واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: مثل روبات به سيب گاز نزن!-قسمت 1
همهي ما گاهي اوقاتمديريت زندگيمان را از دست ميدهيم، بعضيهامون اصلا مديريتي بر آن نداريم. گاهياوقات حتي سخته که اشتياقمان را به زندگي کردن حفظ کنيم. مخصوصا موقعي که هدفهاييدرازمدت در پيش رو داريم که نميتوانيم نتايج آن را تا ماههاي آينده يا حتيسالهاي آينده ببينيم. از کارمان، از روتين زندگيمان خسته ميشويم و فکر ميکنيمکارهايي که ميکنيم بيهوده است.
به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهايخبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نويسنده وبلاگ "زنگوله" در ادامه آورده است: به «سادگي» بازگرديد: خانهتان را تميزکنيد، آنچه را که لازم نداريد دور بياندازيد (يا به کسي که نياز دارد بدهيد) دور وبرتان را خلوت کنيد. «سادگي» فقط مربوط به محيط زندگي نيست. با خودتان خلوت کنيدذهنتان را Defrag کنيد! چيزهايي خيلي خيلي کوچکي هستند که ما را آزار ميدهند وخودمان از وجود آنها بيخبريم. شايد سر يک موضوع کوچک از کسي رنجيدهايد، ولي وقتيبا آرامش از زاويهاي ديگر به موضوع نگاه ميکنيد ببينيد اين موضوع کوچک اصلا ارزشفکر کردن ندارد.
«برچسب» نزنيد: اين خيلي مهمه! شناختي کهما از خيلي از چيزها در زندگي داريم با گذر زمان و تاثيرپذيري از فرهنگ و محيطزندگيمان بوجود آمدهاند و آنچه ما ميبينيم برچسبي است که ذهنمان بر آن زده نهحقيقت.
بياييد يک تمرين باهم انجام دهيد، به دورو برتان نگاه کنيد و چيزي را انتخاب کنيد و به آن نگاه کنيد. ذهن شما حالا بلافاصلهدنبال برچسب آن جسم ميرود. حالا رويتان را برگردانيد و نفسي عميق بکشيد و دوبارهبه آن نگاه کنيد ولي اجازه ندهيد ذهنتان برچسب آن را پيدا کند. ميدونم سخت است،آرام باشيد و فقط نگاه کنيد. سعي کنيد چيزي در آن ببينيد که هرگز نديده بوديد.
بگذاريد مثال بزنم، مثلا من يک بچهي کوچکرا کنارم ميبينم که روي زمين نشسته و با اسباب بازيهايش بازي ميکند و سر و صداميکند. بسته به شخصيتم ذهنم برچسبهاي مختلفي به آن ميزند. مثلا اينکه «تو هيچياز زندگي نميفهمي»، «تو فکر ميکني دنيا همين چهار تا اسباب بازيه»، «تو که مشکلاتمنو نداري!» قرار نيست به وضوح اينها در ذهنم خطور پيدا کند بلکه تفکر ضعيفي استکه در ضمير ناخودآگاه بوجود ميايد.
حالا سعي ميکنم ديدم را عوض کنم، نگاهکنم به اينکه آن بچه چطور از همان اسباببازي کوچک بيارزش لذت ميبرد و خوشحال استو من همچنان به اتفاق کوچکي که سالها پيش افتاده فکر ميکنم.
از هر چيز کوچکي لذتببريد: آيا منتظر نشستهايد تا کسي در بزند و يکميليارد تومان به شما هديه کند؟ آنوقت خوشحال خواهيد شد؟! هرگز همچين اتفاقي نخواهدافتاد و اگر شما منتظرش باشيد هرگز خوشحال نخواهيد شد. دفعهي بعد که خواستيد ميوه،چاي، غذا بخوريد از آن لذت ببريد! به نظر پيشنهاد احمقانهايه نه؟ ولي حقيقت داره،ما موقع اين لذتها حواسمان به همه جا هست غير از خود آن لذت، به کاري که قرار استبعدا بکنيم، به آنچه در گذشته انجام دادهايم و فقط مثل يک روبات به سيب گازميزنيم تا تمام شود.
ميتوانيد در همانچند دقيقه که سيب را ميخوريد فقط به آن سيب فکر کنيد، مطمئن باشيد کارهايبعديتان را اينگونه بهتر انجام ميدهيد. اينکه چگونه با زحمت تهيه شده است. خاک،باران، درخت، هوا، آفتاب و اکنون در دست شماست تا از آن لذت ببريد.
کارهاي جديد بکنيد: کار جديدي را امتحانکنيد. کاري را بکنيد که هميشه دوست داشتهايد بکنيد اما تاکنون نکردهايد. هر کاريکه هست سريعا وسايل لازم را آماده کنيد و انجامش دهيد.
براي کاري که دوست داريد وقت بگذاريد: يکياز دلايل خستگي ما از زندگي قيد و بندهايي است که گرفتارشان هستيم. اينکه بايد سرساعت از خواب بلند شويم و سر ساعت در جاي ديگري باشيم و همش در قانون و اجبار زندگيکنيم.
کم کم برنامهتان را سبک کنيد تا وقت کنيدبه کارهايي که دوست داريد هم برسيد. اگر فکر ميکنيد اين کار به شما ضرر خواهد زد 180 درجه اشتباه فکر ميکنيد!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 174]