واضح آرشیو وب فارسی:مهر: كاركردهاي فرهنگي گفتگو
خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه: در باب كاركردها و اهداف و وجوه گفتگو كم سخن نرفته است. در اين ميان يكي از وجوه گفتگو كه ميتوان بر آن دست گذاشت وجه فرهنگي گفتگو است. اين مقال در صدد است كاركردهاي فرهنگي اين پديده مهم را به بحث بگذارد.
اصل اول معرفتي گفتگو اين است كه همه حقايق در موضوعي خاص نزد" من" موجود نيستند و آدميان با هم و ضمن مشاركت در مفاهمه به اين حقايق دست مي يابند. استقبالي كه دو طرف گفتگو از اين امر مي كنند در عميق ترين لايه اين پيش فرض را در خود نهفته دارد. اين اصل معرفتي البته اصلي اخلاقي و ارزشي را هم با خود همراه دارد؛ اينكه من نمي توانم و نبايد از رويكردها و مواضع ديگران كه بر ديدگاه من نسبت به حقيقت موثرندد صرف نظر كنم و آنها را ناديده بگيرم.
گفتگو در بنيادينترين مبنا نشان از ديگري ميدهد كه فراروي انسان جهت مكالمه و مراوده قرار دارد. اين ديگري هم با ويژگيها و خصايصي مشخص ميشود : مهمترين ويژگي اين ديگري آن است كه " تو" به حساب ميآيد و نه "آن" ، انسان است و نه شيء . رابطه من - آن اساس علوم تجربي است و انسان با دخل و تصرف در طبيعت و جهان، آنها را متناسب با نيازها و خواستهاي خود تغيير مي دهد، به آنها نگاهي ابزاري دارد و از اين چشم انداز كمتر به همدلي و همراهي با طبيعت مي انديشد.
رابطه من - تو اما اين گونه نيست. انسان در اين رابطه نمي تواند به " تو" به مثابه ابزاري صرف نظر كند و ناگزير است به طرف مقابل به عنوان يك غايت في نفسه نگاه كند. در اين رابطه ؛ همدلي و همراهي مولفه هاي مهمي به شمار مي آيند و در آن هدف مشاركت است و نه بهره كشي. رابطه من - تو به انحاي گوناگون مي تواند به رابطه من - آن تنزل يابد اما فروكاستن ذاتي آن به اين رابطه ناممكن است.
كاركردهاي گفتگو فراوانند؛ گفتگو نه تنها محتاج تساهل و تسامح است تا رشد كند كه خود فضايي مداراگونه و مداراگرايانه به وجود مي آورد و اين، زوايد تعصب آلود و دگماتيسم را از چهره انديشه انسان ميزدايد. به اين جهت انساني كه گفتگويي سالم را سامان داده از جهت تحمل انديشههاي رقيب، افزايش ظرفيت داده است. علاوه بر اين، گفتگو به ترويج عقلانيت و معرفت مدد ميرساند. هرچند گفتگو مروج تنوع و تكثر به حساب ميآيد مشوق به وجود آمدن مبنايي مشترك و بستري يكسان نيز هست . به معناي ديگر در مكالمه هم تنوع و تكثر اصل است و هم وحدت و وفاق.
گفتگو مروج ارزشهاي اخلاقي نيز به حساب ميآيد. اخلاق هميشه و همه جا با "ديگري" همبسته است و گفتگو مهمترين مكاني است كه ديگري فربه سر بر مي آورد. دو ارزش بزرگ و مهم انساني ؛ صداقت و احسان نيز در فضايي كه گفتگو به وجود ميآورد امكان رشد و رويش مي يابند. صداقت بدان معناست كه انسان به خود به مثابه ديگري نظر كند و احسان بدين معني است كه انسان به ديگري به مثابه خود نگاه كند و اينها هر دو در بستر گفت و گويي سالم و بهينه امكان رشد مي يابند. اخلاق گفتگو هم جداي از تحمل ديگري، پذيرش تنوع، صبوري، متانت ، محقق دانستن ديگري و... با اين دو ارزش اصيل انساني پيوند مي خورد.
