محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827603555
تلويزيون - كارگران مشغول كارند
واضح آرشیو وب فارسی:بازتاب آنلاین: تلويزيون - كارگران مشغول كارند
تلويزيون - كارگران مشغول كارند
الميرا حصاركي:كافي است كه اسم رضا عطاران در ليست اجرايي يك سريال باشد تا عموم مردم به سوي تلويزيون هجوم ببرند. اگر تنها چند قسمت از «خانه به دوش» و «ترش و شيرين» را ديده باشيد خود به خود وسوسه ميشويد كه اين كار را هم دنبال كنيد. اگر به غير از نام رضا عطاران نام سروش صحت را هم به اين فاكتورها اضافه كنيد، تقريبا ميشود مطمئن بود كه در اين سريال از شوخيهاي بجا استفاده شده و قصه خوبي هم دارد. سريال بزنگاه به تهيهكنندگي مهران مهام و ايرج محمدي كار مناسبتي جديد اوست؛ باز هم با مضموني طنز و اجتماعي، با بازي رضا عطاران، حميد لولايي، علي صادقي و... باز هم همه از قشري هستند كه خيلي از جايگاه اجتماعي خود راضي نيستند و يك ماهي ما را با شوخيهاي خودشان سرگرم ميكنند.
فيلمبرداري اين سريال با وجود تمام مشكلاتي كه بر سر راهش سبز شد، همچنان در سطح شهر ادامه دارد. يكي از همين كوچه پسكوچههايي كه با خانههاي نصفه و نيمه در بين بلندترين برجهاي شهر پنهان شده است، لوكيشن اصلي بزنگاه است يعني همان خانه قديمي صابر و نادر كه سرش به جان هم افتادهاند. اين خانه قديمي خيلي شبيه آن چيزي كه در تلويزيون نشان داده ميشود نيست؛ يك حياط كوچك كه بيشتر شبيه تعميرگاه موتور و لوازم فلزي است چون تا دلتان بخواهد موتور قديمي و فلزهاي اضافه يافت ميشود. هنوز كار كليد نخورده است چون جمعي از تيم اجرايي مشغول بازي كردن با يك گربه دوستداشتني هستند و عدهاي ديگر روي تاب بالاي حياط بازي ميكنند. دستيار كارگردان هم برگههاي ديالوگ را چك ميكند و از دور صدايي ميشنوم كه «همه بيان سر صحنه». به آرامي راه ميافتند و بيرون ميروند، به نظر ميرسد كه محل فيلمبرداري روز است و خارجي. به جاي اينكه به همراه تيم فيلمبرداري سر صحنه بروم وارد طبقه دوم ميشوم و ايرج محمدي، مهران مهام و سروش صحت را ميبينم كه دور هم جمع شدهاند و دارند راجع به يك سري كاغذي كه جلويشان ريخته شده صحبت ميكنند.
سريال بزنگاه كار چهارمي است كه به نويسندگي سروش صحت و كارگرداني رضا عطاران فيلمبرداري ميشود و جزء كارهاي موفق تلويزيون به شمار ميآيد. از انگيزههاي سروش صحت براي نوشتن اين سريال، كار با رضا عطاران، مهران مهام و همچنين با گروه فيلم و سريال شبكه سه بوده است. در اين كار سروش صحت به همراه يك نويسنده ديگر بوده كار ميكند(ايمان صفايي) و به گفته خود سروش صحت خيلي با هم، همسليقه هستند و تا به حال نشده در جايي از داستان به اختلاف نظر برسند. سكانس خارجي است و روز فيلمبرداري ميشود، يك ساختمان در حال ساخت.
فيلمبرداري در يك ساختمان در حال ساخت است و علي صادقي يا همان كامران از سنگريزهها بالا ميرود تا در مورد پروژه در حال ساختش يا همان برج آينده صحبت كند، اگر سرو صداي عمليات ساختمان را فاكتور بگيريم و آنها را جزئي از فيلم حساب كنيم، مطمئنا رضا عطاران به عنوان كارگردان نميتواند از زلزدن كارگران ساختماني در دوربين بگذرد! لازم به ذكر است كه اين كارگردان از همان ابتدا كه كار كليد ميخورد يك دست لباس پوشيده و فرق چنداني با كارگران ندارد. اين هم از معايب بازي كردن نقش معتاد قصه است.
