تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837557620
حسن روحاني مطرح كرد:نقش اختلافات پشت جبهه در سقوط فاو / مثلث مخالفان بني صدر در آستانه جنگ
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: حسن روحاني مطرح كرد:نقش اختلافات پشت جبهه در سقوط فاو / مثلث مخالفان بني صدر در آستانه جنگ
دكتر حسن روحاني معاون فرمانده جنگ در دوران دفاع مقدس و رئيس كميسيون دفاع مجلس در گفتگويي مشروح به بيان ناگفته هايي از دوران جنگ تحميلي بويژه ماه هاي آغازين آن پرداخت .
به گزارش خبرگزاري مهر: متن اين گفتگو كه درآستانه هفته دفاع مقدس منتشر شده ، به اين شرح است :
جناب آقاي روحاني ورودتان به موضوعات دفاعي از پذيرفتن مسئوليت در سازمان عقيدتي – سياسي ارتش آغاز شد؟
از آغاز سال 1358 به توصيه آيت الله خامنهاي براي ساماندهي امور ارتش، فعاليت خودم را در ارتش آغاز كردم. ساماندهي انجمنهاي اسلامي خودجوش، تقويت فرماندهي، برقراري نظم و انضباط در پادگانها، رفع برخي از اختلافات و شكستن برخي از تحصنها در ارتش، اهم فعاليتهاي من بود. حوادثي كه در كردستان به وجود آمده بود باعث شد كه در هوانيروز كرمانشاه و پايگاه هوايي تبريز تحصن رخ دهد و مسايل مربوط به روابط افسران و درجهداران و همافران موجب حوادثي در پايگاه هوايي اصفهان و پادگان لاهوتي تهران شد.
دلايل تحصنها چه بود؟
آن زمان بهانههاي مختلفي براي تحصن وجود داشت، مثلاً در اصفهان عدهاي تحصن كرده بودند كه ارتش بيطبقه توحيدي ميخواهيم وعدهاي از آنها حتي به مسجد دانشگاه تهران آمده بودند و دراينجا تحصن كرده بودند و ميگفتند بايد درجه از بين برود؛ به خاطر تفكراتي كه گروهكهاي چپ و منافقين در ارتش ميدميدند، اين مسايل پيش آمده بود. در هوانيروز كرمانشاه تحصن مربوط به حوادث كردستان بود، چون قرار بود خلبانهاي هوانيروز براي مبارزه با گروهكهاي دموكرات و كومله عمليات داشته باشند. در پادگان لاهوتي تحصن كرده بودند و ميگفتند كه فرمانده را نميپذيريم و بايد پادگان شورايي شود.
ارتش خيلي به هم ريخته و بيسر و سامان بود. همه تلاشهاي ما اين بود كه ارتش نظم و ساماني پيدا كند. يكي از كارهاي ما چارچوب دادن به انجمنهاي اسلامي درارتش بود و درنهايت تشكيل سازمان سياسي-ايدئولوژيك كه بعداً تغيير نام داد به عقيدتي- سياسي. انتشار مجله صف به عنوان مجله ارتش، يكي ديگر از آن كارها بود.
در اواخر سال 1358 كه به عنوان نماينده مجلس شوراي اسلامي انتخاب شدم، به عنوان عضو و مخبر كميسيون دفاع انجام وظيفه ميكردم. در آن مقطع آيت الله خامنهاي رئيس كميسيون دفاع بودند.
اين تصوروجود دارد كه زمينههاي ايدئولوژيك جدي درارتشي كه دوران سلطنت پهلوي را تجربه كرده وجود ندارد، پس چگونه مسايلي كه فرموديد در ارتش رخ داد؟
بعد ازانقلاب يك عده از سران ارتش، تحت تعقيب بودند ويا دستگير ومحاكمه ميشدند. تعداد زيادي از امراي ارتش را بازنشسته كرده بودند و آنهايي كه مانده بودند معمولاً افسران جزء و تعدادي افسران ارشد بودند در كنار درجهداران و سربازها. البته زماني كه در دولت موقت دوره سربازي را به يك سال تقليل دادند در واقع ارتش خالي شده بود.
