واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: فصل ايثار، فصل ابرهاي باراني
هنر معناگرا در رشته هاي مختلف هنري، يك ضرورت براي جامعه ايراني است كه هنر را نه فقط با حواس كه با روح و قلب خويش، درك مي كند و آن را ابزاري براي تعالي و نزديك شدن به آرمان هاي انساني متاثر از مباني اعتقادي مي انگارد.
بي ترديد يكي از عمده ترين رويكردهاي راهبردي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و ساير نهادهاي مرتبط با مقوله هنر، بايد حمايت از هنرمنداني باشد كه در سلك هنر معناگرا به مردم خدمت مي كنند.
هنرمندان بزرگ موسيقي كلاسيك جهان همچون بتهوون، ويوالدي و موتزارت از چهره هاي شاخص جهان موسيقي، با خلق چنين آثاري تاريخ هنر بشريت را غنا بخشيده اند. شايد كمتر كسي با موسيقي اندك انسي داشته باشد و به هنگام شنيدن سمفوني "اروئيكا" بتهوون به مفهوم آزادي نينديشد و به ياد نياورد كه بتهوون در آغاز انقلاب كبير فرانسه به گمان آزادمنشي ناپلئون اين سمفوني را با نام وي شروع به نگارش كرد اما درپي قدرت طلبي او و پايه گذاري پادشاهي نوين، دست رد بر هديه امپراطور زد و درعين فقر و تنگدستي نام ناپلئون را از صفحه نخست نت هايي كه با دل و جان نوشته بود، خط زد و نام آزادي بر آن نهاد. همچنين است احساس مرور چهار فصل زندگي با گوش سپردن به "چهارفصل" ويوالدي.
در بين هنرمندان موسيقي ايران زمين، "مجيد انتظامي" يكي از ستاره هاي درخشان موسيقي معناگراست كه فعاليت خود را در زمينه ساخت موسيقي فيلم از بدو انقلاب اسلامي در سال 57 آغاز و طي 30 سال گذشته حدود 60 اثر موسيقايي توليد كرده و تاكنون در دوره هاي متعدد جشنواره هاي فيلم فجر خوش درخشيده است.
علاوه بر موسيقي، هنر اصيل تئاتر جايگاهي انكارناپذير در سير تكامل وگسترش هنرمعناگرا دارد. از زمان پيروزي انقلاب اسلامي به اين سو هنر تئاتر نيز هرچند به دليل برخورداري از مخاطب خاص و دشوارتر از آن اقتصاد خاص فراز و نشيب هايي را پشت سر گذاشته و در بسياري از مقاطع زماني فقط متكي بر عشق هنرمندان تئاتري به حيات خود ادامه داده، اما يكي از فرصت هاي بزرگ براي خلق آثار هنري در حوزه هنر معناگرا بوده است. به ويژه آن كه تئاتر آئيني همچون تعزيه يا هنرهايي نمايشي مانند نقالي در تاريخ كشورمان سابقه اي ديرينه دارد.
"حسين پارسايي" فرزند شايسته تئاتراست كه اكنون هنرمندي مجرب و حاذق در اين حوزه به شمار مي رود. وي با بيش از 20 سال سابقه در عرصه هاي مختلف تئاتر مانند بازيگري، كارگرداني و مديريت هنري و به موازات آن حركت هاي تأسيسي همچون دفتر مركزي نمايش بچه هاي مسجد و نيز مديريت هاي اجرائي مانند دبيري جشنواره هاي متعدد تئاتري، مسئوليت در انجمن نمايش كشور و شوراي مديريت تئاتر شهر و مدير كل مركز هنرهاي نمايشي وزارت ارشاد،تئاتر را با همه سلول هاي وجودش درك و با آن زندگي كرده است.
پيوند اين دو هنرمند فاخر، اتفاق مباركي است كه در پرتو گراميداشت هشت سال ايثارگري در دوران دفاع مقدس پديد آمد.
