محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831219850
*«نظم نوين جهاني» در گفتوگوي ايسنا با دكتر قوام* *پس از فروپاشي نظام دو قطبي،جهانيشدن سرعت گرفت *سعي آمريكا تعريف نظم نوين بر اساس نظم يك قطبي است
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: *«نظم نوين جهاني» در گفتوگوي ايسنا با دكتر قوام* *پس از فروپاشي نظام دو قطبي،جهانيشدن سرعت گرفت *سعي آمريكا تعريف نظم نوين بر اساس نظم يك قطبي است
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: تاريخ
استاد علوم سياسي و روابط بينالملل دانشگاه شهيد بهشتي در آستانه سالروز آغاز تهاجم نظامي آمريكا به افغانستان به بهانه مبارزه با تروريسم در سال 2001 در گفتوگويي تفصيلي با ايسنا به بيان نحوه شكلگيري نظم نوين جهاني پس از جنگ سرد و تاثيرگذاري حوادث 11 سپتامبر بر آن پرداخت.
دكتر عبدالعلي قوام در گفتوگو با خبرنگار تاريخ و انديشه ايسنا اظهار كرد: نظمي كه در چارچوب نظام دو قطبي بر اساس جنگ سرد وجود داشت، با فروپاشي نظام دو قطبي عملا دستخوش تغييرات شد.
وي افزود: در حقيقت وجود اتحاد شوروي براي ايالات متحده آمريكا يك منبع معنا بود يعني هر اقدامي كه ايالات متحده آمريكا ميخواست در روابط بينالملل انجام دهد، اعم از دادن يا گرفتن امتياز يا برخوردهايي كه در مناطق مختلف صورت ميگرفت، تعاريفي كه از امنيت ارايه ميداد و آنچه كه تحت عنوان منافع ملي آمريكا تعريف ميشد و در يك كلام ديپلماسي آمريكا در طول 50 سال به خاطر وجود سيستم دو قطبي و وجود دشمني به نام اتحاد شوروي و كمونيسم بود.
با فروپاشي نظام دوقطبي عملا در سياستخارجي آمريكا خلاء به وجود آمد
استاد علوم سياسي و روابط بينالملل دانشگاه شهيد بهشتي گفت: با فروپاشي نظام دو قطبي عملا خلايي در سياست خارجي آمريكا ملاحظه ميشود؛ به عبارت ديگر، بسياري از رفتارهاي آمريكا در جريان جنگ سرد، ارزش خود را از دست داد يعني بهطور كلي استراتژي و هدف آمريكا گم شد و دليل آن هم اين بود كه 50 سال ديپلماسي آمريكا بر اساس وجود يك دشمن به نام كمونيسم تعريف شده بود.
فروپاشي شوروي تعاريف و چارچوبهاي سياستخارجي آمريكا را بهم ريخت
11 سپتامبر آمريكا را از بلاتكليفي بعد از فروپاشي شوروي خارج كرد
وي با بيان اينكه 11 سپتامبر آمريكا را از بلاتكليفي بعد از فروپاشي شوروي خارج ميكند، تصريح كرد: پس از 11 سپتامبر، آمريكا دشمن جديدي پيدا ميكند. اين دشمن در چارچوب تروريسم، اسلام راديكال، بنيادگرايي اسلامي و اسلام مبارزهجو تعريف ميشود بنابراين اقداماتي كه آمريكا پس از 11 سپتامبر انجام ميدهد، اتحاديههايي كه به وجود ميآورد، مواضعي كه اتخاذ ميكند و هزينههايي كه متقبل ميشود، بر اساس وضعيت جديد است؛ در اين شرايط آمريكا در مرحله اول سعي ميكند به صورت يكجانبه نظم نوين را شكل دهد اما در مرحله بعد با مشكلاتي كه در عراق با آنها برخورد ميكند، احساس ميكند كه بايد كشورهاي ديگر را نيز در شكل دادن به نظم جهاني مشاركت دهد.
