تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):انسان، در روز قيامت، قدم از قدم برنمى‏دارد، مگر آن كه از چهار چيز پرسيده مى‏شود...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816346041




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

امام حسن «ع» و پاسداري از ارزش‏ها (قسمت دوم)


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: امام حسن «ع» و پاسداري از ارزش‏ها (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: ابعاد صلح شجاعانه امام حسن عليه السلام با معاوية بن ابي سفيان كه يگانه عامل بقاي اقليت‏شيعه در آن عصر بود، چنان با عظمت است كه تاكنون محققان زيادي را به تحليل و تبيين آن واداشته است.
ب) قداست زدايي از سيماي امير مؤمنان عليه السلام

اقدام دوم معاويه اين بود كه از سيماي امام قداست زدايي كند و با اين ترفند جايگاه او را از دل‏ها بزدايد.

شهيد مطهري رحمه الله مي‏نويسد: «علي عليه السلام از دنيا رفت و معاويه خليفه شد، بر خلاف انتظار معاويه، علي عليه السلام به صورت نيرويي باقي ماند و معاويه آن طوري كه اعمال بيرون از تعادل و متانتش نشان مي‏دهد، از اين موضوع خيلي ناراحت‏بود لهذا تجهيز ستون تبليغاتي عليه علي عليه السلام كرد.» (40)

بخشي از تلاش‏هاي معاويه در اين عرصه چنين است:

دستور داد در منابر رسما علي عليه السلام را سب كنند و آن را در خطبه‏هاي نماز و منابر رواج داد و با تهديد و ارعاب مردم را وادار به اين كار مي‏كرد.

در موردي از احنف بن قيس خواست كه به علي عليه السلام لعن كند و او چون با اصرار معاويه روبه‏رو شد، بر منبر رفت و گفت:

«معاويه مرا به لعن علي امر كرده است، معاويه و علي اختلاف داشتند. به هر كدام ظلم شده است، او را دعا مي‏كنم. لعنت‏خدا و ملائكه و خلق تو اي خدا بر كسي باد كه ظلم كرده است و لعنت تو بر فئه باغيه از اين‏ها باد.» مردم هم گفتند: آمين.

صحابه منافق را وادار به جعل حديث عليه امام مي‏كرد. از جمله سمرة بن جندب را با 400 هزار درهم وادار كرد بگويد آيه «من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله ...» (41) كه درباره علي عليه السلام در ليلة المبيت است درباره ابن ملجم نازل شده است.

در اين زمينه كار به جايي رسيد كه دست‏به بدعت در احكام هم زدند. مثلا چون در خطبه‏هاي نماز عيد علي عليه السلام را سب مي‏كردند و مردم به خاطر اين كه نشنوند از محل نماز خارج مي‏شدند، خطبه‏ها را مقدم بر نماز كردند. (42)

امام باقر عليه السلام در مورد اين اقدام بني‏اميه مي‏فرمود: «ويروون عن علي عليه السلام اشياء قبيحة و علي الحسن و الحسين عليهما السلام ما يعلم الله انهم قد رووا في ذلك الباطل و الكذب و الزور; (43)

مطالب زشتي را درباره علي عليه السلام و حسن و حسين عليه السلام نقل مي‏كردند كه خدا مي‏داند همه‏اش باطل و دروغ و بهتان بود.»

4- تلاش براي تشكيل حكومت موروثي
آنچه هدف اصلي معاويه بود و تمام اقداماتش بر محور آن دور مي‏زد، قبضه كردن حكومت و تثبيت آن در دست‏بني‏اميه بود; همان هدف پنهاني كه امام حسن از آن آگاه بود و براي اتمام حجت در شرايط صلح، آن را گنجاند:

«هذا ما صالح عليه الحسن بن علي بن ابي طالب معاوية بن ابي سفيان: صالحه علي ان يسلم اليه ولاية امر المسلمين علي ان يعمل فيهم بكتاب الله و سنة رسوله صلي الله عليه و آله و سيرة الخلفاء الصالحين و ليس لمعاوية بن ابي سفيان ان يعهد الي احد من بعده عهدا بل يكون الامر من بعده شوري بين المسلمين ...; (44)

