واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: نگاهي به زندگي و آثار يوكيو ميشيما؛زندگي عشق به وطن و ديگر هيچ - غلامحسين سالمي
بخش نخست اين مقاله روز پنجشنبه 28 شهريورماه منتشر شد. اينك بخش دوم و پاياني را ميخوانيد. يوكيو ميشيما، اين نويسنده چيرهدست ژاپني ميخواست هنگام خودكشي دست به كاري شگفت بزند تا به اين وسيله توجه ژاپنيها را به انجمن حاميان و اهداف آن و نيز جلب كند.در بازگشت از سفر، فكر خودكشي را با چهارتن از دوستان نزديك عضو انجمن در ميان گذاشت: موريتا، اوگاوا، فوروكوگا و شيبيكوگا (دو نفر اخير برادر بودند) آنها موافقت خود را اعلام كردند و افزودند كه به همراه او دست به خودكشي خواهند زد. ميشيما نقشهاي طرح كرد: طبق اين نقشه قرار شد آنها به اتفاق ساير اعضاي انجمن به پادگان ارتش در توكيو حمله ببرند و پس از خواندن بيانيه انجمن براي سربازان، فقط ميشيما و موريتا هاراكيري كنند و دست به خودكشي بزنند.
ميشيما فرماندهي عمليات را برعهده فوروكوگا واگذاشت تا خود بيانيه را بخواند و سپس با فراغ بال هاراكيري كند. ضمنا پاكتي محتوي نود هزار ين براي هزينههاي حقوقي در اختيار او قرار داد. آنها روز بيست و پنجم نوامبر را براي اجراي اين عمل متهورانه برگزيدند و ميشيما يك شمشير بلند و دو شمشير كوتاه خريد. سرانجام روز موعود فرا رسيد. ميشيما و دوستانش به اتفاق يكصد مرد شمشيرزن كه همگي يونيفورم ويژه اعضاي انجمن حاميان را به تن داشتند، در ساعت يازده و پنجاه و پنج دقيقه به پادگاني كه هشتصد سرباز در آن حضور داشت، يورش آوردند. نخست ميشيما همراه با موريتا، اوگاوا و برادران كوگا به اتاق ژنرال ماسورا فرمانده پادگان در طبقه دوم ساختمان رفتند و او را به گروگان گرفتند. آنگاه در بالكن اتاق فرمانده ايستادند و ميشيما در حاليكه از شدت احساسات و خشم از ژرفاي دل ميغريد، به خواندن بيانيه پرداخت. او در نظر داشت 30 دقيقه سخنراني كند ولي بعد از گذشت 7 دقيقه احساس كرد كه اين كار بيفايده است. پس فراز پاياني بيانيه را خواند. در اين بخش تغيير دولت و درخواست شده بود. سپس به همراهانش اشاره كرد تا به او بپيوندند و براي انجام خودكشي آماده شوند. آنگاه خطاب به آنها فرياد زد: !
هيچ صدايي از سربازها برنخاست. سكوت همه جا را فراگرفته بود. ميشيما به موريتا كه كنارش ايستاده بود اشارهاي كرد. آنها سه بار فرياد زدند: ! سپس يكباره به طرف بالكن بالايي دويدند. ميشيما همانطور كه ميدويد، دكمههاي يونيفورم نظامي خود را گشود. وقتي به آنجا رسيدند تمام دكمههاي يونيفورم باز بود. يوكيو اعلام كرد كه خود را قرباني ميكند. پس آنگاه روي سطح بالكن نشست. موريتا پشت سر او در سمت چپش ايستاد و شمشير بلند تيز را بالا برد. لحظه بزرگ خونين فرا رسيد: ميشيما شمشير كوتاه را دو دستي گرفت و تيغه آن را با نيروي هر چه تمامتر به پهلوي چپ خود فرو برد و سپس شكم خود را تا پهلوي راست دريد. كاغذ و قلم مخصوص آماده بود. او ميخواست با خون خود چيزي در ستايش شمشير بنويسد. درد به شدت به جانش هجوم آورد. با دست راست رودههاي خود را بيرون كشيد و بر سطح بالكن ريخت. سپس نگاهي به مرويتا انداخت و به جلو خم شد. موريتا شمشير تيز را با تمام توان بر گردن او فرود آورد. فوروكوگا فرياد زد: ! و موريتا ضربه دوم را زد. فوروكوگا خود شمشير را از او گرفت و با يك ضربت سر ميشيما را قطع كرد. سر بريده چند بار بر سطح بالكن غلتيد و بار ديگر روي كنده گردن راست ايستاد. آنگاه موريتا زانو زد، دكمههاي يونيفورمش را گشود و دومين شمشير كوتاه را در شكم خود فرو برد و آن را دريد. فوروكوگا شنيد كه او فرياد زد: ! و لحظهاي بعد دوباره گفت: ! فرمانده فوروكوگا سر موريتا را از بدن جدا كرد!