رضا عطاران دو سه باري ديالوگها را با علي صادقي چك ميكند و ضمن يادآوري آنها نقشش را هم بازي ميكند و از تپه سنگريزههايي كه جلوي ساختمان ريخته است پايين ميآيد و به تمرين آنها نگاه كرده و اشكالاتشان را برطرف ميكند. بعد مدير فيلمبرداري به طرفش ميآيد و راجع به محل قرار گرفتن دوربين با او مشورت ميكند. سر در نميآورم كه دوربين دوم قرار است در چه مكاني قرار بگيرد كه دستيار فيلمبردار ميگويد مگر قرار است نقش «اسپايدرمن» را بازي كنم كه بروم آن بالا ! اما رضا عطاران اصرار دارد كه حتما نماي بسته از خانه قديمي گرفته شود. آن طرف علي صادقي را ميبينم كه به سمت جايي ميرود تا لباسش را عوض كند و به جاي او منشي صحنه ديالوگها را با مرد معاملات ملكي مرور ميكند و گاهي هم به جاي علي صادقي نقش بازي ميكند و از سنگريزهها بالا و پايين ميرود. رضا عطاران علاقهاي به مصاحبه كردن ندارد و ميگويد: «فعلا قرنطينهام، تا ببينيم بعد چه ميشود؟» اينكه چرا مايل به مصاحبه نيست را نميفهمم اما حدس ميزنم كه بيربط به قضيه توقيف و به دنبالش رفع توقيف سريال نباشد، اين سريال به خوبي مورد استقبال مردم قرار گرفته و بهطور تقريبي از هر پنج نفر سه نفر ميگويند كه بين سريالهاي امسال بزنگاه از همه بهتر است. پس دليلي ندارد كه رضا عطاران علاقهاي به مصاحبه كردن نداشته باشد چون هر چه بگويد به نفعش است و در هر صورت عموم مردم دوستش دارند و با كارهايش ارتباط خوبي برقرار كردهاند. اما برعكس مصاحبه كردن مثل اينكه رضا عطاران علاقه خاصي به كارهاي ساختماني دارد! وقتي يكي از كارگران مشغول بريدن ميلگرد بود چنان سرش را پايين برده بود و نگاه ميكرد، هر كه نميدانست اين طور فكر ميكرد كه دارد كار ياد ميگيرد.
علي صادقي از راه ميرسد و منشي صحنه داد ميكشد همه سر صحنه اما انگار گوش كسي بدهكار نيست و هر كسي مشغول كار خودش است. عطاران بحثش را با مدير فيلمبرداري ادامه ميدهد و صدابردار و دستيارانش كار خود را ادامه ميدهند و...
