واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: جنون و خلاقيت يك نابغه ديوانه
[اميرحسين جلالى ]
امسال و در جشنواره كن علاوه بر سر و صداهاى «اينديانا جونز» و نخل طلا بردن يك فيلم فرانسوى بعد از سالها، يك اتفاق خيلى مهم نيز افتاد كه براى علاقه مندان نابغه ريزنقش و عجيب و غريب هاليوود يعنى «چارلى كافمن» نويدبخش دوران تازه اى است.
«كافمن» كه تا به حال به جز نگارش چند فيلمنامه تلويزيونى، پنج فيلم بلند سينمايى نيز نوشته است، امسال اولين فيلم بلندش را كارگردانى كرد كه اين بار غرابت و جنون از همان نام فيلم آغاز مى شود. اسم فيلم اول كافمن «Synecdoche New York» است كه اگر بخواهيم به صورت تحت اللفظى ترجمه اش كنيم مى شود : «نيويورك، مجاز مرسل»!
داستان فيلم نيز از طريق هيچ يك از منابعى كه آن را منتشر كرده اند قابل فهم نيست! اين را همان اول گفتم كه اگر بعد از تماشاى فيلم، آن را با تمام خلاصه داستانها و سيناپس هايى كه از آن خوانده بوديد متفاوت يافتيد زياد تعجب نكنيد، هرچند كه هركس با دنياى «كافمن» آشنا باشد مى داند كه واژه اى چون «تعجب» اصولاً در قاموس او وجود ندارد. در «./. و Synecdoche» «فيليپ سيمور هافمن» نقش يك كارگردان تئاتر به نام «كيدن كوتارد» را بازى مى كند كه قصد دارد يك نمايش بلندپروازانه را اجرا كند.
داستان نمايش «كوتارد» در نيويورك مى گذرد و او براى تمرين انبار بزرگى را انتخاب كرده و قصد دارد شهر نيويورك را با ابعاد واقعى در آن بازسازى كند. در اين نمايش «كاترين كينر» نقش همسر اول «كوتارد» (هافمن) را بازى مى كند و «ميشل ويليامز» نقش زن دومش را و «تيلدا سوئنيتن» نيز مربى اين كارگردان چاق و كوتاه قد تئاتر است.
واژه «سنيكداكى» در ادبيات انگليسى وقتى به كار مى رود كه گوينده براى توصيف كل يك چيز، جزئى از آن را بيان مى كند يا بالعكس.مثلاً به جاى اين كه بگوييم فلان كشور «ارتش »دارد مى گوييم «سرباز» دارد، يكى از نويسندگان «لس آنجلس تايمز» كه كل فيلمنامه را خوانده است و البته بعضى از كسانى كه اولين نمايش فيلم در كن را ديده اند معتقدند «سنيكداكى، نيويورك» كارى خواهد كرد كه تجربه هاى غول آسا و خيره كننده اى چون «اقتباس» و «درخشش ابدى يك ذهن پاك » پيش آن كوچك و معمولى جلوه كنند.
نويسنده «لس آنجلس تايمز» مى گويد: «فيلم، جست وجوى متافيزيكى پردرد و محنتى است كه در عين مشخص بودن مى تواند جهانشمول باشد. درباره مرگ است و روابط حسى و معنوى بين آدمها. فيلم همان ابداع هاى بصرى شگفت انگيز، شخصيت هاى پيچيده گفت وگوهاى عجيب و پيرنگ هاى شوخ و شنگ «كافمنى» را دارد ولى آميزه آنهاست كه بيننده را شگفت زده خواهد كرد.»
كسانى كه با دنياى «چارلى كافمن» و آثارش آشنا باشند به خوبى مى دانند كه واژه «عجيب» براى فيلمنامه هايى چون «جان مالكوويچ بودن» (اسپايك جونز ۱۹۹۹)، «طبيعت بشرى» (ميشل گوندرى - 2001)، «اقتباس» (اسپايك جونز- 2002)، «اعترافات يك ذهن خطرناك» (جورج كلونى - 2002) و «درخشش ابدى يك ذهن پاك » (ميشل گوندرى - 2004)، ناتوان از بيان حق مطلب است.
