واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: ؛ نگاهي گذرا به اشعار محمد ابراهيم صفوي
؛محمد ابراهيم صفوي يكي از شاعران ديار ماست كه همانند اغلب بزرگان اين سرزمين، ناشناخته مانده است و جز افراد معدودي كه از دوستان شاعر و يا اهل علم و ادب هستند، كسي با ايشان آشنايي ندارد و قدر و منزلتش را نمي داند.ديوان اشعار صفوي با كمك همسر وي و با همكاري سيد حسن ابطحي تنظيم و به اهتمام دكتر محمود رفيعي منتشر شده است.با مطالعه ديوان وي به اشعار زيبايي برخورد مي كنيم، به ويژه اشعار بيرجندي او ما را به وجد مي آورد و شور و شعف زايدالوصفي در دلمان برپا مي كند.صفوي را شاعري يافتم همچون ديگر شاعران قهستان كه تيزهوش و نكته سنج است اما در مواردي در دام ملاحظات گرفتار شده است
اغلب، شعر را با شور و هيجان شروع كرده ولي در ابيات پاياني گويي ياس و محافظه كاري و شايد شرايط اجتماعي، گردن احساس شاعر را در هم فشرده و شعر در نيمه راه رها شده است.
شاعر به مشكلات زمان واقف بوده و آن را عامل پنهان ماندن بسياري از اشعار خود مي داند و همين امر را عاملي مي دانند كه سبب گشته رنداني اين اشعار را به خود نسبت دهند و از اين آب گل آلود ماهي بگيرند.شادروان محمد ابراهيم صفوي به نقل از كتاب شاعران قهستان، «به سال ١٢٩٨ شمسي در محله «سر كوچه كلو» متولد و تا دوازده سالگي در بهلگرد سكونت داشته است.از پنج سالگي نيز در مكتب خانه به آموختن سي پاره قرآن مجيد همت گماشت و «جامع المقدمات» و «شرح كبري» را آموخت.به قول خودش آخوندي بدون عبا بودم و چون حساب و هندسه و جغرافي و عربي مي دانستم، در كلاس سوم مشغول تحصيل بودم.» وي در سال ١٣١٧ شمسي در وزارت دارايي و در پست هاي مختلفي به كار پرداخت و سپس به اداره كل هواشناسي منتقل و بعد از آن در يكي از بانك ها مشغول كار شد و در سال ١٣٤٣ بازنشسته و به عنوان معاون مالي دانشگاه بيرجند انتخاب شد.
؛ويژگي هاي شعري
؛محافظه كاري بيرجندي مآبانه امري است كه در اشعار وي به چشم مي خورد. محتوا و طرز بيان بسياري از اشعارش، شاعران سبك خراساني به ويژه ناصرخسرو را يادآوري مي كند، شعر «منزلگه عشق» او به شعر حج ناصر خسرو خيلي نزديك است.
؛قالب هاي شعر
؛با شعر نو ميانه ندارد اما در قالب هاي كهن شعر گفته است. در قالب «چهارپاره» هم طبع آزمايي كرده است. گاه شاعر به تفنن هاي شاعرانه اي در زمينه قالب هاي شعر دست زده است.در شعر «ياد گذشته» كه در قالب چهارپاره سروده شده است، اغلب مصراع دوم هر خانه را در مصراع اول بيت دوم آن تكرار كرده است.
همه ابيات نيز با كلمه «ياد» آغاز شده است كه تكرار اين كلمه بر بار غربت مي افزايد و شعر را تاثيرگذارتر مي كند.
؛عيوب شعر
؛گاه به ندرت ابيات ضعيفي در ديوان ديده مي شود.
حاليا افتاده ام در كنج خانه كور و كر
يعني از آن حشمت و مكنت كه آني داشتم
گاه كلمات محاوره اي را به اقتضاي مطلب در شعر مي آورد، از طرف ديگر هر چند شاعر از به كار بردن كلمات بيگانه اظهار انزجار مي كند ولي همه را از اين كار برحذر مي دارد.
گاهي نيز خود به جبر زمان ناچار از به كار بردن اين گونه كلمات است گاه كلمات از وزن بيشتر است.
ما قصه يوسف فقط از خلق شنيديم
بهتر ز تو اي شوخ نديدم
گاه نيز براي پر كردن وزن ناچار از به كار بردن كلمات گويشي در شعر رسمي شده است.
كرده اي وصف من چنان كه مرا
تاب شنيدنش ز ياران نيست
؛شعر گويشي
؛اصلي ترين مشخصه شعري صفوي، سرودن اشعار به گويش بيرجندي است. حقا كه شاعر در اين زمينه محشر كرده است. چهره واقعي و ناب صفوي را مي توان در آيينه اشعار گويشي او به تماشا نشست، اشعار گويشي وي بر اساس ديوان اشعارش عبارتند از: قصيده (٩) غزل(٧)، مثنوي (٢)، قطعه (١٢)قصايد خرد عنواني است كه در ديوان به قصايدي كه حداقل ٦ بيت و حداكثر ١٢ بيت دارند، داده شده است. دو بيتي (١٦)، اشعار متفرقه (قصيده و غزل هر كدام يك شعر). در پيوست نيز يك مثنوي، يك قصيده و يك چهار پاره ناتمام آمده است.
؛مضامين
؛از اشعارش پيداست كه شديدا به وطنش عشق مي ورزد، از زندگي در تهران دل خوشي ندارد و آرزومند بازگشت به بيرجند است. سخن گفتن به لهجه بيرجندي و پاي بندي به فرهنگ سنتي، دل خواه اوست. لباس ها، خوراك، باغ هاي ميوه، قناعت، شرم و حيا، صفا و صداقت و صراحت لهجه، ستوده اوست.از خود بيگانگي و غرب زده شدن و فرهنگ خودي را فراموش كردن و به رنگ جوامع ديگر درآمدن، بي حيا شدن و زير پا گذاشتن ارزش هاي اخلاقي، نكوهيده اوست.
گويي شاعر همه خوبي ها و زيبايي ها را در مظاهر فرهنگ قديم و بومي خود مي ديده و با هر گونه نوگرايي كه ثبات گذشته را به هم بزند، مخالف بوده است.در مقابل شعر نو واكنش نشان مي دهد و روي آوردن شاعران را به قالب هاي نو دليل وازدگي خود از شعر مي شمارد.
دگه مو ترك شاعري كردام
شعر نو شعر تر شده به خدا
طرز لباس پوشيدن جوانان، ذهن شاعر را بر مي آشوبد و در نظرش بسيار بد جلوه مي كند.
او از اين كه دختران لباس پسرانه بپوشند و كارهاي پسرانه انجام دهند و همچنين اين كه پسرها مو بلند مي كنند و به اصطلاح آن زمان «بيتل» مي شوند، ابراز انزجار مي كند:
همه هم رنگ هم شدن ياجور
دختر و هم پسر شده به خدا
فاطمه بيدختي- مدرس تربيت معلم
پنجشنبه 28 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 158]