واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: بخش چهارم/بررسي معاني قلب در قرآن كريم
گروه خبرنگاران افتخاري / سيد جعفر فاطمي نوش آبادي : قرآن در برابر واژههاي طبع، قساوت، شدت و ختم قلب، كه به چشم مرض و عارضه به آن نگاه ميكند، دارو و درمانهايي را نيز توصيه كرده است كه مصرف و رعايت آنها سلامت قلب را باز ميگرداند.
رسم مردمان اين است كه براي درگذشتگانشان مجلس ختم ميگيرند و به بازماندگان تسليت ميگويند، در حالي كه سزاوارتر چنين است كه براي ختم قلب زندهها، نه كالبد رفتگان، عزاداري شود.
نرمي دل (لينت قلبي): قرآن در برابر واژههاي طبع، قساوت، شدت و ختم قلب، كه به چشم مرض و عارضه به آن نگاه ميكند، دارو و درمانهايي را نيز توصيه كرده است كه مصرف و رعايت آنها سلامت قلب را باز ميگرداند. اين داروها نقش همان داروهاي ضد كلسترول و تنظيمكننده فشارخون و امثالهم را كه در مورد قلب فيزيكي تجويز ميشود، براي قلب روحاني بازي ميكند.
چه ميتوان كرد تا دلهاي زنگارگرفته و به رسوب نشسته و سخت همچون سنگ شده را به نرمي و انعطاف و تحرك باز گرداند؟ طبيب دل ما، تلاوت تدبرآميز پيام تازه و نيكويي را كه نازل كرده توصيه ميكند، پيامي كه پوست را به لرزه ميآورد و دل را به تدريج نرم ميكند: «اللهُ نَزَّّلَ اَحسَنَ الحَديثِ كِتاباً مُتُشابِهاً مَثانِي تَقشَعِرُمِنهُ جُلُودُالّذينَ يَخشَونَ ربَّهُم ثُمَّ تَلينَ جُلوُدُهُم وَ قُلُوبُهُم اِلي ذِكِراللهِ: خداوند بهترين سخن را به صورت كتابي هماهنگ و حكيمانه نازل كرده است كه پوست خداترسان از تلاوت آن موي خيز مي شود. آنگاه پوست ها و قلب هايشان به سوي پذيرشِ ذكر الهي نرم ميشود.»
پس نقش قرآن همچون داروهاي ضدكلسترول پاك كردن رسوبات گناه است و به همين دليل خداوند آن را «شفاءٌ لمافي الصدور: شفاي آنچه در سينههاست!» و «شفاء و رحمتي براي جهانيان» ناميده است و حضرت علي آنرا شفاي نافع، شفايي كه نبايد نگران بازگشت مجدد بيماري شد شمرده و توصيه فرموده: شفاي دردهاي خود را از قرآن بجوييد كه در آن درمان بزرگترين دردها همچون كفر، دورويي، سردرگمي و گمراهي است و شگفت آن كه پيامبر را نيز طبيب سياري خوانده است كه هر كجا لازم باشد مرهمهاي خويش را بر زخمهاي كهنه ميگذارد و راه خروج چركها از قلبهاي كور شده، گوشهاي كر شده و زبانهاي لال شده ... ميگشايد.
ارتباط قلب با دستگاه تنفسي (شرح صدر، درمان قساوت): گمان نميكند نقش بسيار اساسي دستگاه تنفسي در تصفيه دائمي خون تيرهاي كه توسط سياهرگها از اعضاي بدن بازگردانده ميشود و تأمين اكسيژن مورد نياز قلب نيازي به شرح و توضيح داشته باشد، اين مكانيسم را در مدارس نيز آموزش ميدهند، در واقع ششها حمايتكنندههاي اصلي قلب هستند و چگونگي تنفس با عملكرد قلب كاملا مربوط است. اتفاقا قابل تشخيصترين نشانه گرفتگي عروق كرونر قلب، تنگي نفس و دردي است كه هنگام دويدن يا سربالايي رفتن در وسط سينه خود احساس ميكنيم. وقتي آلودگي هوا نيز از حد مجاز تجاوز كند، معمولا به بيماران قلبي توصيه ميشود از خانه خارج نشوند. همه اينها نشان ميدهد تا چه حد نقش دستگاه تنفسي براي كاركرد سالم قلب مهم است.
در قرآن نيز هماهنگي قلب و سينه را به وضوح نشان داده است، البته بصورت تشبيه و تمثيل براي مقايسه كاركرد قلب فيزيكي با قلب معنوي و پي بردن به مشابهتهاي ظاهري و باطني. اصطلاح شرح صدر كه در قرآن بارها به كار رفته است، معناي گشادگي سينه و ظرفيت بسيار داشتن دستگاه تنفسي است. همانطور كه در جواني شيب تند كوه و تپه را به راحتي طي ميكنيم، اما وقتي پا به سن گذاشتيم، در راههاي صاف نيز به نفس ميافتيم، در مواجه شدن با مشكلات زندگي و سختيها و سربالاييهاي مصيبتها و محروميتها نيز، عدهاي با شرح صدر؛ يعني سينه فراخ و اراده و همت والا و صبر و شكيبايي از آن عبور ميكنند و عدهاي همچون واماندگان در راه، زمينگير و متوقف ميشوند.
از نظر قرآن، سختترين كار، تسليم شدن به خدا، به جاي تسليم شدن به خواهشهاي دل و تحريكات و وسوسههاي شيطاني است. اولي سربالايي رفتن در شيب تند قله كوه است و دومي سراشيبي دره را به راحتي پيمودن، اولي نيازمند نفسهاي عميق است، دومي رها كردن نفس: اينك نگاه كنيد به تقابلي كه قرآن از شرح صدر در تسليم به خدا، با قساوت قلب تصوير كرده است: «اَفَمَن شَرَحَ اللُه صَدرَهُ لِلاِسلامِ فَهُوَ عَلي نُورٍ مِن رَبَّهِ فَوَيل لِلقاسِيَهِ قُلُوبُهُم مِن ذِكرِاللهِ اُولئِكَ في ضَلالٍ مُبينٍ: آيا كسي كه سينهاش را خداوند براي (پذيرش) تسليم (در برابر خود) وسعت بخشيده و به اين ترتيب برخوردار از نور (هدايتي) از جانب پروردگارش شده، (همچون گمراهان تنگ نفس است؟) پس واي بر سختدلان در برابر (پذيرش) ذكر خدا! آنان در گمراهي آشكاري هستند.
وجل قلب (درمان ختم قلب): حيرت و هراسي كه به غزالي ضعيف در برابر هيبت وعظمت شيري هولناك دست مي دهد، مي توان تمثيلي براي تصورِ مفهوم وجل گرفت. وجلي كه به قلب مؤمن در برابر خالق جهان هستي دست ميدهد، چنين حالتي است، با اين تفاوت كه اولا نسبت ضعف و قدرت در اينجا بينهايت است، ثانيا احساس حيرت از ترس و وحشت نيست، بلكه از حيرت و دلباختگي در برابر هيبتي است كه به جاي فرار جذب ميكند و همچون عاشق، شيفته و شيدا و ناآرام و سرگشته ميسازد.
در قرآن سه مرتبه حالت وجل را به قلب نسبت داده است: يكبار مهمترين صفت مؤمن را در همين دلباختگي و حيرتزدگي در برابر ذكر خدا شمرده است؛ اِنَّمَاالمُؤمِنونَ اَلَّذينَ اِذا ذُكِرَالله وَجِلَت قُلُوبُهُم.(انفال/ ۲)؛ بار ديگر به جاي مؤمنين، مخبتين (خاشعين) را به خاطر همين صفت بشارت داده است:
و بَشَّرِّالمُخبِتينَ الَّذينَ اِذا ذُكِراللهُ وَجِلَت قُلُوبُهُم. (حج/ ۳۵)؛ و بالاخره از جمله نشانههاي سابقين، يعني پيشتازان در ايمان و عمل، يكي هم همين ناآرامي و نارضايتي از عمل خود در برابر عظمت معبود و مقصد و مقصودي است كه به سوي آن در حركتاند: وَالَّذينَ يُؤتُونَ ماءَ اتَوا وَ قُلُوبُهُم وَجِلَهٌ اَنَّهُم اِلي رَبّهم راجِعُونَ: و كساني كه همواره ميبخشند آنچه ميبخشند؛ با اين حال دلهايشان در وجل (هراس و حيرت) است از اين كه به سوي پروردگارشان در حال رجوع هستند.» (مؤمنون/ ۵۷)
وقتي مقصد و مقصود، نزديك و محدود باشد، همت و هنر چنداني نميطلبد، با تلاش مختصري ميتوان به آن دست يافت. هر قدر از دسترس دورتر باشد، انگيزه قويتري ميطلبد. وقتي مقصد بس دور و دراز و مقصود بينهايت باشد، هر تلاشي را هر چند جانفرسا، بايد ناچيز و كوچك شمرد و چنين است كه پيشتازان هر آنچه بايد بدهند ميدهند، با اين حال دلهاشان راضي و راحت نيست، چرا كه ميدانند به سوي پروردگارشان در حركت هستند.*
ادامه دارد ... .
*منبع: پايگاه اطلاعرساني پارسينه
چهارشنبه 3 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 228]