دانشجويان افسري و اعضاي انجمن حاميان سرهاي بريده را كنار هم قرار دادند و با تعظيم به آنها اداي احترام كردند. سربازان و خبرنگاراني كه پس از آگاهي از يورش به پادگان به آنجا آمده بودند، در حاليكه ميگريستند بياختيار كف ميزدند. فرمانده فوروكوگا به آنها گفت: !
سربازان به تصور آنكه او نيز ميخواهد هاراكيري كند، دورش را گرفتند و به طرف انجمن هدايتش كردند. ساعت دوازده و بيست دقيقه ظهر بود.
يوگو همسر ميشيما كه براي صرف ناهار عازم رستوران بود، خبر را از راديوي تاكسي شنيد و بيدرنگ به خانه بازگشت. پدر يوكيو در خانه بود كه خبر از بخش خبري راديو پخش شد.
ساعت 4 بعدازظهر جسد را به خانه آوردند. جمعيت كثيري از خبرنگاران رسانههاي گروهي و مردم جلو خانه اجتماع كرده بودند. گرداگرد خانه زير نور پروژكتورهاي فيلمبرداران تلويزيون مثل روز روشن بود. گروه بسياري ميگريستند. اعضاي انجمن حاميان كه يونيفورم ويژه در تن داشتند، خانه را مثل نگيني در برگرفته بودند. روي نردههاي جلو خانه اطلاعيهاي به اين مضمون به چشم ميخورد: 11)
مراسم ساعت 5 بعدازظهر در ميان اندوه حاضران پايان گرفت، ليكن مردم هنوز حاضر به ترك محل نبودند. طبق وصيت ميشيما بر جسدش يونيفورم مخصوص حاميان را پوشانده بودند. شمشيري نظامي روي سينهاش قرار داشت و دستهايش توي دستكش سفيد بود.
يوكو خودنويس و دستنويس بيانيه را كه به خط ميشيما بود توي تابوت او قرار داد. فقط آزوسا پدر يوكيو و نيسوگي ياما پدر يوكو تابوت حامل جسد را تا گورستان همراهي كردند. روز بعد خانه به روي دوستان و علاقهمندان باز بود تا به خاطر نويسنده بزرگ و دوستدار ژاپن اداي احترام كنند. او عمري را با عشق به ميهن زيست و بالاخره با عشق به ميهن جان داد. دردي در درون جان؛ دردي بيكران!
***
زيبايي، مرگ، جواني، دريا و خورشيد از عناصر جداناشدني نوشتههاي ميشيما بهويژه در مجموعه چهارگانه اوست. وي در توصيف مناظر و دقت در نشان دادن ريزهكاريها دستي توانا داشت و تعابيري كه به كار برده، ظرافت و زيبايي يك باغ ژاپني را در ذهن خواننده تداعي ميكند. او با دقتي خارقالعاده همچون يك مينياتوريست ماهر واژهها را كنار هم قرار داده و تصاويري ناب پديد آورده است. هم از اين رو است كه برخي از منتقدين و صاحبنظران او را خواندند.