همه هزينه نظم نوين پس از جنگ جهاني دوم را آمريكا پرداخت نكرد
استاد علوم سياسي و روابط بينالملل دانشگاه شهيد بهشتي با بيان اينكه همه هزينهي نظم نويني را كه پس از جنگ جهاني دوم به وجود آمد، آمريكا پرداخت نكرد، خاطر نشان كرد: بخشي از اين هزينهها را اروپا و شوروي با ميليونها كشتهاي كه در جنگ دادند، پرداختند؛ از ابتدا نيز بعيد تصور ميشد كه آمريكا همه هزينههاي نظم نوين را خود پرداخت كند. آمريكا بعد از جنگ سرد با مشكلات اقتصادي مواجه ميشود و تحت شرايط جديد سعي ميكرد جمهوري فدراتيو روسيه را زير چتر خود قرار دهد و به عنوان تنها ابرقدرت در عرصه روابط بينالملل ظاهر شود اما روسيه نيز پس از تبديل شدن به يك كشور عمده صادر كنندهي فرآوردههاي نفتي و گاز، از توان بالاي اقتصادي برخوردار شد و احساس كرد بايد در نظم نوين جهاني نقشي داشته باشد كه در نتيجه آن شاهد چالشهايي هستيم.
نظم نوين، يك خواسته يا آرزو براي آمريكاست
قوام با بيان اينكه نظم نوين، يك خواسته يا آرزو براي آمريكاست بيان كرد: اين نظم هنوز شكل نگرفته بلكه در حال شكلگيري است بنابراين تحت اين شرايط بايد ديد تا چه اندازه جامعه بينالمللي با آمريكا همكاري ميكند.
وي افزود: تز آمريكا اين است كه هر چه ساختارهاي نظامهاي سياسي بيشتر شبيه هم باشند يعني دموكراتيكتر باشند به راحتي ميتوانند در يك كمپ به رهبري آمريكا قرار گيرند بنابراين نظامهايي كه غير دموكراتيك هستند و دولتهاي غربي با آنها زبان مشتركي ندارند، با آمريكا در تعارض خواهند بود؛ بر اين اساس بعد از 11 سپتامبر بحث طرح خاورميانه بزرگ مطرح ميشود كه بر اين اساس بود كه كاهش تعارضات در منطقهاي به نام خاورميانهاي كه بناي بنيادگرايي اسلامي است، مستلزم ايجاد برخي اصلاحات اقتصادي، سياسي، فرهنگي و اجتماعي و اصلاحات در ساختار حكومتي اين كشورهاست تا با آنها زبان مشترك داشته باشيم.
استاد علوم سياسي و روابط بينالملل دانشگاه بهشتي در ادامه به ايسنا گفت: آمريكا نظم نوين را بر اين اساس تعريف ميكند بنابراين اتحادها و ائتلافهايي در عرصهي بينالملل به وجود ميآورد؛ اين اتحادها اعم از اتحادها و ائتلافهايي كه به صورت عيني در جنگ عراق مشاهده ميشود يا در مبارزه با طالبان و تروريسم در افغانستان انجام ميشود يا مساعي به عمل آمده براي اجماع بينالمللي در زمينه پروندهي هستهيي ايران يا خلع سلاح كرهي شمالي، همه از اين فكر نشات ميگيرد.
روسيه و چين نسبت به يك دهه گذشته بر قدرتشان افزوده شده است
قوام اظهار كرد: روسيه و چين از جمله كشورهايي هستند كه نسبت به يك دههي گذشته بر قدرتشان افزوده شده و سهم بيشتري از توزيع قدرت در عرصهي روابط بينالملل ميخواهند. در حقيقت آنها نظام يك قطبي را قبول ندارند و ميخواهند به يك نظام چندقطبي تبديل شود زيرا كشورهايي مانند روسيه، چين، هند، ايران و حتي اروپا احساس ميكنند كه هر چه نظام به سمت تكقطبي شدن حركت كند فشار بر آنها بيشتر خواهد بود. لازمه كاهش فشار گرايش به سمت نظام چندقطبي است.
موافقتنامهي شانگهاي بر همين اساس است كه نظم دلخواه آمريكا شكل نگيرد
وي ادامه داد: در حقيقت موافقتنامهي شانگهاي نيز بر همين اساس است كه نظم دلخواه آمريكا شكل نگيرد. اين احساس منحصر به چين، روسيه، هند، ايران، كره شمالي يا كشورهايي كه از سياستهاي موجود آمريكا ناراحت هستند، نميشود؛ حتي اروپاييها نيز سعي ميكنند به نحوي سلطهي آمريكا را بر خود كاهش دهند زيرا در بسياري از موارد سياستهاي آمريكا با كشورهاي اروپايي همخواني ندارد از جمله دربارهي مسايل زيست محيطي.