درآن زمان اين بحث شروع شده بود كه ارتش بايد شورايي اداره شود وخود آنها فرمانده را انتخاب كنند. چون شكل ارتش اسلامي مشخص نبود، اين بحثها آغاز شده بود. عدهاي گفتند كه ارتش بايد منحل شود. منافقين و گروهكهاي چپ خواستار ارتش خلقي بودند.
حتي اوايل سال 1358 به ستاد مشترك رفتم ديدم نظاميان با لباس شخصي به ستاد ميآيند و آنجا لباسهاي نظامي را كه با ساك همراه خود آورده بودند ميپوشيدند و بعد از پايان ساعت كار با لباس شخصي خارج ميشدند. اينها ميترسيدند كه با لباس نظامي به خيابانها بروند. ميترسيدند كه به آنها حمله شود و يا آنها را دستگير كنند. چون مردم نميدانستند افراد فراري چه كساني هستند و ارتش پيوسته به انقلاب چه كساني هستند.
در اين شرايط ارتش بايد ساماندهي ميشد، اواخر فروردين 1358 كه به پادگان همدان رفته بودم، ديدم كه فقط 13 نفر افراد كادر در تيپ زرهي همدان مشغول خدمتند با آن همه تانك و نفربري كه در آنجا بود. در آن شرايط يك گروهك با حداقل ٥٠ نيرو، ميتوانست پادگان را در اختيار بگيرد. كارهاي زيادي بود كه ميبايست سامان بگيرد. در ارتش نيروهاي مذهبي بودند و فعاليت ميكردند، اما تعداد آنها كم بود. از آن طرف گروهكها هم فعال بودند كه عمدتاً بر افسران جزء و درجهداران تأثير ميگذاشتند. با آنها تماس ميگرفتند و حتي به داخل پادگانها هم رفت و آمد داشتند و حتي سخنراني ميكردند.
به همين دلايل، كميته اي در ستاد مشترك براي ساماندهي ارتش تشكيل شده بود و آيت الله خامنهاي در آن كميته حضور داشتند. همين كميته فرماندهان را نصب و عزل ميكردند. ايشان در آن زمان عضو شوراي انقلاب هم بودند و مسئوليت ساماندهي ارتش را هم داشتند.
و در مجلس اول هم برگزيده ميشويد...
وقتي جنگ شروع شد، نماينده مجلس اول و عضو كميسيون دفاع و مخبر آن بودم؛ البته قبل از اينكه جنگ شروع شود بحثهاي زيادي در كميسيون دفاع درباره احتمال جنگ شده بود، در آن كميسيون شهيد دكتر چمران عضو بود و آيت الله خامنهاي رياست آن را برعهده داشتند.
چرا كميسيون دفاع تشكيل شد؟
اين كميسيون از قبل در مجلس وجود داشت.
و دستور كارش در آن مقطع چه بود؟
دستور كار اوليه در آغاز مجلس درباره اصلاح قوانين، بررسي لوايح و طرحهاي مربوطه و ساماندهي ارتش و سپاه بود. يكي از كارها تدوين اساسنامه براي سپاه بود كه نهاد تازه تأسيسي بود. قانون تشكيل بسيج مستضعفين از جمله آن كارها بود كه كميسيون دفاع انجام ميداد. بحثهاي سياسي و تحليلي هم داشتند كه آيا احتمال خطري براي كشور وجود دارد يا نه؟
البته بعد از شروع جنگ مأموريتهايي از طرف شوراي عالي دفاع به من محول شد. يكي از آنها بازديد از انبارها، آمادگاهها و زاغههاي مهمات بود تا ببينيم موجودي مهمات و تجهيزات در ارتش چيست؟ چون آمارها از ميزان تجهيزات و مهمات دقيق نبود. آمار و ارقام موجود اختلافهايي داشتند. تقريباً از همه زاغههاي مهمات، انبارها و آمادگاهها در سراسر كشور بازديد كرديم و اين مأموريت از سوي شوراي عالي دفاع و مخصوصاً شخص آقاي هاشمي رفسنجاني به عنوان نماينده امام در شورايعالي دفاع بود.
