واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: ما ز قرآن مغز را برداشتيمكارشناسان از حضور مفاهيم قرآن در انديشه مولانا ميگويند
گروه ادب: آيات خداوند و احاديث پيامبر (ص)، بزرگترين و پهناورترين منابعي است كه بهراستي اساس تعاليم مثنوي و محور اصلي انديشههاي مولانا بر آن استوار است.
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا) امروز هشتم مهر روز بزرگداشت مولانا جلالالدين بلخي است، مولانا به واسطه انديشه انساني نشأت گرفته از آموزههاي قرآنياش امروز در تمامي نهادهاي علمي و فرهنگي دنيا مقام و منزلتي بيش از پيش پيدا كرده است، دانستن اين مطلب كه پرتو كلام وحي تا چه اندازه بر قسمتي از سخن و انديشه مولوي تابيده است و نيز سعي در دستيابي و نزديك شدن به چگونگي طرز تلقي وي از اين انوار الهي بسيار مهم است.
تفكر مولانا تفكّر خوشهاي است؛ يعني مطالب اصلي در همه جاي اثر در شكل خوشههاي پر بار افاده يافتهاند. اصل اين نوع تفكّر و نگارش ماخوذ از «قرآن كريم» است. اين كتاب مقدّس به ذات خود نظير ندارد.
آنچه در زير ميخوانيد حاصل گفتوگوهاي سرويس ادب خبرگزاري ايكنا با صاحبنظران و انديشمندان ايران اسلامي،درباره انديشه مولانا و قرآن است.
مثنوي معنوي را نميتوان تفسير قرآن دانست
مثنوي معنوي به عنوان كتابي كه در آن انديشه مولانا نمود بيشتري دارد، مورد اختلاف كارشناسان ادبي است؛ از اين جهت كه آيا اين كتاب منظوم با هدف تفسير قرآن نگاشته شده است يا نه؟
«قدمعلي سرامي»، استاد دانشگاه و نويسنده در اين باره ميگويد: اگرچه بسياري از داستانهاي قرآن مانند داستان حضرت يوسف(ع)، داستان خضر(ع) و موسي(ع) در مثنوي بيان شده و حتي بسياري از مفاهيم قرآني مورد تفسير و تأويل قرار گرفته است، اما نميتوانيم مثنوي را تفسير قرآن بدانيم و در حقيقت مثنوي معنوي با نيت تفسير قرآن سروده نشده است.
او ميافزايد: مولانا انسان بزرگي است و به قرآن و مفاهيم اسلامي عشق ورزيده است، اما تفسير قرآن بايد با آگاهي صورت گيرد و مثنوي معنوي با اين نيت نوشته نشده است.
همچنين «حسين باهر»، استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبي درباره وجوه شخصيت قرآني مولانا ميگويد: تعاليم قرآني و مفاهيم اسلام، سير معرفتي تمام عرفاي ايران بهويژه مولانا بوده است؛ با اين حال، اگر چه بخشي از مثنوي معنوي با قرآن تطبيق دارد اما مولانا در اشعار خود، نه فقط از مفاهيم قرآن و سنت بلكه از اساطير ايراني براي بيان مفاهيم معنوي بهره برده است؛ بنابراين نميتوانيم بهطور قطع مثنوي را تفسير قرآن بدانيم.
وي معنويت را نياز مبرم بشريت در جهان كنوني عنوان ميكند و با اشاره به توجه انسانها به ويژه غرب به انديشههاي مولانا ميافزايد: ماترياليسم و تكنولوژي به اوج خود رسيده و تعبيرهاي سطحي از شريعتها نتوانسته است راه وحدت را به انسان امروز نشان دهد؛ همين امر موجب شده است تا بشريت به سمت مفاهيم معنوي ناب كه راه وحدت را به جاي تفرقه به آنها نشان ميدهد، توجه كند.
نويسندهي كتاب «تدبر موضوعي در قرآن» با اشاره به اين بيت مولانا «عشق آن باشد كه حيرانت كند/ بينياز از كفر ايمانت كند» تأكيد ميكند: «از آنجا كه بيشتر جنگهايي كه اكنون در سطح جهان رخ ميدهد، داراي بستري ايدئولوژيك است و اين بيت حافظ «جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بند/ چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند» دربارهي اين همه تفرقه صدق ميكند، بنابراين انديشههاي عرفاني مولانا كه انسان را به فراتر رفتن از تفرقهها دعوت ميكند، پاسخگوي نيازهاي معنوي بشريت خواهد بود.»
اين نويسنده در ادامه با اشاره به اين بيت مولانا «ما ز قرآن مغز را برداشتيم / پوست را بهر سگان بگذاشتيم» ميگويد: اين شاعر عظيم، در اشعار خود به مفاهيم دروني و بطن قرآن كريم توجه كرده است و همانطور كه نااميدي در قرآن به عنوان يك گناه كبيره مطرح شده مولانا نيز در مفاهيم و اشعارش انسانها را به اميدواري دعوت كرده است و هيچگاه اجازه نميدهد انسان از متحول شدن نااميد شود؛ چرا كه عرفان مولانا مكتب اميد و شادي است و بشريت را به سازندگي فرا ميخواند.
