واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: سيدعبدالاعلي سبزواري؛ فقيه مفسر/ 13مدرس حوزه علميه مشهد:عرفان سيد سبزواري، عرفان عملي اهل بيتي(ع) است
گروه انديشه: آيتالله «سيدعبدالاعلي سبزواري» در مسئله عرفان، پيرو عرفان نظري و وحدت وجودي نيست، بلكه عرفان او، عرفان عملي اهل بيتي(ع) است.
سرويس انديشه و علم خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، براي گفتوگو در باب شخصيت مرحوم آيتاللهالعظمي «سيدعبدالاعلي سبزواري»، در مشهد به حضور حجتالاسلام و المسلمين ابراهيم يعقوبيان، از مدرسان حوزه علميه مشهد و از واردشدگان در بحر عميق «مواهبالرحمن» رسيد و در باب تفسير آن مرحوم با وي به گفتوگو نشست.
در بخش اول اين گفتوگو كه قبلا تقديم حضورتان شد، حجتالاسلام يعقوبيان با بيان اين مطلب كه سيد سبزواري برخلاف حوزه علميه نجف، دقائق فلسفي را نيز وارد «مواهبالرحمن» كرد، گفت: حوزه علميه نجف را اصولا به فقه و اصول ميشناسند، ولي وقتي وارد تفسير «مواهبالرحمن» مرحوم سيد سبزواري ميشويم، ميبينيم كه ايشان دقائق قواعد فلسفي را هم در اين تفسير پياده ميكند.
بخش قبلي را اينجا بخوانيد!
ايكنا: مرحوم علامه طباطبايي نظرات معتزله، اشاعره، فيلسوفان و ... را نقل ميكند و ميگويد من قرآن را با قرآن تفسير كردم. ايشان از روش قرآن به قرآن خوب بهره برده است، اما باز هم وقتي نگاه به الميزان مياندازيد، وجه فلسفي آن غالب است؛ مثلا مباحث ادراكات اعتباري را در قرآن به زيبايي بيان ميكند. آيا سيد سبزواري هم اينگونه تفسير كرده است؟
اعتقاد من اين است كه مرحوم سبزواري در اين امر احتياط بيشتري فرمودند؛ يعني اول خود آيات را تفسير ميفرمايند و بعد ميفرمايند «بحوث» و تحت اين عنوان، «بحث دلالي»، «بحث فلسفي»، «بحث اخلاقي»، «بحث روايي»، «بحث كلامي»، «بحث فقهي»، «بحث تاريخي» و ... را مطرح ميفرمايد. زماني كه شما به تفسير ايشان مراجعه ميفرماييد، ميبينيد كه ايشان يك بار كلا آيات را جداگانه، بدون استناد به قواعد فلسفي، كلامي و ... تفسير ميكند و دوباره براي اينكه علوم مختلف را بگنجاند و هر كسي كه با يك ذوقي ميآيد، بيبهره نباشد، آنجا وارد اين بحثها شده، ولي كاملا حريمها جداست؛ مثلا اگر ميفرمايد «لا ينال عهد الظالمين» اينجا نياز به بحث كلامي دارد، ايشان بحث كلامي را جداي از بحث تفسيري خود بيان ميكند و با سرفصلي تحت عنوان «بحث كلامي» وارد بحث ميشود.
ايكنا: علامه طباطبايي زماني كه وارد مباحث فلسفي و كلامي ميشود؛ چون خودش فيلسوف است، مباحث را بسيار عالي مطرح ميكند، به شكلي كه برخي از اين مباحث به نام ايشان باقي مانده است. مرحوم سبزواري ورودش به فلسفه چقدر بود؛ مثلا ايشان نظرات خاصي در باب برخي از مسائل فلسفي داشت، بالاخره شخصي كه وارد اين مسائل ميشود بايد توانايي بالايي در كلام و فلسفه داشته باشد، آيا ميتوان از «مواهبالرحمن» دريافت كه ايشان تا چه اندازه در فلسفه قوي و محكم بود؟
كاملا بروز پيدا ميكند؛ يعني جايي وارد مباحث فلسفي ميشوند و با تكيه بر آيات به نقد قواعد فلسفي ميپردازند؛ يعني به راحتي يك قاعده فلسفي را نقد كرده و نميپذيرند و ميفرمايند آثار بدي دارد. حتي موجب اين ميشود كه شما در مقابل آيات بايستيد و اين امكانپذير نيست، بنابراين اگر امر داير شود بين اين آيه و اين قاعده فلسفي، ما بايد دست از قواعد فلسفي برداريم.
