واضح آرشیو وب فارسی:مهر: به بهانه هفته دفاع مقدس/... ياد باد آن روزگاران ياد باد
خبرگزاري مهر - گروه دفاع مقدس: كساني كه چشم طمع به اين آب و خاك دارند و به بهانه هاي مختلف تهديد به حمله نظامي مي كنند دلاوريهاي جوانان و مردان و زنان اين كهن سرزمين را كه به گفته پير و مرادشان امام خميني(ره) در برابر تمام كفر ايستادند فراموش كرده اند.
آنهايي كه پس از 20 سال از پايان پيروزمندانه 8 سال جنگ تحميلي چشم طمع به اين آب و خاك دارند و هر از گاهي به بهانه هاي مختلف تهديد به حمله نظامي مي كنند چه زود فراموش كرده اند دلاوريهاي جوانان و مردان و زنان اين كهن سرزمين را كه چگونه به گفته پير و مرادشان امام خميني(ره) در برابر تمام كفر ايستادند.
پندارند كه ما فراموش خواهيم كرد خونهاي سرخ عزيزانمان را بر سنگ فرش خيابانها و كوچه هاي خرمشهر، آبادان، كردستان، قصر شيرين و بيابانهاي غرب و جنوب اين سرزمين! هرگز...تا زماني كه اين جسم خاكي روح خسته مان را بر دوش گرفته آن را چون داغي كه بر سينه نشسته بر خاطر حك كرده ايم.
ما هيچگاه چهره كودكان و جوانان نورسيده مان را كه معصومانه با سلاحهاي اهدايي اين كشورها به صدام به خاك و خون كشيده شدند فراموش نمي كنيم. چهره پيرزنان رنج كشيده را كه بهت زده با قامتهاي خميده آواره اين شهر و آن شهر شدند و جواناني كه حالا مي رفتند تا در اين سرزمين آرزوهاي ديرينه نسلهاي گذشته را با آزادگي به منصه ظهور رسانند و يكباره بر پشت تلي از خاك در دفاع از سرزمينشان جان شيرين فدا كردند فراموش نمي كنيم.
هيچگاه بوسه هاي پي در پي مادران را بر گونه هاي تازه رسته نوجوانان خويش كه با دلي غوغا زده از بيم و اميد در آخرين وداع در حالي كه مانع بارش اشكهايشان مي شدند و با لبخند و كلمات زيبا بشارت پيروزي را در گوش آنان زمزمه مي كردند به دست فراموشي نخواهيم سپرد.
سيماي بغض آلود پيرمرداني كه يعقوب وار يوسفان نورسيده خود را براي آخرين بار در بغل مي فشردند و با دستاني لرزان نقلهاي سفيد و رنگارنگ را به گونه اي بر سر آنها مي ريختند كه گويي حسرت ديدار دوباره فرزند از همان لحظه آنان را سوگوار كرده از ياد نخواهيم برد.
زنان ميانسالي را به خاطر آوريم كه دل از چهره فرزند بر نمي داشتند و تا آخرين قدمهايي كه مي توانستند با اعزاميان همگام مي شدند و در آخرين ساعات با بيرون آوردن فرزند از صف، واپسين بوسه ها را بر پيشاني مردان به بار نشسته خويش نثار مي كردند و تا جايي كه در افق نگاهشان ناپديد مي شدند آنها را بدرقه مي كردند و يا پدراني را به ياد داريم كه براي آخرين بار بچه هاي كوچك خويش را در ميان صف اعزاميان بغل كردند تا اگر بازنگشتند خاطره آغوش گرم پدر را تا هميشه در سينه به همراه داشته باشند.
صحنه هايي از رجز خواني شيرزنان سالخورده را به ياد آوريم كه در هنگامه اعزام، جوانان را به جبهه ها مشتاق مي كردند و يا نوعروساني كه به اميد زندگي توأم با شادي و آرامش در آينده اي نزديك، رنج دوري از همسران را صبورانه بر دوش مي كشيدند.
روزهايي را به ياد بياوريم كه در اين سرزمين با وجود شرايط سخت زندگي، در سيماي مردم يكدلي و همراهي موج مي زد. توصيف آن احساسها و فضاي پاك و روحاني شايد پس از گذشت بيست و اندي سال چنان سخت باشد كه تنها اشك حسرت، چونان آبي باشد بر سوز آتش درون مان.
يادمان باشد چه رنجها كه زنان و مردان اين سرزمين كشيدند تا ما در آسايش و امنيت به سر بريم. از خرد و كلان، كارگر و معلم، پيشه ور و مسئول و مدير گرفته تا وزير و وكيل اين مردم كه تكيه بر صندلي مجلس نهاده فراموش نكنيم كه ما پاسدار خون هزاران نوجواني هستيم كه ره صد ساله را به گونه اي يكشبه طي كردند كه براي قرنها ايمان و شرفمان را بيمه نمودند تا اين سرزمين الگويي نه تنها براي امت اسلام كه براي جهان به عنوان كشوري اسلامي باشد...
دوشنبه 1 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 165]