«كافمن» اولين فيلمنامه بلندش يعنى «جان مالكوويچ بودن» را در سال ۹۹ براى «فرانسيس فورد كاپولا»ى بزرگ فرستاد و «كاپولا» آن را به دامادش يعنى «اسپايك جونز» (همسر «سوفيا») نشان داد و «جونز» آنقدر تحت تأثير فيلمنامه قرار گرفت كه فوراً مشغول ساخت آن شد. فيلم درباره عروسك گردانى به نام «كريگ» (جان كيوزاك) است كه به دليل مشكلات اقتصادى تصميم مى گيرد كار آبرومندانه اى پيدا كند. به همين دليل براى استخدام به طبقه ۷/۵ (!) ساختمانى مى رود و در آنجا درى را پيدا مى كند كه به درون ذهن «جان مالكوويچ» بازيگر مشهور هاليوودى (كه خودش نقش خودش را بازى مى كند) باز مى شود.
چنين ايده اى بدون شك تنها از ذهنى بر مى آيد كه خلاقيت و متفاوت بودن را به معناى واقعى صاحب است و به جاى تأثير از آموزه هاى «سيدفيلد»ى فيلمنامه نويسى، بساط جادو و جادوگرى در داستان را به راه انداخته است.
در «اقتباس » قضيه از اين هم عجيب تر (و به تعبير درست تر جنون آميزتر) است. فيلم داستان خود «چارلى كافمن» (با بازى «نيكلاس كيج») است كه بايد فيلمنامه اى بنويسد ولى نمى تواند اين كار را انجام دهد! جالب اينجاست كه «كافمن» در اين فيلم هجوآميز برادرى به نام «دانلد » دارد (كه نقش او را هم نيكلاس كيج بازى مى كند!) كه به هيچ وجه از استعداد و توانايى هاى «چارلى» بهره اى نبرده ولى در همان زمانى كه «چارلى» بيچاره، ناتوان از هرگونه احساس لذت از زندگى، خودش را مى كشد تا فيلمنامه اى از روى كتاب پرفروش «دزد اركيده» بنويسد، يك فيلمنامه اكشن رده Bمى نويسد به نام «عدد۳» و همزمان به ثروت و شهرت مى رسد.
از همه مسخره تر اين كه در عنوانبندى پايانى فيلم از «دانلد» به عنوان برادر واقعى «چارلى» و يكى از فيلمنامه نويسان تقدير مى شود و اين شخصيت سراسر خيالى و ساختگى نامزد دريافت اسكار هم مى شود!! ضمن آن كه «چارلى كافمن» براى «اقتباس»، اسكار بهترين فيلمنامه اقتباسى را از آن خود مى كند در حالى كه فيلمنامه «اقتباس» درباره اقتباس هيچگاه انجام نشده «كافمن» از كتاب «دزد اركيده» است و در حقيقت فيلمنامه اى اورژينال به حساب مى آيد! براى اين كه اين مطلب را از فرط ابهام زايى و غيرقابل درك بودن پاره نكنيد از شرح ادامه شاهكارهاى ديوانه وار «كافمن» درمى گذرم و تنها به ذكر اين نكته بسنده مى كنم: «آدمى مثل «چارلى كافمن» در روزگارى كه بعضى از منتقدين قديمى سينما از مرگ اين هنر و پايان عصر فيلم هاى درخشان سخن مى گويند، مى تواند باطل السحر تمام اين ادعاها باشد. كسى كه در روزگار به پايان رسيدن قصه ها مى تواند يك آدم خيالى را نامزد دريافت جايزه اسكار كند و بازيگر مشهور و محبوبى را با حضور خودش هجو كند، حتماً نابغه است.
اگر باور نداريد كافى است فقط يك بار «درخشش ابدى يك ذهن پاك» را تماشا كنيد. اگر اهل سينما باشيد در پايان فيلم از طرفى محو ايده ناب «كافمن» در مورد ترس از پاك شدن خاطرات مى شويد و از طرف ديگر لطافت و غريبانگى رومانس فيلم چنان مبهوتتان خواهد كرد كه گويى پيش از اين هيچ فيلم عاشقانه اى در تمام عمرتان نديده ايد.
سه شنبه 2 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 155]