در روند شكلگيري نظم نوين شاهد برخي چالشها هستيم
استاد علوم سياسي و روابط بينالملل دانشگاه شهيد بهشتي اضافه كرد: حتي در رابطه با مسالهي گرجستان كه اخيرا اتفاق افتاده، اروپاييها سعي ميكنند اين برخورد هر چه زودتر از بين برود. آنها فكر ميكنند دود اين برخوردها به چشم اروپاييها ميرود زيرا آمريكا از صحنهي مناقشات اين منطقه دور است؛ پس هر اتفاقي از نظر نظامي و اقتصادي بيفتد، ضرر آن به اروپا ميرسد. به اين ترتيب در روند شكلگيري نظم نوين شاهد برخي چالشها هستيم.
قوام با بيان اينكه فروپاشي نظام دو قطبي زمينه تشديد روند جهاني شدن را فراهم كرد، گفت: اين امري نبود كه با نقشه و برنامهريزي آمريكا باشد. جهانيشدن از مدتها پيش، از زمان وقوع انقلاب صنعتي و شكلگيري سيستم سرمايهداري اتفاق افتاد. روند جهانيشدن كه از پايان قرون گذشته شروع شده بود، در پايان جنگ جهاني دوم به خاطر شكلگيري بلوكها كند ميشود.
وي، درباره علت كند شدن روند جهاني شدن در پايان جنگ جهاني دوم عنوان كرد: علت آن، اين بود كه در آن زمان بخشهايي از جهان از شمول سرمايهداري مستثني شدند يعني تا سال 1945 با وجود اينكه يك كشور كمونيست به نام اتحاد جماهير شوروي وجود داشت اما نظم جهاني در چارچوب سرمايهداري تعريف ميشد. پس از 1945 شوروي در راس يك بلوك قرار گرفت و اردوگاه شرق و غرب به وجود آمد و اقمار شوروي شكل گرفت به اين ترتيب شوروي رهبري بلوك شرق را برعهده داشت و بيش از 95 حزب كمونيست در خارج از جهان كمونيسم را رهبري ميكرد و جنبشهايي در نقاط مختلف جهان مورد حمايت شوروي قرار ميگيرد، اين وضعيت سبب ميشد كه روند جهاني شدن كند شود يعني مرزبنديهاي ايدئولوژيك روند جهاني شدن را از پايان جنگ جهاني دوم كند كرد.
پس از فروپاشي نظام دو قطبي جهاني شدن سرعت گرفت
استاد علوم سياسي و روابط بينالملل در ادامه به بيان مثالي درخصوص اينترنت پرداخت و گفت: اينترنت اوايل دههي 60 مورد استفاده پنتاگون (وزارت دفاع آمريكا) بود، اگر اينترنت به عنوان يكي از تجليات جهاني شدن در نظر گرفته شود، بنابراين در دهه 60 ميلادي وجود داشت اما تنها پس از فروپاشي نظام دو قطبي است كه اينترنت در شكل كنوني آن به وجود ميآيد يعني جهاني ميشود زيرا پس از فروپاشي نظام دو قطبي مرزبنديهاي ايدئولوژيك (پرده آهنين) فرو ريخت و در نتيجه موانعي كه براي بسط جهاني شدن وجود داشت، از ميان رفت و جهاني شدن سرعت گرفت.
قوام با اشاره به آثار جهاني شدن در روابط بينالملل اظهار كرد: در اثر جهانيشدن مرزبندي كشورها تغيير كرد. مرزبنديهاي گذشته متصلب بود اما در عصر جهاني شدن ديگر دولتها نميتوانند ادعا كنند كه در چارچوب بسته خود، سياستگذاري ميكنند. مرزهاي كشورها شديدا آسيبپذير شده و دولت از حالت مكانمند خارج ميشود يعني امنيت ديگر مكانمند نيست. يك دولت نميتواند حصاري دور خود ايجاد كند و تصور كند كه در امنيت كامل است.
جهانيشدن نه يك فرصت مطلق و نه يك تهديد مطلق است
وي افزود: سيستمهاي ماهوارهاي موجب شدهاند كه امنيت فاقد مرز باشد يعني با وجود مرزهاي فيزيكي، امنيت كشورها از راههاي ديگري از طريق فضا در معرض خطر قرار ميگيرد يعني زندگي روابط بينالملل از مكانمندي خارج و فضامند ميشود.بسياري از مفاهيم مثل امنيت، حاكميت و استقلال كه در دوران جنگ سرد در مورد آن صحبت ميشد، معنا و مفهوم خود را پس از فروپاشي نظام دو قطبي و در جريان تشديد جهاني شدن از دست دادند. اقتصادها شديدا بهم گره خورد و دولتها به يكديگر وابسته شدند؛ پس جهانيشدن نه يك فرصت مطلق و نه يك تهديد مطلق است. نوع استفاده دولتها از جهانيشدن ميتواند آن را تبديل به يك فرصت يا تهديد كند.