يوكيو ميشيما پيوسته در جستوجوي ايدههاي تازه و شيوههاي نوين بيان بود و در اين راه از زباني فاخر و توصيفي سود ميبرد. اين جستوجو و تلاش در نمايشنامههايي كه به سبك >كابوكي>22) و 33) نوشته است به خوبي ديده ميشود. ميشيما در دوران نوجواني به نحو شگرفي تحت تاثير شعرهاي قرار داشت. وي همواره از اشعار كلاسيك با عشق و ستايش عميقي ياد ميكرد. او با قلمي موشكاف و نگاهي تيزبين بهگونهاي بسيار ماهرانه، به چيرهدستي با وسواسي ستودني به شرح جزئيات زندگي طبقات مختلف مردم پرداخت. در حقيقت در ميان نويسندگان معاصر به ندرت ميتوان كسي را يافت كه چنين دقيق و با ديدگاهي اينسان گسترده به توصيف جامعه ژاپن و مردم آن پرداخته باشد. اگرچه ميشيما از نادر نويسندگان قرن بيستم بهشمار ميآيد كه به توصيف طبقه اشراف دست زد، ولي اين نكته دليلي بر ستايش وي از اين طبقه نيست. در حقيقت چند سال زندگي در كنار اشرافزادگان فخرفروش و خودپسند مدرسه باعث ايجاد سرخوردگي شديد و انزجاري ناگفتني در او شد. وي اين نكات را بهگونهاي واقعگرايانه در داستانهاي و بيان كرده است. برخي از منتقدان داستان اخير را خواندهاند و بيشتر بر اين باورند كه به زندگينامه خود نويسنده ميماند.
اگرچه وي انديشههاي سياسي راستگرايانه داشت، ليكن حتي در واپسين سالهاي زندگياش، هنگامي كه آشكارا عقايد خود را بيان ميكرد، در چندين داستان و رمان، دستراستيهاي حرفهاي را به خشونت مورد انتقاد و سرزنش قرار داد. او پيوسته سياستمداران و تاجرپيشهگان ادارهكننده كشور را به زباني ريشخندآميز به باد نكوهش ميگرفت و از اينكه ميديد رهبران پس از جنگ كشورش براي دستيابي به منافعشان، به آداب و سنن ملي ژاپن پشتپا زده و همه چيز را به باد فراموشي سپردهاند، سخت آزردهخاطر بود.
درباره يوكيو ميشيما و آثارش كتابهاي بسياري نوشته شده كه هر يك نشانگر ارزش و اعتباري است كه منتقدين از ديدگاههاي مختلف براي او و آثارش قائل شدهاند. وي در اوج خلاقيت و اعتبار هنري، راهي متهورانه را برگزيد تا با مرگش 44)
بيشك اگر وي روال طبيعي حيات را طي ميكرد، ميتوانست همچنان بر غناي ادبيات ژاپن، مشرق زمين و جهان بيفزايد. هرچند در طول عمر كوتاه خود نيز به اين مهم دست يافت.
دونالدكين منتقد عقيده دارد كه بهگونهاي واضح و آشكار به مثابه وصيتنامه ميشيما براي دنياست.
در كارنامه زندگي كوتاه ميشيما، 257 اثر شامل 40 رمان، بيش از 50 جلد داستان كوتاه، 33 نمايشنامه (در اغلب نمايشنامههايش خود به بازيگري ميپرداخت و چندين نمايشنامه را نيز كارگرداني كرد)، چندين مجموعه شعر، دو سفرنامه، چندين مجموعه مقاله، يك اپرا و تعداد زيادي نمايشنامه به شيوه كابوكي و نو ديده ميشود كه نشانگر توانايي و خلاقيت اين نويسنده است.
