محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840558967
جريان ها و نهادهاي فرهنگي عراق
واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: جريان ها و نهادهاي فرهنگي عراق
تصميم سازي و تصميم گيري دقيق و جامع در هر حوزه اي از جامعه از جمله حوزه فرهنگ منوط به شناخت و آگاهي كامل از عناصر و مولفه هاي تاثيرگذار بر آن است. اگر فرهنگ مايه دوام و قوام ملت ها و دولت هاست شناخت همه متغيرهاي موثر بر آن ضرورتي اجتناب ناپذير مي باشد.
مركز مطالعات راهبردي شوراي عالي انقلاب فرهنگي در تاريخ 86/4/11 به برگزاري نشست تخصصي در اين خصوص تحت عنوان «جريان ها و نهادهاي فرهنگي عراق» اقدام نموده كه دراين نشست علي اديب به بازگويي و بازنمايي جريان فرهنگي-اجتماعي حاكم بر كشور عراق در سال هاي اخير پرداخته است
علي اديب سال ها پيش از سقوط نظام بعث در ايران به عنوان عضو ارشد حزب دعوت اسلامي و همچنين يك نويسنده و متفكر انقلابي شاگرد مكتب شهيد محمد باقر صدر فعاليت مي كرد.
جريان شناسي گروه هاي عراق:
هنگامي كه نظام جديد براي نوشتن قانون اساسي و تشكيل مجلس بسيج شد، گفتند كه ما دموكرات هستيم و جمهوري را قبول داريم. قبول داريم كه آدم ها بايد آزاد باشند و هرگروهي كه تمايل داشته باشد مي تواند خودش را براي انتخابات معرفي كند. ولي بيشتر اين حرف ها براي جلب نظر نظاميان آمريكا كه ظاهرا به دنبال دموكراسي و آزادي هستند بود و براي رسيدن به مقصودشان; يعني قدرت خود را ليبرال نشان مي دادند در حالي كه هيچ كدام از اين حرف ها حقيقت ندارد. اين ها حتي يك كلمه از فرهنگ غرب چيزي نمي دانند. فرضا چند داعي هم وجود داشته باشد كه براي فرهنگ غربي تبليغ كنند ليكن گوش شنوا وجود ندارد. چيزي كه در عراق وجود دارد اين است كه همه سلطه مي خواهند و مي خواهند در حكومت شريك باشند; البته برخي نيز شركت سياسي در نظام جديد عراق را تحريم كردند.
اما اگر بخواهيم در مورد دسته بندي خود مردم عراق صحبت كنيم مي توان آنها را به سه گروه تقسيم كرد:
- كردهاي عراق
- اهل تسنن
- شيعيان عراق
الف- جريان شناسي كردهاي عراق
كردها تقريبا فرهنگ قوميتي دارند. اين ها مي خواهند براي خودشان مستقل باشند يا فدرالي باشند و حكومت مركزي بغداد هيچ دخالتي در حكومت آنها نداشته باشد. در كارهايشان مستقل حركت كنند و براي آينده شان نيز برنامه هايي دارند; تصوراتي اينچنيني كه خودشان به عنوان تقديرالمصير مستقل بشوند، يعني مي خواهند خودشان خودمختار عمل كنند و هيچ حكومت مركزي بر آنها مسلط نباشد. تفكرشان اين است كه يك كشور كردنشين تشكيل بدهند نه فقط از كردهاي عراق حتي كردهاي ايران و تركيه و سوريه نيز باشند لذا تاكيدشان بر سر مساله نفت كر كوك به خاطر همين است كه مي توانند با داشتن آن به توانايي مالي رسيده و ديگر نيازي به سلطه مركزي نداشته باشند.
