تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 15 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):هرچیز بهاری دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1838351721




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

طلوع شب آفتابي در كوه هاي شرق تهران


واضح آرشیو وب فارسی:حيات: طلوع شب آفتابي در كوه هاي شرق تهران
تهران-حيات

" شب آفتابي در كوه هاي شرق تهران طلوع كرد، دوست داشتم همه اينجا باشند و اين مسئله را ببينند."
اين جمله را بهزاد بهزاد پور، كارگردان شب هاي آفتابي به عنوان پيام يك جمله اي خود به مردم در باره اين ساخته هنريش در گفتگو با خبرنگار فرهنگي خبرگزاري حيات گفت و تاكيد كرد :" ماسعي كرده ايم در اين برنامه نشان دهيم مقوله دفاع مقدس از آدم تا خاتم و از خاتم تاكنون در طول تاريخ وجود داشته است . به بيان ديگر ماسعي كرده ايم ريشه هاي دفاع مقدس را در طول تاريخ و همچنين پشتوانه هاي آن را براي مردم بيشتر معرفي كنيم .
" كارگردان شب هاي آفتابي در باره تاثير اين كار بر حفظ و شناسايي مقوله دفاع مقدس گفت:‌ "اين يك كار متفاوتي است ما دراين كار سعي كرده ايم تا از تمام عوامل هنري مانند نور و صدا و ... گرفته تا هنرپيشه وامكانات و ادوات به بهترين نحو و در زيبا ترين شكل آن استفاده كنيم .اين برنامه روايتي از سرگذشت انبياء الهي از زمان خلقت تا خاتم الانبياء و داستان مصائب اهل بيت عصمت و طهارت، ظهور منجي عالم بشريت و پيروزي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس را به تصوير مي كشد.
در اين برنامه زنده تلاش شده است از نور، صدا و تصوير و حركات نمايشي در جذب تماشاگر براي انتقال مفاهيم انقلابي و اسلامي بهره لازم برده شود. ماسعي كرده ايم در اين برنامه نشان دهيم كه مقوله دفاع مقدس از آدم تا خاتم و از خاتم تاكنون در طول تاريخ وجود داشته است . به بيان ديگر ماسعي كرده ايم ريشه هاي دفاع مقدس را در طول تاريخ و همچنين پشتوانه هاي آن را براي مردم بيشتر معرفي كنيم ."
وي در باره تاثير اين نمايش و نمايش هاي اين چنيني بر مقوله دفاع مقدس و توجه دادن مردم به اين مسئله اظهار مي دارد :" همين استقبال چند هزار نفري در اين شب ها را ملاحظه كرديد ؟ اين همان تاثيري است كه اين برنامه و نمايش داشته است . هزاران نفر از گوشه و كنار اين شهر به اين پادگان دور افتاده در شرق تهران آمدند و در صف هاي طولاني ايستادند و حتي عده اي هم پشت در ها ماندند . اين يعني مردم تشنه دانستن چيزهاي زيادي در اين زمينه هستند و هنوز مي شود كارهاي زيادي انجام داد . در حقيقت هدف از اجراي اين برنامه ارائه شكل جديد از تاريخ اديان و مفاهيم ناب الهي به قشرهاي مختلف جامعه بويژه جوانان است.
بهزاد بهزاد پور متولد 1340 در تهران است كه فعاليت هنري را با نويسندگي و كارگرداني تئاتر آغاز كرد. او سينما را با بازي در فيلم «توبه نصوح» به كارگرداني محسن مخملباف تجربه كرد و آخرين فيلمى كه ساخت «خداحافظ رفيق» است. وي همچنين چندين بار نيز براي بازي پشت دوربين قرار گرفته است كه" بلمى به سوى ساحل، توبه نصوح، دو چشم بى سو، ردپايى بر شن، مجنون، دستفروش و ... " از جمله تجربه هاي بازيگري بهزاد بهزاد پور است.
وى فيلم نامه هايى چون آخرين شناسايى، چشم خفاش، وقتى كه كوه گم شد، باشگاه سرى، قله دنيا و ... را نيز نوشته است، شب آفتابي از آخرين كارهاي بهزاد بهزادپور روايتي است از هر آنچه كه در اين سياره رنج مي گذرد، از هبوط آدم تا ظهور منجي. ميثاقي است دو باره با دل هاي آفتابي.جنگي است در تداوم تاريخ ميان خير و شر . از آدم تا كنون هر لحظه در قالب و شكلي نو تكرار مي شود.
اين جدال ميان نيروهاي خير و شر روايت نمايشي است كه از هبوط آدم آغاز مي شود و در 13 پرده خود به سير تاريخ انبياي الهي و صدر اسلام مي پردازد.
اين برنامه در طول ماه مبارك رمضان شب ها در قرارگاه لشكر 27 محمد رسول الله واقع در شرق تهران در انتهاي اتوبان بسيج اجرامي شد.
يكي از زيباترين پرده هاي اين نمايش، بعثت پيامبر در كوه نور است . تمام صحنه هاي شب آفتابي به گونه اي طراحي شده كه شما را مانند قاب عكسي به دوره هاي مختلف تاريخ مي برد. دسيسه هايي كه عليه آن حضرت به وقوع مي پيوندد و شهادت حضرت زهرا(س) و اميرالمومنين(ع) و امام حسن مجتبي(ع) و امام حسين(ع) نيز از صحنه هاي بسيار زيبايي هستند كه توجه بينندگان را به خود معطوف كرده است .
كاري با حجم و وسعت بسيار كه در مجموعه اي بزرگ به نام پادگان حضرت رسول انجام شده است .
آيتم هاي شب آفتابي عبارتند از : هبوط آدم ، بت شكني ابراهيم (ع)، حضرت موسي و به دنيا آمدن عيسي (ع)، بعثت – هجرت – غزوه بدر – رحلت پيامبر(ص) – شهادت حضرت زهرا (س)،اميرالمومنين (ع)، و امام حسن (ع)، واقعه كربلا – انقلاب اسلامي – جنگ تحميلي – به سوي ظهور .