استاد علوم سياسي و روابط بينالملل درباره چالشهايي كه در اثر جهاني شدن به وجود آمده به تفكيك ميان كشورهاي دارا (haves) و ندار (haves not) اشاره كرد و گفت: در مقابل روند جهاني شدن از بالا كه سيستم سرمايهداري موتور آن است، كشورهاي ندار سعي ميكنند به جهاني شدن از پايين نگاه كنند و بسياري از سازمانهاي بينالمللي مانند يونسكو نيز از اين ايده جهان سوميها حمايت ميكنند. يونسكو معتقد است تا سال 2020 نزديك به دو هزار زبان در دنيا به دليل تكگويي و مونولوگ شدن از بين خواهند رفت. مونولوگ بايد به ديالوگ تبديل شود بايد ندارها هم در روابط بينالملل صدايي داشته باشند.
قوام در پاسخ به اينكه اگر جهانيشدن را به معناي آمريكاييشدن در نظر بگيريم آيا ميتوانيم آغاز آن را از زمان فروپاشي شوروي در نظر بگيريم؟ عنوان كرد: من فكر كنم تا حد زيادي روي تاثير آمريكا بر روند جهاني شدن مبالغه شده است. روند جهاني شدني كه در آغاز هزاره سوم شاهد آن هستيم، در نوع خود در تاريخ بيسابقه است؛ اكنون با تراكم زمان و مكان مواجه هستيم. اين جهاني شدن به دنبال فروپاشي شوروي اتفاق ميافتد. به عبارتي فروپاشي شوروي نقش مهمي در تشديد روند جهاني شدن به شكل فعلي خود داشت زيرا كشورهايي كه از شمول سرمايهداري مستثني بودند وارد صحنه جهاني شدند، پس از اين جهت نميتوانيم بگوييم آمريكا در جهاني شدن نقش داشته است.
وي در ادامه بيان كرد: جهاني شدن از قبل وجود داشته، موتور آن سرمايهداري بوده اما سوسياليسم آن را مهار كرده بود. با فروپاشي ديوار برلين و پرده آهنين اين بحث مطرح ميشود كه آمريكا به علت داشتن تكنولوژي و اطلاعات بيشتر و برخورداري از توان اقتصادي بالاتر و مطرح بودن به عنوان يك ابرقدرت، طبيعتا در سايهي جهاني شدن بيشتر ميتواند از اين وضعيت به نفع خود استفاده كند يعني ميتواند فرهنگ و ارزشهايش را بسط دهد كه در مقابل آن هم مقاومتهايي وجود دارد كه فقط مربوط به جهان سوم هم نيست؛ در خود اروپا نيز مقاومتهايي صورت ميگيرد مثلا در فرانسه، بلژيك و هلند در مقابل فيلمها و سيستمهاي آموزشي مقاومت زيادي انجام ميشود.
جهانيشدن، جهانيشدن اسلام را نيز در بر دارد
استاد علوم سياسي و روابط بينالملل دانشگاه شهيد بهشتي با بيان اينكه جهانيشدن، جهانيشدن اسلام را نيز در بر دارد به ايسنا گفت: ما ناظر يك چالش ميان جهانيشدنها هستيم. مرزبنديها از بين رفته؛ از سويي جهاني شدني وجود دارد كه در چارچوب غرب است و از سويي جهاني شدن در چارچوب اسلام است؛ امكانات براي ايدئولوژي اسلامي هم فراهم شده يعني اسلام ميتواند پيامهايش را به اقصي نقاط دنيا گسترش دهد. پس جهاني شدن ميتواند به جهاني شدن ارزشهاي اسلامي هم كمك ميكند.