"اين فصل را با من بخوان"، فصل نويني در جامعه هنري ايران است. همكاري تنگاتنگ و همدلي صميمانه مجيد انتظامي و حسين پارسايي، ثمره باشكوهي را اين شب ها در تالار وحدت به تماشا مي گذارد. چشم و گوش تماشاگر چنان محو در روايت و حركت و تصوير و نواي موسيقايي مي شود كه دل از مخاطب گوهرشناس مي ربايد. تماشاگر اين برنامه، بيش از دو ساعت "رياضت معنوي" هنرمندان را روي صحنه شاهد است وچه كسي مي تواند در فضايي از رياضت قرار بگيرد و حس سير و سلوك را در نيابد؟
آن گاه كه سخن از كربلا به ميان مي آيد و سازها گويي مي نالند، ضجه مي زنند و از عظمت روز واقعه چنان به فرياد مي آيند كه بندبند وجودت را در مي نوردند.
زماني كه در كشاكش تصاوير واقعي پس زمينه، بناگاه در مي يابي كه جمعيت خرمشهر درسال 59 فقط 149 هزار نفر بوده است كه اگر كودكان، زنان و پيران را از آن منها كني، حيرت زده مي شوي كه مگر چندهزارنفر باقي مي ماند كه 35روز تمام در برابر چندين لشكر زرهي مقاومت كرد؟!
آن گاه كه با سرفه هاي راوي ايستاده در كنار راين به ياد كرخه و ايثارگرانش مي افتي و در پس صحنه دو يار همرزم را مي بيني كه بر سر بخشيدن تنها ماسك شيميايي موجود به همديگر، چه كشمكشي دارند.
يا وقتي كه پرسش هاي بي جواب چشم انتظاران از اسيران بازگشته به آغوش ميهن را مي بيني كه سرانجام وقتي از سلامت يوسف گمگشته خويش نوميد مي شوند، قاب عكس خالي را دور صورت آزاده اي ديرآشنا از فرزندان وطن مي گيرند و او را همچون عزيز سفركرده خويش گرامي مي دارند.
و يا وقتي "فاطمه" ساكت وخاموش آژانس شيشه اي به زبان مي آيد و نامه اي را كه تاريخ آن 10 سال پيش است، چنان با شور و حرارت مي خواند كه گويي پيام آن براي تمام فصول زندگي ماست _ كه هست _ .
يا آن گاه كه آقاي بازيگر ايران به هنگام بازگويي خاطره اي از مردم ايثارگر خوزستان، از عمق جانش مي گويد: ياحسين ... عزت الله انتظامي در فرازي ديگر نيز به هنگام نقل خاطره ديدار با جانباز قطع نخاع، جمعيت سرشار را از پشت چشمان باراني اش محو مي بيند، شايد هم نگاهش فقط به همان جانبازي است كه قلب و ذهنش را فراگرفته.
همه اين احوالاتي كه به همراه تكاپوي 300 نفر هنرمند بر صحنه تالار وحدت تجربه مي كني، بي شباهت به يك مكاشفه معنوي نيست. مكاشفه در عمق قداست دفاع هشت ساله.
وقتي پس از دو ساعت ميخكوب شدن روي صندلي، دقايقي را به احترام هنرمندان مي ايستي و سپس تالار را ترك مي كني، يك دنيا خاطره به يادماندني اما چند نكته حسرت خوردني را در ذهن مرور مي كني. چند نكته كه براثر دقت احترام آميز در تماشاي برنامه دريافته اي:
1)برنامه موسيقي _نمايش اين فصل را با من بخوان با همه اجزاي نمايشي،
تصويري و موسيقايي، براي بزرگداشت ايثارگران دفاع مقدس _ كه نماد و نقطه اوج آنان شهداي گرانقدر است _ و اجرا در هفته مختص اين مناسبت مهم خلق شد.اما در روايت پاياني كه توسط استاد بازيگري ايران بيان شد، فصل الخطاب محتوايي، تجليل از هنرمندان است نه ايثارگران. با تمام وجود معتقديم كه هنرمندان در ماندگاري آرمان و ياد و نام شهدا نقشي بي بديل دارند و آنان
نيز با تلاش خود براي خلق آثار ارزشي به نوعي ايثار مي كنند. اما جان بركف نهادن و داوطلبانه به ميان توپ و تانك رفتن و معامله كردن با خدا و چشم پوشيدن از همه مدال ها و تنديس ها، درجه ها و مقام هاي دنيوي و در يك كلمه جهاد في سبيل الله را با هيچ تلاش ارزشي در اين دنياي خاكي نمي توان همتراز دانست. كما اين كه راوي فرهيخته نيز گفت: بزرگترين سرمايه اي كه خدا به انسان داده، جان اوست و كسي كه جانش را ايثار كند، بسيار بزرگ است.
