واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: درباره تلاش لنس آرمسترانگ براي كسب هشتمين قهرمانياش در توردوفرانس رازهاي يك بازگشت عجيب
جام جم آنلاين: جنجال خبرياي كه بر سر بازگشت لنس آرمسترانگ به ميدان پس از 3 سال دوري اين ركابزن مشهور آمريكايي از ميدان به وجود آمده، يك بار ديگر نشان داده است كه او سهم قابل توجهي در اوجگيري اين ورزش داشته و البته به تبع آن خود وي نيز به شهرتي مفرط در اين روند دست يافته است.
آرمسترانگ38سالهاكنونميخواهد توردوفرانس معتبرترين تور دوچرخهسواري جهان را براي هشتمين بار فتح كند و ركورد قهرماني در اين رقابتها را كه 7 بار متوالي و متعلق به خود وي و به ثبت رسيده در سالهاي 1999 تا 2005 است، بهبود بخشد. با اين حال، باز هم انگيزهها و دلايل رجعت آرمسترانگ به ميدان غيرقابل فهم و غيرعقلايي نشان ميدهد؛ زيرا تا همين جاي كار نيز او ركوردي را در اختيار دارد كه در تاريخ بيسابقه است و شايد به لحاظ توالي هرگز شكسته نشود و نيازي وجود ندارد كه چيزي را از نو به اثبات برساند يا عنواني را به كلكسيون فعلياش بيفزايد.
آرمسترانگ دليل اصلي بازگشتش به ميدان را كوشش براي جلب توجه مجدد جهانيان به كوششهاي بينالمللي و بويژه تلاش خودش براي مبارزه با سرطان عنوان كرده و اين همان بيماري معمولا مهلكي است كه آرمسترانگ قدري كمتر از 15 سال پيش به آن مبتلا شد؛ اما آن را جواب گفت و در حالي كه حتي فتح يك دوره دور فرانسه پس از چنان عارضهاي ميتوانست يك اعجاز باشد، او تا مرز 7 قهرماني پيش تاخت.
بنابراين ادعاي فتح هشتم به قصد كشاندن توجه جهانيان به اهميت نبرد با سرطان با توجه به دستاوردهاي قابل توجهي كه آرمسترانگ تا همين نقطه در اين خصوص داشته است، حرفي دور از ذهن مينمايد كه به رازها و پرسشهاي موجود پيرامون اين بازگشت ميافزايد و هيچ نكتهاي را هم حل نميكند. بهعلاوه فرضيه دوپينگي بودن او نيز كه از بزرگي نبرد او با سرطان و پيروزي در اين نبرد برميخيزد، به قوت خود باقي است كه در سطور بعدي اين مطلب بيشتر به آن خواهيم پرداخت. ميگويند در اكتبر 1996 سرطان روده در وجود آرمسترانگ كشف شد كه بعدا به معده، سينه و غدد لنفاوي وي هم بسط يافت و وقتي نشانههاي آن به مغز وي نيز كشيده شد، پزشكان فقط 30 درصد شانس بقا و زنده ماندن را به وي دادند. اين كه او چطور با مداواهاي صورت گرفته زنده ماند، به خودي خود يك راز و دستاورد بزرگ است و 7 بار قهرماني متوالي او در سختترين مسابقه دوچرخهسواري عالم در سالهاي پس از بهبودي از آن نيز مرموزتر و بزرگتر.
باور نكردني
عزم راسخ آرمسترانگ براي تقابل با آن بيماري دليل اصلي غلبه او بر آن بود و وي همان عزم را به سلاح اصلياش براي قبضه كردن دور فرانسه در سالهاي مورد بحث بدل كرد و وقتي در تابستان 2005 پس از به ثبت رساندن هفتمين قهرماني پياپي خود در توردوفرانس طبق گفتههاي قبلياش اعلام بازنشستگي كرد، به هر چيزي كه در آن ارتباط ميخواست، دست يافته بود و دقيقا به همين سبب است كه نميتوان از انگيزههاي اصلي او براي رجعت، 3 سال پس از اعلام بازنشستگي سر درآورد و آن را باور كرد.