آمريكا سعي ميكند از قبل جهانيشدن استفاده كند كه اين جهانيسازي است
قوام يادآور شد: اينكه ما تصور كنيم جهاني شدن مركزي به نام واشنگتن دارد كه از آن جا هدايت ميشود، بنده اصلا آن را قبول ندارم. آمريكا در قالب سياست خود، سعي ميكند از قبل جهاني شدن استفاده كند كه اين جهانيسازي است اما همهاش جهانيسازي نيست. هم جهاني شدن هست هم جهانيسازي. آن بخش از جهاني شدن كه در قالب استراتژي و سياست خارجي ايالات متحده آمريكا قرار ميگيرد، جهانيسازي نام ميگيرد و آن بخشي از اين پديده كه خارج از اين حوزه قرار ميگيرد، جهانيشدن است.
بيشتر مقاومتها در برابر جهانيشدن در اشكال هويتي است
وي با بيان اينكه بيشتر مقاومتها در برابر جهانيشدن در اشكال هويتي ديده ميشود، اظهار كرد: تا قبل از فروپاشي دو قطبي، نظم وستفاليا وجود داشت كه به قرارداد 1648 ارجاع ميشود كه موجب شكلگيري دولتهاي ملي شد. زماني يك دولت ملي وجود داشت كه مرز، حاكميت، استقلال، مشروعيت و حكومت داشت و ميتوانست در چارچوب خود تصميمگيري كند اما با تشديد روند جهاني شدن نظم وستفاليا فرو ميريزد و دولت پست وستفاليا مطرح ميشود كه استقلال و حاكميت در آن به شكل گذشته تعريف نميشود.
استاد علوم سياسي و روابط بينالملل در ادامه به طرح مثالي پرداخت و يادآور شد: در اروپا تا قبل از قرارداد ماستريخت واحدهاي مجزا به نام انگلستان، فرانسه و آلمان غربي وجود داشت. هر كدام از اينها در چارچوب خود مستقل بودند و براي خود سياست خارجي و امنيت ملي را تعريف ميكردند اما الان ديگر مستقل نيستند. نظم وستفاليا شامل حال اينها نميشود اينها اكنون به صورت دواير متداخل درآمدهاند. در نتيجه هر كدام در سرنوشت ديگري سهيم هستند. همه حاكميت از آن خودشان نيست بلكه رابطه بين استقلال، حاكميت و مشروعيت مختل ميشود.
قوام با بيان اينكه جهانيشدن باعث ميشود دولتها از محتوا خالي شوند، عنوان كرد: دولتها به ظاهر پرچم، سرود ملي، مرز مشخص و سيم خاردار دارند اما از درون تهي ميشوند يعني دولت دارد مچاله ميشود. صورت رسميتر آن در اتحاديه اروپا و صورت غيررسمي آن در جهان سوم ديده ميشود كه مرزها فوقالعاده نفوذپذير و هويتها فوقالعاده كدر شدند. هويتها ديگر هويتهاي شفاف نيستند. جهانيشدن آثار سياسي بسياري داشته كه تجلي آثار سياسي در تضعيف نقش دولتها در روابط بينالملل ديده ميشود.
چالشي ميان نيروهاي فروملي، ملي و فراملي ايجاد شده است
وي اظهار كرد: در بعد فرهنگي مسايل هويتي مطرح است. سابق بر اين يك جماعت را در چارچوب پرچم و سرود ملي به عنوان كشور الف ميشناختيد؛ اكنون در داخل همان كشور، قوميتها به دليل مركززدايي از دولت، دنبال هويت گم شده خود هستند. در حقيقت چالشي ميان نيروهاي فروملي، ملي و فراملي ايجاد شده است؛ اگر به كشوري مثل يوگسلاوي توجه كنيد تا دو دهه قبل كشوري به نام يوگسلاوي با يك پرچم مشخص ميشد اما به محض از بين رفتن مركزيت بلگراد كه به دلايل هويتي است، هويتهاي مختلف ايجاد ميشود. در گذشته اين كشور را به صورت مصنوعي به عنوان كمونيست جوان تعريف كرده بودند در آنجا مسلمان، صرب، كروات، مقدوني و اسلون بود ولي همه اين اقوام بر اساس يك هويت تعريف ميشدند. در درجه اول كمونيست بودند و در درجه دوم تبعه يوگسلاو محسوب ميشدند.