شب آفتابي و سيزده پرده تاريخي

ساعت 18 و 45 دقيقه. مقابل درب اصلي قرارگاه روي پارچه نوشته اي بزرگ، نوشته شده بود سپاه محمد رسول الله.
با صف هاي بلند و شلوغ اتومبيل و آدم هايي كه مقابل درب ورودي ايستاده اند،‌ ظاهرا از قبل به خانواده ها توصيه شده بود كه از آوردن كودكان زير 7 سال خودداري كنند، اما همه ترجيه داده بودند به صورت خانوادگي اين نمايش را تماشا كنند.
كودكان بر دوش والدين خود قد افراشته بودند و صحنه تئاتر كاملا متمايز بود از آنچه كه در سالن هاي كوچك و بزرگ داخل شهر مي توان سراغ گرفت.
عبور از پستي ها و بلندي ها در دل شب و حدود يك كيلومتر پياده روي براي رسيدن به محوطه اي كه از دور مي شد، پيكره تانك ها و نفر برها و ادوات جنگي را در نور كم مشاهده كرد، صحنه قبل نمايش تماشايي بود.
پيش بيني افطاري و نماز تماشاگران بخش ديگري از وجه تمايز شب آفتابي با ديگر شب هاي نمايشي بود
نمايشي كه شايد كمتر زبان به كلام گشود اما به اندازه تاريخ بشريت بيان و زبان براي گفتن داشت .
از اينجا مسير در دل شب با پستي و بلندي هايي ادامه مي يافت كه آدم را به ياد شب هاي عمليات واقعي مي انداخت. هزاران نفر در دل اين شب تاريك رو به كجا نهاده ايم؟ براي ديدن چه مي رويم؟ تعداد بسيار زيادي از ما قطعا از اين ماجرا بي خبر بودند.
فانوس هايي به شكل بسيار زيبا در طول راه همه جا را با نور هاي كمرنگ خود تزئين كرده بود و گاهي هم خاموش و روشن مي شدند. تا چشم كار مي كرد، تپه بود و دشت هايي با پستي و بلندي هاي كم شيب . زمين بود و آسمان، و صداي جمعيتي كه در دل شب و سكوت دشت فرو مي رفت .
بوي كندر، اسپند، خاك و آتش به مشام مي رسيد. همه جا در هاله اي از دود و غبار زيبايي كه در نور نورافكن ها مي رقصيدند فرو رفته بود.
همه جا در تاريكي فرو مي رود و نوري لرزان با رقص در ميان دود كندر و اسپند مي آيد. موسيقي بر همه چيز احاطه مي يابد.آميخته اي از هنرهاي مختلف، نور ، صدا و تصوير و حركات زنده .