ايكنا: همانطور كه ميدانيد مرحوم سبزواري در فلسفه خيلي ارادت به ملاصدرا داشت، در عرفان ايشان چگونه بود؟ آيا بيشتر به ابن عربي ارادت داشت يا به عرفان قبل از ابن عربي؛ به عبارتي عرفان متفلسف را بيشتر ميپسنديد يا عرفان عملي غير متفلسف را؟
از آنچه كه در مباحث عرفاني مطرح ميكند، خيلي تكيه بر عرفان محييالدين به دست نميآيد. نميتوان گفت مثلا ايشان به عنوان شاگرد مكتب محييالدين اظهار نظر ميكند، حتي به نظرم بحثهاي عرفاني ايشان بيشتر صبغه اخلاقي دارد و اخلاق اسلامي را بيشتر به نمايش ميگذارد. جالب اين است كه تحت عنوان فلسفه عملي گاهي اوقات بيان حكمت بعض از احكام شرعيه را نيز مطرح ميكند؛ يعني تحت عنوان فلسفه عملي ميآيد و مثلا حكمت جعل حج را مطرح ميكند، حج چرا تشريع شد؟ در مباحث عرفاني ايشان بيشتر به نكات و جنبههاي اخلاقي ميپردازد. براي نمونه، با توجه به اين مثال در مييابيد كه خيلي ايشان به عرفان محييالديني كار ندارد؛ مثلا در بحث سوره مباركه بقره ذيل آيات مربوط به طلاق كه اگر خانم را طلاق داديد، بالاخره آنجا مدارا بفرماييد، «بحث عرفاني» را بيان ميكند؛ يعني چه؟ در بحث طلاق، «بحث عرفاني» مطرح ميكند، حالا چه بحث عرفانياي؟
اصولا وقتي ميفرماييد عرفان، دو نگاه وجود دارد. مباحث عرفاني گاهي اوقات از توحيد شروع ميكنند و صفات مبدأ را متذكر ميشوند؛ مثلا توجه «تمهيدالقواعد» ابن تركه اصفهاني به توحيد است و از توحيد و مبدأ شروع كرده و وحدت شخصي وجود است. در واقع تمام تمهيدالقواعد نقد فلسفه مشاست. اما از آن طرف وقتي به «فصوص» مراجعه ميكنيد، ميبينيد كه از موحد شروع كرده، در بيست و چند «فص»، صفات انسان كامل را در ضمن فص آدمي، فص شيثي و ... مطرح ميكند. اگر شما منظورتان از مباحث عرفاني، اينچنين عرفاني باشد، با نگاه محييالدين يا نگاه جناب ابن تركه باشد يا حتي نگاه جناب سيدحيدر، من در اين مجلدات تفسير مواهبالرحمن به اين برداشت نرسيدهام كه ايشان در مباحث عرفاني بخواهد عرفان محييالدين را به نمايش بگذارد.
من نمونهاي را كه در بالا ذكر كردم عرض ميكنم؛ مثلا در جلد 4 صفحه 32، آيات مربوط به طلاق را نقل كرده و بعد ميفرمايد بحث عرفاني «و هناك طلاق آخر» يك طلاق ديگري است، آن طلاق چيست؟ «هو مجمع الكمالات الانسانية و اهم طرق سير و سلوك الي الله» يعني يك طلاق ديگر هست كه اين طلاق مجمع همه كمالات انسان است؛ يعني آدم با آن طلاق به همه كمالات انساني ميرسد، بعد اصلا راه سير و سلوك الي الله است، حالا اين راه چيست؟ بعد ميفرمايد: «و تتجلي اهميته في اجتماع التخلية عن الرذائل»، خوب اين آثارش اين است كه انسان از رذائل جدا و به فضائل متحلي ميشود و صفات باريتعالي در انسان ظهور ميكند، خوب اين چه طلاقي است؟ ميفرمايد: «هو طلاق الدنيا و ما سوي الله جلّت عظمته» اينكه شما دنيا را مطلقه كنيد و اصلا غير خدا را طلاق دهيد.
ايكنا: آنگونه كه پيداست عرفانشان بيشتر زاهدانه است.
عرفانش بيشتر رنگ عملي دارد؛ يعني دستورات عملي براي سير و سلوك است.
ايكنا: به تعبير مرحوم آقاي مطهري بيشتر وحدت شهود است تا وحدت وجود؟
خدمت شما عرض شود كه من ميخواهم عرض كنم كه حتي دعوت ايشان به عرفان، عرفان عملي اهل بيتي(ع) است و اين بيشتر مد نظرشان است؛ لذا شما ميبينيد با اينكه در اين بحث عنوانش را «بحث عرفاني» ميآورد، ولي بحث عرفان نظري در آن نميبينيد، نه بحث وحدت وجود است، كه اصلا اگر همه تمهيد را جمع كنيد، وحدت شخصي وجود است و چيز ديگري نيست. بعد اواخرش هم بحث سير و سلوك عملي است. اما ايشان در بحث عرفاني به نكات رفتار عملي اشاره ميكند كه شما اينگونه عمل كنيد و دلتان را از محبت به غير خدا خالي كنيد و اين بيشتر به اخلاق عملي برميگردد تا به مباحث عرفان نظري. ساير نمونههاي ديگر نيز به همين اعتبار است و «بحث عرفاني» ايشان بيشتر در واقع دستورات عملي است.
دوشنبه 8 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 107]