استاد علوم سياسي و روابط بين الملل دانشگاه شهيد بهشتي در ادامه به ايسنا گفت: مقاومتها و چالشهايي وجود دارد ميان گروههايي كه احساس ميكنند هويتشان را قبلا مخدوش كرده يا از آنها گرفتهاند؛ بسياري از دولتهاي جهان سوم هم از طريق نيروهاي فروملي (گروههاي قوميتي) مورد چالش قرار ميگيرند، هم از طريق نيروهاي فراملي كه قدرتهاي بزرگ مثل آمريكا يا سازمانهاي بينالمللي هستند؛ مثلا سازمان ملل قطعنامهي شوراي امنيت را صادر ميكند و براي عراق منطقه ممنوعه پرواز معين ميكند يعني حاكميت عراق را محدود ميكند. پس دولتها هم از طرف نيروهاي فراملي تحت فشار هستند و هم به وسيله نيروهاي فروملي و قوميتهايي كه وجود دارد و در اين وضعيت دولت مركزي ميخواهد با چنگ و دندان اقتدار باقي مانده خود را حفظ كند. چالشها به اين ترتيب به وجود ميآيد و طبيعتا نسبت به عوامل خارجي حساسيت نشان ميدهد.
سعي آمريكا اين است كه نظم نوين را بر اساس نظم يك قطبي تعريف كند
قوام درباره آينده اين چالش خاطر نشان كرد: سعي آمريكا بر اين است كه نظم نوين را بر اساس نظم يك قطبي تعريف كند ما بايد ببنيم آيا آمريكا توان اطلاعاتي، تكنولوژيكي، اقتصادي و مالي كافي را دارد كه يك تنه تمام هزينهها را خود بپردازد. در نظم نويني كه پس از 1945 (نظم دوقطبي) شكل گرفت تنها بخشي از هزينههاي آن را آمريكا پرداخت نه همه آن را. بخش عمده آن را اتحاد جماهير شوروي با ميليونها كشته و تحمل خسارتهاي زياد پرداخت. بخش عمده ديگر را اروپاييها پرداختند.
وي با بيان اينكه بايد ديد موقعيت آمريكا در آغاز هزاره سوم به گونهاي هست كه نظم نوين را هدايت كند، تصريح كرد: آمريكا قبلا روسيه يلتسين را كشوري قوي حساب نميكرد كه امروز جلوي آن بايستد و مقاومت نشان دهد اما به موازات اين كه روسيه تبديل به بزرگترين صادر كننده فرآوردههاي نفتي ميشود، روسيه از اين حربه استفاده ميكند، سهم ميخواهد و ميگويد گرجستان حياط خلوت من است و ناوش را به آمريكاي لاتين ميبرد و الان با ونزوئلا در كارائيب يك مانور نظامي دارند.
ايران در جهان سوم به عنوان يك قدرت در منطقه نقش و نفوذ دارد
استاد علوم سياسي و روابط بينالملل دانشگاه شهيد بهشتي اظهار كرد: در جهان سوم ايران به عنوان يك قدرت در منطقه مطرح است، نقش و نفوذ دارد. اينكه بگوييم نظم نوين آينده در يك يا دو سال آينده شكل ميگيرد و تمام ميشود چنين چيزي را نميتوان گفت. به نظر من در دوران جنگ جهاني دوم تكليف روشن بود؛ در واقع نظم نوين جهاني در چارچوب برندگان جنگ برقرار شد، آنهايي كه جنگ را بردند چه شرق، چه كمونيسم، چه غرب، آمريكا، اروپا، اينها آمدند نظم نوين را ساختند در اصل دو بازيگر يعني بلوك شرق و غرب نظم نوين را ساختند.
در نظم جديد، كشورهايي مانند ايران اقتدار آمريكا را زير سوال ميبرند
قوام ادامه داد: در نظم جديد كشورهايي مانند ايران وجود دارند كه اقتدار آمريكا را زير سوال ميبرند. همچنين دهها، صدها و ميليونها تشكل غير دولتي (NGO) وجود دارد كه سهمي از قدرت جهاني را به خود اختصاص دادند. در كشوري مثل بنگلادش 50 هزار NGO به وجود آمده است؛ اگر تروريسم را به عنوان يك NGO در نظر بگيريم، اقتدار دولت مركزي را مورد سوال قرار ميدهد. تروريسم در افغانستان چه ميگويد؟ تروريسم در عراق قدرت چه كسي را به چالش ميطلبد؟ آمريكا را. اما در نظم وستفاليا دولت مركزي فرماندهي كل قوا را هم داشت. يك نوع موتوپولوي ميليتاريستي وجود داشت، يك نوع انحصار نظامي در دولت وجود داشت اما در عراق اين وضعيت وجود ندارد يعني گروههاي القاعده و تروريستي اكنون انحصار قدرت نظامي را از حكومت مركزي ميگيرند.