ب- جريان شناسي اهل تسنن عراق
بياييم سرمنطقه سني نشين كه اين ها تقريبا در وسط عراق هستند يا در منطقه غربي عراق، اينان سال ها حاكم عراق بودند نه فقط در زمان بعث بلكه قبل از حكومت بعث ارتش از اين ها بود، سازمان امنيت از اين ها بود، آموزش عالي هم از اين ها بوده است. يعني هم فرهنگ و هم مسائل نظامي را دست خودشان گرفتند علاوه بر آن اداره كل حكومت حتي اداره مناطق جنوب هم دست افرادي از اين منطقه بوده است وشيعيان را ناديده گرفتند تا اينكه امروز به وحشت افتاده اند كه سلطه و نفوذ آنها از سوي دموكراسي جديد و حضور حداكثري شيعيان در عراق به خطر افتاده است و در اين فكرند كه چطور ممكن است با شيعيان كنار بيايند لذا انتخابات را تحريم كردند و به عنوان اينكه اين ها در مقابل هجوم آمريكا مقاومت مي كنند شروع به مخالفت با جريان هاي جديد و تفكر فدرالي كردند و ليكن حقيقت اين بود كه سلطه جديد عراق را در سر داشتند و دليل درستي حرفم اين است كه اين ها در تمام عمليات مسلحانه كه باعث اين انفجارات و كشتار جمعي بوده است با خود آمريكا به شكل مستقيم گفت وگو دارند و افرادشان با افراد مسلح آمريكا يك پيمان سه ماهه بستند به نام مجاميع الصحوه في العراق كه تا كنون نيز ريشه تمام حملات مسلحانه در عراق از همان پيمان است. در اين پيمان مقرر شده است در مقابل سه ماهكار مسلحانه اين نيروهاي بعثي، آمريكا امكان عضويت آنها را در سازمان امنيت حكومت جديد عراق و نيز در ارتش عراق فراهم كند. البته آمريكا قبلا نمي گفت كه همه آنها بايد بيايند و مي گفتند 10 تا 20 درصد آنها بايد وارد ارتش شوند; اما حالا مي گويند اين ها بيشترشان بايد عضو نيروهاي نظامي حكومت عراق شوند زيرا در غير اين صورت آنها دو مرتبه به همان كارهاي خلاف و مسلحانه اي كه قبلا داشتند ادامه مي دهند. بهانه آمريكا اين است كه اين ها جزو گروه القاعده بودند كه حالا از آنها جدا شده اند و با آنها مي جنگند و بايد از آنها حمايت كرد.
لذا اين هم يك جريان فرهنگي است و هم سياسي. اين ها مي خواهند دولت اسلامي ايجاد بكنند شبيه همان دولت بن لادن طالبان در افغانستان و حتي اعلام كردند بعضي از مناطق عراق تابع دولتشان هست مثل استان دياله يا بعضي از مناطق بغداد و منطقه انبار در رماديد. و تاكيد كردندكه اين مناطق، مناطق دولت اسلامي است. اين مناطق تمام سني نشينند و هر چند وقت يك بار اعلام مي كردند كه منطقه جديدي هم تابع دولت اسلامي شده و مردم را تهديد مي كردند تا اينكه رفتارشان به حدي رسيد كه خود سني ها هم از اين ها متنفر شدند، اين ها بعضي شان عرب بودند يعني از مصر و يا عربستان آمده بودند كه بيشترشان از عربستان هستند. البته از ليبي، الجزاير و افغان هم بينشان ديده مي شود ولي رهبرانشان از عراقي ها شدند. البته زرقاوي اردني بود ولي رهبران القاعده در عراق بيشترشان عراقي اند. دشمن اساسي اينان شيعيان اند و هر شيعه اي كه بود مي كشند حتي اگر بچه باشد، حتي اگر مرده باشد! بله بعضي از جنازه ها را از ماشين آوردند پايين و دو مرتبه سرشان را بريدند يا TNT در اين جنازه ها مي گذاشتند، خوب اين ها از سمت سازمان امنيت سابق صدام هدايت مي شدند و حتي بعضي از رهبران حزب بعث هم در ميان آنها بودند كه حالا به نام القاعده كار مي كنند. همه ريش گذاشتند و يك دشداشه كوتاهي مي پوشيدند و در نتيجه به شكل وهابيون عربستان درآمده و خود را از القاعده مي دانستند. بيشترشان به مسجد مي رفتند، البته مساجدي كه شبيه پادگان بود و از زيرزمين مساجد به عنوان زندان استفاده مي شد، خيلي از مردم كوچه و بازار در آنجا كشته شدند يا به سختي شكنجه ديدند.