دراين تيم تعدادي از نمايندگان مجلس و تعدادي از مسئولين ارتش حضور داشتند، مثلاً مرحوم شهيد حقاني جزو اين تيم بود.بعداً از سوي شورايعالي دفاع براي بررسي حوادثي در غرب كشور رفتم. در سال 1360 بعد از مجروح شدن آيت الله خامنهاي در يك سوءقصد به ايشان كه نتوانستند در مجلس حضور يابند و بعداً رئيسجمهور شدند، مسئوليت رياست كميسيون دفاع به من واگذار شد. و از اوايل سال 1361 به عنوان رئيس كميسيون دفاع در جلسات شوراي عالي دفاع تا آخر جنگ شركت ميكردم.در سال 1362 كه آقاي هاشمي فرمانده جنگ شدند، معاون ايشان در فرماندهي جنگ شدم.
همزمان با عمليات خيبر؟
بله، چند ماه قبل از عمليات خيبر ايشان منصوب شدند. در سال 1364 به عنوان رئيس ستاد قرارگاه خاتمالانبياء مسئوليت يافتم و در آبان 1364 به عنوان فرمانده پدافند هوايي كه تا آخر جنگ و تا سال 1370 اين مسئوليت را داشتم.
تا اواخر سال 1366 رئيس ستاد قرارگاه خاتمالانبياء بودم، اوايل سال 1367 آقاي مهندس موسوي كه نخستوزير بودند به عنوان رئيس ستاد قرارگاه منصوب شدند و من دوباره تا پايان جنگ معاون فرمانده جنگ شدم. البته از سال 1365 رئيس ستاد پشتيباني جنگ هم بودم.
دردوره اول مجلس، شما و آقايان معاديخواه و ناطقنوري، مثلث مخالفين بنيصدر و منتقد اصلي جامعه روحانيت از وي بوديد، مسايل جنگ تا چه حد در مخالفتتان با وي مؤثر بود؟
در رابطه با بنيصدر خوب است به مسئلهاي كه قبل از ورود به مجلس شوراي اسلامي رخ داد، اشاره كنم. ميدانيد مجلس اول در ٧خرداد 1359 افتتاح شد. من با هيئتي درفروردين 1359 براي بازديد مرزها به مرزهاي جنوب وغرب رفتم. اواخر فروردين در غرب بوديم كه شهر قصرشيرين گلوله باران ميشد. اوايل ارديبهشت شهر قصرشيرين در حال تخليه بود.
در همان ايام مهران بمباران شد. بعد از اينكه از مرزهاي غربي برگشتم در ستاد مشترك با رئيس ستاد و فرماندهان ارتش جلسه گذاشتيم و درآن جلسه گفتم كه همه قرائن وشواهد حاكي است كه عراق به ما حمله خواهد كرد.همه آنها تعجب كردند و قبول نكردند. گفتم كه عراق واحدهاي نظامي و توپخانهاش را در مرز مستقر كرده است. به شهر قصرشيرين گلوله توپ ميزنند.
رئيس ستاد مشترك آن وقت تيمسار شادمهر بود، گفت شما مسايل نظامي را زياد نميدانيد، به اين كاري كه عراق انجام ميدهد ميگويند حركت ايذايي و ربطي به جنگ ندارد.از آقاي بنيصدر كه آن وقت فرمانده كل قوا بود وقت گرفتم تا گزارش بدهم. تا خواستم شروع كنم، ايشان گفت، چرا موقعي كه ميخواستم رئيسجمهور شوم اينقدر با من مخالفت كردي، گفتم كه فعلاً درباره آن بحثي ندارم. گفت در مصاحبه ات با كيهان اين مسايل را عليه من گفتهاي. گفتم، من با رياست جمهوري شما مخالف بودم ولي الان براي كار ديگري آمدهام، درباره مرزها گزارش دارم. وقتي گزارش را دادم، گفت اينها چيز مهمي نيست و ما اطلاعات لازم را داريم كه در مرزها چه خبر است و عراق ميخواهد چه كار كند. اين موضوع در زماني بود كه هنوز مجلس تشكيل نشده بود.
نظر ما در كميسيون دفاع اين بود كه عراق به ما حمله خواهد كرد، اما متأسفانه براي آقاي بنيصدر روشن بود كه عراق به ما حمله خواهد كرد، در ميدان شهدا به مناسبت ١٧ شهريور سخنراني كرد و تمام اين سخنراني حمله به حزب جمهوري اسلامي بود و هيچ اشارهاي به اينكه مردم آمادگي براي حمله داشته باشند، نبود.
