محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829399394
نويسنده: ناصر پورحسن اسرائيل از نگاه پست صهيونيستها
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: ناصر پورحسن اسرائيل از نگاه پست صهيونيستها
خبرگزاري فارس: جنبش پست صهيونيسم از سال 1978 يعنى پس از آنكه اسناد جنگ 1948 بعد از يك دوره سى ساله از آرشيوهاى محرمانه بيرون آمد از محافل آكادميك و دانشگاهى آغاز شد و سپس برخى ديگر از عرصهها را در برگرفت و هماكنون در صحنه عمل سياسى در اسرائيل نمايان شده است .
جنبش پست صهيونيسم از سال 1978 يعنى پس از آنكه اسناد جنگ 1948 بعد از يك دوره سى ساله از آرشيوهاى محرمانه بيرون آمد از محافل آكادميك و دانشگاهى آغاز شد و سپس برخى ديگر از عرصهها را در برگرفت و هماكنون در صحنه عمل سياسى در اسرائيل نمايان شده است .
از زمانى كه "ناتان برن بام"1 در يك جلسه مباحثه عمومى در شهر وين اتريش در تاريخ 23 ژانويه 1892 براى اولينبار اصطلاح " صهيونيسم" را بكار گرفت و تئودر هرتزل، روزنامهنگار مجارىالاصل ساكن اتريش در اولين كنگره صهيونيستها در تاريخ 29 اوت 1897 در شهر "بال "سوئيس، صهيونيسم را از حالت مذهبى به صهيونيسم سياسى تبديل كرد، در جهان اسلام و خود يهوديت صداى اعتراض به اين مكتب جديد بلند شد . با پيدايش رژيم صهيونيستى اسرائيل در سال 1948 و اقدامات اين رژيم در طى نيم قرن گذشته، انتقاد از صهيونيسم جان تازهاى به خود گرفته است .
نتورى كارتاها، يهوديانى هستند كه معتقد به صهيونيسم مذهبى هستند نه صهيونيسم سياسى كه هرتزل آنرا به وجود آورد . يا (Siyon)، كه ريشه صهيونيسم استبه معنى كوه خشك يا پر آفتاب و نام تپهاى در جنوب غربى شهر بيتالمقدس در سرزمين فلسطين مىباشد . در بعضى از اساطير يهودى آمده است كه ناجى قوم يهود پس از ظهور در همين كوه، قدرت مطلقه آنان را به تمام اقوام و ملل جهان مستقر مىسازد . صهيونيسم مذهبى عبارت از اميد بزرگ رهايىبخش يهوديان در آخر زمان است . بر اساس اين اعتقاد هنگام ظهور حضرت عيسى (ع)، در آخر زمان، دوره حكومتخداوند كه تمام قبايل زمين به آن دعوت شدهاند، براى تمام افراد بشر تحقق خواهد يافت و اين ملتبه سوى سرزمينهايى كه تورات حماسه ابراهيم و موسى را در آنجا قرار داده رهسپار خواهد شد . صهيونيست مذهبى سنت زيارت سرزمين مقدس و تشكيل جوامع روحانى در برخى نقاط مقدس فلسطين را بنيان نهاد . صهيونيسم سياسى به عنوان يك مقوله كاملا جدايى از صهيونيسم مذهبى در اواخر قرن نوزدهم و با افكار و اهدافى سياسى پا به عرصه نهاد.
نتورى كارتاها معتقدند نتايج صهيونيسم سياسى هم به صورت مادى و هم معنوى براى ملتيهود فاجعهآميز است.اينان معتقدند در تورات از طرف خداوند به مردم يهود حق زندگى و حاكميتبه سرزمين موعود داده است ولى اين حق بىقيد و شرط نبود . اين حق بر اساس فرمانبردارى از دستورات الهى و مشيت او به آنها داده شده است . در تورات آمده است كه اگر آنها از انجام اين كار سرباز زنند، بايد در انتظار تنبيه سخت آوارگى و تبعيد در سراسر جهان باشند، كه اين امر دو بار اتفاق مىافتد و در هر دو بار يهود مجبور به تبعيد شده كه تبعيد دوم تا به امروز به طول انجاميده است. به گفته پيامبران تورات، تبعيد دوم به صورت معجزهآسا از طريق معجزات و وقايع شگرف به پايان مىرسد . تنها راهى كه براى نجات از تبعيد وجود دارد، راهى روحانى است، يهوديان بايد از گناهان توبه كنند و به كمالاتى نظير دعا، آموزش تورات و اعمال خوب و مهربانانه روى آورند .