پرده اول : آدم و حوا و وسوسه هاي شيطان
چراغ ها و نور افكن ها خاموش شدند. همه جا در تاريكي فرو رفت. ناگهان رقص نوري زيبا محوطه را به وجد آورد و صداي موسيقي اي با شكوه در همه جا طنين انداز شد.
پرده اول نمايش آغاز زندگي بشر.آنگاه كه باري تعالي انسان را صورت وجود بخشيد، همه موجودات ديگر را به تكريم و سجده در مقابل او فرا خواند. همه بر فرمان الهي گردن نهادند، الا ابليس كه در اين پرده به نمايش در آمد. داستان سجده نكردن شيطان به آدم و تمرد از فرمان خدا و التماس شيطان، براي دادن مهلت به او تا قيامت براي وسوسه كردن انسان. داستان هبوط آدم و وسوسه هاي شيطان در زير نور قرمزي كه آدم و حوا را براي خوردن ميوه ممنوعه وسوسه مي كند و با انفجاري مهيب آدم و حوا از بهشت رانده مي شوند. همه جا در هاله اي از دود و نوري وهم آلود و انسان در زمين .

پرده دوم : داستان ابراهيم و بت شكني او
بار ديگر موسيقي بر تمام سالن سايه مي اندازد و بت پرستان به نيايش بت هاي بي جان مي پردازند. صحنه پرستش بت ها به صورت بسيار زيبايي به نمايش در مي آيد. صدها بازيگر به شكل منظم و همراه با موسيقي در حال نمايش هستند. همه در سيطره نوري است كه به صحنه تابيده شده است . بتخانه اي و مردي كه در سايه نور به آن سمت مي رود و با شكستن بت ها به وجود اين اجسام بي جان پايان مي دهد. او همه را از بين مي برد، مگر بت بزرگ را و اين امر داستان و روايتي ديگر از قرآن است كه به نمايش در مي آيد .صداي موسيقي بسيار با شكوهي همه جاي نمايش به گوش مي خورد. محوطه مسقف كه مملو از جمعيت است به صحنه هاي اطراف مي نگرد و پلك نمي زند. همه چيز به شكل بسيار جالبي گوياست .

پرده سوم : حضرت موسي و گوساله پرستي بني اسرائيل
پرده ها بار ديگر كنار مي رود و موسيقي با شكوه همه جا را احاطه مي كند. رقص نورهاي سبز، زرد و قرمز همه جاي محوطه رو به رو را روشن مي كنند و انسان ها در زير اين نور به ارائه روايتي ديگراز قرآن مي پردازند و آن پرستش گوساله سامري، توسط بني اسرائيل است كه در زمان حضرت موسي (ع) اتفاق افتاده است. مردماني در حال نيايش و خواندن ورد در مقابل مجسمه گوساله اي هستند كه ساخته دست بشر است و بار ديگر به كارهاي منحوس گذشته خود، يعني بت پرستي مي پردازند و دست آخر نيز در نبرد ميان خير و شر، عاقبت اين خير است كه پيروز مي شود.

