واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: نگاهي به گذشته در امروز
نوشيروان كيهاني زاده
ترس غرب از دوستي ايران و روسيه از زمان الكساندر يكم آغاز شده است - نگاهي به نفاق افكني لندن
الكساندر يكم تزار روسيه در دومين سال سلطنت خود به فكر جهان گشايي در جنوب غربي و شرق آن كشور افتاد و موضوع را در سپتامبر سال 1802 با ژنرال هاي خود در ميان گذاشت و بررسي آن ادامه يافت. در آن زمان اروپا جولانگاه ناپلئون بناپارات - دشمن شماره يك انگلستان - بود. تزار با توجه به تجربه پتر يكم و احتراز او از جنگ با نادرشاه تصميم داشت با دولت تهران ضد عثماني ائتلاف كند زيرا هر دو دولت معارض عثماني بودند. در آن زمان جان ملكم (بعداً «سر جان ملكم» شد) فرستاده انگلستان به ايران، در تهران بود. انگليسي ها كه از طريق منابع خود در سن پترزبورگ متوجه تصميم الكساندر يكم شده و نگران از دست رفتن هندوستان و متصرفات ديگر خود در آسياي جنوبي و منطقه خليج فارس پس از ائتلاف احتمالي روسيه و ايران بودند، دست به تحريك سران اين دو كشور عليه يكديگر زدند، مخصوصاً كه به دوستي با تزار در جنگ با ناپلئون نياز داشتند. در اين ميان، تحريكات حكمران تفليس هم عليه ايران كه از يك دهه پيش از آن خود را تحت حمايت روسيه قرار داده بود، آغاز شد. حركت قبلي حاكم تفليس تعرض بشه گنجه بود كه آغامحمدخان قاجار براي تنبيه او به تفليس رفته و در آنجا عده يي را اعدام و اموال ايشان را مصادره كرد. هدف تزار در مرحله اول، تملك بقيه آلاسكا، غرب كانادا و شمال غربي ايالات متحده امروز تا نزديكي سانفرانسيسكو بود، ولي با آن دو محرك (حاكم تفليس و انگليسي ها) براي گسترش قلمرو روسيه، از قفقاز شروع كرد كه جز شهر تفليس بقيه آن در كنترل ايران و خوانين مورد تاييد تهران بود.
تزار براي اجراي اين تصميم خود، ژنرال «سي سيانوف= تسي تسيانوف» را با لشكري به شهر تفليس كه هنوز اسماً در قلمرو ايران بود، فرستاد. وي نقاط ديگر گرجستان و آبخيز (آبخازيا) و باطوم را تصرف و سپس پيشروي خود را به سوي جنوب دنبال كرد كه منجر به آغاز جنگ اول ايران و روسيه در سال بعد شد. سي سيانوف سپس به اشاره ايران و با طرح نقشه يي كشته شد كه ژنرال هاي بعدي موفق شدند هدف هاي تزار را تامين كنند و سرانجام پس از دو جنگ و امضاي دو قرارداد (گلستان و تركمانچاي)، مرز جنوبي امپراتوري روسيه در غرب درياي مازندران، در سال 1828 رود ارس تعيين شد. انگليسي ها كه دقيقاً ناظر بر پيشروي تزار در منطقه قفقاز بودند و نقش جاسوسي دوجانبه را داشتند به مصلحت خود نديدند كه روس ها در جنوب ارس هم متصرفاتي داشته باشند و پس از عقد معاهده تركمانچاي تنها به روشن نگه داشتن آتش كينه تهران و سن پترزبورگ نسبت به هم ادامه دادند كه روس ها متوجه منطقه «فرارود» شدند و بار ديگر طرح الكساندر يكم و سازش با تهران جان گرفت و اين بار هدفشان اين بود كه مناطق تاجيك نشين افغانستان و به ويژه هرات در كنترل ايران باقي بماند كه دولت لندن به تحريك خان هاي محلي ضد ايران دست زد، به ايران اعلان جنگ داد و همزمان با روسيه به توافق رسيد كه مرز متصرفات و مناطق نفوذ طرفين در شرق ايران، آمودريا (جيحون) باشد و به اين ترتيب ايران عملاً كوچك شد. تهران بعداً (اواخر دوران ناصرالدين شاه و زمان مظفرالدين شاه) متمايل به روسيه شد كه دولت لندن به مشروطه خواهان كمك كرد تا اختيارات شاه و دربار او محدود شود. اين نبرد پنهاني ادامه داشت تا نوبت به محمدعلي شاه رسيد و نفوذ روسيه رو به افزايش گذاشت و مجلس به توپ بسته شد و... اين جدال بعداً رنگ اقتصادي (نفت، امتيازات تجاري، تاسيس بانك و واگذاري گمرك و...) به خود گرفت. پس از انقلاب بلشويكي و درجريان جنگ داخلي روسيه، انگليسي ها كه ميدان را خالي ديده بودند نه تنها درصدد تحت الحمايه كردن ايران برآمدند بلكه به شمال نيرو فرستادند تا با كمك فراريان، قفقاز را بگيرند كه با مقاومت ميرزا كوچك خان و ديگران روبه رو شدند و در اين ميان بلشويك ها هم جنگ داخلي را به رغم كمك قدرت هاي وقت به «سفيده = ضدكمونيست ها» بردند و...