وي با اشاره به اينكه بسياري معتقدند كه تروريسم پديده ناشي از جهاني شدن است، اظهار كرد: تحت اين شرايط چالش جهانيشدن ميتواند براي مدت زيادي ادامه يابد و دليل اصلي اينكه نميتوانيم اين نظم نوين پس از جنگ سرد را مانند نظم نوين بعد از 1945 تعريف كنيم، افزايش تعداد بازيگران است.
با تشديد روند جهاني شدن، تروريسم ميتواند اشكال بسيار پيچيدهتري به خود بگيرد
اين استاد علوم سياسي و روابط بينالملل دانشگاه شهيد بهشتي گفت: الان يك گروه تروريستي ميتواند بمبهاي شيميايي مخوف ايجاد كنند. گروه تروريستي دولت نيست NGO است. NGO مرز ندارد. گروه تروريستي بازيگر حكومتي نيست كه بتوان آن را محاصره دريايي كرد، غذا و اسلحه يا كمك تكنولوژيك به آن نداد تا تحت فشار قرار بگيرد. اين جبهه جنگ غيررسمي است. تروريسم با تشديد روند جهاني شدن ميتواند اشكال بسيار پيچيدهتري به خود بگيرد.
قوام درباره وضعيت ايران در نظم جديد و واكنشهايي كه ايران ميتواند داشته باشد تا حداكثر منفعت را از آن ببرد، گفت: بعد از حادثه 11 سپتامبر اتفاقاتي افتاد كه هم له و هم عليه ايران بود؛ اولا حادثه 11 سپتامبر عليه ايران بود به علت اينكه در چارچوب سياستي كه آمريكا اعلام كرد نوك حمله متوجه اسلام بود. دوم اينكه براي نخستين بار آمريكا با ورود به عراق و افغانستان و نفوذي كه در آسياي مركزي پيدا كرد. در همسايگي ايران قرار گرفت پس اينها تهديداتي براي ايران بودند.
وي خاطر نشان كرد: در مقابل دو نظامي كه در مقابل جمهوري اسلامي ايران عمل ميكردند، يعني عراق كه ما با آن وارد يك جنگ هشت ساله شده بوديم و از طرفي طالبان كه نظام ايران را به چالش طلبيده بود از بين رفتند؛ پس هم تهديد و هم فرصت بود بنابراين تحت اين شرايط ايران موقعيتي پيدا كرد كه احساس كرد از قدرت چانهزني بيشتري برخوردار است و ميتواند سهم بيشتري از قدرت را به خود اختصاص دهد و روي مواضع هستهيي خود و حالت خودكفايي بيشتر پافشاري ميكند. ايران در عراق و جنوب لبنان و در ميان گروههاي فلسطيني دارد موقعيتي فراهم ميكند كه از قدرت چانهزني بيشتري برخوردار شود.
جهانيشدن براي ايران هم فرصت است و هم تهديد
استاد علوم سياسي و روابط بينالملل عنوان كرد: ايران نبايد جهاني شدن را به عنوان يك تهديد تصور كند. جهاني شدن هم فرصت براي ايران است و هم تهديد. بايد دولت جمهوري اسلامي ايران با درايت و مديريت منطقهيي بحران بتواند از فرصتهاي به دست آمده جهاني شدن كه قبلا با برخي محذورات مواجه بود و اكنون براي توسعه روابط، تعاملات و جهاني شدن تسهيلاتي را فراهم كرده، استفاده كند.
قوام در پايان خاطر نشان كرد: ايران بايد پيوندي با اقتصادي جهاني برقرار كند. ايران ميتواند روابطش را با جهان سوم توسعه دهد و اگر بخواهد به عنوان يك قدرت منطقه مطرح باشد، قطعا بايد با قدرتهاي بزرگ رابطه داشته و وارد تعامل شود و بتواند نقش خود را در عرصه روابط بينالملل ايفا كند. در ضمن دولتها بايد تناسبي بين تعهدات و تواناييهايشان ايجاد كنند يعني ايران بايد به نحوي عمل كند كه بين تواناييها و تعهداتش تعادل برقرار كند.
گفتوگو از خبرنگار ايسنا: مرضيه خلقتي
انتهاي پيام
سه شنبه 2 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 289]
-
گوناگون
پربازدیدترینها