واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: راز ماندگاري دفاع مقدس - حسين علايي
31 شهريورماه هر سال يادآور حمله گسترده ارتش بعثي صدام به انقلاب اسلامي، مردم ايران و تصرف بخش بزرگي از خاك كشور عزيز ايران است. صدام در سال 1359 براي رسيدن به اهداف تعيينشده در ذهن خود، دست به يك تهاجم گسترده نظامي به سرزمين جمهوري اسلامي ايران زد و بر اين باور بود كه و ميتواند او را به نتايج دلخواه از پيشبرنامهريزيشده برساند. طبيعتا اگر بر اثر اين تهاجم وسيع، نظام تازهتاسيس جمهوري اسلامي ايران ساقط ميشد، اين اوج مطلوب، براي صدام غنيمتي بود و اگر او ميتوانست با تصرف خوزستان، اين استان زرخيز را تبديل به عربستان كند اين هم پيروزي بزرگي براي رژيم بعثي بود. صدام تصور ميكرد كه اگر به اين اهداف هم نرسد به حداقل چيزي كه قطعا به آن دسترسي پيدا ميكند همانا پاره كردن قرارداد 1975 الجزاير است كه صدام در تلويزيون عراق و چند روز قبل از آغاز شروع تهاجم، اين معاهده را در جلوي چشم بينندگان بياعتبار اعلام كرد.
او فكر ميكرد كه لااقل با تهاجم به ايران ميتواند اروندرود را به شطالعرب تبديل كند و در نتيجه رژيم عراق بر تمام اين رودخانه عظيم تسلط پيدا خواهد كرد. صدام براي و يا به حمله نكرد. او از پشتيباني كشورهاي عربي مطمئن بود و ميدانست كه آمريكا از اقدام او خشنود خواهد شد و شوروي هم از اين اقدام، ناراضي نخواهد بود. اما پس از 8 سال، صدام به هيچ خواسته و هدفي نرسيد. نه 16 هزار كيلومتر مربع سرزميني را كه از ايران اشغال كرده بود توانست - حتي يك ميليمتر آن را- حفظ كند، نه خرمشهر به محمره تبديل شد و نه سوسنگرد به خفاجيه تغيير نام داد و نه اروندرود سر به سوي صدام خم كرد، بلكه او مجبور شد طي نامهاي به رئيسجمهور و رئيس مجلس وقت ايران اعلام كند كه اعتبار قرارداد 1957 همچنان پابرجاست و درنهايت تلخكامي ناكامي در حمله به ايران، او را به تهاجم به همسايه ديگر و تصرف كويت كشانيد و از اين طريق راهي براي سرنگوني خود گشود. اما چرا صدام به اهداف خود نرسيد و چرا انقلاب اسلامي در اين جنگ كه بدون آمادگي قبلي وارد آن شد سربلند و پيروز بيرون آمد؟ پاسخ براي كساني كه آن زمان و آن دوران را درك كردهاند روشن است. ريشه اصلي موفقيت جمهوري اسلامي ايران را بايد در روحيه و نحوه مواجهه حضرت امام خميني(ره) با اين رويداد مخوف و خطرناك دانست.
امام از جنگ نترسيدند و بلافاصله حمله صدام را جنگ بين خواندند و ماهيت جنگ را كه نه بر سر مسائل و اختلافات ارضي بلكه بين دو انديشه حزب بعث و مكتب اسلام بود به خوبي روشن كردند. ايشان از درون ملت ايران آفريد. ايشان به ملت خود اعتماد كردند و آنها را به دفاع از عقيده و آرمان خود فراخواندند و ارتش را از نظر روحي تقويت كردند و آناني را كه به دفاع در مقابل تجاوز دشمن برخاستند ناميدند اما اولويت اول كشور را جنگ دانستند و فرمودند جنگ در راس امور است.