به زعم نتورى كارتاها، قدرت نظامى و فشار سياسى نخواهد توانست تبعيد يهوديان را به پايان رساند . ماجراجويىهاى نظامى بىربط و يا حتى زيانبار خواهند بود و هيچ تاثيرى در نجات ملتيهود نخواهد داشت . پرخاشگرى نسبتبه ديگر ملل جهان نخواهد توانست رهايى و نجات يهوديان را تسريع كند . اينها صهيونيسم سياسى را زائيده ذهن افراد سرخورده و سست ايمان نظير هرتزل مىدانند . آنها از فرمان الهى در مورد تبعيد خسته شده و اين موضوع را كه تبعيد يك مشيت الهى بود قبول نداشتند . نتورى كارتاها مىگويند اين جنبش كه بيش از صد سال عمر ندارد ولى از تمام يهوديان مىخواهد تا درك سنتى خود را از تبعيد و نجات كنار بگذارند، ترور و خونريزى و جنگ نظامى ابزار صهيونيسم شده است . تنفر جهانيان از اسرائيل ريشه در اعمال صهيونيسم سياسى دارد . اين ورود بىپايان به خوبى توسط دانيال متخصص كتابهاى مقدس به عنوان نتيجه غيرقابل اجتناب سرپيچى از شرايط تبعيد توصيف شده است . نتورى كارتاها مىگويند روش يهوديان سنتى باعثحفظ يهوديت در طول 2 هزار سال شده است و يهوديت مقيم فلسطين تا قبل از ورود صهيونيسم سياسى در صلح و آرامش با اعراب در حال زندگى بودند . ملىگرايى غيرمذهبى صهيونيسم سياسى نه تنها خالى از روح خداوندى مىباشد بلكه پرخاشگر و فاقد اصول اخلاقى نيز هست . صهيونيسم يهوديان را دعوت به جنگ دائمى عليه همسايگان غيريهود در سراسر جهان مىكند . در اين تفكر، اسرائيل كه ادعاى به وجود آوردن مكانى امن براى يهوديان را دارد در حقيقتخطرناكترين مكان در سراسر جهان براى يهوديان است . پس از آنكه صهيونيستهاى مذهبى (نتورى كارتاها) انديشه صهيونيسم سياسى را مورد انتقاد قرار دادند، گروهى ديگر از انديشمندان اسرائيلى با توجه به عملكرد نيم قرن گذشته اسرائيل، اين رژيم را از درون مورد انتقاد قرار دادهاند . اين گروه كه به پست صهيونيستها معروف شدهاند روايتهاى غلط تاريخى صهيونيستهاى سياسى و نيز تضادها و شكافهاى درونى اين رژيم را نمايان ساختهاند .
پست صهيونيسم و اسرائيل
واژه پست صهونيسم2 (فراصهيونيسم - مابعدصهيونيسم - پساصهيونيسم) يك اصطلاح سياسى است كه براى اولين بار "يورى رام"3 جامعهشناس اسرائيلى به گروهى از نخبگان اسرائيل اطلاق كرد . اين واژه دو گروه را دربرمىگيرد: 1 . مورخين جديد 2 . جامعهشناسان منتقد . تعبير پست صهيونيسم بر تمامى كسانى اطلاق مىشود كه در كارهاى علمى و تحقيقاتى خود اعمال و اقدامات اسرائيل را از آغاز تاكنون مجددا مورد بررسى قرار داده و از آن انتقاد مىكنند . جنبش پست صهيونيسم از سال 1978 يعنى پس از آنكه اسناد جنگ 1948 بعد از يك دوره سى ساله از آرشيوهاى محرمانه بيرون آمد از محافل آكادميك و دانشگاهى آغاز شد و سپس برخى ديكر از عرصهها را در برگرفت و هماكنون در صحنه عمل سياسى در اسرائيل نمايان شده است .
تاريخنگاران جديد
تاريخنگاران جديد كسانى هستند كه از سال 1978 به اين سو از دانشگاههاى اسرائيل فعاليت علمى خود را بر اساس بررسى اسناد آرشيوهاى اسرائيل، انگليس و آمريكا شروع كردهاند . تام سگو، بن موريس4، ايلان پاپ5، آوى شاليم، شلوموسند و ... مورخينى هستند كه شكلگيرى دولت اسرائيل را زير سوال بردهاند .