پرده چهارم : حضرت مريم و به دنيا آمدن حضرت مسيح (ع)
زمان زمانه اي ديگر است. تولدي در راه است. پرده به كنار مي رود. موسيقي با شكوه، چون صحنه هاي گذشته بر سراسر محيط مستولي است. بانگ كودكي تازه به دنيا آمده به گوش مي رسد و زني فرزندي به آغوش دارد ... كاهنان و بزرگان شهر به حرف هاي در گوشي پرداخته اند. همه بر افروخته اند ... همه نگرانند كه اين اتفاق چگونه رخ داده است و يقينا آن را يك رسوايي مي دانند. آخر مگر مي شود زني بدون شوهر صاحب فرزند شود ؟ كاهنان و بزرگان به شماطت زن مي پردازند ...
... اين ننگ و خفت را ما چگونه تحمل كنيم ؟ اين بود مريم ؟ كسي كه همه بر پاكدامني او اعتقاد داشتند ؟ او آبروي خاندان ما را برده است. او بايد، براي اين كارش جوابگو باشد ...
مريم همچنان ساكت است و به كودك مي نگرد. صبر همه لبريز شده و از او مي پرسند كه چه شده ؟ ناگهان ندايي مي آيد كه بگو از خود نوزاد بپرسيد و مريم هم همين را مي گويد و يكي از افراد قوم با حالتي تمسخر مي گويد: باشد. از نوزاد مي پرسيم : اي نوزاد! مي شود براي ما توضيح دهي كه چگونه ممكن است يك زن، بدون اينكه ازدواج كرده باشد يا با مردي رابطه داشته
باشد، صاحب فرزند شود ؟
ناگهان نوزاد به سخن در مي آيد و همه چيز را بازگو مي كند:" و من بنده خدايم و او بقايم داد ... و پيامبرم گردانيد ..." و صحنه در نوري سبز فام فرو مي رود و موسيقي همه چيز را تكميل مي كند و چنين بود كه خداوند بنده صالح خود را مورد حمايت داد ... و اين هم روايتي ديگر از قرآن كه به آن به وضوح اشاره شده است.

پرده پنجم : بعثت پيامبر(ص)
پرده كنار مي رود. موسيقي همه جا هست. صحنه اي از كوه و نزديكي غار حرا به نمايش در مي آيد . صداي فرشته وحي كه براي اولين بار قرآن را بر قلب پيامبر نازل مي كند: " اقرا ... اقرا..."و پيامبر مبعوث شد. صداي هلهله اي به گوش مي رسد و فرشته وحي چه صداي بسيار پر طنيني دارد؟ موسيقي نويد بخشي مثل موسيقي محمد رسول الله ... و صداي بازيگران آن فيلم نيز در جاهايي از اين نمايش و در صحنه هايي از اين نمايش به گوش مي رسد ... در اين هنگام صداي صلوات حضار همه را به خود مي آورد .
مرارت هاي پيامبر(ص) و صحنه هايي از ظلم و ستم هاي مشركين عليه مسلمانان ... و روايتي از جاهليت . شكنجه مسلمانان و آزار آنها همه چيز را به خوبي بيان مي كند. نوري عجيب بر همه صحنه مستولي است و موسيقي همچنان طنين انداز.
يكي از زيباترين پرده هاي اين نمايش بعثت رسول اكرم (ص) است. در نمايي پيامبر در كوه نور ديده مي شود كه به سوي غار حرا مي رود. فاصله دويست متري، بازيگران از اين صحنه با تماشاگران، نور موضعي روشن كننده صحنه، نور درخشان غار حرا و در نهايت پخش آيه شريفه اقرا بسم ربك الذي خلق ، بزرگي اين واقعه بزرگ تاريخي را نشان مي دهد .

پرده ششم : هجرت مسلمانان از مكه
به دنبال آزارها و دسيسه هاي مشركين، مسلمانان به دستور پيامبر براي در امان ماندن از اين آزارها به مهاجرت مي پردازند و اين مسئله را مي توان در صحنه اي بسيار زيبا كه مردان و زناني سوار بر شتر و اسب از مقابل پرده هاي سه طرفه عبور مي كنند، مشاهده كرد. مي گفتند كه اين شترها و اسب ها را از اصفهان و قم آورده اند. همه اين صحنه ها در زير نوري كه بسيار هنرمندانه بر صحنه تابيده مي شد، انجام مي گرفت. ساعت تقريبا 21 و 45 دقيقه شب بود. در دل اين تاريكي هزاران نفر نشسته اند و به مهاجرت انسان هايي مي نگرند كه بيش از هزار سال پيش رخ داده و در تپه ماهورها مي توان خروج آنها را به آهستگي مشاهده كرد، مثل اينكه همين الان، دارد اتفاق مي افتد و مسلمانان از دست مشركان مهاجرت مي كنند. صحنه عجيب و بكري است .
همه چيز را مي شد به خوبي احساس كرد. در محيطي به وسعت يك شب همه چيز در حال نمايش بود و از سه طرف مي شد بازيگران را ديد .
اين هم روايتي ديگر از قصص قرآني كه به آن در كتاب آسماني اشاره شده است .

