واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: تفسير موضوعي قرآن كريم اثري از مفسر بزرگ حضرت آيت الله جوادي آملي وحي و نبوت در قرآن
قسمت سوم
سومين جلد تفسير موضوعي مفسر حكيم حضرت آيت الله جوادي آملي به موضوع « وحي و نبوت در قرآن » مي پردازد و مباحث آن در يك مقدمه و سه بخش سامان يافته است . در مقدمه مسئله « ضرورت نبوت » با دليل عقلي و دليلي نقلي اثبات مي شود و « راه هاي شناخت نبوت » كه راه شهود عرفاني دليل عقلي ـ معجزه و خطوط كلي آن ـ دليل نقلي و اجتماع قراين و شواهد است مورد بررسي و تبيين قرار گرفته است .
بخش يكم به موضوع « وحي » مي پردازد كه در چهار فصل پيگيري شده است فصل يكم به حقيقت وحي مي پردازد و فصل دوم فرق ميان وحي و تجربه ديني را بيان مي كند همچنانكه در فصل سوم « اثر وحي » و در فصل چهارم « منكران وحي » از جوانب گوناگون مورد بررسي قرار گرفته اند.
بخش دوم به موضوع « نبوت عام » مي پردازد و در ضمن دو فصل اهداف و فوايد نبوت و مباحث مربوط به عصمت پيامبران بررسي مي شود.
در بخش سوم به مبحث « نبوت خاص » پرداخته شده است و مباحث آن در دو فصل سازماندهي شده است فصل يكم عهده دار بحث از دلايل نبوت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم است و عناوين ذيل سرفصل هاي مباحث آن است : « ادعاي نبوت و گواهي خدا معجزات پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نويد پيامبران پيشين و قراين و ويژگي هاي حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم فصل دوم به بحث « خاتميت » اختصاص يافته در ضمن محورهايي به آن پرداخته است .
شهود عرفاني
حضرت استاد درباره شناخت نبوت از طريق شهود عرفاني بر اين عقيده است كه : « راه شهود عرفاني براي بيشتر مردم بسته است . لذا غالبا بدان مقام نرسيدند و نمي رسند همچنين ميزان تشخيص كشف صحيح از غير صحيح براي غير معصوم تنها عقل برهاني است چنانكه معيار صحت دليل نقلي نيز عقل قطعي است . بنابراين بهترين راه شناخت پيامبر عقل و خرد است . »
معجزه خطوط كلي قرآن
يكي از راههاي شناخت پيامبري و پيامبران راه معجزه است يعني مدعيان راستين نبوت به اذن و قدرت الهي كارهايي انجام مي دهند كه ديگران و غير آنان از انجام و آوردن آن عاجزند. علامه جوادي آملي درباره معجزه به خطوط كلي آن اشاره دارند : « چند مطلب اساسي درباره معجزه هست كه به آنها اشاره مي كنيم : 1 ـ معجزه كار خارج از عادت و خارق آن است كه با ادعاي نبوت و تحدي همراه است . 2 ـ معجزه خارج از عادت است نه خارج از قانون عليت 3 ـ معجزه امري غيرمعهود است نه غير معقول . 4 ـ معجزه قابل تعليم و تعلم ذهني نيست و مخصوص جان هاي پاك و تزكيه يافته است برخلاف علوم غريبه . 5 ـ فرق عمده معجزه و كرامت آن است كه معجزه همراه ادعاي نبوت و تحدي است برخلاف كرامت هر چند اطلاق معجزه براي اثبات امامت رواست . بين معجزه و ادعاي نبوت ملازمه عقلي است . »
فرق وحي و تجربه ديني
استاد در بحث از ابعاد و جوانب وحي موضوع تفاوت تجربه ديني با وحي را مورد بحث و بررسي قرار مي دهد و مي گويد : « تجربه ديني مفهومي است كه از سده نوزدهم در غرب مطرح شد و از همان زمان در تعريف دقيق آن مشكل جدي پديد آمد... برخي تجربه ديني را واقعه اي دانسته اند كه شخص تجربه گر از سر مي گذراند و نسبت به آن آگاه است ... تجربه ديني با كسب بصيرت ديني فرق دارد چون تجربه ديني مقتضي مواجهه با خداوند يا حقيقت غايي است اما كسب بصيرت ديني چنين اقتضايي ندارد. »
استاد بزرگوار در خلال مباحث مي گويند ديدگاهي بر اين عقيده است كه تجربه ديني تجربه اي عقلي يا معرفتي نيست بلكه نوعي احساس است كه از حد تمايزات مفهومي فراتر مي رود و نيز نوعي تبيين مافوق طبيعي است . ديدگاه ديگر تجربه ديني را تجربه اي مبتني بر ادراك حسي مي داند كه ساخت تجربه حسي را دارا است و تجربه اي ايماني محسوب مي شود نه اينكه محصول استدلالهاي عقلي باشد و تاملات فلسفي و كلامي داشته باشد و در چهارچوب قياس و دليل قرار گيرد.