يكى از تئوريهاى بنيادين صهيونيستهاى سياسى اين بود كه "يهوديان ملتى بدون سرزمين هستند و فلسطين نيز سرزمينى بدون ملت است . " بر اساس تفسيرى كه تا دهه 1970 گفتمان حاكم در اسرائيل بود، جنگ 1948 يك پروسه تئولوژيكى و بازگشت رنسانس مردم يهود بود . وظيفه تاريخنگاران محدود بود به بازسازى اين موضوع و اين كه اين نهضت از سال 1880 شروع و جنگ 1948 "جنگ آزادى و رهايى" عليه انگليس بود . تاريخنگاران اسرائيلى هنگام بررسى تاريخ اين حوادث حتى نسبتبه جنگ سال و رهايى دياسپورا از يوغ ( (Shihru مىآوردند . اعراب در اين تاريخنگارى جايگاهى ندارد . تاريخنگاران گفتمان صهيونيستى از نوشتن اينكه جنگ 1948 يك تراژدى انسانى است، خوددارى مىكنند . در تاريخنگارى سنتى اسرائيل، اعراب در 1948 كاملا غايب هستند، سرزمينى كه اسرائيل در سال 1948 به آن دستيافتند را بخشى از امپراتورى عثمانى معرفى مىكنند كه بدون سكنه بوده است . بطوركلى در مباحث تاريخنگارى 1948 تا 1967 اصلا بحثى از فلسطينىها نيست و از آنها صرفا با نام آواره ياد مىشود و از سال 1967 به بعد آنها را چهرههاى تروريستى معرفى مىكنند كه درصدد نابودى قوم يهودى هستند . نتيجه مطالعات آكادميك بر روى اسناد آرشيوها توسط مورخين جديد اسرائيلى برعكس آن چيزى كه در تاريخنگارى سنتى بود نشان داد و از آن لحظه به بعد فلسطين به يكى از عناصر اين تاريخ تبديل شده و اثبات گرديد كه تئورى يك سرزمين بدون ملت واهى است .
از طرف ديگر در تاريخنگارى سنتى صهيونيستها گفته مىشد كه موقعيتيهوديان در سال 1948 نسبتبه فلسطينىها مانند يهوديان تحت كنترل نازيها در جنگ جهانى دوم بود كه در آستانه نابودى كامل قرار داشتند در تاريخنگارى جديد، مورخين پست صهيونيست اثبات كردند كه فلسطينىها در آن موقع آنچنان قدرتى نداشتند كه در 14 مه 1948 يهوديان را نابود كنند و در واقع برخلاف قياس مذكور، يهوديان گروههاى منسجمى بودند كه از جهان خارج بطور منظم حمايت مىشدند و اين اعراب بودند كه بصورت پراكنده و ضعيف قرار داشتند و روابط يهوديان و اعراب ساكن فلسطين قبل از 1948 برخلاف نظر صهيونيستها بسيار خوب بود وگرنه ميان دشمن معاملهاى انجام نمىشود . (منظور فروش زمين توسط اعراب به يهودايان است) .
تاريخنگاران صهيونيست مىگفتند كه معدود فلسطينىهاى موجود بطور دلخواهانه و به درخواستسران عرب آنجا را ترك كردهاند . پاپ مورخ پست صهيونيست در انتقاد از صهيونيستها مىگويد اگر فلسطينىها خود از سرزمينهايشان داوطلبانه بيرون رفتند، پس قهرمانان يهودى چه كسانى بودند و با چه كسانى مىجنگيدهاند؟
تام سگو يكى از پيشگامان تاريخنگارى پست صهيونيستى، نخستين كسى بود كه جامعه و تاريخ كنونى اسرائيل را با مطالعه خويش زير سوال برد . وى در كتاب "نخستين اسرائيلىها" كه در سال 1984 منتشر شده است، هژمونى از تاريخ و جامعه اسرائيل را پيرامون موضوعات تاريخى تشكيلدهنده اسرائيل مورد چالش قرار داد . سگو مىگويد تاكنون فقط بخشى از آرشيوها رو شده است و اسرار بسيار مهمى هستند كه هنوز كشف نشدهاند . از يادداشتهاى روزانه بن گوريون فصلهايى كه به تحقيقات هستهاى اختصاص يافته است، هنوز دور از دسترس است . در فهرستى از معادنى كه در آن هنگام اميد به يافتن آنها در صحراى نقب مىرفته و بدستبنگوريون تنظيم شده استيك كلمه حذف شده است و اين كلمه به اندازه واژه اورانيوم است . طرح ساختبمب اتمى براى فهم تاريخ سياسى، اقتصادى و ديپلماتيك اسرائيل ضرورى به نظر مىرسد . كميسيون ذىربط با مساله خارج شدن اسناد دولتى از طبقهبندى با اكراه برخورد مىكند زيرا اين كار تاريخ ما را به گونهاى نه چندان خوشايند روشن مىسازد . وى مىافزايد با مطالعه اين كتاب دريافتم كه در سال 1948 يك واحد ويژه تشكيل شده، كتابهاى بدست آمده از خانههاى تصرف شده در اروشليم را مىدزديده است . دو نهاد هنوز دور از دسترس هستند: موساد (سازمان جاسوسى) و شاباك (سازمان امنيت داخلى)
بن موريس ديگر مورخ پست صهيونيست در سال 1987 در كتابى تحت عنوان "پيدايش مساله آوارگان فلسطينى 1949 - 1947" افسانههايى كه رهبران يهودى در مورد جنگ 1948 ساخته بودند به اين شرح برمىشمارد:
1 . در حاليكه رهبران اسرائيلى از طرح تقسيم سازمان ملل در سال 1947 استقبال مىكردند; رهبران عرب با آن مخالفت مىنمودند .
