تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):چه بسيار عزيزى كه، نادانى اش او را خوار ساخت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815441817




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

روز‌هاي آتش و خون كي فراموشم شود-19 آتش جنگ بر دل‌هاي داغديده خرمشهر هنوز شعله‌ور است


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: روز‌هاي آتش و خون كي فراموشم شود-19 آتش جنگ بر دل‌هاي داغديده خرمشهر هنوز شعله‌ور است
خبرگزاري فارس: آتش جنگ هشت ساله سالهاست كه خاموش شده است، اما هنوز هم خاطرات و ياد آن روزها در دل مردم جنوب غربي‌ترين نقطه ايران شعله ور است. مردم ساكن در شهري كه در بدو ورود بايد وضو داشته باشي.


به گزارش خبرگزاري فارس از خرمشهر، پا به شهر خرمشهر بگذاري تابلويي توجه‌ات را به آن جلب مي‌كند ( با وضو وارد شويد)‌. براي ورود به شهرهايي كه كوچه پس كوچه‌هايشان آغشته به خون‌هاي پاك و مطهر جوانان و نوجواناني است كه تنها به گناه دفاع از جان، مال، ناموس، شرافت انساني و سرزمين مادري ريخته شده بايد وضو داشت و با آداب طهارت را برجاي آورد.
خرمشهر اسرار زيادي در دلش جاي داده كه براي شنيدن اين اسرار كه مي‌تواند بشريت و وجدان‌هاي بيدار را تحت تاثير خود قرار دهد قلبي بزرگ نياز است.
خرمشهر هنوز خاطره مردان بزرگي همچون جهان آرا‌ها، مرادي‌ها، همت‌ها، بهنام محمدي‌ها، موسوي‌ها، خرازي‌ها و باكري‌ها را دل دارد.
خرمشهر نيك به خاطر دارد جانفشاني‌ها و ايثارگري‌هاي امت محمد رسول الله را كه چگونه حسيني گونه در مقابل تير و تركش دشمن زبون ايستادند تا لحظه‌اي ذلت سازش با دشمن را به چشم نبينند.
و هنوز، خون شاهدان خطه عشق از نخل‌هاي بي‌سر خرمشهر به آسمان فواره مي‌كشد.
.............................................
دفاع مقدس و خاطراتي تمام نشدني
............................................
اگر از هر رزمنده‌اي راجع به جنگ و دفاع مقدس بپرسيم قطعاً آن دوران را دوراني با خاطرات تلخ و شيرين فراوان و تمام نشدني عنوان مي‌كند. خاطراتي از مردان غيوري كه به خاطر عزت و شرف خود و دين وارد جنگي نابرابري شدند كه يك طرف آن كشوري با حاميان بزرگ خارجي و در طرفي ديگر كشوري با ملتي مقاوم و متكي به خود بودند كه آتش رگبار و مسلسل‌هاي دشمن نه تنها آنها را نترساند بلكه حتي خللي در عزم آهنين و پايداري و ايثارشان وارد نكرد.آرامش و آسايش امروز ما نيز به واسطه دلاورمردي مردماني است كه خالصانه، جان بر كف و بي‌هيچ ادعا و توقعي از كشور و شرف و دين خود دفاع كردند.
فرمانده مقاومت بسيج خرمشهر با اشاره به امكانات گسترده دشمن در جنگ تحميلي پيروزي‌هاي رزمندگان و جهادگران كشورمان را مرهون عواملي مانند وجود رهبري آگاه و بيدار چون امام خميني(ره) و اطاعت و تبعيت مردم از ايشان و ايمان و معنويت رزمندگان و مردمي شدن صحنه نبرد عنوان و گفت: وعده بر حق الهي مبني بر اينكه كه اگر خدا را ياري كنيد خدا شما را ياري مي‌كند در جنگ تحميلي تحقق و ياري رسان رزمندگان كشورمان بود.
عبدالله عفراوي افزود: در آن زمان كه نابساماني‌هاي داخلي بر كشور حاكم بود و شايعات مختلف دشمن باري تضعيف روحيه مردم به طور گسترده انجام مي‌شد تنها راه مقابله با تهاجم همه جانبه دشمن وارد شدن سپاه و بسيج با تكيه بر نيروهاي مردمي بود كه معادلات دشمن را در جنگ به هم ريخت و خوني تازه در رگ‌هاي جبهه‌هاي جنگ تزريق كرد.
وي اظهار داشت: نيروهاي عراقي با اتكا به سربازان و ارتش كلاسيك و سلاح و ابزار و امكانات پيشرفته وارد جنگ شد اما نقطه اتكا رزمندگان ما روحيه شهادت طلبي و ايثارشان بود.
............................................................