در مجلس تعدادي از نمايندگان طرفدار بنيصدر بودند كه در اقليت بودند. اكثريت مخالف ايشان بود و بيشتر تحركات مجلس عليه ايشان توسط آقاي ناطق، آقاي معاديخواه و من بود. مخالف با بنيصدر مخصوصاً بعد از سقوط خرمشهر بالا گرفت.
فقط اعتراض داشتيد و يا اقدامات عملي هم انجام ميداديد؟
تنها اعتراض نبود. مثلاً بنيصدر با سپاه مخالف بود. در مسئوليت بازديد از انبارهاي ارتش، يكي از هدفهاي من تقويت سپاه بود. هميشه بنيصدر مانع تقويت سپاه بود. مثلاً سپاه نياز به خمپاره ٦٠ داشت و ارتش ميگفت كه خمپاره ٦٠ نداريم و ما خمپاره ٦٠ را در انبارهاي شيراز پيدا كرديم. اين خبر براي مسئولين وسپاه خوشحال كننده بود.يا در اصفهان وسيلهاي را در انبار پيدا كرديم كه ميگفتند نفربر است، ولي اشتباه ميكردند، بالاخره فهميديم كه سيستم پدافند هوايي به نام "شيليكا" است. يا در اصفهان موشك هايي را كشف كرديم كه درفضاي باز نگهداري ميشد كه خيلي خطرناك بود ولذا تا از اصفهان آمدم و خدمت امام رسيدم، گزارش دادم.
در صحن مجلس هم اعتراض ميكرديم و هم طرح ميداديم. آقاي بنيصدر با اساسنامه سپاه و بسيج مخالف بود و البته مخالفت ما با ايشان فقط در زمينه سياسي نبود.
از سلاحهايي كه به آنها اشاره كرديد چه چيزهايي در اختيار سپاه قرار گرفت؟
آن زمان سلاح سبك و خمپاره در اختيار سپاه قرار گرفت و بعد از اين هم مقداري سلاح از كشورهاي ديگر توانستيم وارد كنيم، مثل آرپيجي 7 و سلاحهاي سبك كه بيشتر در اختيار سپاه قرار ميگرفت.
در چه سالي؟ سال 1359.
از كجا خريديد؟ اولين پارتي را از سوريه و بعد از كشورهايي مثل كره شمالي و بلغارستان خريداري كرديم.
و ليبي؟ در مقطع بعدي از ليبي هم خريد كرديم. وقتي كلاش به دست بچههاي سپاه رسيد، همه را خوشحال كرد، چون سلاحي بود كه تحرك بيشتري به رزمندگان ميداد. چون تفنگ ژ ٣ سنگين بود.
با توجه به اينكه بنيصدر فرمانده كل قوا بود، عزل او خلاء يا مشكلي را به وجود نياورد؟
نه، به عكس موجب تحرك بهتر سپاه و ارتش شد. چون بنيصدر توجهي به سپاه نميكرد و با تعدادي از افسران ارتش در ارتباط بود و با افسرهاي مذهبي رابطۀ خوبي نداشت.
با رفتن بنيصدر شكاف جديدي در ارتش ايجاد نشد؟
در فرماندهي ارتش تغييراتي ايجاد شد، ولي شكافي به وجود نيامد. البته در اواخر، تعدادي از فرماندهان از او فاصله گرفته بودند.
بعد از اينكه بنيصدر كنار رفت دست باز شد كه سپاه فعالتر شود و نيروهاي مؤمن ارتش فعاليت بيشتري انجام دهند و لذا بعد از عزل او، در زمان كوتاهي پيروزيهاي خوبي در جنگ داشتيم.
مديريت پيروزيها با كجا بود؟
آن زمان عمدتاً بار مسئوليت طرحهاي كلان برعهده شوراي عالي دفاع متشكل از رئيسجمهور، نخستوزير نمايندگان امام، رئيس ستاد مشترك ارتش و وزير دفاع بود. عملاً وزير خارجه و برخي از فرماندهان نظامي هم شركت ميكردند. بعد از اينكه وزارت سپاه تشكيل شد وزير مربوطه هم شركت ميكرد. دبير شورا هم مرحوم نظران بود. در اكثر جلسات مرحوم حاج سيد احمد آقا نيز شركت ميكردند.