پرده هفتم: غزوه بدر و سپس فتح مكه
صحنه عوض مي شود. بازهم در صحنه اي مانند صحنه فريفته شدن آدم توسط ابليس ، شيطان در اردوگاه مشركين، آنها را به كمك هاي خود دلگرم مي كند و وسوسه هاي او آنها را به منجلاب شكست و ناكامي مي كشاند. در اين هنگام، جنگي سخت در مي گيرد و صحنه نمايش به خوبي جنگ ميان خير و شر را به نمايش مي گذارد. صحنه در نورهاي قرمز، زرد و سبز به تناوب وارد و خارج مي شود. با صداي انفجاري شيطان بار ديگر از ميان مي رود و مسلمانان با سپاه كم به پيروزي مي رسند .
... نور همه جا تابيده است و سپاه اسلام در دشتي وسيع با اسب، شتر، احشام، شمشير و...خود به تعقيب سپاه كفر مي پردازد. ديدن اين صحنه در دل اين شب و جمع آوري اين امكانات در اينجا انسان را به وجد مي آورد. چگونه ممكن است كه به يكباره چنين خيل عظيمي از بازيگر و احشام و شمشير و... را در يكجا گرد آورد و در زير نوري به وسعت يك دشت آنها را به بازي گرفت ؟ اين امر حجم بزرگ و عظمت كار را به نمايش مي گذارد . .. گويي صحنه اي از تاريخ تكرار مي شود يا گوشه اي از يك نمايش تعزيه و موسيقي محمد رسول الله باز طنين انداز مي شود .
صداي هلهله پيروزي مسلمانان و فتح مكه، شايد با شكوه ترين قسمت هاي اين نمايش و صحنه است كه حجم زيادي از بازيگران را در خود جاي داده است .
بار ديگر پرده ها كنار مي روند و در زير نورهاي تابيده شده بر صحنه، ما شاهد گروهي بزرگ از مردم هستيم كه در كنار تپه اي از پالان و جهاز شتران ايستاده اند و دو نفر در هاله اي از نور توجه همگان را به خود جلب كرده اند. آنها بزرگتر و برجسته تر از ديگران در روي صحنه نشان داده شده اند و صداي موسيقي با شكوهي همه جا را به تسخير خود در مي آورد. همه در زير نور با همديگر صحبت مي كنند و از خود مي پرسند كه پيامبر چه چيز مهمي را مي خواهد بيان دارد. در اين هنگام، صدايي پر طنين بر همه چيز و همه جا مستولي مي شود:"من كنت مولا ه فهذا علي ..." هر كس من مولاي اويم از اين پس علي مولاي اوست و داستان امامت و جانشيني امام علي (ع) بيان مي شود و پرده در هاله اي از نور سبز و دود كندر و صداي موسيقي بسته مي شود .

پرده هشتم : رحلت پيامبر و وقايع بعد از آن
موسيقي پر رمز و رازي پخش مي شود. صحنه در ميان دود و نورهاي سبز رنگ غوطه ور است. همه چيز بيان كننده واقعه اي دردناك است و پيامبر رحلت مي كند و در گوشه اي ديگر عده اي در حال تعيين بسياري ديگر از امور مسلمين هستند و همه چيز به هم ريختگي خاصي را نشان مي دهد. پيمان ها و قرارداده هايي بسته مي شود و پيامبر بدرود حيات مي گويد. فخر عالم و دليل هستي از دنيا مي رود. همه حضار آرام آرام مي گريند و صدايي حزن انگيز همه را در خود فرو مي برد .