2 . جنگ 1948 جنگى بود ميان يك اقليتبىدفاع و پراكنده (يهود) با گرده نسبتا قوى (اعراب) .
3 . مساله آوارگان فلسطينى به رهبران عرب برمىگردد . چون آنان به فلسطينىها مىگفتند شما فلسطين را تخليه كنيد تا ما زودتر پيروز شويم .
4 . اسرائيل به دنبال صلح بوده است اما اعراب اعتقادى به آن نداشتهاند .
موريس مىگويد اين چهار پارامتر جزيى از تاريخ و فرهنگ و گفتمان حاكم در اسرائيل بوده و دانشآموزان در مدارس بر اين اساس جامعهپذير مىشوند . وى در عين حال مىگويد كه تجربه و اسناد تاريخى عكس اين چهار پارامتر را نشان مىدهد
موريس معتقد است كه اسرائيلىها، اعراب را در سال 1948 به زور از خانههايشان بيرون كردند و در فاصله آوريل و دسامبر 1948 سربازان اسرائيلى روستاهاى اعراب را تخريب كرده و براى جلوگيرى از استقرار مجدد آنها در خانههايشان، شروع به اختشهركهاى يهودى نمودند . به اعتقاد وى كشور اسرائيل بر روى "يك گناه" پايهگذارى شده يعنى اخراج وحشيانه و به زور اعراب توسط اسرائيل . شلوموسند، استاد تاريخ دانشگاه تلآويو و از مورخين پست صهيونيستبا انتقاد از سياستهاى آموزش و پرورش اسرائيل در تفسيرى كه از تاريخ قوم يهود نشان مىدهد، خطاب به وزير آموزش و پرورش مىگويد: توصيه مىكنم كه تحقيقات باستانشناسان اسرائيلى را مطالعه كنيد .
طبق اين كاوشها، ماجراى فتح سرزمين كنعان و كشتار ساكنان آن به دستور خداوند، داستان بىاساسى بيش نيست . وى مىگويد من جز آن دسته از اسرائيلىها هستم كه از مطالبات خود بر اساس تاريخ خيالى دستبرداشتهام . اگر ما بخواهيم براى ساختن جهانى جديد مرزها و يا حقوق دو هزار سال پيش را معيار قرار دهيم تيمارستانى به ابعاد كره زمين به وجود خواهد آمد . اگر ما تاريخى ساختگى را همچنان به كودكان اسرائيلى ياد دهيم، هيچگاه به مصالحهاى پايدار دست نخواهيم يافت .
اسحق دويچر، مورخ پست صهيونيست ديگرى است كه تاسيس كشور اسرائيل را به وضعيت مردى تشبيه مىكند كه از خانهاى آتش گرفته بيرون مىپرد و بر روى مرد ديگر كه جلوى خانه ايستاده فرو مىافتد، مردى كه روى زمين ايستاده بطور قطع خسارت مىبيند اما اظهارنظر درباره مردى كه مىپرد حالت نسبى دارد . وى مىگويد ماجراى اشغال سرزمينهاى فلسطين در سال 1967 نيز مىتوان اينگونه تشبيه كرد . مردى كه از بام خانهاى كه در حال سوختن هم نيست پايين مىپرد و بر لگدكوب كردن مردم ديگرى مىپردازد كه دست و پا بسته بر روى زمين دراز كشيدهاند .
جامعهشناسان جديد و نقد جامعه دموكراتيك اسرائيل
همواره از سوى غرب ادعا مىشود كه اسرائيل تنها دموكراسى خاورميانه است . اين مطلب بارها توسط مقامات آمريكايى اعلام شده است . جامعهشناسان جديد يا منتقد گروهى از پست صهيونيستها هستند كه ضمن رد كردن مبانى اصولى دموكراتيك در اسرائيل، به شكافهاى عظيم طبقاتى و نژادى در اين رژيم مىپردازند . در بيانيه تشكيل اسرائيل كه در 14 مه 1948 بوسيله ديويد بن گوريون قرائتشد، تصريح شده است: اسرائيل كاملترين مساوات اجتماعى و سياسى را براى تمام شهروندانش بدون تمايز مذهبى، نژادى يا جنسى را تامين خواهد كرد . اما وى در عين حال چندين بار مىگويد كه اسرائيل يك دولتيهودى است .