به دعوت شورا و يا اينكه خودشان حاضر ميشدند؟
هميشه دعوت ميشد. البته ايشان عضو نبودند ولي به عنوان ناظر از طرف امام شركت ميكردند؛ البته شركت منظم نداشتند. ولي در جلسات مهم ميآمدند. گاهي اوقات هم شوراي عالي دفاع در دفتر امام تشكيل ميشد.
با حضور امام؟ گاهي اوقات، اعضاي شورا به حضور امام ميرسيدند و امام هم حضور كوتاهي در جمع داشتند.
با چه موضوعاتي؟ هم موضوعات جنگ و هم ساير موضوعات كه به مسايل نظامي و امنيتي مربوط ميشد، ولي عمدتاً در آن مقطع جنگ مطرح بود.
نمايندگان حضرت امام در شورا چه كساني بودند؟ ابتدا آيت الله خامنهاي و آقاي هاشمي رفسنجاني بودند.
وظايف شوراي عالي دفاع چه بود؟
البته وظيفه اصلي شورا تعيين فرماندهان نيروها و پيشنهاد خدمت امام، پيشنهاد مسئله جنگ و صلح خدمت امام بود، ولي در آن مقطع ايجاد هماهنگي بين سپاه و ارتش و گاهي تقسيم مسئوليت، تهيه امكانات براي جبهه و پشتيباني مالي، ارزي براي جنگ و ساير مسايل مربوط به جبههها بود. البته بعدها چون شورايعالي دفاع قادر نبود مسئله پشتيباني جنگ را حل كند شوراي ديگري در سال 1365 با عنوان شورايعالي پشتيباني جنگ تشكيل شد كه رئيس اين شورا هم رئيس جمهور بودند و داراي اختيارات وسيعي بود.
اين نكته را بگويم كه از سال 1362 كه آقاي هاشمي فرمانده جنگ شدند، من در شوراي عالي دفاع به عنوان نماينده فرمانده جنگ شركت ميكردم. چون معمولاً آقاي هاشمي شركت نميكرد.
بعد از رياست ستاد قرارگاه خاتمالانبياء، از سوي آيت الله خامنهاي به عنوان فرمانده پدافند هوايي منصوب ميشويد، دلايل اين انتصاب چه بود؟
امكانات پدافند هوايي عمدتاً در اختيار نيروي هوايي ارتش بود و آيت الله خامنهاي در آن مقطع مسئوليت در ارتش داشتند، تحت عنوان، تمشيت در امور ارتش و رئيس شورايعالي دفاع هم بودند و آقاي هاشمي در آن دوره فرماندهي ميدان جنگ را به عهده داشتند.
مسئله فرماندهي پدافند هوايي از اينجا شروع شد كه درسال 1364 امكانات هوايي عراق خيلي زياد شد. ميراژ را از فرانسه،ميگ ٢٥ از شوروي سابق و بعداً سوپراتاندارد را از فرانسه گرفت، ولي به ما هيچ كشوري كمك نميكرد و هر روز تعداد هواپيماها يمان كمتر ميشد. در اين مقطع عراقيها با بمبارانهاي پياپي خارك، صادرات نفت ما را قطع كردند. از آغاز جنگ، اين اولين بار بود كه به مدت ٢ تا ٣ هفته صادرات نفت قطع شد.
در آن مقطع آقاي هاشمي مرا خواست تا مسئوليت پدافند هوايي را برعهده بگيرم كه من موافقت نكردم. روز بعد آيت الله خامنهاي مرا خواست و گفتند بايد مسئوليت پدافند هوايي را بپذيريد و من دوباره دلايل عدم موافقت خودم را اعلام كردم و گفتم فرد ديگري را منصوب كنيد. من هم كمك ميكنم. ايشان فرمودند من و آقاي هاشمي از سوي امام اين اختيار را داريم كه اگر مسئوليتي را براي فردي تشخيص داديم به آن فرد حكم شرعي كنيم و من به شما ميگويم اين كار بر شما واجب عيني است و از طرف امام به شما تكليف ميكنم و لذا من قبول كردم. ولي با ايشان توافق كرديم كه حكم يك ساله صادر نمايند كه البته بعداً آن حكم تمديد شد و تا پايان جنگ، حتي تا سال 1370 ادامه يافت. بعد از اين پدافند كل كشور تشكيل شد كه متشكل از مسئولين نيروي هوايي ارتش و سپاه بود، البته سپاه امكانات زيادي نداشت. چند نفر نمايندگان مجلس هم در اين ستاد حضور داشتند.