نبود نوآوري در انتقال ارزش‌هاي دفاع مقدس
............................................................
مسئول حوزه نمايندگي ولي فقيه در سپاه خرمشهر با اشاره به وجود ارزش‌ها و عوامل معنوي فراوان در جبهه‌هاي جنگ گفت: در انتقال اين ارزش‌هاي مقدس مطلوب عمل نشده به گونه‌اي كه مباحث جنگ به يك مقوله كليشه‌اي براي جوانان تبديل شده است.
مهدي مهري افزود: در طول مدت پس از جنگ كارهاي خوبي انجام شده ولي كافي نيست و بايد به مو شكافي بيشتر در خصوص دفاع مقدس و اتفاقات ساليان جنگ پرداخت.
وي تصريح كرد: بايد در انتقال ارزش‌هاي دفاع مقدس نوآوري كرد و قالب‌‌هاي قبلي را شكست چرا كه فضاي موجود در مورد جنگ فضايي تكراري است.
مهري بهترين راهكار را تشكيل كار گروهي از افرادي با تخصص و ايثارگران هشت سال دفاع مقدس عنوان و ادامه داد: تشكيل چنين كار گروه‌هايي راه‌هاي مختلف جاذبه دار كردن دفاع مقدس به ويژه براي نسل سومي ها با الگوگيري از شهيدان و رزمندگان مرد بررسي قرار گرفته و با ايجاد نوآوري در انتقال ارزش‌هاي دفاع مقدس فضاي موجود را تغيير داد.
.................................................
مردم خرمشهر سنبل استقامت و ايستادگي
.................................................
فرماندار خرمشهر مقاومت مردم خرمشهر را در روزهاي نخستين جنگ تحميلي بسيار با ارزش توصيف و افزود: اين ايستادگي مردم خرمشهر پيش بيني‌هاي رژيم بعثي در تصرف چند روزه خوزستان را به هم زد و آنها را زمين گير كرد.
محمدرضا آملا زاده مهم‌ترين عامل پيروزي در جنگ را توكل بر خدا و اطاعت از فرامين و فرمايشات رهبر كبير انقلا‌ب عنوان كرد.
وي اظهار داشت: مردم خرمشهر به عنوان نماد و سنبل استقامت ايستادگي و ايثار در تاريخ كشور جاودانه خواهند ماند.

.............................................................
دفاع مقدس و گنجينه‌اي از خاطرات آن روزها
.............................................................
خرمشهر در طول سال‌هاي دفاع مقدس بيش از 3 هزار شهيد و 4 هزار و 200 جانباز و 300 آزاده را به كشور و انقلاب هديه كرد كه يادآوري اين دليرمردي‌ها و جانفشاني‌ها گنجينه‌اي از عشق جوانان به اسلام و كشور است.
در كنار آن نيز داستان‌ها و خاطراتي است كه بخشي از جنايات رژيم بعث و مظلوميت زنان و كودكان خرمشهر را بيان مي كند.
رئيس اداره بنياد شهيد كه يكي از اين رزمندگان دفاع مقدس است در بيان خاطرات خود به هشتمين روز جنگ تحميلي اشاره كرد و گفت: براي پشتيباني جبهه راهي آبادان بوديم كه در راه با كودكي سه ساله سرگردان و وحشت زده كه در حال دويدن بود برخورد كرديم اين كودك با گريه و بدون تكلم به پشتش اشاره مي‌كرد پس از گشتي كه در آن منطقه انجام داديم متوجه شديم كه اين كودك با مادر خود در حال عبور از جاده خرمشهر به آبادان واقع در منازل سازمان برق بودند كه خمپاره‌اي در آنجا فرود مي‌آيد و پس از اصابت تركش به مادر اين كودك او را به شهادت رسانده و اين كودك بي سرو سامان و حدود 20 متر فاصله از آن محل با ترس و اضطراب باعث فرار او از اين وضعيت شده بود كه با كمك نيروهاي سپاه و خانم‌هايي كه در آن مسير تردد داشتند مادر اين كودك را به سردخانه منتقل كردند و اين كودك يتيم تنها و آواره شد.
رضا انصاري ادامه داد: يكي از دوستان من بنام بهروز مرادي كه از بچه‌هاي شجاع و دلير كه پيوسته به بچه‌هاي تبليغات امام خميني (ره) بود كه از زمان شروع جنگ در دفاع از خرمشهر اين راه را ادامه داد و در كليه عمليات پدافند حضور داشت كه در پدافند كربلاي پنج به شهادت رسيد.
..............................................................................
مادري كه خود، فرزندان و نزديكانش را تقديم انقلاب كرد
...............................................................................