آلن داوتى يكى از جامعهشناسان پست صهيونيست مىگويد آيا يك دولت مىتواند هم يهودى باشد و هم دموكراتيك؟ به نظر وى از آنجا كه اسرائيل يك دولتيهودى است و تنها يهوديان را به رسميت مىشناسد، نمىتواند دموكراتيك باشد . به اعتقاد داوتى كشورى كه بنيان آن; توجه شديد به نژاد بنا شده باشد، آشكارا يك كشور نژادپرستخواهد بود . جامعهشناسان جديد از چند منظر به نقد جامعه و دولت اسرائيل مىپردازند . عدهاى از جامعهشناسان پست صهيونيست، اسرائيل را از ديدگاه "استعمار" تبيين كردهاند . "باروخ كايمرلينگ"6 در سال 1983 در كتابى تحت عنوان "صهيونيسم و سرزمين: بعد اجتماعى - سرزمينى سياستهاى صهيونيستى" تشكيل دولت اسرائيل را در قالب نظريه استعمار شرح مىدهد . به نظر وى اسرائيل وابسته به جهان استعمار است كه هدف آن توسعه سفيدپوستان در مناطق غير سفيدپوست است . "گرشون شافير"7 نيز معتقد استيهوديان در اثر توسعه مهاجرين در امور اقتصادى در اواخر قرن 19 و اوايل قرن 20 و امتزاج آن با ايدئولوژى صهيونيسم زمينه براى استثمار اعراب فراهم شد .
به اعتقاد وى در سال 1905 يهوديان بسيار زيادى از اروپاى شرقى براى دستيابى به موفقيت كارى بهتر براى كار به فلسطين آمدند . آنان كه به فلسطين آمدند با توجه به سرمايهاى كه داشتند اعراب را به كار گرفتند و بعدها به عنوان يك مساله فرعى و روساختارى مساله مرزها و تشكيل دولت اسرائيل ميان آنها مطرح شد . وى بازگشتيهوديان به فلسطين را نه بر اساس ايده مذهبى صهيونيسم بلكه صرفا با ديدگاه استعمارى تحليل مىنمايد .
شاماس و جيبى كه دو جامعهشناس پست صهيونيست هستند، تئورى استعمار را با وضعيت كنونى اعراب ساكن در مرزهاى 1948 تطبيق مىدهند . به زعم آنان اعرابى كه تعداد آنها بيش از يك ميليون نفر نيز هستبه يك مستعمره در كنار يهوديان تبديل شدهاند به گونهاى كه آنها امروزه از نظر فيزيكى به حاشيه اسرائيل رانده شده و به زبان اقليت صحبت مىكنند و جايگاهى در ساختار سياسى قدرت در اسرائيل ندارند به عقيده اين دو، گفتمان استعمارى صهيونيسم باعثشده است كه اسرائيل به صورت گروهى متشكل از يك ملت (نه شامل گروههاى ديگر) ايجاد شود كه در تناقض با شعارهاى اوليه تشكيل اسرائيل مبنى بر جامعهاى فارغ از هرگونه تبعيض نژادى است .
"نيرماساه"8 اخيرا كتابى تحتعنوان "امپراتورى اسرائيل و فلسطين، سياست توسعهطلبى" منتشر كرده است . موضوع اصلى اين كتاب توسعهطلبى اسرائيل در سرزمينهاى اشغال شده كرانه باخترى و نوار غزه از سال 1967 مىباشد . وى در اين كتاب مبانى ايدئولوژيكى اسرائيل براى توسعهطلبى همراه موارد استفاده از خشونت و زور و جنايات جنگى كه توسط برخى از سازمانهاى حقوق بشر مورد تاييد قرار گرفته را تبيين مىنمايد .
وى معتقد است كه ايدئولوژى توسعهطلبى صهيونيسم كه از سال 1948 در وجود رهبران اسرائيل تجلى يافته تاكنون به رغم جابجايى و تغيير و تحولات سياسى در داخل اسرائيل يكسان مانده است و همگى آنها تئورى اخراج فلسطينىها از سرزمين مادرى خود و يك سرزمين بدون ملت را دنبال مىكنند . ماساه تاكيد مىكند كه اين استراتژى كلى در قالب تاكتيكهاى متفاوت انجام شده است . براى نمونه از سال 1967 به اين سو انتقال جمعيت مهاجر يهودى، جايگزين اخراج فلسطينىها در اين مناطق شده است . مبناى اين اقدام صهيونيستها از نظر وى اين است كه بايد يك توازن دموگرافيكى در اين مناطق به وجود بيايد . به نظر وى احزاب اسرائيل از چپ گرفته تا راست همه توسعهطلب و استعمارگر هستند . ماساه مىگويد چهار گرايش عمده: صهيونيسم حزب كار، صهيونيسم تجديدنظر طلب، گروههاى بنيادگراى يهودى و سكولارهاى افراطى نظير Tahiya - moleder - Tsomet همگى توسعهطلب هستند و مساله انتقال جميعت موضوع محورى و مشترك همه اينهاست .
شكاف ميان سفاردىها و اشكنازىها
يكى از مسائلى كه جامعهشناسان پست صهيونيست در انتقاد از اسرائيل مورد توجه قرار دادهاند، شكاف ميان يهوديان اشكنازى و سفاردى9 است . سفاردىها به يهوديانى گفته مىشود كه منشا آفريقايى - آسيايى و اروپاى شرقى دارند . در مقابل اشكنازىها به يهوديانى كه از اروپاى غربى به اسرائيل آمدهاند، گفته مىشود . به رغم تعداد زياد سفاردىها، در اسرائيل قدرت در انحصار اشكنازىهاست (يهوديان بومى فلسطين را صبرا (Sabra) مىگويند) .