علي صادقي لباسش را عوض كرده و براي لحظهاي فكر ميكنم كه سر صحنه متهم گريخت و يا خانه به دوش هستم هميشه همين طور است و يك جورهايي شايد كارش به تكرار رسيده است، كامران «بزنگاه» هيچ فرقي با نامزد شيرينعقل «متهم گريخت» ندارد و به نظر ميرسد كه شايد براي مخاطب تكراري به نظر بيايد و به قولي دلش را بزند. علي صادقي ميگويد: به سوالهاي تخصصي جواب نميدهم. و نميگويد چه چيزي در نقش ديده كه خوشش آمده اما فاكتورهايي كه در نقش انتخاب كردن به نظرش پر رنگتر بوده بدبختي، بيچارگي، كلاهبرداري، درد، طلاق و رنج بوده است و حدس ميزنيم كه براي خودش هم موضوع قابل باور شده است و به قولي كاراكترهايي كه بازي ميكند يك امضاي بدبخت بيچارگي پايش است. يك جورهايي براي مخاطب اين جور نقشبازيكردنها جا افتاده است و اگر در سريالي اين تيپ نقش را به كس ديگري بدهند همه پيش خودشان ميگويند كه اين نقش فقط مخصوص علي صادقي است. اين هم جنبه مثبت نقشهاي تكراري بازي كردن است. يك ون جايش را عوض ميكند و درست پشت تلويزيون كارگردان پارك ميكند، در كه باز ميشود حدس ميزنم كه اين ون بايد رژي متحرك باشد. با ديدن سه چهار مانيتور و يه عالمه سيم و دكمه ياد فيلمهاي سينمايي ميافتم كه چند پليس خبره مشغول پيدا كردن مدرك جرم از خانه مجرم هستند و تلفنها و رفت و آمدش را چك ميكنند. اما اين رژي يك تفاوت اساسي با آنها داشت. اين ون مجهز به سيستم خنككنندهاي بود كه اين روزها در هر شركت و خانهاي آن را مشاهده نميكنيم. يك كولر بسيار مجهز و شبيه به كولرهاي گازي، عقب ماشين نصب شده بود و حسابي مصداق شعار «سرما در گرما» بود. مدير فيلمبرداري، مدير صدابرداري، كارگردان تلويزيوني و منشي صحنه همگي در رژي متحرك مستقر شدند و هر كدام كار مخصوص به خودش را انجام ميداد و چك ميكرد. روي تمام بردها و كاغذها نوشته شده، قسمت نوزدهم و تا به حال به مشكل روز پخشي و عقب ماندن از كار برنخوردهاند.
در اين سكانس دو كارگر از كارگران ساختماني قرار است نقش بازي كنند، وقتي ميپرسند چه كسي اينجا بازي ميكند همه دستشان را بالا ميبرند و اعلام آمادگي ميكنند. عطاران ميگويد اين صحنه را فقط يكبار بگيريم و تمريني لازم نيست. وقت كم است و بايد به سرعت بروند سر لوكيشن «كبابي» اما همين يكبار به قاعده 10 بار تكرار شد چون يك معضل بزرگ وجود داشت. در اين سكانس دو كارگر نقش داشتند و حين فيلمبرداري دائما به دوربين نگاه ميكردند! حتي بعد از اينكه رضا عطاران يكبار توجيهشان كرد كه به دوربين نگاه نكنند باز هم گوششان بدهكار نبود و سكانس هي تكرار ميشد. علاوه بر نگاه كردن در دوربين ديالوگي كه برايشان در نظر گرفته شده بود را دير و زود ميگفتند. ديالوگ مربوطه فقط دو جمله بود!«برو بالا» و «سلام». البته قابل ذكر است تكرار شدن اين سكانس خيلي تقصير اين دو نبود و بازيگرهاي حرفهاي هم از اين قاعده مستثني نبودند. بعد از اينكه يك قسمت از اين سكانس مورد موافقت كارگردان قرار گرفت همه به سمت رژي حملهور شدند تا يكبار ديگر آن را ببينند و اينجا بود كه رضا عطاران اعلام كرد كه يكبار ديگر ميگيريم و اينبار دستگاه بتونساز زودتر بالا رود. غير از دستگاه بتونساز ماشين زانتيا هم كمي مشكلساز است و عوامل فيلم دوست ندارند كه نوع ماشين مشخص شود و يك برچسب روي مارك آن چسباندهاند اما يكي از عوامل پشت صحنه ميگويد: اين روزها هر كسي نصف ماشين را هم ببيند، ميفهمد كه چه ماشيني است !
به جز فيلمبردار و دوربين فيلمبرداري اصلي يكي از عوامل پشت صحنه يك دوربين دستش گرفته و شروع ميكند به فيلم گرفتن. خيلي دوست دارم اين قسمت از فيلمبرداري پشت صحنه پخش شود چون شما هم از نزديك ميبينيد كه مردم چطور از در و ديوار آويزان شدهاند.