«عبدالعلي دستغيب»، از ديگر نويسندگان و منتقدان ادبي كه بر آثار مولوي، تحقيقاتي انجام داده است، با اشاره به اين موضوع كه مولانا در تمام زندگي خود قرآن را سرلوحه خويش قرار ميداد، ميگويد: مولانا با استفاده از مفاهيم دروني و عميق آيات قرآن، راه سلوك انساني را از مراتب اوليه تا رسيدن به فضاي صفات بشري و بقاي به صفات الهي، بهخوبي ترسيم كرده است و مثنوي، مانند نردباني آسمان راه كمال را به انسان نشان ميدهد تا پلهپله به وصل خداوند نائل شود.
وي با اشاره به اينكه مثنوي مولوي، تفسير اشراقي قرآن است، ميافزايد: همه شاعران ارزشمند تاريخ ادب فارسي مثل سعدي، حافظ و بهويژه مولانا، به مفاهيم قرآني توجه داشته و از اين كتاب آسماني در خلق آثار خود بهره بردهاند.
اين نويسنده، تفسيرهاي آثار اين عارف گرانقدر ايراني را بسيار كهنه و قديمي ميداند و در عين حال ميگويد: اگر چه نيكلسن و بسياري از شارحان، به تفسير آثار و انديشههاي مولوي پرداختهاند، اما اين تفاسير بسيار قديمي هستند و هنوز آنچنان كه شايسته است آثار اين عارف بزرگ تجزيه و تحليل نشده است؛ بنابراين بايد انديشههاي اين شاعر توانمند را از نو با نگاهي دقيق بشناسيم.
او در ادامه يادآوري ميكند: البته مولانا انسانشناس بزرگي است و انسان را هم در مدارج رفيع روحاني و معنوي و هم در مراتب نازلي شهوات دنيوي معرفي كرده است؛ چراكه او شاعري بسيار واقعگرا بوده و سعي كرده است تا نيروهاي غريزي و نازل بشر را به انسانها نشان دهد تا انسان با ديدن اين صحنهها خود را بشناسد.
«سيدميرجلالالدين كزازي»، از نويسندگان شهير كشورمان نيز مثنوي مولانا را تفسيري از قرآن نميداند. وي ميگويد: «مولانا از نُبي (قرآن) در مثنوي بهرهي بسيار برده است اما نميتوان گفت كه مثنوي گزارشي از نُبي است؛ برخورد مولانا با قرآن برخوردي آزاد و شاعرانه است.»
وي تصريح ميكند: از ديرزمان، ديدگاههايي گوناگون در پيوند با قرآن پديد آمده است؛ كساني در آن رفتهاند كه تنها ميبايد پوسته و پيكره و ساختار واژگاني اين نامهي مينويي را پايه گرفت اما كساني به وارونگي ميانديشيدند، كه از اين پوسته و پيكره بايد گذشت و به ژرفاي معاني و انديشههاي نهفته در قرآن دست يافت.
نويسندهي كتاب «نامهي باستان» ادامه ميدهد: گفته شده است كه قرآن، هفت يا هفتاد لايهي دروني معنايي يا بطن دارد كه هر كس بر پايهي توان ذهني و دانش خويش ميتواند به يكي از اين لايهها برود.
آيههاي قرآن درياي انديشه مولانا را به شور ميآورد
كزازي، تصريح ميكند: مولانا بارها از آيهاي در مثنوي ياد ميكند كه آن آيه، انگيزهاي ميشود كه درياي انديشهي مولانا به شور در آيد و معاني و نكتههاي گوناگوني را تيزابههاي اين دريا به كرانه بيافكنند، آن آيه آغاز ميشود براي روندي زنده و پويا در ذهن مولانا و بهراستي آنچه را خود ميخواهد ميپسندد در آيه مييابد. اين شيوهاي است كه نهتنها مولانا در سرودههاي خود از آن بهره ميبرد، بلكه ديگر سخنوران نهانگراي و دردپيش كيش ايراني ـ كساني مانند سنايي و عطار، نيز همان را به كار ميبرند.
هنگاميكه در آثار و اشعار مولانا غور ميكني، ميبيني كه؛ مولانا پرورشيافتهي مكتب تعاليم قرآني و مفاهيم آسماني است؛ چراكه اين مفاهيم در ادبيات اشعار عرفاني مولانا به اوج شكوفايي رسيده است.
مولانا در اشعار خود با مخاطب ارتباطي وجداني و دروني برقرار ميكند و زمينه را براي تقرير آيات قرآن در جايجاي اشعار خود به گونهاي فراهم ميكند كه مفهوم و تفسير آيات بهزيبايي بيان ميشود.
مولانا، هويت جهاني انسان را در چكامهاي عرفاني تقرير كرده است. او معتقد بود انسان در مراكز هستي خود از هويتي جاودانه برخوردار است و در ذات دروني او تكرار، تنزل و واماندگي هيچ مفهومي ندارد بلكه اگر انسان هويت واقعي و خويشتن خويش را كشف كند و از عالم برون و قال به عالم درون و حال روي آورد؛ بهطور قطع به تعالي و شادي ناب دست پيدا خواهد كرد.
دوشنبه 8 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1043]