نقل شده است در جريان عمليات والفجر ٨ در مسئلهاي كه ميان ارتش و سپاه رخ داد، جانب سپاه را گرفتيد، موضوع چه بود؟
عمليات والفجر ٨ براي ما بسيار مهم بود و لازم بود ارتش پشتيباني وسيعي را به عهده بگيرد. از نيروي هوايي گرفته تا دريايي تا توپخانه و هوانيروز و حتي چند عمليات پشتيباني. مسايل فراواني بود و نياز بود از سپاه كه مسئوليت اصلي عمليات را برعهده داشت پشتيباني شود.
چرا ضرورت داشت شما فرمانده پدافند هوايي شويد؟ كاري كه من به عنوان رئيس پدافند هوايي ميتوانستم انجام دهم، انجام آن براي مسئولين ارتش بسيار سخت و گاهي غيرعملي بود.
مثلاً؟ مثلاً سيستم هاگ بسيارمحدود بود و قطعه براي نگهداري آنها نداشتيم و طبق مقررات ميبايست سيستم هاگ تهران وخارك هميشه روشن باشد. مقطعي رسيد كه ديديم قطعه نداريم و امكان دارد كلاً سيستم هاگ را از دست بدهيم. ولذا تصميم گرفتيم هاگ تهران را مدتي خاموش كنيم.
با مسئوليت چه كسي؟ با مسئوليت خودم؛ البته در جلسه بحث ميكرديم و به اين نظر ميرسيديم و به اطلاع فرمانده جنگ هم ميرسيد ولي مسئوليت آن را من قبول ميكردم.
در چه مقطعي؟ در سالهاي 1365 و 1366. البته تصميمات برمبناي پيشبيني بود و خوشبختانه در زماني كه هاگ خاموش بود، اتفاقي رخ نداد. يا مثلاً دستورالعملهاي اف ١٤ را اصلاح كرديم و زمان اسكرامبل را از ١٤ دقيقه به ٨ دقيقه كاهش داديم، ميدانيد حتي يك ثانيه هم براي مواجهه با هواپيماهاي دشمن مهم بود و ٧ دقيقه تأخير براي جنگ هوايي خيلي زياد است. چون اين كارها مسئوليت سنگيني داشت. فردي انجام آن را برعهده نميگرفت.
پس تغييرات در برنامه عملياتي هم داشتهايد؟ بله، تغييرات فراواني. اگر به اسناد ارتش و ابلاغيهها مراجعه شود اين موارد را ميتوان مشاهده كرد كه خوب است اين مسايل در مراكز علمي نظامي مورد بحث قرار گيرد.
يكي از تصميمات ديگرتان مجابكردن مسئولين براي حمله هوايي و پاسخ موشكي به عراق در مقابل حملات عراق به شهر هاي كشورمان بود؟
بحثي از سال 1363 شروع شد و آن پاسخگويي به حملات هوايي عراق به شهرهاي ما بود. عراق شهرهاي ما را ميزد و ما مقابله نميكرديم، چون از نظر شرعي مشكل داشتيم. ولي سؤال اين بود كه براي بازدارندگي چه كار كنيم؟ وقتي كه عراق به شهرهاي ما حمله كرده و موجب تخليه آنها ميشود و پشت جبهه را ضعيف ميكند، ما بايد چه كنيم كه مانع عراق بشويم. به اين نتيجه رسيديم كه بايد در حد نياز پاسخ دهيم. با آقاي هاشمي رفسنجاني در اين زمينه بحث شد و ايشان موضوع را با امام مطرح كردند. امام فرموده بودند كه با اين شرط ميتوانيد اين كار را انجام دهيد كه قبل از آن از طريق راديو اعلام كنيد و بگوييد كه چه زماني به آن شهر حمله ميكنيد تا مردم آسيب نبينند. و لذا اين كار از طريق راديو عربي انجام ميشد و اعلام ميكرديم كه فردا به تلافي حمله عراق فلان شهر، مثلاً كركوك يا موصل يا بصره مورد حمله قرار خواهد گرفت.