ولي آرمسترانگ در توجيه و توصيف يكي از پر سر و صداترين بازگشتها در تاريخ ورزش و توضيح پيرامون آنچه او را از نو به ميدان كشيده است، درباره حضور مجددش در مسابقات اين رشته طي سال 2009 ميگويد: حتما در سالهاي اخير ديدهايد كه ورزشكاران پيرتر چقدر خوب در ميدانهاي مختلف عمل كردهاند و وقتي هم كه بحث بازگشت ورزشكاران مسن به صحنه پس از چند سال دوريشان مطرح شده و چنين چيزي به اجرا درآمده است، معمولا در آن هم موفق بودهاند. اصلا اين قصههاي مربوط به پير شدن و سن و سال را كنار بگذاريد، چون فقط چيزهايي است كه برخي والدين براي ساعات خواب كودكان خود و به صورت لالايي ميگويند و يا حرفهاي همسران شماست كه گاه هيچ بنياد علمي ندارد!
والورده: نميفهمم
با وجود تاكيدهاي مكرر آرمسترانگ روي اين نكته كه رجعت وي و حضورش در دور فرانسه براي جلب توجه مجدد مردم جهان به بيماري سرطان و لزوم مبارزه گستردهتر با آن است، بيشتر ورزشكاران جهان و رقباي او درباره رجعت وي به ميدان و دلايل و انگيزههاي آن ابراز ترديد كردهاند و معتقدند اين رخداد ميتواند مشكلساز باشد.
الهخاندرو والورده يكي از مطرحترين دوچرخهسواران اسپانيا كه در رقابتهاي امسال دور فرانسه و دور اسپانيا حضوري نهچندان موفق داشت و در دور فرانسه 2005 يعني آخرين سال حضور آرمسترانگ در آن رقابتها او را در تك مرحله منتهي به كورشول پشتسر نهاد، ميگويد: هر چقدر بيشتر به حرفهاي آرمسترانگ توجه و آن را مطالعه و بررسي ميكنم، كمتر از آن و ريشهها و انگيزههاي آن سر در ميآورم و نميفهمم او چه ميخواهد. با اين حال، هر ورزشكاري مثل هر انسان عادياي حق دارد راجع به آينده خود فكر و تصميمگيري كند و توضيحي را هم به ديگران بدهكار نيست و اين شامل آرمسترانگ هم ميشود. من از كار لنس بسيار متعجبم، اما نميتوانم در كار او دخالت كنم و آن را خوب يا بد بنامم و مسووليت آن با خود اوست و فقط ميتوانم بگويم كه از اين بابت متعجبم ؛ زيرا واقعا بدون مقدمه بود.
از ترياتلون تا دوچرخهسواري
آرمسترانگ انگار از كودكي و نوجواني براي بزرگي كردن در ورزش ساخته شده بود و اين را بخصوص توان روحي فراوان وي بهوجود آورده بود. او در شهر پلانو در ايالت تگزاس آمريكا بزرگ شد و چون پدرش در دوران كودكي او خانوادهاش را رها كرده و رفته بود، او فقط با كمك و مخارج مادرش رشد كرد و همين مساله نيز در مصممتر ومحكمترشدن كاراكتر وي نقش داشت.
او در ابتدا به ترياتلون (ورزشهاي سهگانه) كه از سنگينترين رشتههاي ورزشي در جهان است، پرداخت و در 16 سالگي حرفهاي شد؛ اما فقط 2 سال بعد از آن بود كه تصميم به تمركز روي دوچرخهسواري و به كار گرفتن تمامي توانش در اين رشته گرفت. او در قدم اول با تيم ملي اميد دوچرخهسواري آمريكا به تمرين در رشته جاده پرداخت و فقط 3 سال بعد از آن به عنوان قهرماني آمريكا در اين رشته رسيد.
برتري او به حدي بود كه خود آرمسترانگ اعلام كرد: من اصلا براي دوچرخهسواري و اين رشته ساخته شده و به دنيا آمدهام.
