محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840599901
از زاويه نگاه يك اروپايي60 سال با ناتو
واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: از زاويه نگاه يك اروپايي60 سال با ناتو
بنوآ دابوويل* - مترجم: محسن مصحفي- بخش اول - پيمان آتلانتيك شمالى در سالهاى پس از جنگ سرد به خوبى توانايىها و قابليت انعطاف پذيرى خود را به نمايش گذاشته است. اما مباحثات و گفتوگوهايى كه امروز پيرامون جهانى شدن اين پيمان جريان دارد و تلاشها براى باز تعريف وظايف وماموريتهاى ناتو -براى ايجاد ثبات - و نيز فعاليتهاى غير نظامىآن مىتوانند در نگاهى كلان به عنوان تهديد يا خطرى براى ماموريت نخستين ناتو يعنى ماموريت نظامىارزيابى شوند. به هر حال سازگار شدن پيمان ناتو با ماموريتهاى جديد احتمالى جز با همراهى و هماهنگى ديگر سازمانهاى بينالمللى نظير سازمان ملل يا اتحاديه اروپا محقق نخواهد شد.
سازمان پيمان آتلانتيك شمالى ناتو براى سالها به همان دليلى كه فلسفه تاسيسش را تشكيل مىداد؛ يعنى شكل دادن دفاع جمعى اروپا در مقابل تهديد اتحاد شوروى و متحدانش در پيمان ورشو؛ هم چنان به حيات و بقاى خود ادامه مىداد. اما در جهان پس از جنگ سرد كه از جهاتى پيچيدگىهاى گذشته را ندارد ناتو به تدريج به سوى پذيرفتن مسئوليتهاى جديد و ماموريتهاى تازهاى پيش مىرود، به گونهاى كه عدهاى به جهتگيرىهاى جاهطلبانه آن انتقاد دارند. سوالى كه اين جا مطرح مىشود آن است كه آيا اين اهداف و ماموريتها مىتوانند در سالهاى آينده، قبل از آن كه ناتو دچار تغييرات عميق شود، عملى شده و محقق شوند؟ و در صورت تحقق فرضى اين امر آيا ماموريت جديد بدون يك تحول همزمان در روابط دو سوى آتلانتيك ممكن است؟
اتحاديهاى بسيار انعطاف پذير
در گذر سالها پيمان ناتو به دفعات انعطاف خود را براى رويارويى با تغييرات ژئوپليتيك – كه اجتناب نا پذير بوده اند- به نمايش گذاشته و اين ويژگى را با ارائه يك انعطاف سياسى چشمگير و قابليت سازگار شدن نهادى ثابت كرده است. اما امروز آن چه كه ناتو را به مبارزه و چالش مىطلبد گستردگى و اهميت بيشترى دارد. مسائلى از قبيل اين كه : ناتو چگونه خواهد توانست كارآمدى خود را در شرايطى كه فاصله سطح توانايىهاى نظامىآمريكا و اروپا لحظهاى از افزايش باز نمىايستد حفظ كند؟ حد و مرز سياست « درهاى باز» ناتو براى پذيرش اعضاى جديد در كجا متوقف خواهد شد؟ آيا ناتو خواهد توانست مشروعيت سياسى خود و هم زمان حمايت افكار عمومىكشورهاى عضو را در انجام ماموريتهاى خود حفظ كند؟ اگر پاسخ مثبت است چگونه؟ آيا هدف اصلى پيمان هم چنان بر دفاع نظامىاز قاره اروپا و كشورهاى آن متمركز خواهد بود و اگر ناتو تبديل به پديده اى با قلمرو جهانى شود احتمالا با چه پديدههايى برخورد و تلاقى خواهد داشت؟ در واقع تحول ناتو در طول دوران جنگ سرد و نيز در فرداى پس از پايان آن، تنها از طرحى بزرگ، بنا شده بر مفاهيم جاه طلبانه استراتژيك ناشى نشده، بلكه اين تحول ثمره ابتكاراتى – معمولا پراكنده – است كه در پيوند و تعامل نزديك با فرصتهايى كه هر دوره زمانى وجود داشته و باعث شده تا به شكل غير قابل اجتنابى در صحن پيمان ناتو، مجادلات، مباحثات و اختلافاتى ايجاد شود. در واقع آن چه براى هم پيمانان مهم بود و آن چه كه سازمان را به سوى متحول ساختن ساختارش سوق مىداد؛ نياز به يك پاسخ جمعى در كوتاه مدت به تغييرات و دگرگونىهاى در شرف وقوع در عرصه بينالمللى بود تا در ميان مدت يا بلند مدت.