پرده نهم : شهادت حضرت زهرا (س)، اميرالمومنين (ع) و امام حسن مجتبي (ع)
پرده در رو به رو به آرامي كنار مي رود. خانه اي كوچك در نورسبز رنگ نمايان مي شود. در دل اين سياهي مي شود تنهايي را در اين خانه مشاهده كرد. غربت را مي شود بر در كوچك آن احساس كرد . صداي موسيقي سوزناكي همه را در كام خود فرو مي برد. داستان داستان فاطمه است. داستان داستان خاندان پيامبر(ص) است كه چگونه مورد بي مهري و كج رفتاري ها و كج انديشي هاي عده اي قرار مي گيرند و آتش كينه و انتقام و زياده خواهي هاي عده اي عاقبت، آنها را به شهادت مي رساند.
در دل سياهي شب، عده اي به خانه كوچكش يورش مي برند. همه چيز را به آتش مي كشند. آتش به همه جا زبانه مي كشد و خانه كوچك فاطمه مي سوزد و تابوتي جسد بي جاني را به ميان جمعيت تشيع مي كند و صداي فغان و شيون از جمعيت بلند مي شود و آهنگ سوزناك عزا همه جا را پر مي كند و چشم است و اشك. آتش و دل هاي سوخته اي كه هق هق گريه هايشان دشت تاريك را پر كرده است . ...
در صحنه اي ديگر او را به اسارت مي برند و طناب بر گردن و دست و پاي او نهاده اند و او امين پيامبر است و او يار هميشگي پيامبر است. او علي است كه مورد جفا و بي مهري كينه توزانه عده اي قرار مي گيرد. صداي عزا و نوحه همه جا را پر كرده و حضرت علي (ع) در محراب ضربت مي خورد. شهادت علي (ع) همه را در ماتمي عميق فرو مي برد. چشم ها خيس مي شود. بي اختيار همه گريه مي كنند. تا به حال مظلوميت يك خاندان را اين قدر نزديك و صريح مشاهده نكرده بودم. همه جا نوحه است و عزا داري ...
... در صحنه اي ديگر كسي دارد نقشه شومي براي كشتن مي كشد. كشتن انساني بزرگ و وارسته ... رذيلانه ترين كار، يعني مسموم كردن و مدام با خود نحوه كشته شدن امام حسن مجتبي (ع) را تكرار مي كند و دست آخر با خوراندن زهر، امام شهيد مي شود و صداي نوحه همه جا را پر مي كند و نوري كمرنگ و صداي گريه و فغان تماشاچيان و هق هق گريه هاي آنها .

اين است مفهوم والاي هنر، يعني بتواني از هر نوع سليقه و طرز فكري را جذب كني. در اين محيط، اعم از هر نوع تفكري و تيپي را مي شد ديد.
پرده دهم : واقعه عاشورا و سوزاندن خيام الله
پرده بار ديگر كنار مي رود و اين بار در كوفه هستيم. در جايي كه مردم آن، با امام حسين(ع) بيعت كرده اند كه از او حمايت كنند. صحنه در نوري زرد رنگ قرار دارد و گوشه اي از شهر كوفه را نشان مي دهد . مردم در حال گفت وگو هستند و هر كس چيزي مي گويد و نمايندگان عبيدالله ابن زياد به دنبال تفرقه و خالي كردن دل مردم و طرفداران امام هستند و در اين راه نيز كارهايي مي كنند و به ناگاه مردم كوفه به وسيله عمال زياد سركوب يا تطميه مي شوند. نمايندگان و طرفداران امام حسين (ع) اسير يا كشته يا مخفي مي شوند ...
... در كربلا وضعيت جور ديگري است. در صحنه اي زينب و خاندان امام قرار دارند و مسائلي در مورد سپاه ايشان بيان مي شود. همه با ايشان اعلام هبستگي مي كنند. حبيب ابن مظاهر در صحنه اين را بيان مي كند.
در صحنه اي ديگر در موجي از موسيقي عزاداري در هاله اي از نور سبزفام گهواره اي در حال تكان داده شدن است. همه چيز به اندازه كافي براي همه مشخص است . صدايي از شهادت عباس سخن مي گويد. صداي شيون حضار همه را به گريه مي اندازد. در گريه حضار نوحه خوان با سوز بسيار مي خواند . زن، مرد، كودك و جوان همه در دل اين شب سياه صداي هق هقشان دشت را پر مي كند. صحنه همه چيز را نشان مي دهد و در آخر صحنه يورش اشقيا، براي تكه تكه كردن و بريدن سر مبارك امام حسين (ع) فغان و ناله را در دل همه ما به اوج خود مي رساند. غروب سرخ آفتاب، اسب بي سوار و صداي نوحه خوان و آتش سوزي خيمه و حمله كفار و دود و آتش و شيون ... همه چيز جمع بود. صداي حسين حسين به گوش مي رسد و كسي در نور كمرنگ گريه مي كند و نوحه خوان همين طور مي خواند. و بعد صداي خواندن قسمتي از دعاي زيارت عاشورا كه مردم با نوحه خوان زمزمه مي كنند .