ج- جريان شناسي شيعيان عراق
شيعيان در زمان صدام كامل در خفا بودند و مي ترسيدند فعاليت كنند. حتي حوزه نجف هم ساكت بود و نمي توانست حرف بزند. حرف زدن آنها معادل كشته شدنشان بود. حتي برخي كه بعضا همكاري با آنها داشتند نيز كشته مي شدند. چون نظام بعث هيچ وجودي براي حوزه قائل نبود تا اينكه محمدصادق صدر درسال 1996 ظهور كرد. ايشان نمازجمعه را راه انداخت. نمازجمعه به عنوان معارضه با صدام تلقي شد; يك معارضه غيرمستقيم بين صدام وكل مردم شيعه. وكلاي ايشان در تمام مناطق نماز را برپا مي كردند و نماز جمعه حتي به روستاها و عشاير نيز سرايت كرد. نماز جمعه شبيه تظاهرات سياسي شدو صرفا به عنوان نماز نبود بلكه به عنوان تظاهرات ضد صدام درآمد تا اينكه صدام مجبورشد صدر را به همراه دو فرزندش در همان نماز جمعه بكشد. اين حركت صدام واكنش شديدي از جانب مردم در پي داشت. كل شيعيان در مناطق جنوب شيفته آقاي صدر شده بودند و اين واكنش خود را پس از سرنگوني صدام نشان داد. بعد از منفجرشدن حرم عسگريين، شيعيان شروع كردند به آتش زدن هر مسجدي كه به سني ها اختصاص داشت، مردمان سني را مي كشتند به همان شكلي كه گروه القاعده شيعيان را مي كشت. حتي بچه هاي شيرخوار سني را هم مي گرفتند و مي كشتند.
به نظر من سازمان هاي امنيت منطقه و سازمان امنيت آمريكا در اين مسائل دخالت دارند حتي سازمان امنيت عراق كه رهبري آن به عهده شهواني هست و ايشان زير دست CIA است; ايشان از طرف آمريكا كانديداي رئيس جمهوري عراق بود اما در انتخابات نامزد نگرديد. ايشان فعلا رئيس سازمان امنيت عراق است كه تا به حال همواره با بخش امنيتي سفارت آمريكا در بغداد بود ارتباط داشته است و خيلي اسناد و دلايل زيادي وجود دارد مبني بر اينكه اين ها داخل جريان امام مهدي يا همان لشكر امام مهدي نفوذ داشته و اين آشوب ها را خودشان انجام مي دهند. امارات متحده عربي و عربستان هم در اين راستا از راه روساي عشاير به شكل غيرمستقيم پول مي دهند. متاسفانه حوزه علميه نجف هم به آن شكل مورد اعتماد نيست تا حداقل بتوانند با تبليغات مردم را آگاه نمود و انحراف اين جريان را مشخص كند و نشان دهد كه اين مساله هيچ ارتباطي به امام زمان ندارد. آنها اين كار را نمي توانند بكنند چون افراد شايسته و برجسته اي وجود ندارد حتي خيلي از افراد حوزه نجف هم با سازمان امنيت سابق ارتباط دارند يعني آن رژيم تا يك حدي توانسته در بدنه حوزه نجف تاثير داشته باشد. پس مشاهده مي شود جريان غالب بر اوضاع فكري و فرهنگي شيعيان آكنده از اين انحراف ها است.
از بين آنهايي كه در مسائل سياسي شركت كردند و در انتخابات حضور داشتند، گروه اول مجموعه صدري ها هستند. براي مجموعه صدري ها هيچ تفاوتي ندارند كه حكومت باشد يا نباشد. يعني اين ها خودشان دركارهاي سياسي، در پارلمان شركت كردند و تقريبا سي نفر در مجلس عضو دارند لكن از حكومت خارج شدند. البته وقتي هم كه در حكومت بودند خرابكاري مي كردند يعني هر وزارتي كه دستشان مي افتاد دست نشانده هاي خودشان را در آنجا مسلط مي كردند و به همان كارهاي ناشايستشان ادامه مي دادند يعني مردمان را از خيابان مي گرفتند و مي بردند و در وزارتخانه ها آنها را مي كشتند. اموال وزارتخانه ها را به طور كامل به نفع خود مصادره مي كردند. فرضا چون وزارت بهداشت دست خودشان بود داروها را به مردم نمي دادند و به جاي اين كار آنها را در بازار سياه مي فروختند، در بيمارستان ها يا در مراكز بهداشتي هيچ دارويي ديده نمي شد گويي كه آمده بودند حكومت را خراب بكنند و بروند. آنها همواره در پارلمان عراق به بهانه هاي مختلف حضور پيدا نمي كنند و بهانه هاي زيادي در اين خصوص مي تراشند از جمله اينكه چرا نخست وزير حكومت ما رفته با آقاي بوش مذاكره كرده است؟ دو سه ماه به پارلمان نمي آيند و بعد كه مي آيند دو مرتبه به بهانه ديگري كنار مي كشند كه چرا فلان قانون به آن شكلي كه ما مي خواهيم تصويب نشده است؟ جبهه توافق هم كه سني هستند هم شبيه اين ها عمل مي كنند. در مسائل مسلحانه دست دارند و از طرفي درحكومت هم هستند. در وزارتخانه هاي زير دستشان نيز دست به جنايت مي زنند و در پارلمان هم سعي شان بر اين است كه هيچ قانوني تصويب نشود لذا كارهاي مجلس پارلمان عراق خيلي كند است. تعداد جلساتي كه برقرار شده با قانون هايي كه تصويب شده اصلا متناسب نيست. با اين وجود حتي اگر يك قانون هم در مجلس تصويب شود رياست جمهوري كه يكي از اعضاي جبهه توافق است به تصويب آن اعتراض مي كند و دو مرتبه آن قانون را به مجلس برمي گرداند. مجلس هم بايد براساس قانون اساسي اشكالات وارد بر قانون را رفع كند. و همين مسايل باعث شده كه دولت بدون قانون بماند; چون خيلي از قانون ها، قانون هاي زمان رژيم سابق است كه اگر آنها را ابطال نكنيم و جايگزين آن يك قانون جديد نگذاريم همانطور مي ماند. رئيس پارلمان عراق هم در اين مسائل دست دارد. ايشان ازعلماي سلفي هاست. در يك كلمه وضعيت بسيار آشفته اي در مجلس حاكم است.
گروه هاي فعال سياسي شيعه در عراق سه گروه جريان صدري، حزب الدعوه و مجلس اعلاي اسلامي مي باشند كه در يك كلمه همه آنها سلطه طلب اند و جنگي كه بين شان است جنگ رسيدن به سلطه است; چه سلطه مركزي عراق و چه سلطه محلي. صدري ها پيش از سقوط صدام و ورود مجلس اعلايي ها از ايران به عراق در تمام نقاط فعاليت داشتند. تنها كسي كه در عراق كار مي كرد و ضد رژيم سابق بود همان صدري ها بودند به همان شكل منفعل; انفعالي عاطفي كه هيچ گاه پايدار نبود. بيشتر طرفداران اين جريان جوانانند حتي طلبه هاي حوزه آنها جوان ها هستند كه هيچ توجهي به حكومت ندارند و روال كارشان از ابتدا همين گونه بوده است. در زمان محمد صدر هم كه خودش دادگاه هاي شرعي را ايجاد و بر اجراي احكام مبادرت مي كرد، در اين حكومت شركت نكرده و در انتخابات نيز مشاركتي نداشتند.
نكته مهمي كه بايد گفت اين است كه چيزي به عنوان نماد هويت عراق مطرح نشده است تا همه عراقي ها اعم از كرد وسني و شيعه زير يك پرچم جمع گردند كه بتوان گفت اين يك آرمان واحد و يا يك هويت فرهنگي مشترك است. اما بين شيعه مقوله اي همچون عتبات عاليات مي تواند نماد يك هويت مشترك باشد مثلا در روز اربعين 9 ميليون نفر به كربلا آمدند كه خودش يك قدرت بزرگي است. در واقع شيعيان خيلي راحت مي توانند با همديگر ائتلاف راهبردي داشته باشند; همچنان كه در انتخابات مجلس داشتند. از آنجا كه در عراق همه با هم بازي مي كنند و در اين بازي ها سهم مي خواهند. شيعيان هم مي توانند سهم هاي بزرگتري را به خود اختصاص دهند. مثلا اگر صدري ها و مجلس اعلي و حزب الدعوه روي استقلال جنوب عراق به عنوان يك بازي پافشاري كنند مي توانند از دولت مركزي و همين طور آمريكا خيلي امتياز بگيرند چون مي تواند خطراتي را براي كشورهاي اطراف و آمريكا ايجاد كند و همچنين به دليل اتصال و نزديكي به ايران خطر راهبردي محسوب مي شود. به همين دليل به سهولت مي توانند امتيازات بزرگي بگيرند و اصلا نياز به مبارزه و درگيري نيست. مثلا فرض كنيد اگر بتوانند حكومت محلي را بگيرند به آساني مي توانند ذيل مشتركاتي كه باهم دارند جمع شوند. فقط يك ائتلاف مي خواهد و ايجاد اين ائتلاف مطمئنا جان تازه اي به حوزه هاي عراق و به جريان هاي فرهنگي عراق مي دهد.
سيستاني همواره نظرش بر ائتلاف است و آن را مهم نشان مي دهد. ايران نيز همين انديشه را دارد. اين ائتلاف هم مهم است و هم بدون آن وضع شيعيان خطرناك مي شود. مشكل اين است كه انديشه هاي پشت سر اين جريانات مختلف است. سعي ما بر اين است كه ائتلاف دو مرتبه شكل بگيرد و هر يك از گروه ها به تنهايي و به طور مستقل وارد انتخابات نشوند، اما نكته اي كه وجود دارد اين است كه بعضي ها هميشه فكر مي كنند خودشان قوي تر از همه هستند. پيش از اين هم گفته شد كه اين فرهنگ در عراق رايج است كه اعتراف به توانايي كس ديگري نمي كنند. فقط به نيروي خودشان اعتماد دارند و اين موضوع در بين همه افراد چه سني، چه كرد و چه شيعه رايج است. البته كردها به جايي رسيدند كه با هم در مقابل ما ايستادند با اينكه بين خودشان سال هاست درگيري وجود دارد. در بين سني ها هم درگيري وجود دارد; در استان انبار شوراي اسلامي دست حزب اسلامي خودشان است و بيشتر اعضايشان ازحزب اسلامي اند، وقتي روساي عشاير آمدند تشكيلات القاعده را بيرون كردند گفتند كه بياييد دوباره انتخابات برگزار كنيم اما حزب اسلامي موافقت نكرد و مانند مجلس اعلا شده كه زير بار نمي روند. آنها مي گويند ما هم درحكومت مركزي و هم درحكومت محلي سهم داريم و به اين سادگي آن را از دست نمي دهيم.
د- جريان شناسي رسانه هاي عراق
در مورد وضعيت رسانه هاي حال حاضر عراق بايد گفت هر حزبي از گروه هايي كه معرفي كردم شبكه ماهواره اي معيني دارد. حزب اسلامي، شبكه هاي البغداد، النهرين، رافدين و ساير احزاب كمونيست و لائيك همه شبكه مخصوص خود را دارند. همه اينها، هر انديشه و تفكري كه دارند، هراعتراضي بر حكومت دارند، يا نقدي بركارهاي سياسي مملكت دارند را در شبكه خود بيان مي كنند. آشكار است كه در اين فضا هم شيعيان تبليغ مي كنند و هم آنها تبليغ مي كنند.
لذا به آن شكلي كه رسانه ها در ايران وجود دارند در عراق وجود ندارد. در عراق ثبات امنيتي و سياسي نداريم. كشمكش هاي سياسي تاكنون ادامه دارد و معلوم نيست كه آمريكا چه زماني دو مرتبه دست به كار شود و دوباره اين ها را به فعاليت درآورد چرا كه كل مسائل دست آمريكاست. چند روز گذشته وزيركشور پاكستان اعلام كرد مسائل امنيتي كه در پاكستان انجام مي شود تماما مرتبط به آمريكاست و اين گمان در عراقي ها نيز خيلي راسخ شده است. همه مي دانند كه كارهاي امنيتي دست آمريكاست. همين عمليات مسلحانه اخيري كه انجام شد به يك شكلي رهبرانشان با آمريكايي ها تماس دارند و آمريكايي ها دلشان مي خواهد مشكلات دائما در اين كشور و به خصوص دركشورهاي نفتي همواره وجود داشته باشد تا حضور خودشان را تضمين نمايند. بايد يك بهانه اي باشد براي اينكه فعلا نظاميان آمريكايي از اينجا بيرون نروند. خود نيروهاي آمريكايي اعلام كرده بودند كه در دراز مدت نيازي به پايگاه در عراق نيست اما آنها دروغ مي گويند. چيزي كه مي دانيم اين است كه چند پايگاه با وسعت بسيار در حال ساخت است كه براي سال هاي سال اينجا ماندني هستند. ولي آمريكايي ها طوري صحبت مي كنند كه حداقل شايد مي خواهند مردمان خودشان را قانع بكنند و عملكردهايشان را توجيه نمايند.
ي- ليبراليسم در عراق
مجموعه اي تحت عنوان ليبرال درعراق اصلا وجود ندارد. ما هيچ ليبرالي نداريم اگرهم هستند افراد معدودي مي باشند كه صداي آنها به جايي نمي رسد و درعراق هم طرفداري ندارند. همه از آمريكا متنفرند لكن همه با آمريكا صحبت مي كنند و مي خواهند با مسئولينشان همكاري داشته باشند براي اينكه سلطه را مي خواهند نه اينكه بخواهند يك كشوري به شكل جديد بسازند. پس چيزي به نام ليبرال وجود ندارد.