برخى از اين اتفاقات مهم كه در اين مدت روى داده و نقاط كليدى تاريخ ناتو را مىتوان به شرح زير توضيح داد: رسيدن به برابرى هسته اى با شوروي، استقرار تسليحات هسته اى با برد متوسط، پايان يافتن پيمان ورشو، دعوت به توسعه ناتو، جنگ بالكان و در گذشته اى نزديكتر شوك مربوط به حادثه 11 سپتامبر 2001، پذيرفتن تعهد در افغانستان و نهايتا بحران عراق.
اگر بخواهيم عواملى را كه ظرفيت و توانايى ناتو را براى سازگار كردن خود با تغييرات شرايط بيرونى موجب مىشوند بررسى كنيم بى شك پيوستگى و دلبستگى سياسى اعضاى پيمان به يك شراكت و همكارى در دو سوى درياى آتلانتيك در اين ميان نقش مهمىبازى كرده است. همكارى و مشاركتى كه گوهر و طبيعت آن در گذر سالها عميقا تغيير كرده و دگرگون شده است. اين رابطه امروزه بيشتر جنبههاى اقتصادى و مناسبات سياسى با ايالات متحده را در بر مىگيرد تا تضمينها و روابطى در خصوص مسائل امنيتي.
جنبههاى نظامىاين پيمان كه در آغاز تاسيس اساس و پايه رابطه بين كشورهاى عضو را تشكيل مىداد، به نظر مىرسد كه امروز بيشتر تبديل به ميراثى تاريخى شده است. براى اروپايىها اين پيمان مانند نمادى سياسى از تعهد آنها در يك رابطه فرمبندى شده با ايالات متحده است. و براى واشنگتن ناتو عبارت است از يك چارچوب سياسي- نظامىويژه براى اروپا كه به حضور آنها در قاره اروپا مشروعيت مىبخشد. به اين ترتيب عجيب نيست كه پرسشها و اتهامات متعددى همواره در مقابل تعهدات ناتو وجود داشته است. در اروپا همواره ترديدهايى در خصوص ويژگى اصلى كه به پيمان ناتو نزد آمريكايىها معنا مىبخشد وجود داشته است. براى اروپايىها تغيير هر نسل از نخبگان سياسى – نظامىآمريكايى مانند نشانه اى ديگر بر پيدايش جهت گيرى جديد و تغيير اولويتهاى پيمان ناتو بوده است؛ بويژه در خصوص سياستهاى پيمان در قبال قاره آسيا.
پس از پايان جنگ سرد و بويژه پس از حادثه 11 سپتامبر اين امر كه آمريكا ائتلافهايى را ترجيح مىدهد كه بر اساس طبيعت هر ماموريت شكل مىگيرند و تركيب متغيرى دارند؛ نشان مىدهد كه اولويتهاى ناتو بويژه در خاورميانه و آسيا بر مبناى منافعى كه لزوما هماهنگ با منافع اعضاى اروپايى اين پيمان باشد تعيين نمىشوند. به اين ترتيب ناتو مىتواند ديگر نهاد مرجع اروپايىها در امور امنيتى نباشد. براى اروپايىها اين تهديد وجود دارد كه ناتو تبديل به تنها يك جعبه ابزار شود و فقط براى هم پيمان قوى تر قابل استفاده و مفيد باشد. اين وضعيت جديد نه با ادراك و تصور آغازين آمريكايىها از ناتو سازگارى دارد و نه با انتظاراتى كه اعضاى اروپايى ناتو پس از جنگ سرد از آن داشتند.
از اين رو مىتوان از بروز تكانهايى در پيمان سخن گفت كه مواضع اتخاذ شده توسط آمريكايىها موجب آن شده، در حالى كه پيش از آن مباحثات رو به تزايد و پرسشهايى اساسى در خصوص خصلت پيمان ناتو پس از دوران جنگ سرد مطرح شده بود. البته اين مسائل و مشكلات به هيچ روى تازگى نداشتند و پيش از حكومت جورج بوش نيز مطرح شده و وجود داشتند، هر چند ناتو در دوره حكومت بوش از بسيارى جهات دورانى بى سابقه را تجربه كرد.