عكسالعمل مردم و لطفشان واقعا غير قابل باور است. نه اينكه اين مورد استقبال قرار گرفتن را جايي نوشته باشند و در نقدهاي گوناگون از اين سريال تعريف شده باشد، نه، هر كسي كه از كنار دوربين در ميشود ابراز خرسندي ميكند، جلو ميرود يك خسته نباشيد درست و حسابي به رضا عطاران ميگويد و رد ميشود يا اينكه هر ماشيني كه رد ميشود يك بوق تشكرآميز ميزند و ميرود. آن طرفتر يك سري از كارگران با اهالي محل جمع شدهاند و آنها هم حسابي مشغول فيلمبرداري هستند. آن طرف كوچه هم تمامي افراد خانوادهاي كه آنجا زندگي ميكنند اين سريال را به طور مستقيم و زنده ميبينند و حسابي بالاي ديوار بهشان خوش ميگذرد.
علي صادقي از اينكه آفتاب به طور مستقيم در چشمانش است غر ميزند. قسمت دوم اين سكانس كه مربوط ميشود به كامران و مرد معاملات ملكي و مهندس ساختمان از قسمت قبلي بيشتر برداشت ميشود، يكبار دست بازيگر مقابل روي شانههاي علي صادقي نيست. بار ديگر قسمتي از ديالوگ و نقشهاي زيرپوستي حذف ميشود و اين طور ميشود كه اين سكانس چندينبار گرفته ميشود و وقتي بالاخره به جاي درستش ميرسد علي صادقي ميگويد: اينقدر اين سكانس تكرار شد كه من بقيه ديالوگهام رو يادم رفت. منشي صحنه دارد ديالوگها را براي او مرور ميكند كه يك عدد ماشين پليس از راه ميرسد و جوياي اين است كه چه خبر شده و اينجا چرا اينقدر شلوغ است. عوامل پشت صحنه برايش توضيح ميدهند كه فيلمبرداري است و با خيال راحت روانهاش ميكنند. رضا عطاران با جديت هر چه تمامتر پشت تلويزيون مخصوصش نشسته است و چنان سگرمههايش در هم است كه فكر ميكنم هر آن ممكن است از عصبانيت منفجر شود. اما اين اخم و تخم به لحظهاي نميرسد و دوباره همان نادر بزنگاه ميشود. تمام عوامل فيلم از كار كردن با رضا عطاران لذت ميبرند و خيلي دوستش دارند. علي صادقي ميگويد: «من همهجا گفتهام باز هم ميگويم كه ازكار كردن با رضا عطاران لذت ميبرم و هميشه هم با او كار ميكنم و خيلي هم دوستش دارم.» اين حرفها را كه ميشنوم حدس ميزنم كه يكي ديگر از فاكتورهايي كه علي صادقي نقش را قبول كرد به جز ماهيت داستان و نقشش در قصه، رضا عطاران به عنوان كارگردان و بازيگر بوده است. بعد از اينكه دوباره تصميم ميگيرند فيلمبرداري را از سر شروع كنند و منشي صحنه ديالوگها را كه مرور ميكند، ميروند سراغ ضبط. وسط فيلمبرداري منشي صحنه متوجه ميشود كه تمام ديالوگها فيالبداهه است و همه خارج از ديالوگهاي از قبل نوشته شده! دائما ميگويد ديالوگها اشتباه است اما گوش كسي بدهكار نيست همه ميگويند بگذار ضبط بشود مشكلي كه نيست!
وقتي ضبط تمام ميشود رضا عطاران وارد رژي متحرك ميشود و ميخواهد كه دستپختش را بچشد، نوبت به ديالوگهاي فيالبداهه كه ميرسد چنان قهقههاي ميزند كه اشك از چشمانش جاري ميشود. به غير از خودش هم تمام مردم به همراهش ميخندند. كارگران همچنان مشغول كارند و عوامل پشت صحنه وسايل را جمع ميكنند تا به طرف لوكيشن بعدي بروند.
پنجشنبه 4 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بازتاب آنلاین]
[مشاهده در: www.baztabonline.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 461]
-
گوناگون
پربازدیدترینها