ايشان در ادامه اين بحث مي گويند : « برخي از معاصران « وحي » را تجربه ديني قلمداد مي كنند و آن را مقوم شخصيت و نبوت انبيا مي دانند. در اين تجربه پيامبر چنين مي بيند كه گويي كسي نزد او مي آيد و در گوش و دل او پيام ها و فرمان هايي را مي خواند و او را مكلف و موظف به ابلاغ آن پيام ها به آدميان مي كند و بر اثر حصول اين تجربه ماموريت جديدي احساس مي كند و غزالي نيز در المنقذ من بر همين ـ يعني تجربه ديني ـ انگشت نهاده است . » علامه جوادي آملي پس از طرح برخي ابهامات تجربه ديني و جايگاه منطقي تجربه كه محصول تكرار يك واقعه است به تعريف دين مي پردازد و درباره « مشاهدات و حياني » مي فرمايد : « آنچه را پيامبران به نام وحي ادراك مي كنند قطعا نيازي به تكرار و پشتوانه برهان عقلي يا سند معتبر نقلي ندارد بلكه عميق ترين و سنگين ترين مسائل متافيزيك (ماورالطبيعه ) و پيچيده ترين مسايل فيزيكي را به روشني نور و شفافي و زلالي آب باران و « بين الرشد » مي بيند و اگر كساني نام آن را تجربه ديني بگذارند در نام گذاري سخني نيست ... پيامبران در اثر نيل به مقامي كه در آن جا اصلا باطل وجود ندارد حق صريح را شفاف و روشن مي ديدند و دريافت مي كردند. »
مفسر بزرگ قرآن درباره تجربه غيرمعصومان مي گويد : « تجربه كساني كه پيامبر يا پيشواي معصوم نيستند اعم از كشف و شهود رويا احساس امر متصل يا منفصل از نفس و بدن (نه همچون خواب و حالات مناميه ) همگي نيازمند عرضه به ميزان است يا صحت و سقم آنها آشكار و ارزش و قيمتشان پديدار شود... چرا كه « به طور كلي هر آنچه كه آسيب پذير است بايد با ميزان آسيب ناپذيري به سنجش درآيد زيرا قطعا تجربه ديگران مانند تجربه پيامبران معصوم عليهم السلام نيست ... در تجربه هاي فراطبيعي تنها پيامبران معصوم و آنان كه محرم راز وحي هستند و آنچه را پيامبران مشاهده كرده اند آنان نيز مي بينند از هرگونه آسيب و اشتباه و خطا مصونند. پيامبر جز از راه وحي لب به سخن نمي گشايد و نطق او از هوا و آفت هاي نفساني محفوظ است و نيز حس و تخيل و وهم و شهود و عقل او همگي از خطا مصون است . او نخست مطالب عالي را با شهود قلبي مي بيند و آنگاه با تعقل برهاني آن را تحليل سپس لب به استدلال و نطق مي گشايد... چنين انسان كامل اگر پيامبر باشد وحي تشريعي دارد وگرنه گوهري در وجود او پديد مي آيد كه او را برجسته تر از ديگران و متكامل تر مي كند و در اين جهت بين مرد و زن تفاوت نيست مانند امامان معصوم و نيز همچون حضرت فاطمه زهرا(عليهاالسلام ) و مادر موسي و حضرت مريم (عليهاالسلام )
مژده رسالت حضرت محمد(ص )
انبياي الهي (ع ) دو ويژگي عمومي داشتند كه عبارت از مصدق و مبشر بودن بوده است يعني پيامبران بعدي انبياي پيش از خود را تصديق مي كردند و خود را ادامه دهنده راه و رسالت آنها معرفي مي كردند و در همان حال مژده آمدن پيامبران پس از خود را مي دادند. درباره پيامبراكرم حضرت محمد(ص ) به صورت ويژه دو پيامبر اولي العزم پيش از آن حضرت يعني حضرت موسي (ع ) و حضرت عيسي (ع ) مژده آمدن او را به پيروان خود داده بودند كه علاوه بر وجود شواهدي از كتب تحريف شده