در مورد گروه اياد علاوي و فعاليت هاي او كه گفته مي شود ليبرال است، اياد علاوي خودش بعثي است هر چند كه شيعه است. طرفدار هم خيلي ندارد. افرادي هم كه در پارلمان عراق روي كار آورد هم سني بودند وهم شيعه، افراد حكومتي كه انگار با وعده وزارت در كابينه علاوي به مجلس آمده بودند و تعدادشان بيست تا بيست وپنج نفر بيشتر نبود، نه يك جريان فكري مشخص و نه جريان فرهنگي معيني داشتند.
در مجموعه كردها هم جلال و هم مسعود ايدئولوژي مشخصي دارند و آن ايدئولوژي ماركسيستي است. اتحاد وطني كردستاني كه جلال طالباني رهبر آن است سه جريان كرد بود: حزب كومله، حزب سوسياليسم اجتماعي و جريان آزاد ميهني. اين ها تفكراتشان عمدتا سوسياليستي است ولي فعلا با آمريكا در ارتباط هستند. شوروي كه سقوط كرد همه آنها دنبال آمريكا رفتند و مسعود هم با اسرائيل رابطه خوبي دارد.
الف- دانشگاه هاي عراق و سطح همكاري با ايران
فعلا دو جريان داريم كه نياز است به آنها بيشتر توجه شود. به خصوص فكر مي كنم شوراي عالي انقلاب فرهنگي ايران در اين مورد مي تواند بسيار موثر واقع گردد و آن هم مساله حوزه و دانشگاه است. دانشگاه هاي ما تا به حال تحت تاثير همان انديشه هاي حزب بعث بودند. كتاب ها همان كتاب هاي گذشته و سطح دانش در دانشگاه هاي ما بسيار پائين بوده است. لذا جهت ارتقاي سطح اين دانش به كمك نياز داريم. وزارتخانه علوم حتي بعد ازسرنگوني رژيم سابق، دست بعثي ها بود. چرا كه حزب اسلامي كه عهده دار اين وزارت شد از لحاظ دانش در سطح پاييني بود و چون با بعثي ها هم منطقه بودند از نيروهاي آنها استفاده مي كردند. كل ادارات در آموزش عالي دست اين هاست كه يا بعثي يا سني هستند ولي حتي يك شيعه در اين وزارت نيست.
ب- حوزه علميه عراق و نقش مرجعيت
مساله دوم مساله حوزه است. حوزه عراق راكد بوده و تقريبا فعال نيست. البته افراد آگاه هم وجود دارند مثلا خود آقاي سيستاني آگاه است. خيلي از لحاظ سياسي آدم متفكري است; قديمي فكر نمي كند. ديگران هم هستند مانند اسحاق فياض و پسر سبزواري كه بسيار مرد آگاه و فاضلي است هر چند اسمش چندان مطرح نيست. لكن اين ها از افرادي كه در حوزه هايشان هستند مطمئن نيستند و الا مي توان اين طور عمل كرد كه افرادي مبلغ و شناخته شده و باسواد را برگزيد تا در منابر و مدارس مردم را از خطر انحرافات، حداقل همين مسائل انحرافي كه در خصوص امام زمان و شرايط ظهور آگاه كنند و هدايتشان كنند كه بدانند تفاوت بين حقيقت و مسائل انحرافي چيست. مي توان با برگزاري يك دوره آموزشي فرضا يك ماهه يا دوماهه براي اينان و ارائه يك سري مقالات و كتاب هاي خيلي مختصر و دقيق و فشرده فضا را تغيير داد.
نكته اي كه باقي مي ماند اين است كه بايد در نظر گرفت كه اهل تسنن در عراق سال هاي زيادي در زمان امويان و عباسيان و عثماني حكومت مي كردند و وضعيت آن مثل ايران نيست كه از زمان خيلي دور دست شيعيان در آن مستقر بوده اند. لذا اگر بخواهيم در مورد اصلاح متون و افكار كار كنيم، در مسائلي مربوط به خلفا و صحابه بايد احتياط كرد كه حساسيت آنها را برنينگيزد.
دوشنبه 1 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[مشاهده در: www.mardomsalari.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 203]
-
گوناگون
پربازدیدترینها