ساعت حمله را كه اعلام نميكرديد؟!
ساعت را نميگفتيم، ولي ميگفتيم مثلاً در ٢٤ ساعت آينده. البته كارمان خيلي سخت ميشد، چون وقتي با هواپيما ميخواستيم جايي را بزنيم، عراق آماده ميشد و در مقطعي كار به جايي رسيد كه خلبانها ميگفتند، با اين اعلام كاري نميتوانيم بكنيم. چون شما كه اعلام ميكنيد، آنها هم آماده ميشوند.
اعلام حمله هوايي به عراق تا چه زماني ادامه داشت؟ تا آخر جنگ در حملات به شهرها، قبلاً اعلام ميكرديم.
گفته ميشود يكي از دلايل سقوط فاو خاليشدن منطقه از نيروهاي اصلي بود و آمدن آنها به پشت جبهه براي فعاليتهاي سياسي و انتخاباتي مجلس سوم، اين موضوع صحت دارد؟
موضوعات متعددي دست به دست هم داد تا فاو سقوط كرد. مثلاً منافقين از سال 1365 به بعد به همراه نيروهاي عراقي به خط ميزدند. كار اطلاعاتي جدي هم براي صدام انجام ميدادند.
شوراي عالي دفاع فعاليت ضدجاسوسي هم داشت؟
فعاليتهاي ضد جاسوسي را وزارت اطلاعات و ضداطلاعات ارتش و سپاه به عهده داشتند. در آن شرايط اطلاعات جاسوسي منافقين نقش مؤثري در روحيه دادن به عراقيها داشت.
از طرف ديگر، بعد از عمليات كربلاي ٥ سپاه به اين نتيجه رسيد كه در جنوب ديگر نميشود كاري كرد. سپاه ميگفت از هور تا فاو همه جا عمليات كردهايم و در كربلاي ٤ و ٥ در منطقه شلمچه عمليات كردهايم، پس در جنوب جايي نمانده و لذا خوب است برويم و در غرب عمليات كنيم.
اواخر سال 1365 و اوايل 1366 عمده عملياتها در غرب انجام شد و اكثر نيروهاي اصلي سپاه از جنوب به غرب رفته بودند.
مسئله سوم اينكه سپاه خودش را به امكانات پدافندي فاو اعم از سنگرها و خاكريزهاي مهم دلخوش كرده بود كه فاو قابل نفوذ نيست. مسئله چهارم هم اختلافات داخلي پشت جبهه بود.
پشت جبهه؟
بله، در انتخابات مجلس سوم عدهاي از افراد تند آمدند و گفتند كه اسلام جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين، اسلام آمريكايي است وحتي مانع سخنراني افرادي شدند. درمهديه تهران كه يكي از بزرگان سخنراني داشت، عدهاي از افراد تند نگذاشتند سخنراني ادامه يابد. انشعاب در روحانيت مبارز اتفاق افتاد و تشكل روحانيون مبارز ايجاد شد. همه اين اتفاقات در آستانه انتخابات مجلس سوم رخ داد. سپاه يكي از ذهنيتهايش اين بود كه اگر تعدادي از نيروهاي سپاه به مجلس بروند، مشكلات آنها بهتر حل ميشود. پشتيباني بهتري از جبههها ميشود و لذا آمدند عدهاي از مسئولين سپاه و سرداران را تشويق كردند تا كانديدا شوند و خود آنها هم در اين زمينه فعال شدند. لذا وقتي كه فاو سقوط كرد، سپاه سميناري در كرمانشاه داشت و عمدۀ فرماندهان در غرب بودند.
روزي كه فاو سقوط كرد روزي بود كه آيت الله موسوي اردبيلي براي آنها در سمينار سخنراني داشت. اولين خبر اين كه "فاو در حال سقوط است" من به آقاي هاشميرفسنجاني دادم و آن هم يك روز صبح خيلي زود فرمانده نيروي هوايي به نقل از يكي از خلبانان پايگاه اميديه تماس گرفت و گفت، سپاه از ما تقاضاي بمباران كرده و ما براي پشتيباني در فاو پرواز ميكنيم و نيروهاي ما در حال عقبنشيني از فاو هستند.
صبح زود به آقاي هاشمي اطلاع دادم كه وضعيت فاو خراب است. ايشان گفت كه بعيد است خبر درست باشد. ايشان يك ساعت بعد تماس گرفت وگفت خبر شما درست نبوده. با آقاي محسن رضايي صحبت كردم، ايشان گفت فاو سقوط نخواهد كرد، مگر اينكه عراق بمب ا تمي به كار ببرد.
نيم ساعت بعد كه خلبانها براي بمباران رفته بودند دوباره تماس گرفته بودند و گفته بودند فاو از نظر ما سقوط كرده است. براي اينكه همه نيروها دارند به اين طرف ميآيند و سپاه خطي براي بمباران به ما ميدهد كه قبلاً خط مقدم آنها بوده، معلوم است كه خط اول را خالي كرده است.
دوباره به آقاي هاشمي گفتم كه فاو در حال سقوط است و ايشان گفت كه اشتباه ميكنيد. يعني گزارش سپاه ايشان را مطمئن كرده بود. وقتي آقاي رضايي ميگفت مگر اينكه عراق بمب اتم بزند، معنايش اين بود كه خيلي مطمئن به دفاع فاو بودند. البته بعد از آن خيلي تلاش شد كه بازپس بگيريم كه نشد.
جناب آقاي روحاني، مسايل پشت جبهه آيا در ميان بسيجيها و رزمندگان نيز تأثيرگذار بود؟
بيتأثيرنبود. آقاي منتظري بر سر مهدي هاشمي دلآزرده شده بود و يكسري نقطهنظرات جديدي پيدا كرده بود و يك عده از نيرو هاي سپاه و بسيجي كه از منطقه اصفهان بودند علاقهمند به ايشان بودند. بحثها و دعواهاي روحانيت و روحانيون و اختلافات و بحث اسلام آمريكايي هم بيتأثير نبود در ذهن و فكر بچههاي جبهه. به هرحال آنها به شهرها رفت و آمد داشتند.
يعني موضوع در حدي بود كه در شوراي عالي دفاع هم مطرح شود؟
بله، اين بحثها مطرح ميشد، منتهي به گونهاي نبود كه شوراي عالي دفاع بتواند در اين زمينه كاري را انجام دهد. به هرحال مجلس سوم را نيروهاي به اصطلاح چپ گرفتند. البته روشن است كه هيچكس نميخواست كه چنين حادثهاي براي جبههها رخ دهد و قصد هيچكس اين نبود، ولي ناخودآگاه اين مسايل بيتأثير نبود.
جناب آقاي دكتر روحاني همه خريدهاي جنگ زير نظرشوراي عالي دفاع بود؟خريدها از 1364 زيرنظر قرارگاه خاتمالانبيا بود.
و در موضوع مك فارلين هم شوراي عالي دفاع مطلع بود؟
يادم نميآيد كه ماجراي مك فارلين در شوراي عالي دفاع مطرح شده باشد، ولي جرياني بود كه فرمانده جنگ يعني آقاي هاشمي از آن مطلع بودند. از كليت ماجرا هم رئيس شوراي عالي دفاع يعني آيتالله خامنهاي مطلع بودند و البته در مقطعي نخستوزير هم در اواخر مطلع شده بودند. آن مسئله يك مورد خاصي بود كه پشت پرده پيش ميرفت و مذاكراتي انجام ميگرفت براي اينكه معاملهاي صورت بگيرد تا بتوانيم برخي از نيازمنديهاي جبهه را تأمين كنيم و متأسفانه در آخر به مشكل برخورد كرد.
تبعات مك فارلين هم در شوراي عالي دفاع مطرح شد؟
تبعات آن عمدتاً سياسي بود بيشتر در مجلس و كميسيونهاي مجلس بود تا شوراي عالي دفاع. بعضي از نمايندگان از وزير امور خارجه وقت سؤال كردند و امام هم آن جمله معروف را به آنها فرمود كه "اين تذهبون". آنها كه آن نامه را امضا كرده بودند به "اين تذهبونيها" معروف شدند.
...............................
منبع : روزنامه همشهري
چهارشنبه 3 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 539]
-
گوناگون
پربازدیدترینها