بر اساس گفتمان مدرنيستى صهيونيستى، يهوديان سفاردى داراى نقص تكاملى هستند . بر اساس اين گفتمان اشكنازىها متمدن و مدرن هستند و سفاردىها، اهل خرافه، سنتى و غيرمتمدن . اريحا جليله يك روزنامهنگار اسرائيلى در مورد سفاردىها كه از دوران مهاجرت دستهجمعى يهوديان از كشورهاى عربى و خاورميانه به اسرائيل آمدهاند، مىگويد:
ما با اشخاصى سر و كار داريم كه بدون بودن آنها در بالاترين سطح قرار داشته و سطح معرفت آنها در واقع در حد جهل و نادانى مطلق مىباشد . بدتر اينكه آنها فاقد موهبت درك هرگونه امور عقلى هستند . اين يهوديان همچنين از ريشه و اصالت عميق در دين يهوديت نيز برخوردار نيستند زيرا كاملا تحتسيطره غرايز بدوى و وحشيانه قرار دارند .
اين نگرش حتى در سالهاى اوليه پيدايش اسرائيل نيز وجود داشتبه گونهاى كه بن گوريون معتقد بود:
"يهوديان سفاردى از زمانى ديگر آمدهاند كه پيشرفتشان كمتر بوده است . آنها متعلق به قرن شانزدهم مىباشند و ديگر يهوديان متمركز در پيرامون اروپا در قرون وسطى به سر مىبرند . آيا ما توان آنرا داريم كه اين مهاجران را به سطح تمدنى مناسبى ارتقا دهيم؟
كالمان كاتسنلول در سال 1964 در كتابى تحت عنوان "انقلاب اشكنازى" به شدت سرازير شدن سيلوار يهوديان سفاردى به اسرائيل را مورد انتقاد قرار داده و حتى به اشكنازىها هشدار داده استبراى رهايى از آلودگى نژادى با آنها وصلت نكنند .
القاى اين چهره عقبمانده از سفاردىها در طول دهه 1960 و 1970 به طرق گوناگون در كتب و مطبوعات اسرائيل بيان شده است . ادوارد سعيد، خاورشناس مشهور در اينباره مىگويد: گفتمان صهيونيست فرهنگ سفاردى ماقبل صهيونيستى را به صورت يك فرهنگ ساكن و منفى در نظر مىگيرد كه در انتظار سرازير شدن حيات و نشاط فرهنگ اروپا به سر مىبرد . اين در حالى است كه بنيانگذاران صهيونيسم فلسطين را به مثابه سرزمين خالى تصور مىكردند كه منتظر فعاليتيهوديان براى تغيير چهره آن مىباشند . آنان يهوديان عرب را همچون ظرفى خالى در نظر مىگرفتند كه در انتظار روح برانگيزاننده صهيونيستى براى شكل دادن به آن مىباشد .
تحقيقات جامعهشناسان پست صهيونيستشكاف بسيار زيادى را در ميان اشكنازىها و سفاردىها نشان مىدهد . جامعه شناسان مذكور رگههاى نابرابرى را در اين زمينه در متون درسى، شعارها، موزيكها و مراسم مختلف پيدا كردهاند . سفاردىها كه دو سوم جمعيت اسرائيل را تشكيل مىدهند، جايگاه بسيار ضعيفى در عرصه قدرت سياسى در اين رژيم صاحب هستند به گونهاى كه از 6 رئيسجمهور اسرائيل از بدو پيدايش تاكنون تنها 2 نفر سفاردى بودهاند . در كنست نيز وضعيت همينگونه است .
شكاف ميان سفاردىها و اشكنازىها جامعه اسرائيل را با يك مشكل جدى مواجه كرده است . تداوم مقاومت فلسطينىها و ناامن شدن مناطق اشغالى باعثشده است كه يهوديان اشكنازى كمتر به اسرائيل مهاجرت كنند . اما يهوديان سفاردى به انگيزههاى مختلف همچنان در حال مهاجرت هستند . پس از فروپاشى اتحاد جماهير شوروى، بسيارى از يهوديان اين كشور پس از آنكه با مشكلات مالى مواجه شده و از طرف ديگر نتوانستند به كشورهاى غربى مهاجرت كنند . با توجه به تسهيلاتى كه آژانس جهانى يهود براى آنها فراهم كرد به اسرائيل مهاجرت كردند . به همين دليل هم اكنون تعداد يهوديانى كه از اتحاد جماهير شوروى سابق به اسرائيل مهاجرت كردهاند حدود يك ميليون نفر مىباشد . از طرف ديگر در كشورهاى ديگر نظير اتيوپى كه فقر اقتصادى شديدى حاكم است، يهوديان، بسيارى از اتباع اتيوپى را به جهت استفاده از نيروى آنها مهاجرت دادهاند . اين اقدام، براى ايجاد تعادل ميان جهتيهوديان با اعراب است . طبيعتا مهاجرين جديد كسانى هستند كه در شهركهاى يهودىنشين اسكان داده مىشوند از آنجا كه اين شهركها ناامن هستند و اين افراد براى دستيافتن به رفاه اقتصادى مهاجرت كرده و تعلقات ايدئولوژيك ندارند، روند مهاجرت معكوس افزايش يافته است از طرف ديگر استفاده ابزارى از سفاردىها، موجبات اعتراض آنان را فراهم كرده است .
اسرائيل، جامعهاى ميلياريستى
يكى از انتقادات جامعهشناسان پست صهيونيستبه جامعه اسرائيل، ماهيت نظاميگرى آن است . بن موريس بر اساس اسناد آرشيوها ماهيت تهاجمى رژيم اسرائيل را در طول سالهاى 1948 و 1950 استخراج كرده است . بر اساس اين تحقيقات اسرائيل براى تهاجم و توسعهطلبى يك دولت نظامى و ميلياريستى تشكيل داده كه بر همه ابعاد جامعه سايه افكنده است . به زعم وى در جامعه اسرائيل كه ادعا مىشود يك جامعه دموكراتيك است، ماهيت تهاجمى آن باعثشده كه "امنيت" اولويت اساسى جامعه شود و مسائل اجتماعى در اولويتهاى بعدى قرار گيرند .
باروخ كايمرلينگ و "يوناتان شاپيرو"10 نيز اسرائيل را دولتى اقتدارگرا و ديكتاتور مىدانند و ماهيت اقتدارگرايانه اين نظام سياسى و نقش رهبران آن در شكلگيرى و تداوم عمر اسرائيل استنباط مىكنند .
پروفسور زيمرمن جامعه اسرائيل را از اين ديدگاه با نازيسم مقايسه مىكند . وى مىگويد: هيولايى در وجود تك تك ما لانه كرده است و اگر همچنان اعمال خود را موجه جلوه دهيم اين هيولا بزرگ و بزرگتر مىشود، امروز من به پديدهاى مىانديشم كه هر روز ابعاد بزرگترى به خود مىگيرد . بخشى از ملتيهود وجود دارد كه من بدون هيچ ترديدى آنها را نسخه برابر اصل آلمانيهاى نازى مىدانم . كودكان شهرك يهودى نشين هبرون را ببينيد آنها كاملا شبيه جوانان دوره هيتلر هستند . از همان دوران كودكى به آنها ياد مىدهند كه همه عربها بد و تمام غير يهوديان دشمن ما هستند . با اين كار نوعى بىاعتمادى كلى در آنها به وجود آمده است . آنها خود را نژاد برتر مىدانند و اين همان احساسى است كه جوانان دوره هيتلر داشتند .
شكاف مذهب در اسرائيل
سنجش افكار عمومى در اسرائيل حاكى از آن است كه شكاف ميان مذهبيون و سكولارها در اسرائيل حادتر از تعارض ميان اعراب و اسرائيل است . به گونهاى كه در روز 14 فوريه 1999 همزمان با تظاهرات عظيم از سوى مذهبيون و سكولارها در بيتالمقدس برگزار شد كه در هر يك از آنها تقريبا 300 هزار تن شركت كردند .
نماد اين تعارض مذهبى، ترور اسحاق رابين توسط ايگال امير، دانشجوى افراطى مذهبى بود . اين ترور در پى فتواى رهبران افراطى مذهبى مبنى بر استنكاف سربازان از تخليه شهركها صورت گرفت . در مقابل اين طيف افراطى مذهبى، نظرسنجىها نشان داده است كه تنها 40 درصد از افراد يهودى در اسرائيل خود را مذهبى مىشمارند و بيش از 60 درصد به خداوند اعتقاد دارند و 13 درصد آنها به خدا هيچگونه اعتقادى ندارند . و 56 درصد نيز هيچگاه در كنيسه و نمازهاى جمعى يهوديان شركت نمىجويند .