بنابراين توانستند را به همراه توازن ارتش و براي حضور در جبههها بسيج كنند. داوطلبان مردمي به جبههها سرازير شدند. آنان كساني بودند كه فقط به خاطر رضاي خداوند به جنگ با دشمن و دفاع از انقلاب اسلام و تماميت ارضي كشورشان ميپرداختند. هيچ انگيزه ديگري به جز اطاعت امر خدا - كه دفاع را بر همه واجب كرده است- آنان را به جبههها نميكشاند، لذا از نداشتن سلاح و كمبود عده و عده شكوه نميكردند. از كمبود تجهيزات و مهمات و آذوقه نميناليدند. آنها فقط به فكر غلبه بر دشمن - آن هم به خاطر رضاي خدا- بودند.
بسيجيان داوطلب معتقد بودند: اما اين جنگ چگونه اداره شد؟ برخي فكر ميكنند فقط روحيه شهادتطلبي رزمندگان اسلام، موجب شكسته شدن خطوط مستحكم دشمن ميشد و اين جنگاوران، همينطور و بدون برنامه به خط دشمن ميزدند هر چه باداباد. شهادتطلبي، روحيه فداكاري را و نترسيدن از دشمن را و استقبال از سختيها را براي رزمندگان دلاور، به ارمغان ميآورد ولي ابتكارات فرماندهان بزرگي كه عمليات و نبردها را طراحي ميكردند موجب ميشد رزمندگان شهادتطلب بتوانند به پيروزيهاي بزرگ و هدفمند دست يابند. نقش بزرگان شهيدي همچون حسن باقري، حسين خرازي، مهدي باكري، احمد كاظمي، ابراهيم همت، مهدي زينالدين، عباس كريمي، حميد باكري و... كه ابتكارات ويژهاي را در تاكتيكهاي عملياتي خود به كار ميگرفتند و روحيه مقاومت و شجاعت خود را به رزمندگان سرايت ميدادند را بايد از عوامل اصلي پيروزي در جنگ دانست. البته براي پرداختن به موفقيتهاي جنگ، بايد به نقش فرماندهان عاليتر و انسانهاي مصممي كه برنامهريزان اصلي عمليات بودند و طراحيهاي اساسي نبردها را انجام ميدادند پرداخت و روشن ساخت كه تفكرات و ابتكارات آنها موجب بيرون راندن دشمن از خاك كشور شده است. گرچه فعلا، فرصت پرداختن به اين موضوع در اين نوشته فراهم نيست و مقاله جداگانهاي را ميطلبد. بنابراين جنگ، با عقلانيت، با ابتكار عمل و با تلاشهاي بسيار زياد فرماندهان سلحشور هدايت شد و با همت رزمندگان اسلام، دشمن را ناكام گذاشت. امام خميني(ره) اين جنگ را به خوبي و با درايت تمام به مدت 8 سال مديريت و راهبري كردند. امام، بسيار منطقي و عقلاني، رفتار ميكردند. ايشان هيچ پيشنهاد مذاكرهاي را در طول جنگ تحميلي رد نكردند ولي به خوبي دريافتند گروههايي كه براي مذاكره به ايران ميآيند ميخواهند تهاجم نظامي صدام و تصرفهاي بخشهايي از سرزمين ايران را با انجام مذاكره، تثبيت كنند و با سرگرم كردن مسوولان، خيال صدام را از حمله رزمندگان اسلام به ارتش بعثي براي بيرون راندن متجاوز از خاك كشور راحت كنند، لذا امام خميني آتشبس را به شرط خروج ارتش متجاوز از خاك ايران مورد قبول ميدانستند. امام در دو جبهه نظامي و سياسي، جنگ را به خوبي اداره كردند و در نهايت، نتيجه اين شد كه براي اولين بار جنگي به كشور ايران تحميل شد كه در آن، نهتنها ايران، سرزمين خود را از دست نداد و شكست نخورد بلكه توانست لبه تيز جنگ را به خاك دشمن هم بكشاند و حاكميت صدام را متزلزل كند بهگونهاي كه هماكنون مشاهده ميشود كه حكومت بعثيها در عراق از بين رفته و ارتش بعثي مضمحل شده و صدام به ديار عدم فرستاده شده است. هفته دفاع مقدس يادآور مقاومت مردم ايران در مقابل دشمن و يادآور ايستادگي و هوشمندي امام عزيز امت در برابر خصم و اطمينان از نصرت الهي بود.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
شنبه 30 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 136]