پرده يازدهم :پيروزي انقلاب اسلامي
صحنه عوض مي شود. صحنه اي از ستاره داوود كه در درون آن صليب شكسته قرار دارد كه بر همه چيز خود را مستولي كرده و تمام اركان كشور را در خود اسير كرده ... صداي موسيقي به شكل حماسي تغيير مي كند. صدايي شيوا و آشنا به گوش مي رسد: " من اعلام خطر مي كنم ... اي قم! اي نجف! من اعلام خطر مي كنم ... به داد اسلام برسيد ..." صداي امام بود كه با موج توفنده انقلاب بنيان يك نظام پوسيده را بر انداخت. همه جاي صحنه در هاله اي از نور سبز كه بر بارگاه امام (ره) تابيده بود، همراه مي شد. مردم با شور و شعفي براي آزادي كشورشان كار مي كردند. همه خوشحال بودند و موسيقي مفرحي همه جار را پر كرده بود. باز صداي امام " اين نهضت بايد زنده بماند ..." صداي مقام معظم رهبري كه شهادت در راه اسلام را بيان مي كند و صداي امام :" من دولت تعيين مي كنم ... من تو دهن اين دولت مي زنم ..."

پرده دوازدهم : آغاز جنگ تحميلي و دفاع وقدس
صداي هواپيمايي كه در آسمان مي غرد و متعاقب آن صداي انفجار بمب و ضد هوايي و آتش و دود و... جنگ آغاز مي شود .. در اين هنگام پرده ها كنار مي رود. صحنه اي از كمك هاي مردمي كه براي كمك به جبهه ها ارائه كرده اند. در صحنه اي ديگر در موسيقي اي حماسي رزمندگان، اسلحه به دوش و سوار بر اتومبيل هايي با صداي حماسي به سوي جبهه ها مي روند. همه جا در هاله اي از نور و دود قرار دارد ... بسيجيان با بيرق هاي سبز و قرمز خود به سوي دشمن يورش مي برند .
جنگ در شهرها. آژير قرمز ... صدايي كه هم اكنون مي شنويد، آژير قرمز است. محل كار خود را ترك و به جانپناه برويد و صداي آژير بلند مي شود و...
صحنه ها در اين لحظه وارد شكل بسيار هيجان انگيزي مي شوند. مثل اينكه در صحنه واقعي جنگ قرار داري . صداي انفجارهايي مهيب كه در چند صد متري رخ مي دادند و مي شد حرارت آنها را بر روي پوست صورت خود احساس كرد صداي اسلحه اي سبك و سنگيني كه شليك مي شدند و همه جا به يكباره در زبانه هاي آتش مشتعل مي شد . صحنه اي ناب از يك جنگ واقعي كه براي كمتر كسي اين روز ها قابل تجربه است .
حضار با شنيدن صداها و ديدن اين صحنه ها جيق مي كشيدند و يا شايد هم كمي مي ترسيدند كه مبادا براي خودشان و يا كودكانشان اتفاقي بيافتد ... همه جا آتش و دود و بود و كشته و مجروح هايي كه مي آوردند .
صحنه اي ديگر را نشان مي دهد كه مردم در قرار گاهي در غرب ايران در كرمانشان گردآمده اند و كمك هاي خود را براي جبهه ها مي فرستند و از آنجا به مناطق جنگي فرستاده مي شود.
... باز صداي خمپاره و انفجار هاي مهيب و رزمندگان در حال عمليات هستند . صداي حسين حسين رزمندگان را به دفاع از ناموس كشور فرا مي خواند . و گروه گروه از نيروهاي مردمي به جبهه ها اعزام مي شوند .و در مقابل گلوله ها و خمپاره ها شهيد مي شوند و اين شايد غم انگيز ترين و در عين حال با شكوه ترين صحنه باشد
رحلت امام خميني (ره):
در صحنه اي ديگر امام عاشقان به آسمان مي رود و همه رادر غم و ماتم خود فرو مي برد . در اين هنگام . صحنه در نوري سبز فام فرو مي رود و درميان موسيقي عزا صحنه هايي از گلزار شهدا به نمايش در مي آيد . همه در ماتم از دست دادن آن يار سفر كرده اند .
پرده سيزدهم :به سوي ظهور
آخرين صحنه اين نمايش شايد پايان همه نمايش هاي عالم باشد و آن پيروزي ابدي خير بر شر است . دراين صحنه بار ديگر همانند صحنه اول شيطان در هاله اي از نور و قرمز وارد مي شود . به وسوسه هاي خود ادامه مي دهد . او سپاهي گران براي خود تدارك ديده. صحنه در هاله اي از نور قرمز و زرد فرور رفته و دود هاي كندر همه فضا را احاطه كرده اند . موسيقي با شكوهي همه فضا را احاطه كرده .
منجي ظهور مي كند . بر همه چيز تسلط مي يابد . جنگ ميان سپاه شيطان و نيروهاي خير انجام مي گيرد . شيطان براي هميشه شكست مي خورد . سپاه نيكي با پشتيباني نيكان از پس تمام شر و بر مي آيد و او را براي ابد شكست مي دهد و و اين است پايان همه چيز .