قريب به سه دهه قبل از اين تاريخ اروينگ كريستول نوشته بود: « اگر عمليات نظامىآمريكا در خارج تماما به وسيله نيروهاى يك جانبه ( نيروهاى امريكايي) انجام شود، يك سياست خارجى يك جانبه گرا كه متناسب با آن است ظهور خواهد كرد وبه تدريج ناتو كه روزگارى در كانون سياست خارجى آمريكا قرار داشت تبديل به انتخاب دوم شده و پس از آن تنها به سان خاطره اى مربوط به گذشتهها از آن ياد خواهد شد. ايالات متحده منافع بسيار عميق و جدى خود در دفاع از اروپاى غربى را هيچ گاه انكار نخواهد كرد اما اعضاى اروپايى پيمان ناتو در خواهند يافت كه مفهوم حقيقى شراكت ديگر از ميان رفته و آنها تنها هم پيمانانى سودآور براى شريك بزرگتر هستند ( كشورهايى كه مشترى خدمات ناتو هستند) مگر آن كه با افزايش هزينههاى خدمات دفاعى ناتو آنان تبديل به هم پيمانانى غيرسودآور شوند.»
پس از پايان يافتن جنگ سرد، به نظر مىرسد كه اين هشدار در حال عملى شدن است. ابتدا جنگ خليج[فارس] سپس جنگهاى بوسنى و بويژه جنگ كوزوو كه ظاهرا به وسيله ناتو انجام شد؛ نه تنها بيش از پيش موجب فاصله گرفتن پنتاگون از انجام جنگ به شكل دسته جمعى شد، بلكه منجر به از بين رفتن تجربه و ظرفيت عمليات مشترك و نيز ظرفيت جا به جايى و فعل و انفعال ارتشهاى اروپايى شد ( البته، احتمالا به جز ارتش بريتانيا در اين دوره زماني). واقعيت آن است، اين ايده كه داشتن هم پيمان خواهد توانست به گونهاى مانند يك مانع در مقابل به كارگيرى و به مرحله اجرا درآمدن قدرت آمريكا عمل كند، نزد برخى طبقات سياسى آمريكا ريشه پيدا كرده است.
6 سال پس از حادثه 11 سپتامبر، ناكامىراهبرد آمريكا در عراق نشان داد كه از سويى يك جانبهگرايى بهايى گزاف و غير قابل چشم پوشى به دنبال دارد و از سويى ديگر حتى براى يك قدرت بى رقيب در عرصه بينالمللى مانند ايالات متحده؛ هم پيمانان و متحدان حتى اگر ارزش و اهميت نظامىنداشته باشند، بى شك اعتبار و ارزش سياسى آنها قابل انكار نيست. اما پرسش مطرح آن است كه در كدام چارچوب و ساختار ديپلماتيك بايد نظر موافق و حمايت همپيمانان را انتظار داشت؟ اين پرسش هم چنان از ناحيه واشنگتن بدون پاسخى روشن باقى مانده است. گزينههايى از قبيل كانال سازمان ناتو يا روش ائتلافهاى متفاوت كه متناسب با نوع ماموريت تغييرپذيرند و بر اساس مشاركت استراتژيك دو جانبه بنا مىشوند و يا نهايتا روشى مبتنى بر تجهيز شريك و يا موتلف محلي، همگى گزينههايى در دسترس هستند كه مىتوانند از سويى ديگر براى مدتى طولانى هم چنان روى ميز باقى مانده و مطرح باشند.
اما پاسخ اين پرسش نزد اروپايىها كمىروشن تر است. براى اروپايىها ناتو به عنوان يك گزينه اصلى در حل مناقشات باقى مىماند اما به شرطى كه ايالات متحده قصد وارد شدن به آن مناقشه را داشته باشد. در غير اين صورت ناتو لزوما براى حل آن مناقشه نقش مرجعيت نخواهد يافت و يا بيشتر كاركردى در بستر محلى و منطقه اى پيدا خواهد كرد. رويكرد اعمال شده به وسيله ايالات متحده در مورد عراق، يعنى ايجاد ائتلافى از كشورهاى داوطلب به سختى مىتواند به عنوان يك مدل و يك الگوى قابل اجرا در آينده در نظر گرفته شود. از منظر سياسى شكلگيرى چنين ائتلافى به ميزان فوق العاده ناچيزى به مشروعيت بينالمللى اين عمليات نظامىافزوده و نهايتا مجموعه اين نكات، تبعات منفى براى دولتهاى دخيل در اين لشكركشى به همراه داشته است. اما از سوى ديگر به لحاظ نظامىعدد كشورهاى حاضر در عمليات جنگى در عراق به سرعت از 33 به 25 كشور كاهش يافت در حالى كه اين كشورها مجموعا ميزانى كمتر از 8 درصد نيروهاى نظامىخارجى اعزام شده به عراق را در سال 2007 شكل مىدادند. با اين حال اين حضور و مشاركت ناچيز نظامىبراى آمريكايىها نزديك به 5/3 ميليارد دلار هزينه به دنبال داشته است. ( 66 درصد از اين مبلغ به لهستان پرداخت شده و 20 درصد آن به اردن براى تامين امنيت مرزهاى مشترك با عراق).