جنگ هشت ساله به پايان رسيد، ولي بازماندگان اين جنگ كه در طول اين رزم هشت ساله عزيزان خود را تقديم انقلاب كردند هنوز هم با آن روزها مانوس هستند و خاطرات تلخ از دست رفتن عزيزان خود را كه در نهايت مظلوميت شهيد يا جانباز شدند در اذهان آنها تجلي مي‌يابد.
يكي از اين افراد مادري جانباز است كه در اين جنگ چند تن از فرزندان و نزديكان خود را به خاطر عزت و شرف اين كشور هديه دادند.
خانم كاظمي كلامش را با اين سخن آغاز مي‌كند.
اوائل جنگ بود همه مردم با وسيله‌هاي خود از خرمشهر خارج مي‌شدند من با شش بچه به منزل خواهرم راهي شديم و قرار شد همسرم به آنجا بيايد تا تصميمي بگيريم كه خبر دادن در كنار منطقه ما حمله شده هنوز چند دقيقه اي از اين خبر نگذشته بود كه ناگهان يك گلوله به خانه اثابت كرد و من ديگر چيزي نفهميدم نمي‌دانم چقدر از آن لحظه‌اي كه همه دور هم بوديم جمع شده بوديم گذشته است. فكر مي‌كردم خوابم برده است تنم مي‌لرزيد و احساس سردي مي‌كردم خودم را كشان كشان به بقيه رساندم نمي‌دانستم چه كسي زنده است و كي شهيد شده، اول از همه سر خواهرم را ديدم كه از تنش جدا شده و در كنارش همسرش از ناحيه كمر نصف شده بود دنبال بچه‌هاي خودم مي‌گشتم كه اول از همه مغز پسرم را روي زمين ديدم ديوانه وار به دنبال بقيه مي‌گشتم كه ناگهان گلوله‌اي ديگر به منزل خورد و من از خانه به حياط پرت شدم ساعت‌ها من بي‌هوش بودم، فقط صداي دختر كوچكم را مي‌شنيدم كه مي گفت مادر مادر كجايي من چشمانم پر از خون شده كسي را نمي‌بينم ولي من قادر به پاسخ او نبودم.
چشمانم را كه باز كردم خودم را در بيمارستان سوم خرداد خرمشهر ديدم سراغ بچه‌هاي خودم و خواهرم را مي گرفتم در اين جا بود كه يك نفر به من‌گفت خانم ما شما را از قبرستان آورديم همه خانواده شما شهيد شدند و شما را از بخاري كه به دليل تنفس شما بر روي پلاستيك جمع شده بود متوجه شديم كه زنده هستيد و سريعاً شما را به اينجا منتقل كرديم.
حال من خيلي وخيم بود و مرا به بيمارستان تهران اعزام كردند. قسمت‌هاي زيادي از صورت و اعضاي بدنم آسيب ديده بود ولي من اميدوار بودم شايد يكي از بچه‌هايم و يا همسرم كه خارج از خانه بود زنده باشد.
در تهران خبرنگاران زيادي با من مصاحبه كردند و حتي صداي مرا از راديو پخش كردند عكس مرا در روزنامه زدند كه شايد كسي از اقوام من پيدا شود.
خوشبختانه برادرم كه ساكن كرمان بود عكس مرا مي‌بيند و باورش برايش سخت بود كه چطور زنده شدم.
برادرم براي ديدن من به بيمارستان تهران آمد در حالي كه به بخش‌هاي سر مي‌زد كه مرا پيدا كند يكي از پسرهايم را در آنجا مي‌بيند كه بستري است. به سراغ من مي‌آيد و من ناله كنان مي‌گفتم داداش همه خانواده‌ام را از دست دادم.
برادرم گفت نه خواهر يكي از پسرهايت اينجا در اتاق كنار تو بستري است باورم نمي‌ شد. پسرم بر اثر خمپاره يكي از پايش قطع شده بود.
يك خانمي براي ملاقات بيمارش آمده بود از او پرسيدم از كجا آمدي گفت از شيراز از دختري برايم مي‌گفت كه آنجا عكسش را در بيمارستان زدند كه همه خانواده‌اش را از دست داده همان لحظه دلم گفت دخترم است ولي همه مي گفتن باز حال اين خانم بد شده، تا اينكه برادرم را مجبور كردم تا به شيراز برود و آخرش نداي دلم درست بود و آن دختر بزرگم بود كه از ناحيه زانو تركش خورده بود.
پس از سه ماه از بستري من در بيمارستان كه بارها تحت عمل جراحي قرار گرفتم ولي نصف صورت و همچنين پاي راست و دستم آسيب ديده اند.