با اين همه مهمترين كاركرد گفتگو با فربه شدن وجود و شخصيت آدمي پيوند مي خورد. فيلسوفان وجودي و پيش از آنها حكيمان و فرزانگان به ما آموخته اند كه انسان چيزي جز ارتباطي كه برقرار مي كند نيست . به قول مارتين هايدگر ، زبان خانه وجود است. هويت انسان عبارت است از تصويري كه او از خود، جهان و انسان دارد. به معنايي تصاويري كه انسان از عالم و آدم دارد هويت او را شكل مي دهند و اين تصاوير هم كاملآ مربوط به ارتباطي هستند كه انسان با ديگري برقرار مي كند. تا پيش از اين ارتباط از تصاوير انسان نسبت به خود، انسان و جهان چيزي نمي توان گفت. در اين ميان مهمترين نوع ارتباط ، ارتباط كلامي است كه در گفتگو خود را بوفور و بوضوح نشان مي دهد. به اين معنا مي توان گفتگو را به وجود آورنده هويت انساني به حساب آورد.
ما در منظومه فكري و فرهنگي خاصي زيست مي كنيم. پژوهشهاي فراوان و شگرف فكري، جايگاه و موقعيت ويژه اي را به فرهنگها و سنتهاي گوناگون داده اند. بسياري از عميقترين انديشمندان قرن ما به اينجا رسيده اند كه فرهنگهاي گوناگون هريك باورها، ايمانيات، هنجارها ، روشها و سرمشقهاي ويژه اي را دارا هستند . به معناي ديگر فرهنگها قياس ناپذير هستند و با ارزشها و روشهاي فرهنگ خاصي نمي توان به سنجش و ارزيابي فرهنگهاي ديگر پرداخت. كساني كه به اين رويكرد باور دارند البته يك طيف را شامل مي شوند.
واضح است كه اگر از اين سخن ، يك نسبيت گرايي فرهنگي و معرفتي تند مستفاد شود راه را بر هر گفتگويي مي بندد. گفتگو محتاج بستري مشترك و مبنايي ثابت است تا اختلاف نظرها و ديدگاه ي مختلف بر آن بستر رويش و بالش داشته باشند و نسبي گرايي افراطي بوضوح جلوي اين امر حياتي سد ايجاد مي كند. با اين مقدمه ، گفتگوي فرهنگي و فردي نيازمند نظريه هايي معرفتي است كه دو حصر و محدوديت مهم داشته باشد؛ از يكسو راه را بر به وجود آمدن زمينه و بستري مشترك نبندند و از سوي ديگر چنان تصويري ثابت و جزمي از عقل و انديشه و زبان - به عنوان ابزارهاي گفتگو - ارايه ندهند كه مكالمه موضوعيت خود را از دست بدهد. هر دو مانع ذكر شده، آفتهاي گفتگويي اصيل به شمار مي روند.
اعجازهاي گفتگو بسيارند؛ گفتگو در اولين گام با تخصصي صلب و جزمي مبارزه مي كند و به همين جهت هميشه محتاج افرادي ذوجوانب و متضلع است كه در حوزه هايي متبحر باشند. از سوي ديگر يك مكالمه جدي راه را براي فرا رفتن از تخصصي انديشه سوز هموار مي كند. گفتگو به انسان اخلاقي ويژه براي در نظر گرفتن حقوق ديگران و پذيرش تنوع شخصيتي و فرهنگي عطا مي كند و مروج دو ارزش بزرگ بشري؛ صداقت و احسان است.
اعجاز گفتگو همچنين با دو مفهوم ديگر بهتر مشخص مي شود: 1) نقد و 2) فربه شدن شخصيت. در گفتگو آنچه بسيار از آن سخن مي رود انديشه هاي مختلف است و اين نه تنها قابليت فهم انسان را بهبود مي بخشد انسان را ناگزير مي كند كه در مقام نقد، سخنها را عياري و سنجش كند . به معناي ديگر نقادي گپ و گفت و شنود را به گفتگو مبدل مي كند و بدين جهت در گفتگويي كه نقد نباشد ركن ركيني غايب است.
از سوي ديگر گفتگو به وجود آورنده هويت انسان است. اگر باور داشته باشيم كه تا پيش از مكالمه نه خودي موجود است و نه ديگري آنگاه مي پذيريم كه تنها گفتگوي اين دو، هويتشان را شكل مي دهد.
جمعه 5 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 127]