همان گونه كه جولين ليندلى فرنچ مىنويسد:« براى آمريكايىها پيمان ناتو ابزارى طراحى شده براى نمايش و تحقق قدرت آمريكا از طريق رهبرى و هدايت آن (ناتو) است.» و به اين ترتيب تنها چيزى كه در اين ميان اهميت مىيابد، ظرفيت و توان نظامىلازم براى انجام ماموريت و به پايان بردن آن است.اما براى بسيارى از اروپايىهاى ساكن غرب اين قاره، پيمان ناتو فرصت و مجالى براى مباحثه با شريك بزرگتر و تاثير گذارى احتمالى بر سياستهاى آمريكا و به دنبال آن توافق با او بر سر يك استراتژى مشخص است. در حالى كه براى ساكنان اروپاى مركزى و شرقي، پيمان ناتو به منزله ضمانت كننده تمامىارضى آنهاست. از اين رو امروز بايد پيمان ناتو موضعى ظريف و حساس را پى گيرى و جست و جو كند كه بتواند جمعى ميان رويكردهاى متفاوت اعضايش ايجاد كند. موضعى بين رويكرد امنيت جمعى استراتژيك از يك سو و رويكرد دفاع جمعى از سوى ديگر.
شايد در يك جهان ايده آل و فرضى هر سه هدف مختلف اعضاى ناتو بتواند با يكديگر تركيب شده و به شكل گيرى يك ابزار استراتژيك موثر و كارآمد منجر شود. اما اگر در نظر بگيريم كه نخستين اولويت ناتو بايد تامين امنيت كشورهاى عضو باشد و اين كه مسئله دفاع جمعى به هيچ عنوان نبايد مورد ترديد واقع شده و زير سوال رود؛ بايد اين نكته را نيز به طور جدى در نظر گرفت كه حتى خصلت و طبيعت عمليات نظامىنيز دچار تغيير و دگرگونى شده است و اين تغييرات باعث برانگيختن موج جديدى از چالشهاى پيش روى ناتو مىشود.
بايد به مجموعه اين چالشها مورد ديگرى را نيز افزود و آن ايده يك « ناتوى جهاني» است. ايده اى كه نتايجش مىتواند به طور كامل منجر به ارائه تعريفى ديگر از «غرب» شود. چرا كه در اين صورت منافع پيمان تنها محدود به تامين منافع و امنيت اعضاى اروپايى نخواهد بود و منافع شركاى متعدد پيمان كه جا به جا و مورد به مورد تغيير مىكنند را نيز در بر خواهد گرفت. ناتو هم چنين احتمالا مسئوليت تلاشهاى نظامىو غير نظامىبراى ايجاد ثبات و بازسازى را در نقاط مختلف جهان خواهد پذيرفت. تمامىاينها احتمالا متناسب با « نتايج مورد جستوجو» در چشم انداز يك پيمان نوسازى شده و يا حتى دوباره بنيان نهاده شده ممكن است گنجانده شود. با اين همه نتايج چنين جهت گيرىهايى مستلزم آن است كه آنها بتوانند به گونه اى كه مورد تاييد و موافقت همگان باشند ارائه و معرفى شوند و جنبههاى مختلفى از جمله انتظارات نظامىاز ناتو و نيز انتظارات نهادى از او را در ارتباط با سازمانهايى نظير سازمان ملل متحد، اتحاديه اروپا و سازمانهاى منطقه اى پوشش دهد.