يك روز يكي از همراهان بيماران يك روزنامه به دست داشت و من خواهش كردم روزنامه را بدهد كه بخوانم نگاهي كردم شايد عكس كسي آشنا ببينم كه ناگهان با ديدن چهره پسر دومم بي‌هوش شدم. بله اين بار هم دلم به من خطا نگفت، پسرم بر اثر اثابت تركش در سرش در بيمارستان مرودشت بستري بود با نوشتن نامه به بنياد و درخواست او را آوردن پس از هشت ماه از بيمارستان مرخص شدم و در خود تهران براي ادامه درمان اقامت كردم در هتل تهران با زني دوست شدم كه از دليجان به تهران آمده بود و مرتب به من سر مي‌زد از اقامتگاه‌هايي كه در دليجان بود تعريف مي كرد و من هم از شهادت بچه هايم.
وقتي نام سلوا را به زبان آورد مات و مبهوت به او خيره شدم و گفتم سلوا اسم دختر من است. او در پاسخ به سئوال من گفت مگر فقط اسم دختر شما سلواست دلم مي‌گفت دخترم است خودم با پاي خودم به دليجان رفتم و به تك تك چادرها سر زم كه يكي از آشناهايمان را ديدم و گفت: دنبال دخترت آمدي؟؟ بله دختر سه ساله من به همراه اين خانواده زندگي مي‌كرد و من با چنان شوقي به سمت او رفتم كه ناگهان او جيغ زد و از چهره من ترسيد او مي گفت تو مادرم نيستي.
بعد از مدتي خبر همسرم آمد او هم در راهي كه به منزل خواهرم مي‌آمد تصادف كرده بود و به او گفته بودن كه همه اعضاي خانواده‌ات شهيد شدند. بله او را هم خيلي اتفاقي مثل بقيه پيدا كرديم‌.
در حال حاضر دو تن از بچه‌هايم و پنج تن از خانواده خواهرم شهيد شدند و من جانباز 65 درصدي هستم كه از وضعيت خودم بسيار رنج مي‌برم بارها تحت عمل قرار گرفتم و هنوز از ناحيه صورت، فك، چشم و دهان رنج مي‌برم .
خوردن غذا با نصف فك و سقف دهان و دندان براي من مشكل است گونه و چشم راست من هم مصنوعي است ولي خدا را شكر مي‌كنم كه بار ديگر در كنار اعضاي خانواده‌ام در خرمشهر جمع شديم.
..................
سخن آخر
.................
خرمشهر در جنگ تحميلي به خود باليد چرا كه جواناني را ديد كه از جان خود گذشتند تا خرمشهر را براي ايران نگه دارند و اكنون با افتخار خود را به عنوان شهر آزاد شده خداوند و شهري كه شاهد جان فشاني‌هاي مردمي سلحشور بوده كه با خون خود نه تنها آن را حفظ كردند بلكه تقدس را نيز برايش به ارمغان آوردند.
جنگجوياني كه نشان دادند مي توان بدون امكانات پيشرفته نظامي و با دل‌هايي پر از ايمان و اطمينان ايستاد، مقاومت كرد و افتخار آفريد.
و اين گونه بود كه مردم خرمشهر به مردمي تبديل شدند كه تاريخ همواره از آنها به عنوان اسوه وفاداري به كشور و انقلاب به نيكي ياد مي‌كند.
در پايان اين گزارش بايد به نكته‌اي اشاره كرد و آن اين است كه:
به رغم اين كه به گفته مقام معظم رهبري خرمشهر دين خود را به كشور و اسلام ادا كرده است، ولي مردم اين اين شهر با گذشت ساليان متمادي از پايان جنگ تحميلي هنوز تبعات آن را به دوش مي‌كشند.
فقر، بيكاري در مشكلات عمراني، درماني، آموزشي و ده‌ها مشكل ديگر، وضعيت نابساماني را به لحاظ معيشتي براي مردم شهر به وجود آورده و گويا چشمان مردم براي پايان محروميت‌ها هنوز هم منتظر بماند.
در هر حال همه مردم شهيد پرور خرمشهر از مسئولان كشوري خواستار رسيدگي بيشتر و بهتر به شهر خود كه از آن به عنوان شهر آزاد شده خدا و پايتخت مقاومت و ايثار ياد مي شود هستند.
و در پايان بايد گفت سالهاست كه حديث آشنايي حماسه كربلا را مي‌شنوي، حماسه شهادت‌هاي عزيزان را‌، حماسه عرو‌ج‌هاي خونين پاكان روزگار و اكنون در اين زمان ‏عاشورايي ديگر برپا شد و زمين شاهد كربلايي‌هاي ديگر است كربلائيان به پا خواستند تا با پيروي از سرورشان سيد كربلا حق را زنده كنند و به جهانيان ارائه ‏دهند.
گزارش از: آرزو هلالات و اميد زباري
انتهاي پيام/ب
 يکشنبه 7 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 140]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن