واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: شادي و شادماني يک احساس، ادراک و دريافت فردي و شخصي است و شامل ترکيب پيچيده اي از عناصر فيزيولوژيکي، ذهني و ادراکي مي باشد.
براي عده اي از افراد جامعه، احساس شادي ممکن است معادل و مشابه مفهوم يا مقوله ي ريلاکس شدن گسترده باشد که در يک روز تعطيلي مي توان به آن دست پيدا کرد، طوري که فرد با نوعي از بي خيالي، به دنياي اطراف و خارج از وجود خويش، توجهي نداشته باشد.
جمعي از افراد جامعه، شادي يا شادکامي را براي برخي از مفاهيم روشن فکرانه پيوند مي زنند و يا مانند يک ورزشکار، شادي را در لحظات زود گذر پيروزي در يک مسابقه و يا پس از صعود بر بالاي يک قله بلند، مي انگارند که در تمام اين موارد دوران شادي بسيار کوتاه مدت است.
معنا و مفهوم شادي در بعضي از افراد که در تمام عمر، خود را شاد تصور مي کنند و يا ديگران آنان را افرادي هميشه شاد مي انگارند، مضموني قابل تعمق و ترديد است. لزومي ندارد که شادکامي به طور حتماً پس از واقعه يا جريان خاصي پديد آيد و در بسياري از موارد با موفقيت در زندگي به معناي رسيدن به اهداف خود مانند کسب ثروت، مقام و شهرت،... همراهي يا همگامي ندارد زيرا افرادي که در اين گروه ها موفق تلقي مي شوند به طور معمول در ميان انبوهي از نگراني، اضطراب ، ترس و خستگي و ... به سر مي برند.
به باور روانشناسي موفقيت (nlp) احساس شادي در شرايطي پديد مي آيد که ما به صورتي خاص و دلخواه و در راستاي آرزوها، اهداف و باورهايمان وقايع و تجربيات زندگي را براي خود تعبير و تفسير کنيم و لزوماً هميشه با نوع يا کيفيت تجربيات ما نيز ارتباطي ندارد.
خوشحال بودن بخشي از يک روند يا جريان است که نياز دارد فرد، در يک فعاليت خاص مشغول باشد تا در نهايت به يک انتخاب دلخواه يا دلپسند برسد. بنابراين لازم و ضروري است که در ميان انبوهي از تجربيات و اطلاعات که در دسترس تان قرار دارند، بر روي آنها بيشتر تمرکز و توجه کنيد که به شما احساسات دل انگيز تر و جالب تري را مي دهند، نه آنهايي که موجبات کدورت و ناراحتي شما را فراهم مي سازند.
در ميان قوانين پيش فرض ها يا قوانينnlp، اصلي به عنوان بر انگيزاننده وجود دارد. برانگيزاننده هر گونه محرکي است که موجب پيدايش تغيير يا تغييراتي در حالت فکري، احساسي و هيجاني و يا سطح رواني ما مي شود و اين تغيير در بعضي از مواقع با شادي و در بعضي ديگر با افسردگي يا شرايط پشيماني همراه است.
بر انگيزاننده ها مي توانند به هر يک از حواس بينايي، شنوايي، لامسه، بويايي و يا چشايي مربوط باشند. بر انگيزاننده مي تواند فکر کردن به يک فرد يا واقعه، شنيدن يک آهنگ موسيقي و ... باشد. شايسته است که شما هميشه برانگيزاننده هاي شادي بخش فکر کنيد نه غم افزا.
اگر مي توانيد برانگيزاننده هاي ناراحت کننده را حل و فصل نماييد، به اين کار اقدام کنيد و اگر غير قابل حل مي باشند، کوشش کنيد که به آنها فکر نکنيد. فکر کردن به يک برانگيزاننده ناراحت کننده در حقيقت نوعي تلقين به نفس براي ناراحت يا غمگين شدن است.
شاد بودن و به شادي زيستن، به قضاوت فردي و روحيه شخص بستگي دارد. ما انبوهي از افراد به اصطلاح موفق را مي شناسيم که در اوج داشتن قدرت اجتماعي، ثروت، مدارج علمي و... در آرزوي کسب امکانات بيشتر زندگي خوب خود را به سختي و تلخ کامي مي کشانند، در حاليکه انبوهي از انسانها در طبقات مياني يا حتي پايين جامع، در پرتوي داشتن همسري مهربان، فرزنداني خوب و موفق و در شرايط داشتن يک زندگي راحت و بي بحران، احساس شادي و شادکامي مي کنند.