آثارش 84 بار در اروپا و آمريكا ترجمه شده و در مجموع به 18 زبان برگرانده شده است. نمايشنامههايش در تئاترهاي ژاپن و ديگر كشورها روي صحنه آمده و با اقبال تماشاگران روبهرو شده است. كارگردانان سينماي ژاپن و جهان از روي اغلب آثارش فيلم ساختهاند كه استقبال گرم منتقدين را همراه داشته است. تاكنون سه فيلم نيز از زندگي و مرگ ميشيما ساخته شده است.
نثر ميشيما آميزهاي است از شعر، فلسفه، آيينها و سنن ژاپن، باورهاي مذهبي و در عين حال فاخر كه پيوسته چشماندازهاي زيبا و بديعي را به نمايش ميگذارد. تصاويري كه ارائه ميدهد چنان دقيق، جذاب و جاندار است كه خواننده ميتواند با بستن چشمها، آن تصاوير را به وضوح پيش روي بيند. او قادر بود حتي پيشپا افتادهترين داستانها را با چيرهدستي خلاق نويسندگي خود، بار ديگر زنده كند و از آن شاهكاري بيافريند.
منتقدين، نوشتههاي ميشيما را با آثار ژان پلسارتر، آندره ژيد، مارسل پروست و ارنست همينگوي مقايسه كردهاند. آرتور ميلر نويسنده بزرگ آمريكايي او را چنين ستوده است:
هنري ميلر او را چنين مورد ستايش قرار ميدهد:
***
چهارمين كتاب از مجموعه چهارگانه و آخرين اثر ميشيما است. هر كتاب اين مجموعه كاملا مستقل است، اما قهرمانان ميشيما از به كتابهاي ديگر ميروند و هر يك با حضور يا مرگ خود نقشي اساسي در روند داستان بازي ميكند. در كتابهايي كه قهرمان شخصا حضور ندارد، ياد و خاطرهاش با خواننده است. در دانشجوي رشته حقوق است، در وكيل دعاوي و در قاضي. در وي قاضي بازنشستهاي است كه تمام داستان پيرامون شخصيت او دور ميزند و همه چيز از ديدگاه وي بررسي ميشود. در عين حال ياد و خاطره كييوآكي ماتسوگائه، ساتوكو آياكورا و شاهزاده خانم ينگ چان قهرمانان و ايسائو اينوما قهرمان همواره با هونداست و به عبارت بهتر، هوندا با آنها زندگي ميكند و...
***
پيشتر به همين قلم و با ترجمه آقاي فريبرز مجيدي به فارسي درآمده است. كتاب سوم با نام نيز توسط صاحب اين قلم در دست ترجمه است تا اين اثر ادبي سترگ به طور كامل در دسترس خوانندگان قرار گيرد. مترجم اين كتاب اگرچه با تمامي ديدگاهها و نقطهنظرهاي ميشيما موافق نيست ولي براي معرفي اين شاهكار بزرگ ادبي ژاپن و مشرقزمين كه در شمار ادبيات كلاسيك جهان درآمده است، به ترجمه اين 3 اثر پرداخت.
پينوشتها:
1- ژاپنيها هنگام ديدن مرده پولي به عنوان كفاره بر زمين ميگذارند- م.
2- Kabuki شكلي از نمايش سنتي ژاپن است كه بر اساس نمايشهاي خيمهشببازي پايهريزي شده و نقشهاي آن را صرفا مردان بازي ميكنند. در اين نمايش هنرپيشهها حرف نميزنند و به جاي آنها راوي جلوي چشم تماشاگران مينشيند و داستان را روايت ميكند. امروزه نيز اين تئاتر خواستاران زيادي دارد و در اكثر تماشاخانههاي ژاپن اجرا ميشود- م.
3- نمايشنامهها بسيار پيچيده است و موسيقي، صورتك، لباسهاي فاخر و گروه همسرايان عناصر جداييناپذير اين نمايش است. اين سبك بر آثار نويسندگان غربي مثل ازراپاوند و ييتس تاثير فراواني داشته است- م.
4- نقل به مضمون از مصاحبه ميشيما پيش از خودكشيها- م.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
يکشنبه 31 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3278]