اين همه را نويسنده برنامه انديشيد و راوي گفت و كارگردان مديريت كرد، اما در عصاره روايت يا وجه غالب روايت كه مداقه كنيم، به تجليل از هنرمندان مي رسيم نه ازجان گذشتگان.
2)هيچ ناظر منصفي انكار نمي كند كه هنرمندان كشورمان حتي بزرگاني جون مجيد انتظامي هادشواري هاي فراواني را پشت سر گذاشته اند تا اكنون به اين عزت و سربلندي در قلب هنردوستان جاي دارند و مورد حمايت مسئولان هنري كشور قرار مي گيرند. اما به راستي آيا علت كم توجهي به هنرمندان در سالهاي نخست شكل گيري انقلاب اسلامي عداوت با گوهر هنر بوده است؟ كافي است كمي منصف باشيم.كشوري كه در آغاز يك انقلاب همه جانبه درگير جنگ داخلي و تجاوز نظامي و تروريسم مي شود، آيا بودجه اي و تفكري آزاد براي پرداختن به هنر برايش باقي مي ماند؟ مسئولي كه بايد به فكر نان و داروي مردم و سلاح رزمندگان براي دفاع از نواميس كشور باشد،مي تواند براي جشنواره ها، انجمن ها و گروه هاي هنري سرمايه گذاري كند؟ اما به گفته راوي سمفوني ايثار، در اوايل انقلاب ساز هنرمندان موسيقي شكسته شد،هنر به تعطيلي گراييد و مديران هنري كشور اركستر سمفونيك را به بيمارستان امين آباد و باغ وحش بردند و هنرمندان ساليان سال نامهرباني ديدند و...
مگر شهداي ما چقدر مهرباني و قدر شناسي ديده اند؟ مگر اهالي شهرهاي اشغال شده و محاصره شده غرب و جنوب كشورمان چقدر به رفاه و آسايش و آرامش رسيده اند؟ اما شهدا زبان ندارند كه بگويند هفته بزرگداشت ما را براي خودمان صرف كنيد. مگر ما جانمان را بي منت بذل امنيت شما نويسندگان و هنرمندان و ورزشكاران و پزشكان و همه و همه نكرديم؟
3) يك مشكل در سينك تصوير پس زمينه با بخش حركت در برنامه وجود دارد كه به آساني قابل اصلاح است. در مقطع زماني سقوط خرمشهر تا آغاز عمليات هاي با برنامه و پيروزمندانه و سرانجام آزادسازي خرمشهر، در همان نقطه آغاز بعد از سقوط، تيتر "خرمشهر آزاد شد" روي تصوير ظاهر مي شود، در حالي كه هنرمندان بخش حركت، نمايش شور و اميد رزمندگان را براي تغيير زاويه جنگ آغاز كرده اند و در نقطه پاياني اين بخش به دست افشاني و پايكوبي به خاطر آزادي خرمشهر مي پردازند.
4) مرور پيشرفت هاي و افتخارات علمي، صنعتي و هنري كشور در اپيزود پاياني برنامه روي پرده بك گراند، داراي تصاوير تكراري بسيار است، گويي فرصت كافي براي انتخاب و ميكس تصاوير اين افتخارات در اختيار نبوده است.
ذكر اين موارد به هيچ رو از حس سپاس و تكريم برنامه موسيقي _ نمايش اين فصل را با من بخوان نمي كاهد و اميدوارانه در انتظار شاهكارهاي جديدي در آينده هستيم.
دوشنبه 8 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]