اما همانطور كه قبلا نيز آمد، راه آرمسترانگ و رسيدنش به قهرمانيهاي فوقالعاده سالهاي 1995 تا 1997 در مسابقات مختلف اكنده و سرشار از مشكلات مختلف بود و سرآمد آنها طبعا سرطان بود كه سبب شد در عين معضلات وي مقاومت و جنگندگي را در وجودش بيشتر و بهتر پرورش دهد و به جاي درخشش در رقابتهاي تكمرحلهاي در دوچرخهسواري سلطان تورهاي طولانيمدت شود.
پيش از سرطان
آرمسترانگ پيش از تمامي اينها و پيش از ابتلا به سرطان در سال 1993 و در حالي كه 23 سال بيشتر نداشت، عنوان قهرماني رشته بسيار مورد توجه جاده را در مسابقات دوچرخهسواري قهرماني جهان به دست آورده بود و در همان سال و سپس 2005 هر تك مرحله را در دور فرانسه فتح كرد؛ اما قهرماني او درمجموع مراحل عمدهترين مسابقه در ميان تورهاي سهگانه كلاسيك اين ورزش، فقط در سالهاي پس از ابتلاي او به سرطان و بهبودي و رجعتش به ميدان شكل گرفت.
با اين حال، شكها و ابهامهاي مربوط به دوپينگ گسترده و رويكرد وسيع او به مواد غيرمجاز نيروزا هم هيچگاه آرمسترانگ را رها نكردند و اين يك فرضيه و احتمال كاملا معقول و قوي نيز نشان ميداد؛ زيرا چگونه ميشد پذيرفت مردي كه بر اثر ابتلا به سرطان تا يك قدمي مرگ پيش رفته، چنان سالم شود كه يكي از سختترين مسابقات ورزشي عالم را 7 بار فتح كند.
در تستهاي صورت گرفته روي آرمسترانگ هيچگاه دوپينگ او به اثبات نرسيده؛ اما كمتر از يك سال پس از بازنشستگي او مشخص شد كه در نمونههاي گرفته شده از او در سالهاي 1999 و 2001 نشانههاي دوپينگ و داروهاي ممنوعهاي مثلEPO وجود داشته كه در آن زمانها قابل رديابي نبوده است.
با اين حال، سران دوچرخهسواري جهان نتوانستند موضوع را عطف به ماسبق و وي را از عناوين قهرماني پرسروصدايش در دور فرانسه خلع كنند؛ زيرا زمان قابل توجهي از آن گذشته بود.
مضرات آبميوه!
حتي خود آرمسترانگ نيز در سال 2001 اعتراف كرد كه با ميكله فراري، پزشك ورزشي ايتاليايي همكاري كرده و اين همان پزشكي است كه در دوپينگهاي خوني و سازماندهي و اجراي آن تخصص دارد و بارها بهطور آشكار از سياستها و روشهاي دوپينگ خود دفاع كرده و گفته بود: مواد نيروزا ضرري ندارند، ولي اگر چند ليتر آبميوه طبيعي بخوريد، به سلامتيتان لطمه وارد خواهيد كرد! تيتر بزرگ روزنامه اكيپ در روز افشاي آلوده بودن نمونههاي آرمسترانگ در دست كم دو دوره مسابقات توردوفرانس با مضمون دروغ آرمسترانگ هم نشانگر تمام فساد و تقلب بسيار محتملي بود كه در سرشت اين ركابزن فوقالعاده اما مشكوك وجود داشته اما هيچ گاه در جريان يك مسابقه به اثبات نرسيده بود.
رويارويي آرمسترانگ با فرانسويها و دوئلي كه با يكديگر داشتند و نبود هيچ ترديدي درخصوص متقلب بودن اين ركابزن به گمان فرانسويها چيزي است كه رجعت او را به توردوفرانس جالبتر و بسيار سختتر ميكند و حداقل قضيه اين است كه او در معرض قسمتهايي بيرحمانهتر از هميشه ازجانب كساني قرار ميگيرد كه مطمئناند وي متقبل است و اين بار برخلاف گذشته ادواتي را در اختيار دارند كه ميتواند اين ادعا را به اثبات برساند. بنا بر اين بايد تا تابستان 2009 (1388) صبر كرد.
مترجم: وصال روحاني
منبع: herald Tribune
شنبه 6 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 146]