پشت صحنه :
مجموعه شب آفتابي به وسيله عوامل زيادي صورت گرفته است كه از كارگردان تا صدها سربازي كه در اين امر نقش اجرا كردند به شدت كار كردند . كاري شبانه روزي كه مي توان گفت طاقت فرسا است . يكي از مسئولين تداركات اين نمايش گفت:‌ شب آفتابي ابتدا قرار بود كه در تپه هاي عباس آباد اجرا شود كه منتفي شد . و سپس پارك چيتگر مورد نظر قرار گرفت كه آن هم مورد توجه قرار نگرفت وبالاخره در شرقي ترين نقطه تهران هما ن جا كه اتوبان بسيج مي رود تمام شود و تا چشم كار مي كند پادگان است و بيابان و تپه ماهور انتخاب شد.
ماهها برروي اين زمين ها كار شد لودر و گريدر و بيل مكانيكي و غير مكانيكي ، سرباز و كارگر و... همه و همه دست اندر كار شدند و مجموعه اي را به وجود آوردند كه اين شب ها به نام شب آفتابي ناميده شود .
دست اندر كاران اين امر از اين كه هيچ ارباب رسانه اي براي پوشش اين كار عظيم بكر و مردم پسند زحمت به اين نقطه دور افتاده آمدن را به خود نداده است گله مند بودند .
كارهاي شبانه روزي كه از آماده كردن محيط تا آموزش دادن به افراد غير حرفه اين نمايش را در بر مي گرفت و در اين راستا كار اقاي بهزاد پور و دوستان ايشان دراين مقوله قابل ستايش است .
حجم زياد بازيگران مبتدي كه بايد نظارت دقيقي بر كار آنها وجود داشته باشد استفاده از وسايل و لوازمي كه در اين راه لازم بود نيز خود حكايتي دارد . استفاده از اسب و شتر در كنار توپ و تانك و شمشير و لباس هاي قديمي و... كه همه اين ها بايد در لحظه اي جايشان را با هم عوض مي كردند و هزار بازيگر و دكوراسيون صحنه در چند ده ثانيه عوض شود و غفلت در حد چند ثانيه همه چيز را به هم مي ريخت .
مجري طرح شب آفتابي موسسه فرهنگي عاشورا است، اين طرح به پيشنهاد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و به كارگرداني بهزاد بهزادپور و با حضور هزار سرباز جوان توليد شده كه بخشي از آن به صورت سايه و بخشي ديگر، به صورت زنده اجرا مي شود.

پايان پيام
 سه شنبه 9 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: حيات]
[مشاهده در: www.hayat.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 493]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن