واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: راپورت ناصر الدين شاه از وضعيه سرويس مدارس
در اضمنه ماشينيصم، غاعده اي از كودكان من حيص سوسول با باضي علي الاسول از خانه تا مدرصه را با تاسكي، طي تريق مي نمايند في المثل همين نيما كوچولو، فرزند شلوق عمه رودابه همانند يك فقره كارمند ادارح هريوم به وصيله طياره به مدرصه عزيمط مي نمايد ليكن آمار داده اند كه در آستانه اتبطاده فصل علم و دانش بايستي والدين مخفف پول يامفطي معادل چهارصد هزار تومان بسولفند. عارض به حضورتان كه اتول مشطي مندلي كه افتخارون ترانضيت كودكان را به مدرسه دارد قرار است كه مجهز به امكاناطيه فوق البچه باشد كه در اثناي جنگ و دعواي درون ماشين تلامين به شكلي بدفرم، رياكشن داشته باشد. هالا انگار اين كودكان در مدارصيه چه شغ القمري مي كنند كه والدين اينگونه برايشان لاو مي تركانند; همين نيما كوچولو در محيط علم و دانش دست به عمليات ضد ارض زده آنچنان كه به تريپ هاي گانگستري در زنگ هاي تفريح، خوراكي هاي بچه هاي ديگري دو در كرده يا اينكه كليه گچ هاي تخته سياه را من باب استفادون در خانه، طي يك عملياط فوري السري، مي ربايد زيرا كه معتقدون مي باشد چراغي كه به خانه رواست به مدرصه، حرام است؟! رودابه، هشت بچه دارد و نيما ته تقاري بوده ليكن خدا كند همه اين فرزندان يكي شده و آن يكي را نيز، دفعتا ببرد؟! ديگر اينكه اداره ترافيكيه بلديه، پوليس درايورينگ بر سر غيمت آن مكان سرويس هاي مدرصه اي، غاعله به پا كرده ايضا در اين ميان مديران مدرصه با رانندگان زدوبند كرد و پول درست و درموني به پاس جوش دادن معامله به چنگ مي آورند؟! با اين وضعيه شايد كه پدر مربوطه، فداكاري كرده و شخصا وظيفه ختير حمل و نغل فرزند خويش جهت طيرانسفير به مدرسه را به عهده گرفته كه، بچه هاي امروزي آنقدر به شكلي بدفرم، حيا سرشان مي شود كه بيم داريم در اواسط طريق از پدر بخت برگشته طلب در آغوش شدن كرده و به قاعده اي پرطمتراق، سواري بگيرند؟! پدر مربوطه هم كه در اتفاقيه توري و نبود ماني و اسكناص لامحاله خون به پشه نمي دهد به صورتي ناتوراليسم با قضيه كنار آمده و حازر مي گردد به جاي اتول، فرزند آينده ساز را حمل و نغل نمايد. ليكن بچه مربوطه هر گاه از مدير مدرصه، منفتن مي كند كه سرويص اياب و زهاب آمده است في الفور بماند كه پدرش همچون اسب رستم آمده خادمت و باركشي است؟! ايضا كتب فارصي هم بايستي دچارون تغيير شده و دو درص آن مرد را كب آمده و بابا نان داد، ادغامون گشطه و به صورت بابا اسب شد و سواري داد، استمال گيرد؟! طبق معموله، مرغومه سر به درازا كشيده ليكن لازم بوده كه مسوولين مربوطه و نامربوطه در فكرون كاهشيه هزينه هاي سرويص هاي مدارصيه باشند تا اصغر آقا مجبورون نگردد كه بچه هاي ما ديشب را في المثل يابو تيرانصفير نمايند ايضا آنكه اگر بچه مدرصه اي ها چند راس باشند اگر اصغرخان، رخصتي مي باشد لاجرم كم مي آورد؟!
بيت تضميني:
ميازار بابايي كه باركش است
كه بچه دارد و جاي سرويس خوش است
جمعه 5 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 138]