تحولات چندماهه اخير و نزديك شدن ايران و روسيه - دو امپراتوري سابق - به يكديگر غرب را وحشت زده كرده است و اين وحشت كه تهران و مسكو با كمك يكديگر كارهايي بكنند و... در تفسيرهاي رسانه هاي غرب به وضوح ديده مي شود. اين مفسران بر آن قسمت از مصاحبه يك ساعته احمدي نژاد با «لري كينگ» كه سه شنبه شب از «سي ان ان» پخش شد، انگشت گذاشتند زيرا رئيس جمهور ايران حاضر نشد بگويد در جريان جنگ عراق با ايران، مسكو هم به صدام كمك مي كرده و تنها گفت امريكا و چند كشور اروپايي كمك دهندگان به صدام بودند. وي در نطق خود در نشست مجمع عمومي سازمان ملل همان حرف هايي را زد كه روس ها، چاوس و مورالس مي زنند، از جمله پايان اقتدار (امپراتوري) امريكا نزديك است، از زورگويان جهان تنها امريكا و دو، سه متحد آن باقي مانده و بحران مالي امريكا نتيجه نقل و انتقالات نظامي آن در گوشه و كنار جهان، نفوذ اصحاب پول و... (ضعف هاي اخلاقي مقامات دولتي و كمبود ضوابط جهت نظارت دولت بر معاملات) است.
قتل روكسانا (روشنك) و پسرش
از نوشته هاي پلوتارك، ديودورس سيكلوس و اسناد ديگر چنين بر مي آيد كه ركسانا (روكسانا = روشنك) زن ايراني اسكندر مقدوني و پسر 13 ساله او اسكندر چهارم در آخرين روز پاييز سال 310 پيش از ميلاد به دست كاساندروس (حكمران مقدونيه و چند شهر خودمختار يونان و يكي از چند جانشين اسكندر) مسموم و مقتول شدند. كاساندروس كه تاريخ از او به نام مردي بسيار جاه طلب و خشن نام برده است، آرزوي سلطه بر سراسر سرزمين هايي را داشت كه اسكندر مقدوني تصرف كرده بود. وي پيش از مسموم كردن ركسانا، با از ميان برداشتن بسياري از رقيبان، عملاً فرمانرواي همه يونان و مقدونيه شده بود كه اسكندر چهارم به عنوان جانشين پدرش اسماً پادشاه آن مناطق بود. كاساندروس قبلاً المپياس مادر اسكندر و حامي نوه اش - اسكندر چهارم- را از ميان برداشته بود. كاساندروس به اين جهت چشم ديدن اسكندر چهارم را نداشت كه مورد حمايت حكام محلي ايران زمين بود. كاساندروس به بهانه حراست از اسكندر چهارم، او و مادرش را از درباريان جدا و منزوي ساخته بود و در همين انزوا آنان را مسموم كرده بود. ركسانا دختر ساتراپ (استاندار) تخارستان و سغديانا (تاجيكستان و شمال افغانستان امروز) بود (كه داريوش در كتيبه بيستون از اين مناطق به عنوان ساتراپي هجدهم ايران نام برده است).
جمعه 5 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 72]