شاد بودن يا شاد نبودن، يک بحران است !
افرادي که در جريان زندگي، احساس شاد بودن يا نبودن مي کنند، انسانهايي هستند که به صورت هاي متفاوتي تجربيات يا دستاورد هاي مشابه خود را در زندگي، تجزيه و تحليل مي کنند. در آثار و نوشته هاي افرادي که به عنوان مربي يا مشاور بويژه در زمينه روانشناسي موفقيت، سابقه، يا تجربه داشته اند، برخي از پرسش هاي مهم و کليدي به چشم مي خورند که در اينجا به برخي از مهمترين آنها اشاره مي کنيم:
در زمان برخورد با مسايل يا موضوعاتي که به صورتي نيستند که آنها را دوست داشته يا انتظارشان را داشته باشيد، چگونه رفتار مي کنيد؟
تا چه اندازه با خودتان يا وجودتان در هماهنگي هستيد؟
چگونه و با چه معيار هايي، تجربيات و دستاورد هاي خود را در زندگي تجزيه و تحليل مي کنيد و تا چه حد در اين راستا به صورت مستقل و بدون تاثير پذيري از ديگران، به يک قضاوت نهايي مي رسيد؟
درباره افرادي که در اطراف شما هستند، چه احساسي داريد؟
آيا مطمئن هستيد که در اطرافتان به اندازه کافي، چيزهايي وجود دارند که به زندگيتان معني و شادي بدهند؟
دشمن بزرگ شادي
در زمان صحبت در مورد شادي و شادکامي، هرگز نبايد از اهميت، عظمت و گستردگي برخي بيماريها يا حالت هاي فيزيولوژيک بدن که به طور معمول، شادي کش و قابل پيشگيري و درمان هستند، غافل بمانيم و در تمام موارد افراد جامعه را تنها در انواعي از نتيجه گيري شرايط زندگي، مقصر بدانيم.
افسردگي به عنوان يکي از مهمترين و شايع ترين بيماريها در ايران و ديگر کشور هاي جهان، از اين گروه است که به صورت خلاصه به برخي از علائم و نشانه هاي آن اشاره مي کنيم:
بر هم خوردن خلق و خو؛ از حالت غمگيني اندک تا احساس شديد خطا و گناه تصور بي حاصلي و بي ارزش بودن زندگي و وجود خود و نداشتن اميدي به آينده و زندگي بهتر.
اشکال و سختي در فکر کردن از جمله عدم قدرت در تمرکز، وجود و استمرار جريان تکراري افکار منفي و ناراحت کننده و فقدان قدرت و قاطعيت حتي در انجام کارهاي عادي.
از دست دادن علاقه و انگيزه از جمله براي انجام کار، تفريح و سرگرمي.
پيدايش برخي بيماريهاي جسمي مانند انواعي از سردرد، آشفتگي، کاهش و يا افزايش در ميزان خواب، احساس بي حالي، کاهش يا افزايش اشتها و...
افسردگي هر چند در گذشته هم وجود داشته و شايد هم زمينه ارثي يا ژنتيکي نيز داشته باشد، ولي اين زمينه ها نهفته در بيشتر موارد، از طريق استرس ها و آشفتگي هاي زندگي، ايجاد شده يا گسترش پيدا مي کند. افسردگي يک بيماري بسيار مزمن و دير پاست که اغلب براي درمان آن، از مثلث دارو درماني، روان درماني (از جمله هيپنوتيزم درماني) و بالاخره ايجاد تغييرات و تحولاتي در شرايط آزار دهنده ي محيطي (از جمله بحرانهاي خانوادگي) استفاده مي شود.
شادي و شادکامي، جواهري بسيار درخشان و پر ارزش است که دزدان بسيار زيادي در کمين آن نشسته اند. شادي و شادکامي ممکن است به صورت اتفاقي يا به سادگي بدست بيايد ولي براي حفظ و استمرار آن، به کوشش بسيار زياد و گسترده اي نياز مي باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 232]