واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پاورقي آشتي اسلام ، دموكراسي و غرب
انتخابات سال 2000 نسبت به دورههاي پيشين عادلانهتر قلمداد شد، اما تحت فشار قرار دادن رأيدهندگان و تقلب در رأيها هنوز وجود داشت و حزب NDP دوباره به حاكميت خود ادامه داد. حُسني مبارك در سال 2005 در همهپرسي صورت گرفته براي ششمين بار انتخاب شد. اخيراً در بهار 2007 قانون وضعيت فوقالعاده در قانون اساسي تدوين شد. طبق معمول تعداد شركتكنندگان اندك بود. اگر چه قانون وضعيت فوقالعاده در حال حاضر برداشته شده است، احكام آن ـ از جمله اختيار بازداشت و دستگيري مأموران پليس در موارد «تروريستي» ـ در واقع در قانون اساسي حفظ و لحاظ شدهاند، اما غرب درست همانند مشرف رئيس جمهوري پاكستان، مبارك مصر را هم در جنگ عليه تروريسم متحد خود ميخواند. بنابراين فشارچنداني براي برقراري دموكراسي و اصلاحات اقتصادي بر او وارد نميشود.
دموكراسي مصر هنوز با حكومت غير دموكراتيكي كه عليرغم تقلب آشكار در انتخابات، قرباني كردن رهبران احزاب و سازمانهاي سياسي، متوقف كردن فعاليت سازمانهاي غيردولتي (NGO) (به ويژه سازمانهايي كه با حقوق بشر و آزادي سياسي سروكار دارند)، و اجازة محدود به آزادي مطبوعات از حمايت بينالمللي برخوردار است، در مبارزه است. يك بار ديگر يك استراتژي سياسي بينالمللي ارزشهاي دموكراتيك را در بوق و كرنا ميكند. يك بار ديگر ميبينيم كه دموكراسي براي غرب ارزشي غير جهاني و گزينشي است كه تنها زماني كه بيدردسر است و به اهداف سياسي ديگر مانند جنگ سرد و جنگ عليه تروريسم خللي وارد نميكند محور سياست خارجي است. و به نظر مي رسد نتيجة مهم سركوبي دموكراسي توسط مبارك و به ويژه حملة وي به اخوان المسلمين، جرياني حامي افراط گرايي سياسي و مذهبي است. افزايش دماي زودپز در نهايت منجر به انفجار آن خواهد شد.
عراق
نمونة مهم و تأسف بار ديگر از شكست غرب در ارتقاي زيربناي دموكراتيك در يك كشور اسلامي با اهميت، مورد دردناك عراق است. پس از جنگ جهاني اول، عراق كشور تحت قيوميت انگليس مقرر شد. در ابتدا انگليسيها در عراق تلاش كردند تا الگوي حاكميت خود را در هند تكرار كنند. آنان حتي حاكماني هندي براي حكمراني با خود آوردند. اين آزمايش با شكست مواجه شد، و درسال 1922 انگليس، ملكهاشمي فيصل
(Hashemite king Faisal) را به عنوان پادشاه منصوب كرد. خانوادةهاشمي سني بودند و در منطقهاي كه اكثريت آن را شيعيان تشكيل ميدادند، غريبه محسوب ميشدند. در واقع آنها به لحاظ ريشة خانوادگي اهل شبه جزيرة عربستان بودند. بنابراين، اختلاف فرقه اي كه در جنگ طولاني مدت و خونين بين جمعيت شيعه و سني پس از تجاوز آمريكا به عراق در سال 2003 عراق را به ويراني كشاند، چندان امروزي نيست. و اگر چه اختلاف بين شيعه و سني هفتصد سال قدمت دارد، اما ظهور امروزي آن را خيلي خوب مي توان در تصميم انگليس به تحميل حاكمي سني بر كشوري شيعه در هشتاد و پنج سال قبل دنبال كرد. همين سركوب اقليت، حقوق اكثريت مشخصة بارز استيلاي خشونت بار بعثيهاي سني عليه شيعيان و كردهاي عراق در سي سال پاياني قرن بيستم محسوب مي شود.
در سال 1925 انگليس به طور يكجانبه امتياز بهرهبرداري از نفت عراق را با دولت عراق به امضاء رساند كه بيشتر سود حاصل از آن را به جيب شركت نفت تركيه ميريخت. اگر چه مردم عراق زمان حاكميت انگليس پارلمانهايي ملي گرا را انتخاب كردند، اما پادشاه كه تحت حمايت انگليس عمل مي كرد، اين پارلمانها را منحل و برگزاري انتخابات جديد را اعلام مينمود. تضعيف سازمانهاي دموكراتيك نوپا از ظهور رهبران سياسي ملي گرا، دموكرات و ليبرال در عراق جلوگيري كرد. اكثر ناظران بر اين باورند كه عدم سازش و انعطافپذيري پادشاهي كه انگليس تعيين كرده بود، سبب شد كه عراق در ايجاد تحول سياسي به خشونت كشيده شود. هزاران تن از مردم عراق در مجموعه اي از شورشهاي خونين و ناموفق شركت كردند. با انكار حق حاكميت انگليسها برخود و تأثيرگذاري جريانهاي دموكراتيك بر كيفيت زندگي مردم عراق، روال كار سياست بومي عراق، كنترل خيابانها شد. همين وضعيت بعدها خود را در عراق پس از استقلال به شكل كودتاهاي نظامي پشت سر هم، و بعدها در «عراق پس از صدام»، درجنگ داخلي فرقهاي پايان ناپذير آشكار نمود.
با پايان يافتن حاكميت انگليسيها، مردم عراق هدف سلسله اي از افراد مستبد تحت حمايت انگليس قرار گرفتند. پس از حاكميت انگليس، زنجيرهاي از كودتاها در سال 1968 زماني كه حزب بعث، (كه بخشي از آن را صدام حسين اداره مي كرد) حكومت را به دست گرفت، به وجود آمد. صدام خيلي زود از طريق كنترل دستگاههاي امنيتي و تحميل حكومت مشت آهني ادارة كشور را به دست گرفت. وقتي صدام در 1979 خود را رسماً رئيس جمهور عراق اعلام كرد، امكان هر گونه توسعة دموكراتيك صلح آميز در عراق از بين رفت.
انگليس تنها مسئول شكست رشد و توسعة سازمانهاي دموكراتيك در عراق قبل و بعد از استقلال نيست. كاملاً تكان دهنده است كه با وجود جنگهايي كه آمريكا در سالهاي 1990 و 2003 عليه عراق در زمان صدام ترتيب داد، بين سالهاي 1988-1980 در جنگ با ايران، به صدام، كمكهاي اقتصادي، نظامي و سياسي قابل توجهي كرد.
سه شنبه 2 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 230]