چالشهاى سياست درهاى باز ناتو
در ماه نوامبر سال 2006 و در آستانه برگزارى اجلاس ناتو در ريگا، دبير كل ناتو ايدهاى را مطرح كرد كه در آن زمان تبديل يه موضوعى بحث برانگيز شده و دهان به دهان مىگشت. ايده عبارت بود از تبديل ناتو به سازمانى جهانى كه قلمرويى فراتر از اروپا دارد. البته بايد در نظر داشت كه اين ايده براى سازگارى با شرايط متلاطم و نامناسب آن روز كه متاثر از درگير شدن پيمان در افغانستان بود، تناسب داشت. از سوى ديگر دبير كل بار ديگر بر تعهد اصولى و نظر مساعد پيمان ناتو بر ادامه سياست درهاى باز در قبال كشورهاى اروپايى نامزد عضويت تاكيد كرده و البته ياد آور شده بود كه اين سياست هم زمان با عمق بخشيدن به سياست توسعه شراكت و همكارى سياسى با ديگران از جمله با كشورهاى آسيايى دنبال خواهد شد.
اين دو مسئله و مشكله بىهيچ ترديد در 10 سال آينده به عنوان كانون و اساس محورهاى بحث و مناظره در خصوص تحول آتى پيمان، در صحن ناتو باقى خواهند ماند. با اين وجود بحث نخست يعنى دنبال كردن موضوع گسترش ناتو در اروپا احتمالا به اندازه موضوع تحول و دگرگونى اهداف و استراتژى پيمان مشكل ايجاد نخواهد كرد. بعضى اشخاص در اين ميان از انحراف به سوى رويكرد « ناتوى جهاني» سخن مىگويند كه طبيعت، ذات و حتى اهداف پيمان را مىتواند دچار تغيير كند. نشست سال 2006 ناتو، در خصوص اين مشكلات و مسائل هيچ تصميم رسمىاتخاذ نكرد و در ادامه بحث توسعه ناتو به سوى شرق اروپا، تنها در خصوص ثبت آن مسئله در دستور كار اجلاس آينده ناتو كه براى آوريل 2008 پيش بينى شده بود، توافق كرد. بيست وشش عضو فعلى پيمان ناتو بر اهميت برنامه كنش براى عضويت ( Membership Action Plan) و نيز بر انجام گفت و گوها و مذاكرات فشرده با دو كشور اوكراين و گرجستان تاكيد كردند.
در خصوص مسئله گسترش ناتو به سوى كشورهاى خارج از اروپا يا حوزه مديترانه بايد گفت كه ايده شبكه بسط يافته مشاركت و همكارى – با رويكرد سياسى – در حال حاضر و به طور موقتى كنار گذاشته شده است و ادامه گفت و گو و مذاكرات جديد دراين خصوص را مىتوان دستكم در نشست شصتمين سال تاسيس ناتو در 2009 به انتظار نشست. در نشست ريگا اعضاى جديد ناتو به وضوح از ضعيف شدن تضمينهاى مندرج در ماده 5 اساسنامه پيمان به علت تبديل ناتو به يك اتحاديه كم و بيش جهانى ابراز نگرانى مىكردند. چرا كه به نظر مىرسد اين سازمان كه براى شكل دادن به دفاع دسته جمعى ايجاد شده در حال تبديل شدن به يك كلوب، شامل مشاركت كنندگانى در عمليات نظامىخارجى است.
اين در حالى است كه ايده پيوستن به پيمان ناتو در نظر افكار عمومىكشورهاى اروپاى مركزي، شرقى و نيز كشورهاى حاشيه درياى بالتيك نه تنها به مفهوم بازگشت اين كشورها به دامن اروپايى كه آنها همواره خود را بخشى از آن مىدانستند؛ ارائه و معرفى شده، بلكه به عنوان تضمينى براى امنيت آنها در مقابل همسايه روس آنها در شرق تصور شده بود. البته روشن است كه پاسدارى از ثبات و امنيت در قاره اروپا براى اعضاى سابق پيمان ورشو يعنى كشورهاى اروپاى مركزى و جنوب شرقى و كشورهاى سابق عضو اتحاد شوروى در ساحل درياى بالتيك هدف نخستين و فلسفه اصلى پيمان نظامىناتو است. همانگونه كه البته اين موضوع از سوى ديگر، براى بسيارى از ديگر كشورهاى اروپايى به منزله اولويت اصلى باقى مانده است. از اين رو هر آن چه كه به نظر به كاسته شدن از تضمينهاى امنيتى اوليه پيمان ناتو دامن زده و ايجاد درجات مختلف و متفاوتى از تضمينهاى امنيتى را براى اعضاى متفاوت معمول كرده و در نظر گيرد؛ به نام اصل «تفكيك ناپذيرى » سرنوشت اعضاى پيمان ناتو مورد اعتراض شديد كشورهاى پيش گفته قرار مىگيرد.( مسئله دفاع موشكى در صورت و فرمىمتفاوت مشكلاتى از اين دست را ايجاد مىكند.)