شكاف ميان مذهبيون و غيرمذهبيون كه از موضوعات موردتوجه جامعهشناسان پست صهيونيست است، با توجه به روند مهاجرت يهوديان غيرمذهبى هر روز دامنه جديدترى به خود مىگيرد . پست صهيونيسم در طول يك دهه گذشته بتدريج از محافل آكادميك به حوزههاى شعر، فيلم، رمان، موسيقى و تئاتر منتقل شده است . يكى از اولين فيلمهايى كه مضمون پست صهيونيستى داشت، فيلمى بود كه توسط "رام لوى"11 ساخته شد . اين فيلم درباره تراژدى اشغال فلسطين و اخراج اعراب بود . البته از پخش اين فيلم ممانعتبه عمل آمد . لوى در سال 1986 موفق شد فيلم "من احمد هستم" را تهيه كند اين فيلم نحوه بر خورد اسرائيلىها با فلسطينىها را به تصوير مىكشيد . فيلم پست صهيونيستى "بيت" نيز توسط "آموس گيتائى"12 و "آنسوى تبعيد" توسط "ديويد بن شيريت" 13 ساخته شدهاند . در فيلم نخست نحوه تصرف خانههاى فلسطينىها و جايگزينى آنان توسط يهوديان به تصوير كشيده شده و در فيلم دوم داستان ماجراهاى پيش آمده براى سه آواره زن فلسطينى تصوير شده است . سريال22 قسمتى تكوما (رستاخيز) همزمان با پنجاهمين سالگرد تشكيل اسرائيل از جمله فيلمهاى پست صهيونيستى بود كه تمام آنچه را كه مورخين و جامعهشناسان پست صهيونيست مىگفتند با ظرافتخاصى به تصوير كشيده بود . پخش اين فيلم از تلويزيون اسرائيل انتقادات بسيار فراوانى را از طرف يهوديان افراطى و صهيونيستها به دنبال آورد .
تهاجم اسرائيل به جنوب لبنان در سال 1982 باعثشد كه شاعران پست صهيونيست در زمينه صلحطلبى و مبارزه با جنگطلبى اسرائيلى اشعارى بسرايند . همزمان با آغاز انتفاضه اين اشعار بيشتر شد به گونهاى كه حتى اشعار شاعران عرب عراقى، سورى و فلسطينى و لبنانى به عبرى برگردانده شد .
پست صهيونيسم در حوزه موزيك نيز سربرآورد به گونهاى كه آويو جفن14 ستاره پاپ در اسرائيل در قالب يكى از ترانههاى خود نظاميگرى اسرائيل را مورد نقد قرار داد . رمان، ديگر حوزهاى بود كه پيامهاى پست صهيونيستها را در قالب داستانهاى كوتاه خود منتقل مىكرد . بسيارى از داستانهاى، كوتاه مصرى و حتى فلسطينى به زبان عبرى برگردانده شدهاند . نويسندگانى چون " آلبرت سويسا"15، "سامى ميخائيل"16 "اسحاق لائور"17 و "ديويد گروسمن"18 از جمله نويسندگانى بودند كه در اين حوزه آثارى را تاليف كرده، از اوايل دهه 1980 نيز بازيگران تئاتر پست صهيونيستبه ميدان آمدند . "هانوخ لوين"19 اولين شخصى بود كه گفتمان صهيونيستى را در حوزه تئاتر به چالش طلبيد . در طول اين دهه تئاترهاى زيادى توسط اعضاى "جنبش اينك صلح" به روى صحنه رفت . اين بازيگران رفتار نظاميگرى اسرائيل را از سال 1967 به شدت مورد انتقاد قرار دارند . اين تئاترها با عنوان "بازى اينك صلح" مشهور شدهاند . اسحاق لائور رماننويس مشهور پست صهيونيست در سال 1989 تئاترى با عنوان "ابراهيم به ارتش برمىگردد" ساخت . وى در اين اثر سياستهاى اعلام شده توسط اسرائيل در هنگام اشغال فلسطين را با سياستهاى نازىها مقايسه كرده بود . اين اثر توسط مقامات صهيونيستى توقيف شد . در دهه نود بتدريج مقالات پست صهيونيستى نيز به مطبوعات راه يافتبه گونهاى كه در 15 اكتبر سال 1995 تمامى مطالب مطرح شده در سمپوزيوم پست صهيونيسم بويژه مطالبى كه درباره آينده اسرائيل بود، در روزنامههاى اين رژيم درج شد .
نتيجهگيرى
نقطه تفكر پست صهيونيسم كه سه دهه پس از پيدايش اسرائيل در محافل آكادميك منعقد شد، با گذشت زمان به حوزه شعر، سينما، مطبوعات و تئاتر كشيده شد و هم اكنون تا حدودى به صحنه عمل سياسى آمده استبه گونهاى كه "جنبش اينك صلح"20 در اين راستا تشكيل شده و نيروهاى ذخيره نيز با استناد به مطالبى كه پست صهيونيستها مطرح كردهاند بطور دستجمعى از خدمت در مناطق اشغالى خوددارى كردند كه در نوع خود يك بحران براى اسرائيل محسوب مىشود .
البته به علت جنايات سردمداران اسرائيل و گسترش بحران در منطقه، زمينه فعاليت پست صهيونيستها چندان فراهم نيست اما ممكن است آنان در آينده مخاطبان بيشترى را جذب كرده و مبانى و روشهاى صهيونيسم سياسى را در عرصههاى فرهنگى، اجتماعى، سياسى و نظامى متزلزل كنند .
........................................................................................
منبع: پايگاه اطلاع رساني موسسه فرهنگي آرماگدون
شنبه 6 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1336]
-
گوناگون
پربازدیدترینها