واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: گفتوگو با محسن الهاميان به بهانه انتشار رساله اركستراسيون؛در ايران يك علم وزين موسيقي نداريم
اعتماد ملي: عنوان كتابي چهار جلدي است كه اخيرا با ترجمه محسن الهاميان توسط دانشگاه هنر منتشر شده است. اين كتاب 1500 صفحهاي يكي از منابع مهم دانشجويان و هنرجويان رشته موسيقي است كه كمك شايان توجهي در آموزش فن اركسترنويسي ميكند. محسن الهاميان مترجم اين كتاب حجيم، پيش از اين افزون بر 20 عنوان كتاب را چه در حوزه تاليف و چه در حوزه ترجمه روانه بازار نشر كرده است. او در عين حال استاد و مدرس كنسرواتور تهران هم هست. گفتوگوي كوتاهمان را با وي ميخوانيد.
چه شد كه درصدد ترجمه كتابي حجيم در زمينه اركستراسيون برآمديد، آيا كتابهاي موجود در اين زمينه كفايت نميكرد؟
اين كتاب از نظر اركستراسيون كاملترين كتابي است كه تا به حال در دنيا نوشته شده است. كار بسيار سنگيني است و تيمي متشكل از موسيقيدانان زبده زيرنظر شارل كوكلند آن را نوشتهاند.
فصل اول كتاب درباره سازشناسي است و فصلهاي بعدي هم در مورد اركستراسيون است. ميتوانم به جرات بگويم كه يك كلمه از درسهاي اين كتاب تا به امروز در مملكت ما گفته نشده است.
ظاهرا امكان نگارش چنين كتابهايي در ايران وجود ندارد كه شما سراغ ترجمه كتابي خارجي در اين زمينه رفتهايد.
ببينيد، موسيقي يك زبان بينالمللي است. البته ما موسيقي مختص خودمان را داريم كه نامش موسيقي سنتي است و متاسفانه اين روزها عدهاي ميخواهند آن را از زير مغاك درآورند. جالب اينجا است كه اين عده، آدمهايي با سواد پايين هستند.
ميتوانيد بيشتر در اينباره توضيح دهيد؟
براي مثال من در چند كنسرت تعدادي از جوانها را ديدم كه ادعا ميكردند موسيقي سنتي ايران را نجات ميدهند! آنها چه در اجراهايشان و چه در كاستهايشان مدعي اين مساله بودند.
فكر كنم منظور شما افرادي است كه دست به موسيقي تلفيقي ميزنند.
در همه نوع موسيقي اين اتفاق افتاده است ولي بايد يادمان باشد اگر در غرب موسيقي تلفيقي رايج ميشود، از طرف كساني است كه استادان كاركشته اين كار هستند. تازه در همان غرب ميآيند بررسي ميكنند كه آيا كار اين استادان ميتواند به صورت ادعا مطرح شود يا نه؟
ولي اينكه جوان 20 ساله ادعا كند موسيقي ايران را از مغاك درآورده، كمي مضحك است. صحبت ما اين نبود... داشتيم درباره اين مساله صحبت ميكرديم كه موسيقي كلاسيك متعلق به كشور خاصي نيست. از اروپا كه بگذريم، اين روزها ژاپنيها، چينيها و مردمان كرهجنوبي افتخارشان اين است كه فلان سمفوني بتهوون را از اركستر سمفونيك برلين بهتر اجرا كردهاند.
علم موسيقي در اين كشورها، جدي گرفته شده است، در حالي كه در ايران ما يك علم وزين براي موسيقي نداريم. همه خود را قطب موسيقي ميدانند. بر فرض دانشگاه تهران خودش را قطب موسيقي ميداند، در حالي كه شاگرداني كه با مدرك ليسانس يا فوقليسانس از اين دانشگاهها بيرون ميآيند، از هارموني سر در نميآورند.
چقدر روي ترجمه كار كرديد؟
ترجمه اين كتاب 3، 4 سال طول كشيد اما بيشتر از خود ترجمه، روي صفحهبندي ويژه آن كار كردم. لااقل 100 بار اين كتاب را صفحهبندي كردم!
مخاطبان كتاب بيشتر چه طيفي هستند؟
من خودم در كلاسهايم از اين كتاب استفاده ميكنم. به هر حال اين كتاب كاربرد خاصي دارد. وقتي دانشجو آهنگسازي را ياد گرفت، آن وقت براي اركسترنويسي ميتواند به اين كتاب مراجعه كند. در حقيقت دانشجويان 6 ترم هارموني ميخوانند، ترم بعد هم هارموني تخصصي را ياد ميگيرند. از ترم پنجم آموزش سازشناسي شروع ميشود كه فصل اول اين كتاب در اين ترم خوانده ميشود. در باقي ترمها هم بقيه فصلها را ميخوانند.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
چهارشنبه 3 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 188]