد؟
آموزش و پرورش به اعتقاد من در دولت هدايت، يك وظيفه حاكميتي است و حاكميت بايد نسبت به آموزش و پرورش فعال باشد، سياست گذاري، برنامه ريزي و نظارت كند، اما در عين حال در هر بخش حاكميتي، بخش غير دولتي نتواند وارد شود، به عنوان مثال ارتش يك بخش حاكميتي است و اين به معنا نيست كه بند پوتين سربازها را كارخانه هاي دولتي تهيه كند، بلكه مديريت ارتش مي تواند با بخش غير دولتي همكار شده و قراردادها را بسته و بخش مايحتاج بخش امنيتي را تامين كند.
آموزش و پرورش نيز مي تواند از اين الگو بهره مند باشد، سياست گذاري و برنامه ريزي از سوي حاكميت باشد و بخش خصوصي مي تواند سرمايه گذاري كند، حتي اين سرمايه گذاري نه به عنوان غير انتفاعي باشد، بلكه كاملاً انتفاعي بوده و متناسب با سرمايه گذاري خود سود و منفعت را ببرد اما آن برنامه ريزي و نظارت را از دولت ببرد.
آموزش و پرورش ما بايد مشاركت پذير باشد، يعني توسعه مشاركت همه جانبه را در آموزش و پرورش مورد توجه قرار دهيم، شايد خصوصي سازي در فرهنگ يك نوع تعبير غير پذيرش براي بعضي ها باشد، معمولاً نگاه به بخش خصوصي چون بحث انتفاع عريان است اذهان نپذيرند، اما توسعه مشاركت يك امري است كه همه مي پذيرند در توسعه مشاركت و تعاون افرادي نبودند كه هميشه به سود و منفعت شخصي خود بپردارند، و منفعت شخصي خود را طلب كنند، در تاريخ ملت ما كه هميشه انگيزه ها الهي و معنوي بوده، خصوصي سازي يك فرهنگ برگرفته از نظام غربي است، اما در كشور ما در گذشته مدارس، مساجد و ... تحت عنوان مقوفه ساخته اند، به اين معنا كه شخصي سرمايه خود را جايي متمركز كرده و خواسته مكاني را به صورت مدرسه و يا مسجد مورد استفاده عموم مردم قرار گيرد، امروزه خيرين مدرسه ساز به صورت ميلياردي براي ساخت مدارس جديد سرمايه گذاري مي كنند، در حالي كه به دنبال برگشت سرمايه خود نيستند، اما انتظار دارند سرمايه ارائه داده اند به نحو احسن استفاده شود.
ما مي توانيم با زنده كردن سنت وقف يكي از منابع آموزش و پرورش را توسعه دهيم، وقف مي تواند يكي از محل هاي تامين منابع آموزش و پرورش باشد، يكي ديگر از بحث ها اين است كه مي توانيم مدارس را به صورت خيريه اي در آوريم، شايد يك نفر نتواند يك مدرسه بسازد، اما بيست نفر مي توانند يك مدرسه را براي استفاده دانش آموزان بسازند، بايد مدرسه سازي را در بين افراد مشاركت دهيم، علاوه بر آن بسياري از مردم مي توانند در جريان تعليم و تربيت و در مديريت و برنامه ريزي كمك كنند و اين به معناي مشاركت همه جانبه در آموزش و پرورش است.
در حال حاضر مشاركت در آموزش و پرورش به مدارس غيرانتفاعي مربوط مي شود، كه اين يك اشتراك پذيري است، مشاركت آن است كه در توليد يك امر دخالت داشته باشيم، كسي كه در آموزش مي خواهد مشاركت كند نبايد تنها به فكر آن باشد كه پول دهد بلكه بايد در تصميم گيري ها حضور داشته و نظرات خود را ارائه دهد، اين نوع مشاركت ها منجر به استفاده بهينه و آوردن سرمايه ها و استعدادها و به تعبيري اقتصادي عمل كردن است.
اگر از تخصص ها و والدين در مدارس استفاده كنيم مي تواند نتايج اقتصادي قابل توجهي را داشته باشد، زماني كه در انجمن اولياء و مربيان بودم، طرحي را ارئه كردم با عنوان مهارت ها و تخصص هاي والدين، در آن زمان براي جذب كمك هاي مردمي دو كار انجام مي داديم، يك حساب بيست بيست داشتيم كه قبضي را به والدين ارائه مي كرديم و آنها به مدارس كمك مي كردند، در آن سال حدود 2 ميليارد و 700 ميليون تومان از طريق اين حساب كردند، در همان سال طرح تخصص هاي والدين را پياده كرديم به گونه اي كه پدر و مادر دانش آموزان هر تخصص و مهارتي را كه دارند در خدمت آموزش و پرورش ارائه دهند، فعاليت هايي كه در هر مدرسه افتاده بود بعد از تغيير به ريال نزديم به 5 ميليارد تومان شده بود، به عنوان مثال دانش آموزي كه پدرش در رشته برق سررشته داشت، مشكلات برقي مدرسه فرزند خود را رفع كرده بود، زماني كه پدر و مادر دانش آموز اين فعاليت ها را در مدرسه انجام دادند هم احساس مي كردند در ساخت مدرسه نقش دارند و هم رابطه آنها با مدير، معلمان و مربيان صميمي شده و ديگر دانش آموزان براي والدين يكديگر احترام مي گذاشتند و همه احساس مفيد بودند مي كردند، زماني كه ضريب مفيد بودن در مشاركت هاي مردمي بالا رود آثار اقتصادي قابل توجهي را مي توان شاهد بود.
اين عوامل مي تواند تخصيص منابع به قدر كفايت را براي آموزش و پرورش به ارمغان آورد و بعد از هنر مديريتي است كه تخصيص و توزيع را خوب انجام دهيم كه در اين زمينه مشكلاتي وجود دارد.
با توجه به اينكه بيشترين بودجه آموزش و پرورش صرف حقوق پرسنل مي شود، آيا نبايد اقتصاد پرسنل را از اقتصاد بخش هاي ديگر آموزش و پرورش از جمله بازسازي، بهداشت و .... جدا كرد؟
من نيز موافق هستم كه سرانه آموزشي بايد جدا ديده شود و هزينه هاي جاري به معناي نگه داري امكانات آموزشي بايد اعتبارات قابل توجهي داشته باشد، اما در عين حال بايد بگويم كه آموزش و پرورش ماهيت شغل آن با ماهيت شغل هاي صنعتي ديگر متفاوت است، در صنعت يك هزينه پشتيباني داريم و يك هزينه توليد داريم، كه در اين زمينه يك نسبت بين اين دو برقرار كرده و اعتبارات آن را در نظر مي گيرند.
اما معلمي خود يك كار توليد است و معلم پشتيباني كننده نيست، معلمي وظيفه اصلي آموزش و پرورش است، يعني اگر ما حقوق معلم را مي دهيم، به صورت مستقيم براي يادگيري هزينه مي كنيم، كساني كه مقايسه مي كنند 95 درصد اعتبارات آموزش و پرورش پرسنلي است در واقع اين اعتبارات صرف وظيفه اصلي آموزش و پرورش كه همان معلمي است مي شود.
تعليم و تربيت يك كالاي مستقل از معلم نيست و اگر معلم سر كالا باشد توليد اتفاق مي افتد و اگر نباشد چنين اتفاقي نمي افتد، جريان آموزش و پرورش با معلمي صورت مي گيرد، آموزش و پرورش بايد به دنبال كيفيت موثر در آموزش و پرورش باشد.
بايد بدانيم هزينه هاي ساخت و ساز، سرانه آموزشي و هزينه پرسنلي چقدر است اما در عين حال بايد بدانيم كه هزينه پرسنلي در آموزش و پرورش به معناي هزينه پشتيباني نيست، بلكه هزينه وظيفه اصلي آموزش و پرورش است.
 جمعه 12 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: موج]
[مشاهده در: www.mojnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 376]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن