واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: جهان - چالشهاي پيش روي دولت جديد در پاكستان
جهان - چالشهاي پيش روي دولت جديد در پاكستان
محمدحسين باقي:
پرده اول: مروري بر كارنامه مشرف
بركناري مشرف فضايي تنفسي براي نهادهاي مدني پاكستاني ايجاد كرد كه گذار به يك حكومت انتخابي را پس از 60 سال حكومت نظاميان تجربه كنند؛ نهادهايي كه طي 9 سال زمامداري مشرف سكوت را پيشه خود كرده بودند. هرچند كه اين سكوت آنگونه كه برخي تصور ميكنند «سكوت مطلق» نبود چرا كه رسانههاي تصويري و نوشتاري در فضاي اينچنيني نيز فعال بودند. نمونه آن يكي از شبكههاي تلويزيوني اين كشور بود كه از سوي مشرف و به دليل پوشش خبري اوضاع سياسي پاكستان، برخي از مسوولان آن ممنوعالتصوير شده و حتي از ارسال اخبار خود روي آنتن نيز منع شدند اما پس از چندي دولت مجبور به عقبنشيني شد. باري، اين بركناري فرصتي به واشنگتن داد تا روابط خود را نه با «فرد» كه با يك «دولت منتخب» از نو برقرار سازد. هر چند مشرف در برههاي به راستي «عامل ثبات» بود اما در تحليل نهايي واشنگتن به اين نتيجه رسيد كه براي پويايي سياسي پاكستان بهتر است فضاي تنفس جديدي در فضاي سياسي اين كشور بگشايد و مشرف كنار برود. مشرف دست كم به دو دليل عامل ثبات بود:
1- بهرغم بحرانهاي اقتصادي، سياسي و امنيتي در اين كشور اما شيرازه حيات ملي پاكستان از هم نگسست. گرچه مشرف با «مشت آهنين» سعي در اسكات رسانههاي ملي اين كشور داشت، قضات را بركنار كرد و غيره اما وحدت ملي اين كشور پابرجا ماند و زمزمههاي احتمالي خودمختاري يا استقلالطلبي ره به جايي نبرد، آشوبها و شورشهاي احتمالي داخلي را مديريت كرد تا به انفجار نرسد، دولتي متمركز و قدرتمند تشكيل داد كه حاكميت ملي را نه در همه كه در بسياري از نقاط اين كشور اعمال كرد.
2- هوشمندي مشرف در همكاري و مبارزه با تروريسم: اين نظامي حرفهاي بهگونهاي عمل كرد كه خود متهم به «تروريسمپروري» نشود چراكه مناطق قبيلهاي (شمال غرب كه پشتوننشين است و هممرز با افغانستان) به بهشت طالبان معروف است. در اين ميان دو نكته قابل توجه است: الف) كمكهاي مالي عربستان براي تاسيس مدارس مذهبي كه در آن سلفيگري و آموزشهاي جهادي تدريس ميشود. بهگونهاي كه اين مدارس در زمره پايگاههاي آموزشي طالبان در آمده است و (ب) نطفه طالبان با همكاري عربستان، امارات، آمريكا و پاكستان منعقد شد اما بعد پاكستان خود به جرگه مبارزان عليه تروريسم پيوست. اما آنچه مهم است شيوه بازي مشرف بود كه از يكسو ساليانه كمك يك ميليارد دلاري از سوي ايالات متحده دريافت ميكرد و از سوي ديگر و به استناد مدارك آمريكاييها همكاري اطلاعاتي با القاعده و طالبان داشت. اين استناد نيز به سفر مقامهاي سازمان سيا و پنتاگون به اسلامآباد اشاره دارد كه با ارائه مداركي به اسلامآباد نشان دادند كه بخشهايي از سيستم اطلاعاتي اين كشور (ISI) با اين گروه تروريستي همكاري دارد. مقامهاي آمريكايي اذعان كردند كه طرحهاي خود براي مبارزه با اين گروه، ISI را نيز در جريان ميگذاشتند اما طالبان بهزودي از استراتژي آمريكا آگاه ميشد. همچنين در سفر يوسف رضا گيلاني به واشنگتن نيز اين نگراني به او منتقل شد. به هر روي، واشنگتن در خصوص بركناري مشرف به نتيجه رسيد اما اينكه چگونه مشرف (از متحدان نزديك آمريكا در مبارزه با تروريسم و فردي كه 9 سال بر سر كار بود) كنار زده شد پرسشي در خور توجه است. طارق علي يكي از تحليلگران امور پاكستان در مقالهاي در گاردين به اين پرسش چنين پاسخ ميدهد: «زلماي خليلزاد نماينده آمريكا در سازمان ملل با چراغ سبز خود به زرداري زمينه كنار زدن مشرف را فراهم ساخت. اين اقدام وي به كينه شخصي او با مشرف باز ميگردد. خليلزاد در تماسي تلفني با زرداري راه چاره را به او نشان داد؛ تماسي تلفني كه ظاهرا وي مجاز به انجام آن نبود بهگونهاي كه فغان ريچارد بوچر، سلف سابق خود در سازمان ملل، را در آورد. بوچر در مقالهاي خليلزاد را به انتقاد گرفت و پرسيد «ميتوانم بپرسم علت اين اقدام شما چيست و چه كمكي كرديد.» طارقعلي، خليلزاد را استاد توطئه معرفي ميكند و ميگويد «اين خليلزاد بود كه كرزاي را بر سر كار آورد. وي از مشرف خواسته بود كه از كرزاي 100 درصد حمايت كند اما با پاسخ منفي مشرف مواجه شد. خليلزاد كينه مشرف را به دل گرفت و دنبال فرصت بود تا تلافي كند. تماس زرداري اين فرصت را به او داد و همزمان سعي كرد تا يك كرزاي ديگر(زرداري) در پاكستان سر كار آورد». جالب اين است كه دولت آمريكا واكنشي جدي به اين امر نشان نداد. فارغ از صحتوسقم اين تحليلها اما آنچه مهم مينمايد برداشت دولت آمريكاست كه به اين نتيجه رسيد كه مهره «مشرف» را به كناري نهد.
پرده دوم: نقش پاكستان در همكاري با آمريكا، هند و افغانستان
الف) آمريكا: ايالات متحده در حال حاضر تبديل به سيبل اعتراضات مردمي شده است. مركز مطالعات استراتژيك (CSIS) در تحليلي چنين ميگويد: «دولت آمريكا نميتواند مشكلات داخلي پاكستان را حل كند. هر چند اين كشور يكي از پايههاي مشكلات پاكستان است اما همه آن نيست و نميتواند همه مشكلات را حل كند بلكه بايد دور از معركه باشد تا وضعيت از آنچه هست بدتر نشود و به عبارتي تنها نظارهگر باشد». حملات پيدرپي موشكي به خاك پاكستان نيز مزيد بر علت شده است و هرچند اعتراض دولت و مردم پاكستان را به دنبال داشته اما گويي بهرغم تمام تحليلها ايالات متحده تمايل دارد همچنان بازيگري محوري در تحولات پاكستان باشد.
ب) هند: بمبگذاريهاي زنجيرهاي در هند، ناآراميهاي كشمير و غيره همه دست به دست هم داده تا دولت هند نيز انگشت؛ اتهام را به سوي پاكستان دراز كند. هند ردپاي سيستم اطلاعاتي پاكستان را در همه جا ميبيند و بهطور مثال بمبگذاري در برابر سفارت هند در كابل را منتسب به ISI ميكند. افزون بر اين با توقف مذاكرات صلح ميان دو كشور، مقامهاي هندي بيان داشتند: «يك ديكتاتوري با ثبات بهتر از يك دموكراسي بيثبات است.»
ج) افغانستان: تشديد حملات طالبان، افزايش تلفات غيرنظاميان افغان و نيز افزايش بمبهاي كنار جادهاي كه تلفاتي را به نيروهاي ائتلاف وارد ساخته موجب شد كه دولت افغانستان نيز پاكستان را دخيل در اين حوادث ببيند و اين كشور را متهم به تجهيز طالبان كند. اما انتخاب زرداري و دعوت او از كرزاي ظاهرا باعث تغيير موضع مقامهاي افغان شده و به نقش پاكستان در كنترل مرزها و جلوگيري از عبورومرور آزادانه طالبان اميد بسته است. زرداري رئيسجمهور پاكستان در كنفرانس خبري خود با كرزاي گفت: «ما در ميانه توفان هستيم... ميخواهيم دنيا براي توسعه آينده پاكستان در كنار ما باشد و آينده همسايگانمان را تغيير بدهيم.»
ج) پاكستان نيز براي برون رفت از اين اتهامات سعي در تقويت نقش منطقهاي خود دارد. اين كشور به همراه تركيه قصد دارد فرمولي ارائه دهد كه بر اساس آن اسرائيل مورد شناسايي قرار گرفته و همزيستي مسالمتآميز با آن را ترغيب كند.
پرده سوم: چالشهاي پيش روي زرداري
الف) عملكرد دولت جديد: مقياس سنجش عملكرد زرداري را ميتوان در نحوه برخورد وي با طالبان و القاعده و چگونگي مهار آنها دانست. طلعت مسعود يكي از تحليلگران پاكستان ميگويد كه دولت استراتژي مناسبي غير از آنچه كه آمريكا ديكته ميكند براي مقابله با طالبان ندارد. در واقع تحليلها حاكي از دستكم دو روش براي برخورد با طالبان است: 1- سركوب آنها كه نماد آن در درگيريهاي چند هفته اخير باجور و سوات است كه همين چرخه دائمي حملات انتحاري در پاكستان و افغانستان را در پي دارد. چنانكه سخنگوي طالبان پاكستان در همين رابطه گفت: «در صورتي كه ارتش مناطق ما را هدف قرار دهد ما نيز پايتخت افغانستان را هدف قرار ميدهيم». 2- روش مذاكره: همان روشي كه دولت گيلاني در ابتدا بهكار گرفت اما نتيجه نداد و در نهايت دوباره پاي ارتش به ميان آمد. نحوه مهار حملات طالبان- دستكم در پاكستان- عيار سنجش موفقيت دولتهاي پاكستان است.
ب) پيشينه آصفعلي زرداري: طلوع بخت زرداري از زمان ترور همسرش بينظير بوتو بود. اينكه فردي با پيشينهاي نهچندان روشن كه البته به فساد مالي، سياسي و حتي قتل متهم است چگونه به يكبار رئيسجمهور شد جاي ترديد است. برخي بر اين پندارند كه آصف با اشاره واشنگتن و لندن برگزيده شد. سليم شهزاد در مقالهاي در آسيا تايمز مينويسد: «واشنگتن و لندن در فرآيند انتخاب زرداري نقشي فعالانه داشتند». وي معتقد است: «تقلبهاي انتخاباتي نيز وجود داشت»؛ تخلفاتي كه چه بسا به اشاره اين دو كشور ناديده گرفته شد. شايد سفر زرداري به لندن و كمك طلبيدن از نخستوزير انگليس براي كنترل عملكرد يكجانبه آمريكا در حمله به خاك پاكستان را بتوان در اين راستا ارزيابي كرد. اين نويسنده بر اين باور است كه اگر در دوره مشرف اين اداره خارجي و سرويس ISI بود كه سياستهاي پاكستان در هند، افغانستان، كشمير و خاورميانه را تعيين ميكرد اما در عهد پس از مشرف اين حسن حقاني سفير اسلامآباد در واشنگتن است كه صحنه گردان تحولات داخلي و خارجي پاكستان است. وي كه در سازمانهاي مطالعاتي آمريكا فعاليت دارد نقش واسط و انتقالدهنده ميان واشنگتن- اسلامآباد را بر عهده دارد. يكي از آرزوهاي واشنگتن اين است كه بتواند به واسطه زرداري، ISI را تحت نفوذ خود در آورد تا كنترل بهتري بر عملكرد آن داشته باشد. اما اينكه بهواسطه دولت جديد چنين اتفاقي روي دهد بسته به مرور زمان دارد.
پرده چهارم: نقش ارتش و ژنرال كياني
به نظر ميرسد صحنه نبرد از عراق و افغانستان در حال انتقال به پاكستان است. آسيا تايمز به «استراتژي نقشه راه آمريكا» براي پاكستان اشاره ميكند كه از سوي مايكل مولن رئيس ستاد مشترك ارتش آمريكا بيان شده است. نكته كليدي در اين نقشه راه اين است كه: «تنها راه براي پيروزي در افغانستان گشودن نبردي جديد در پاكستان است». اين موضوع تاكيدي است بر ناكامي آمريكا در افغانستان هفت سال پس از سقوط طالبان. مولن در سخناني چنين ميگويد: «به عقيده من اين دو ملت (افغانستان و پاكستان) به شدت با حملات مشترك در هم تنيدهاند و طالبان به راحتي از مرزهايشان ميگذرند». به هر روي، آسيا تايمز مينويسد: «رهبران نظامي پاكستان به اين نظر رسيدهاند كه نميتوانند در بلندمدت بر شبهنظاميان فائق آيند اما تحت فشار آمريكا مجبور به واكنش هستند. اشفق كياني فرمانده ارتش پاكستان هر چند از ايالات متحده انتقاد ميكند اما خوب ميداند كه انتظار آمريكا از كشورش چيست». در هر حال بايد به صداقت كياني شك كرد. ارتش پاكستان اعلام كرد كه به دليل حملات پياپي نيروهاي آمريكايي به كشورش اجازه نخواهد داد كه كمكهاي ارسالي به ناتو از مرز تورخام براي ورود به افغانستان بگذرد اما نه تنها اين اجازه را صادر كرد بلكه هيچ پاسخي نيز به حملات بعدي آمريكا نداد. اين تحليل ميافزايد: «آنگونه كه مشرف در ارتش داراي پايگاه بود، كياني از چنين پايگاهي برخوردار نيست ». در نهايت گزينهاي كه پيش روي كياني وجود دارد اين است كه همكاري با آمريكا را در مبارزه با تروريسم محدود كند. هر چند اين احتمال نيز هست كه كياني مخالفان خود در ارتش را مجبور به سكوت نمايد و مخالفان را پاكسازي كند همان كاري كه مشرف كرد تا مخالفتها با عملكرد او كاهش يابد. اما همنشيني او با نظاميان احتمال ديگري را مطرح ميسازد كه در مسير برخورد با زرداري قرار گيرد. به هر روي هر كاري كه كياني انجام دهد اما القاعده ميتواند آمريكا را تحريك كند تا جبهه جديدي را فراتر از عراق و افغانستان در پاكستان بگشايد.
دوشنبه 1 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 169]