واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: سينما - ميخواهم زنده بمانم
سينما - ميخواهم زنده بمانم
راب كارنوال/ترجمه:يحيي نطنزي:خوزه پاديا در گفتوگوي پيش رو از مشكلاتي ميگويد كه براي كارگرداني فيلمش با آنها دست و پنجه نرم كرده است. پاديا كه براي «يگان ويژه» جايزه خرس طلايي جشنواره برلين را به خانه برده است در خلال صحبتهايش از عدمرضايت پليس برزيل براي نمايش فيلمش در اين كشور پرده برميدارد و ماجراي ربوده شدن تعدادي از عوامل فيلم را تنها يكي از موانعي ميداند كه بر سر راه توليد اين فيلم قرار داشته است.
با توجه به جنجالي كه «يگان ويژه» به پا كرده كرد ميتوانم حدس بزنم كه توليد چنين فيلمي اصلا كار آساني نبوده است.
خب! اول ميخواستم «يگان ويژه» را به صورت يك فيلم مستند توليد كنم. پيش از اين فيلم مستندي به نام «اتوبوس 174» كارگرداني كرده بودم كه ماجراهاي 12 ژوئن سال 2000 در ريو دوژانيرو را به تصوير ميكشيد. ماجراي همان اتوبوس پر از آدمي كه توسط يك مرد جوان گروگان گرفته شده بود. در «اتوبوس 174» هم مانند «يگان ويژه» پليسها وجود داشتند اما فيلم بيشتر درباره جنايتكاران و روند تبديل شدن آنها به انسانهايي تا آن حد خشن بود. بعد از آن فيلم مستند تصميم گرفتم شكل ديگري از آن را اينبار از نقطه نظر پليسها تعريف كنم. ايده اوليه بر اساس اين سوال شكل گرفته بود: چه بستر اجتماعي زمينهساز ظهور نسل پليسهاي خشن و فاسد در ريو شده است؟ ابتدا سعي كردم با تعدادي پليس گفتوگو كنم كه البته تجربه موفقي نبود و بعد از مدت كوتاهي متوجه شدم اگر واقعا بخواهم فيلم مستندي بر اساس اين سوژه كارگرداني كنم ممكن است نتوانم زنده بمانم و فيلمم را تماشا كنم! (ميخندد). سپس شيوه خود را تغيير دادم به دنبال گفتوگو با پليسهايي رفتم كه ميتوانستند اطلاعات پسزمينه از اين سوژه در اختيارم قرار دهند. دو سال از وقتم را صرف گفتوگو با آنها و تحقيق فيلمنامهاي كردم تا اينكه در نهايت توانستم يك پليس سابق به نام آندره باتيستا را به عنوان همكار فيلمنامهنويس به كار بگيرم و از سوي ديگر موافقت بروئيلو مانتوواني كه فيلمنامه «شهر خدا» را نوشته بود جلب كنم. بعد از تكميل شدن گروه فيلمنامهنويس اطلاعات خامي كه تا آن زمان جمعآوري شده بود با يكديگر تركيب شد و فيلمنامه نهايي شكل گرفت. اما در توليد فيلم با مشكلات مضاعفي مواجه شدم. اولا ما در لوكيشنهاي واقعي فيلمبرداي ميكرديم كه وضعيت كاملا خطرناكي برايمان ايجاد كرده بود. در همان ابتداي كار چهار نفر از عوامل توليد توسط دلالهاي مواد مخدر ربوده شدند. دلالها خواستار مهمات مشقي ما و تفنگهايي بودند كه براي استفاده بازيگران در اختيار داشتيم. آنها در نهايت به مقصود خود رسيدند و به همين دليل پليس به منطقه مورد نظر براي فيلمبرداري هجوم آورد تا مهمات را از آنها پس بگيرد. چهار گروگان ما آزاد شدند اما فيلمبرداري براي دو هفته متوقف شد و ما هم تقريبا ورشكست شديم. از طرف ديگر درست در روزهاي پاياني آمادهسازي فيلم يكي از نسخهها به سرقت رفت و فيلم ناتمام مانند يك تب در سراسر برزيل پخش شد. بعد از اين اتفاق يگان ويژه كه فكر ميكرد فيلم عليه آنها موضع گرفته است عليه ما اعلام جرم كرد. آنها راست ميگفتند اما خوشبختانه در نهايت پرونده قضايي به نفع ما مختومه شد. تازه بعد از اين ماجراها يك سرهنگ پليس به سراغم آمد و با تهديد به دستگيري از من خواست اسامي كساني كه در مرحله تحقيق به گفتوگو تن دادهاند را به او تحويل دهم تا مجازات شوند. اما خود را نباختم و با كمك فرماندار كه پشت فيلم ايستاده بود از مهلكه فرار كردم. با اين تفاسير مسلما به پايان رساندن چنين فيلمي با دغدغهها و فشارهاي زيادي همراه بوده است و مطمئن باشيد به دليل خطراتي كه وجود دارد هرگز مجددا به چنين كاري دست نميزنم. اما انكار نميكنم نتيجه كار نشان داد كه دشواريهايي كه از سر گذراندهام ارزشمند بوده است. گروه توليد كار خود را به خوبي انجام دادند و همه زنده ماندند!