آنان هجرت يهوديان به يثرب آن روز شاهد تاريخي زنده ديگري است كه آنان به اميد گرويدن به پيامبرخاتم و كسب افتخار پيروي او از مناطق آباد و خوش آب و هوا به ارض لم يزرع حجاز رفتند تا به مقصود برسند. حضرت استاد در بحث مفصل از بشارت هاي تورات و نويدهاي انجيل درباره بشارت انجيل برنابا مي گويد : « انجيل « برنابا » كه شفاف تر از همه انجيل هاي چهارگانه به دست ما رسيده پيامبراسلام صلي الله عليه و آله و سلم را به روشني معرفي كرده و نام و اخلاق و برنامه هدايت او را بارها خاطر نشان ساخته است . در اين انجيل مي خوانيم : « 22 ـ ولي تابنده همه پيمبران پس از من مي آيد و نوري بر تاريكي هاي گفته هاي همه انبيا مي تاباند . 23 ـ چون او رسول خداست . انجيل برنابا فصل 17 » ايشان در فرازي ديگر از فصل 72 انجيل برنابا نقل مي كند كه حضرت عيسي (ع ) به حواريون خود فرمود : « من به زودي از اين جهان روي مي گردانم ... اما من به ويژه آمده ام تا راه را براي رسول الله كه به زودي براي نجات عالم مي آيد آماده كنم . ولي بپرهيزيد از اين كه فريب بخوريد زيرا پيمبران دروغين بسياري خواهند آمد كه سخنان مرا مي گيرند و انجيل مرا آلوده مي كنند... او در روزگار شما نمي آيد بلكه سال ها پس از شما مي آيد آنگاه كه انجيل من باطل شده است و چنان شود كه گوئي سي مومن هم يافت نشود. آنگاه است كه خداوند برعالم رحم آورده پيمبرش را كه قطعه ابرسفيدي بالاي سرش قرار دارد بر همه جهان پيروزي مي دهد... »
ولايت پشتوانه نبوت و امامت
استاد عاليقدر در بحث خاتميت مي فرمايد : « نبوت پشتوانه اي به نام ولايت دارد كه مقام باطني است و از طريق بندگي و پيمودن راه قرب نوافل و فرايض به اين مقام والا مي توان دست يافت . چنين گوهر گران بهايي پشتوانه نبوت است و هركس ديگر هم مي تواند « ولي » باشد يعني بدون نبوت به ولايت برسد مرد باشد يا زن همچون صديقه كبرا فاطمه زهرا (ع ) با پايان گرفتن نبوت مقام ولايت قطع نمي شود بلكه در خصوص پيشوايان دين و نيز در ديگر اوليا ولايت هست . پيشوايان چون داراي امامت و ولايتند پس از قطع وحي و تكميل و تتميم و ترسيم خطوط دين به دست پيامبر همچنان به پاسداري و تفسير و شكوفايي آن آموزگاري مي كنند و حقايق دين و اصول اعتقادي و اخلاقي و فقهي و اجتماعي و پزشكي و نظامي و... را شكوفا مي كنند. » چرا كه « رشته حيات جوامع بشري تا پايان به وحي و دست آوردهاي وحياني نيازمند است . انسان سرنوشت خود را به جهان طبيعت و زمان گذشته و حال و آينده پيوند ناگسستني زده است و هر روز گامي به جلو و نگاهي به آينده دارد و هر روز مي كوشد تا به سخني تازه و رازي ناگشوده دست يازد. سپس او در عقايد و اخلاقيات و احكام و بهره گيري از طبيعت و دست آوردهاي آن به دانش نامتناهي نياز دارد. »
با پايان يافتن نبوت مقام ولايت قطع نمي شود بلكه درخصوص پيشوايان دين و نيز ديگر اوليا ولايت هست
نبوت پشتوانه اي به نام ولايت دارد كه مقام باطني است و از طريق بندگي و پيمودن راه قرب نوافل و فرايض به اين مقام بالا مي توان دست يافت
جمعه 29 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 462]