واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: يادداشتى بر كتاب «مابعدالطبيعه چگونه ممكن است » اثردكتر مهدى قوام صفرى مابعد الطبيعه چگونه ممكن است
[سيد هادى موسوى ]
۱- كتاب «مابعد الطبيعه چگونه ممكن است» اثر درخشان استاد فلسفه مشايى معاصر ايران دكتر مهدى قوام صفرى است. اين كتاب توسط پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى در سال ۱۳۸۶ چاپ شده است.
فيلسوف ايرانى اين كتاب را در پنج فصل غنى و فوق العاده جذاب تأليف كرده است.
و روند مطالب مندرج در اين فصول ناظر بر مسئله معرفت فطرى در نزد فلاسفه خصوصاً فلاسفه غرب مى باشد.
توضيح مطالب اين كه نويسنده كتاب مى خواهد نشان دهد چگونه فهم غلط كانت از كلمات فلاسفه متقدم منجر به روندى شد كه آغاز و پايان آن از نظر كانت چيزى نبود جز انكار نه تنها فلسفه قديم (كه در يونان و قرون وسطى اسلامى و مسيحى تبلور يافته بود) بلكه حتى انكار «امكان مابعد الطبيعه» اين فهم غلط بخشى از نظريه اى است كه كانت به تبع اسلاف عقل گرا آن را «معرفت پيشينى يا فطرى» مى نامد. و در واقع كانت خواسته است با ارائه يك نظريه ثنوى در باب شناسايى كه «شهود عقلانى» و «احساس» دو منبع كاملاً مستقل معرفى انسانى هستند به نوعى ميان فطرى گرايى با منشأ دكارتى و تجربه گرايى هيومى مصالحه اى بر قرار سازد اما متأسفانه كانت «در ظلمت نادانى خويش» و از سر تكبر و غرورى كه ناشى از رد مابعد الطبيعه بود نتوانست پيامدهاى ويرانگر اين روش را كه حاصلى جز شك گرايى مطلق فلاسفه بعد از او را به بار نياورد درك كند.
۲- در فصل اول «اصل هويت و فطرى گرايى» مهدى قوام صفرى مى كوشد با ارائه تعريفى از فطرى گرايى، به نحو مبسوط، تاريخچه اى از اين مسئله را از افلاطون تا دكارت و كانت ارائه نمايد و در پايان، فصل را تا تبيين لوگيكوسى يعنى نظر ارسطو در باب نظريه معرفى پيشين افلاطون و خطاى شناختى و تئوريك دكارت و كانت در اين باب به اتمام رساند. و نتيجه بگيرد كه اصول عقلانى اوليه نظير اصل هويت به هيچ روى نمى تواند داراى منشأ فطرى و غير طبيعى باشد.
در فصل دوم «ادراك حسى و اصل هويت» اين استاد فلسفه ابتدا نظر ارسطو را در باب «چگونگى حصول اصول اوليه» تبيين مى كند و بعد با تحقيق تصور كانت و هيوم از شهود عقلانى، بار ديگر به نظر ارسطو در باب «پيدايش و ماهيت اصل هويت» بازگشت مى كند. در بخش هاى ششم، هفتم و هشتم اين فصل، وى به بررسى نظر فلاسفه مسلمان در باب قضاياى حملى و رابطه حمليه با اصل هويت و نحوه دفاع ارسطو از اين اصل بنيادى كه به مثابه قانون هستى است و نيز نظرفلاسفه اسلام نظير فارابى، شيخ الرئيس ابن سينا، صدرالدين شيرازى، علامه طباطبايى و آيت الله مطهرى در باب پيدايش اصول اوليه معرفى وتقسيم بندى ارسطويى در مورد سير تكامل عقل انسانى از مرحله هيولانى تا مرحله عقل فعال تحقيق مى كند و نشان مى دهند كه چگونه پيدايش اين اصول اوليه نظير اصل هوهويت و اصل امتناع تناقض داراى روند طبيعى و غير فطرى مى باشند.
فصل سوم «ادراك حسى و مفهوم هستى (وجود)» به بحث درباره رابطه ادراكات حسى و نحوه پيدايش مفهوم وجود اختصاص دارد.
قوام صفرى با تحقيق در باب تفاوت احساس و ادراك حسى از منظر فلاسفه يونان و اسلام و بحث حيثيت التفاتى يا مدرك بالذات و بالعرض و بسط نظر امپدكلس و گاليله و دكارت راجع به كيفيات اولى و كيفيات ثانوى، به بحث ادراك حسى و ذهنى و نسبت اين ادراك و كيفيات ثانوى مى پردازند. و دست آخر با توجه به مطالب مذكور، نحوه پيدايش مفهوم هستى به عنوان مفهومى بديهى را مورد مداقه قرار داده، نشان مى دهد كه مفهوم هستى به همراه ديگر مفاهيم بديهى در طى ادراك محسوسات در ذهن آدمى منطبع مى شود و مسبوق به هيچ مفهوم فطرى نيست.
فصل چهارم به «مفاهيم» اختصاص يافته است و مباحثى راجع به تنوع مفاهيم ونقد علم پيشين و حضور و تاريخچه مختصرى از معقولات ثانيه فلسفى و نيز مفهوم وجود و اشتراك معنوى اين مفهوم و اطلاق تشكيكى آن بر واقعيت را داراست. در اين مباحث عمده تحقيق شامل تأمل در نظرات فيلسوفان مسلمان از جمله جناب شيخ الرئيس و صدراى شيرازى است.
در فصل پنجم «مابعد الطبيعه: مفهوم و امكان آن» نويسنده ابتدا مفهوم ارسطويى و سينوى مابعد الطبيعه را تبيين مى نمايد و سپس تصور كانت از مابعد الطبيعه را شرح مى دهند و در پايان اثبات مى نمايند كه بر خلاف نظر كانت، مابعد الطبيعه به مثابه «علم به وجود به ما هو وجود» ممكن و عملى است و تاريخ درخشان و افتخار آميز آن نيز نشان از به ثمر رسيدن تلاش هاى حكماى مابعد الطبيعه دارد.
۳- اين استاد فلسفه با تجربه اى كه حاصل مطالعه و تدريس و تأمل در فلسفه هاى يونان و اسلامى و غرب (جديد) مى باشد، توانسته است مسائل بغرنج فلسفه غرب را ناظر به فلسفه اسلامى و ذخايرى كه فيلسوفان مسلمان خصوصاً شيخ الرئيس حكماى اسلام و ارسطو به ميراث نهاده اند، بررسى كند. حاصل كار وى قطع نظر از دقت و اشباع فلسفى اثر، نشان دهنده اين است كه فلسفه اسلامى خصوصاً حكمت مشاء هنوز بعد از قرنها، پويا و زنده و زاينده است و از طرف ديگر مى توان در مواجهه با مسائل فلسفى چه در حوزه اسلام و چه در حوزه غرب با رجوع به تعمق فلسفى در آراء و اقوال فلاسفه اسلامى به نتايج سودمند و راهگشا دست يافت.
دكتر قوام صفرى در اين اثر براى تبيين مسائل علاوه بر استفاده از نظر فلاسفه اسلام و يونان، التفات بى دريغ و جامعى نيز به نظرات حكماى متأخر ايرانى خصوصاً صدرالدين شيرازى، علامه طباطبايى و آيت الله مطهرى به همراه توجه تام به نظرات متأخرين از پژوهندگان غربى در فلسفه داشته است.
پنجشنبه 4 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 262]