بستر داستاني فيلم خود را سال 1997 و قبل از بازديد پاپ قرار دادهايد. وضعيت يگان ويژه در حال حاضر نسبت به آن زمان بهتر شده است يا بدتر؟
فكر ميكنم وضعيت اين روزهاي يگان ويژه كماكان مانند سابق است. ما در طول 20 سال گذشته با حكومت كمونيستي، حكومت جناح راست و حكومت سوسياليستها مواجه بودهايم اما لايههاي دروني هيچ تغييري نكرده است. از نقط نظر من براي شناخت وضعيت فوق بايد با قواعد بازي آشنا شويد. اگر ميخواهيد بدانيد چرا يك پليس و يا يك دلال مواد اينگونه رفتار ميكنند بايد قواعد بازي اجتماعي آنها را بشناسيد... قوانيني كه بيرون از اينجا و به لحاظ تاريخي و سياسي در بطن جامعه نوشته شده است. براي شناخت اين فضا چارهاي جز توجه به واقعيت جاري در جامعه برزيل نداريد. پليسها در اين كشور ماهيانه 200 تا 300 دلار درآمد دارند و به همين دليل براي گذران زندگي به يك فساد سازمانيافته تن دادهاند. در واقع آنها درست تربيت نشدهاند و هر روز كه ميگذرد درگير جنگ با دلالهاي مواد مخدر سر تا مسلح هستند. در مقابل طبقه متوسط به بالاي برزيل مصرفكننده دائمي مواد مخدر هستند و در امور اقتصادي با دلالها همكاري ميكنند. در اين شرايط ديگر نبايد از وجود چنين پليسي در جامعه تعجب كرد؛ خصوصا از زماني كه حكومت در تغيير قوانين هم ناكام ماند. تا زماني كه مردم و دلالها اينگونه رفتار ميكنند پليسها هم به همين راه ميروند.
دوست داريد چه اقداماتي براي از بين بردن اين وضعيت انجام شود؟
به نظر من بايد دستمزد قابل قبولي به پليسها پرداخت شود؛ به خوبي تربيت شوند و آموزشهاي حقوق بشر را از سر بگذرانند. از طرف ديگر بايد استفاده از مواد مخدر را در برزيل قانوني كنيم تا دلالهاي سودجو سرشان بيكلاه بماند. از طرف ديگر مدارس و دولت بايد برنامههاي اجتماعي براي دور نگه داشتن كودكان از داد و ستد مواد مخدر اجرا كنند. بعد از انجام همه اين كارها طبقه متوسط رو به بالاي جامعه هم بايد ياد بگيرد كه استفاده از مواد مخدر كار مفرحي نيست.
انتظار داشتيد فيلم تا اين حد در برزيل محبوب شود و منازعات تا اين حد پرشوري را به پا كند؟
«يگان ويژه» در برزيل بحثهاي گستردهاي را به وجود آورد... و تصور ميكنم بحث انگيزترين فيلمي باشد كه در تاريخ سينماي برزيل نمايش داده شده است. نمايش فيلم در جشنواره برلين هم با بحثهاي گستردهاي همراه شد. همينطور در نيويورك و اينجا در انگلستان. توجهات جهاني به اين فيلم به دليل انتخاب سوژهاي است كه براي ديگر مردم و ديگر تماشاگران هم جذاب است. همه اين توجهات به اين دليل است كه فيلم روي سوژههاي جهاني دست گذاشته كه با همه مرتبط است.
ظاهرا قرار است فيلم ديگري با همين حال و هوا در برزيل كارگرداني كنيد. فكر ميكنيد بتوانيد تا نمايش فيلم زنده بمانيد؟
فيلم بعديام قرار است حسنختامي براي سهگانهاي باشد كه با «ااتوبوس 174» و «يگان ويژه» آغاز شده است. نگران نباشيد! بالاخره راهي پيدا ميكنيد و فيلم را در خود برزيل فيلمبرداري ميكنيم.
منبع: Indie London
شنبه 30 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 208]