انتقادهاى مطرح شده ضد يك پيمانِ « ناتوى جهاني» تنها از ناحيه كشورهاى شرق اروپا ناشى نشده بلكه از ديگر كشورهاى اروپايى نيز بر مىخيزد. اعضايى كه دچار ترديد جدى هستند كه بتوانند بهانه يا دليلى براى تقويت بيشتر بعد سياسى پيمان با هدف كاستن از اهميت رويكرد نظامىدر داخل پيمان ناتو به دست دهند.
آن هم دقيقا در زمانى كه مسئله افغانستان به وضوح تبديل به مشكل و چالش عمده پيمان ناتو شده است و در خصوص آينده نيز ايده دادن وسعت جهاني، به حوزه كنش ناتو، از سوى برخى هم پيمانان مانند يك انحراف يا انشعاب نا بهنگام از اولويتهاى اصلى و اساسى اين پيمان در نظر گرفته مىشود. نهايتا و در مقياسى وسيع تر اكثريت اعضاى پيمان ناتو از خود در خصوص نتايج و تبعاتى كه چنين دگرگونى و تحولى در ساختار و اهداف و رويكردها بر پيمان باقى مىگذارد، پرسش مىكنند.
هيچ كس معترض آن نيست كه پيمان ناتو تلفيقى بين تعهدات مندرج در ماده 5 پيمان ( دفاع جمعي) و مفاد ماده 4 آن (مشورتها و رايزنىهاى سياسي) ايجاد كند؛ اما مفهوم رايزنى سياسى گنجانده شده در اساسنامه پيمان به هيچ روى به معناى ايجاد رويه اى دائمىدر قبال تحولات و بحرانهاى جهانى نيست. اعضاى ناتو مسائل و دغدغههاى مهم ترى پيش رو دارند كه ابتدا بايد به آنها پرداخته و به پرسشهاى اساسى و جدىتر پاسخ دهند. مواردى از قبيل اين كه چگونه، چه زمان و در چارچوب كدام روش اعضا و هم پيمانان خواهند توانست تعهدات سياسى و نظامىخود را با توجه به منابع و امكاناتى كه در اختيار دارند، به اجرا در آورند. بايد دانست كه در حال حاضر براى هر 26 عضو پيمان، پاسخ دادن به نيازهاى نظامىپيمان ناتو يك چالش و نگرانى به شمار مىرود.
توسعه و بزرگ شدن نقش اين پيمان و شامل شدن نظارت آن بر حوزه نفوذ همه تهديدات احتمالي، در يك بستر استراتژيك جهانى كه به شكل سريع در حال تغيير و دگرگونى است؛ به مفهوم مقيد شدن و متعهد شدن ناتو در يك مبارزه بى پايان است. در چنين وضعيتى ناتو به همراه چه كساني، چگونه و عليه چه كسانى فعاليت خواهد كرد؟ روشن است كه بى ترديد تهديدات مىتوانند در مقياسى جهانى و در اشكال گوناگون مطرح شده و خود را نشان دهند. اما با توجه به آن كه شبيه به چنين اقدامىدر مقياس كم و بيش جهاني، پيشتر توسط ديگر سازمانهاى بينالمللى و از جمله اتحاديه اروپا انجام گرفته ؛ سوالى كه اين جا مطرح مىشود آن است كه اتخاذ اين رويكرد جديد توسط ناتو در حوزه تهديدهايى نظير تغييرات جوى و گرم شدن كره زمين، شيوع بيمارىهاى همه گير، مهاجرت و يا حتى تروريسم (كه مبارزه با آن نيازمند عمليات پليسى و اطلاعاتى است) چه فايده و نتيجه بيشترى را به همراه خواهد داشت؟
منبع : فصلنامه سياست خارجى فرانسه
*سفير سابق فرانسه در ناتو
سه شنبه 2 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]
-
گوناگون
پربازدیدترینها