واضح آرشیو وب فارسی:ايتنا: بازتابهاي يك داستان جنگي
اشاره: داستان كوتاهي است از حبيب احمدزاده كه مثل اغلب كارهاي داستاني ديگر اين نويسنده به موضوع جنگ ميپردازد. احمدزاده متولد 1343 آبادان است و از 16 سالگي با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران تا آخرين روزهاي آن در جبههها حضوري مستمر داشته است كه همين باعث شده انعكاس جنگ در آثار او شكل عينيتري به خود گرفته و تاثير آن نيز بر مخاطب افزونتر باشد. احمدزاده داستان را 15 سال پيش بر اساس واقعيتي از همان دوران نوشته كه در سال 1376 در نخستين كتاب او يعني نيز منتشر شده است. اين مجموعه داستان كه هماكنون به چاپ پانزدهم رسيده است، عناويني همچون كتاب سال ادبيات دفاع مقدس 1378 و رتبه اول بهترين كتاب داستانهاي دفاع مقدس در سال 1380 را نصيب احمدزاده كرده است، ضمن اينكه داستانهايي از همين مجموعه مورد توجه كارگردانهايي مثل كيومرث پوراحمد (اتوبوس شب) و پرويز شيخ طادي (چتري براي كارگردان) نيز قرار گرفته است.
نيز عنوان رماني است از احمدزاده كه در دو سه سالي كه از انتشار آن ميگذرد، چهارده بار تجديد چاپ شده است و موفقيتهاي زير را به دست آورده است: كانديداي نهايي كتاب سال جمهوري اسلامي در سال 1385، كانديداي نهايي هفتمين دوره كتاب سال نويسندگان و منتقدان مطبوعات، بهترين رمان جايزه ادبي اصفهان 13855)، بهترين رمان جايزه شهيد غنيپور13855) و تنها رمان تقدير شده كتاب سال دفاع مقدس 13855.) همچنين اين رمان از سوي پال اسپراكمن آمريكايي به انگليسي ترجمه و سال گذشته در آمريكا منتشر شده است و از معدود آثار ادبيات نوين فارسي است كه در دانشگاه راتجرز نيوجرسي آمريكا تدريس ميشود.) داستان به تازگي توسط موسي بيدج به عربي ترجمه شده و توسط محمد الامين مترجم عراقي مقيم هلند در اختيار سايت قرار گرفته است. انتشار اين داستان در سايت پرمخاطب جهان عرب (ايلاف) با ارائه نظرات برخي از خوانندگان آن همراه بوده كه نشاندهنده نزديكي ديدگاههاي مردم كشورهاي عربي به خصوص عراق با مردم ايران پس از جنگ است. اين نخستين بار است كه انتشار يك داستان دفاع مقدس در رسانههاي عربي با استقبال پيشبيني نشدهاي از سوي مخاطبان روبهرو شده است. به همين بهانه متن اصلي اين داستان تقديم علاقهمندان به ادبيات دفاع مقدس ميگردد. همچنين در ادامه همين يادداشت، ترجمه برخي از نظراتي كه درباره اين داستان در سايت آمده است، ارائه ميشود. گفتني است، متن عربي داستان و بقيه نظرات در سايت به نشانيwww.elaph.com و در قسمت آرشيو قابل دسترسي و مطالعه است.
***
كمال شارزين، خبرنگار عراقي مقيم الجزاير: من اين داستان را خوانده و بسيار تكان خوردم. اين بهترين داستاني است كه درباره عراق نوشته شده است. اين داستان در واقع كل تاريخ 40 سال گذشته عراق است؛ همه آنچه كه براي ما اتفاق افتاد. اين داستان، ادبيات واقعي است، درباره تمام آن سالهاي طولاني كه بر كشور عراق گذشته است. آيا يك نويسنده عراقي هم ميتواند اين چنين شيوا درباره جنگهاي كشورش بنويسد؟! آيا بعد از خواندن اين نامه هنوز هم خوانندگان عرب از ما عراقيها ميخواهند تا به وسيله ديكتاتورمان (منظور صدام حسين است) فلسطين را آزاد ميكرديم؟
احمد (خواننده ديگر عرب چنين نوشته است:) آقا حبيب متشكريم! نامه ات به همه ما رسيد؛ نامهاي براي دعوت همگان به دوستي و محبت!
رائد: اين قصه را دوبار خواندم و بايد به نويسنده به خاطر رفتار انساني و بزرگمنشانه با موضوع جنگ درود گفت. آقاي احمدزاده در اين داستان تاكيد ميكند كه ميان ملتها خصومت وجود ندارد و صلح و محبت جا دارد. از سايت ممنونيم كه هميشه ما را با چهره انساني و روشن ادبيات همسايه آشنا ميكند و تشكر از مسوول فرهنگي سايت كه اين انتخاب زيبا را كرده است.
احمد: آقاي حبيب تشكر! پيام شما به همه ما رسيد؛ پيام صلح و دوستي.
خالد اليقظان: اين داستان مضمون زيبا و باشكوهي دارد و در آينده حتما از ادبيات جنگ بسيار خواهيم خواند؛ ادبياتي به دور از ايدئولوژي؛ ادبياتي كه جنگ را محكوم ميكند و زندگي و صلح را ارج مينهد. فرهنگ عربي به اجازه نداده است كه از مكنونات خود بگويد. سايت در گشودن دري به ادبيات ديگران پيشتاز بوده است.
عباس عبدعلي: اين داستان از موضوع حاشيهاي و غيرمهم حرف ميزند اما از كشتن اسراي عراقي به دست ايرانيها هيچ نميگويد. طوري حرف ميزند كه انگار ايرانيها همگي سراسر رحمتند. من در ايران اسير بودم، كثيفتر و فرومايهتر از ايرانيها وجود ندارد و از نظر عاري بودن از انسانيت هيچكس به پاي آنها نميرسد.
احمد؛ جوابيهاي به عباس: نويسنده از تجربه شخصي و از روحيه تسامح و برادري سخن گفته است. او احساس خود و ايرانيهايي را كه مانند او عشق به ديگران دارند، بازگو كرده است. شما اقرار كردهاي كه نويسنده داستان از مسالهاي حاشيهاي سخن گفته است اما خود حكمي كلي و به دور از ادب صادر كردهاي كه همه ايرانيها را شامل ميشود؛ آنجا كه گفتهاي كثيفتر از ايرانيها وجود ندارد. از شما ميپرسم آيا صادر كردن اين حكمهاي كلي برخاسته از فرهنگ بعثي نيست؟ چرا ما فرهنگ برادري و دولتي را ميان خود و ايرانيها توسعه ندهيم؟! بگذار مثالي بزنم؛ آيا يك فرانسوي - مانند شما كه عليه ايرانيها حكم كلي صادر كردهاي - ميآيد بگويد همه نازياند. اين هم در صورتي است كه فرض كنيم اتهاماتي را كه به ايرانيها ميزنند اساس داشته باشد. اين در حالي است كه همه ما ميدانيم كه رژيم حزب بعث تهمت اعدام اسرا را رواج ميداد. در همه حال، روزگاري جنگي ويرانگر جريان داشت اما حالا گذشتهها گذشته و بايد ميان خود و جهان براساس محبت و همكاري رفتار كنيم. ديگر فحاشي كردن به ديگران رفتاري دور از تمدن است، مگر نه عباس؟
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
سه شنبه 2 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايتنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 60]