اين قرارداد صلحي است‏بين حسن بن علي بن ابي طالب و معاوية بن ابي سفيان: با او مصالحه كرد به اين كه ولايت امر مسلمانان را به او واگذارد، به اين شرط كه بين مسلمانان براساس كتاب خدا و شيوه پيامبر و سيره خلفاي صالح عمل كند و معاويه حق ندارد كه پس از خود كسي را به جانشيني و خلافت انتخاب كند و تعيين خليفه براساس شوراي بين مسلمانان باشد.»

و يا به اين صورت كه: «المادة الثانيه ان يكون الامر للحسن من بعده فان حدث به حدث فلاخيه الحسين و ليس لمعاوية ان يعهد به الي احد.» (45)

اما معاويه در راستاي همان هدف اصلي خود، بعد از پانزده سال كه موانع سر راه خود را برداشت، تصميم گرفت‏يك همه پرسي عمومي به راه اندازد و براي فرزندش يزيد از عموم مردم مكه، مدينه، شامات، عراق و ... بيعت‏بگيرد. براي اين كار به تمام مراكز حكومتي بخشنامه كرد و مخالفان را با شدت تمام سركوب كرد. اما مدتي بعد از طرح گرفتن بيعت عمومي متوجه شد كه گروه‏هاي خواص همچنان مخالف او هستند و بالاترين خطرها نيز به دو دليل از جانب امام حسن عليه السلام است:

اولا: بسياري از مخالفان منتظرند ببينند سلاله رسول خدا صلي الله عليه و آله چه مي‏كند چرا كه در صلح نامه شرط كرده بود، براي معاويه خليفه و جانشيني تعيين نشود.

ثانيا: امام مجتبي عليه السلام در ميان مردم مسلمان از پايگاه بسيار قوي برخوردار است و شايستگي عظمت و لياقت او براي تصدي خلافت و زمامداري جامعه زبانزد است.

از طرفي معاويه مي‏دانست كه اگر موضوع ولايتعهدي را به مردم واگذارد، هيچ كس كم‏ترين توجهي به يزيد نخواهد كرد. از اين رو معاويه به فكر افتاد نظر مخالفان را به سوي خود جلب كند و نامه‏هايي به حسين بن علي، عبدالله بن عباس، عبدالله بن زبير، عبد الله بن جعفر و ... نوشت. امام حسين عليه السلام در پاسخ نامه او نوشت:

«اتق الله يا معاوية! و اعلم ان لله كتابا لايغادر صغيرة و لا كبيرة الا احصاها، واعلم ان الله ليس بناس لك قتلك بالظنة و اخذك بالتهمة و امارتك صبيا يشرب الشراب و يلعب بالكلاب ما اراك الا و قد او بقت نفسك و اهلكت و اضعت الرعية والسلام; (46)

اي معاويه! در مورد جانشيني فرزندت يزيد و اصرار بر آن از خدا بترس. بدان كه براي خداوند منان صحيفه‏اي است كه تمام اعمال ريز و درشت را ثبت مي‏كند و هيچ عملي از آن مخفي نخواهد ماند.

معاويه! بدان خداوند همانند مردم نيست كه بخشي از آنان را با كم‏ترين سوءظني بكشي و عده‏اي ديگر را متهم نمايي و دستگير كني. فرزندت يزيد كه آرمان تو است، شراب مي‏آشامد و به سگ‏بازي مشغول است. معاويه! مي‏بينم كه تنها با اين كارت خودت را متزلزل مي‏سازي و دين خود را نابود مي‏كني و مردم را از بين مي‏بري.»

نشانه‏هاي تعارض از سوي جبهه امام حسن عليه السلام
تمام اقدامات امام در طول دوره بعد از صلح رو در روي اقدامات معاويه قرار داشت. عمده كوشش‏هاي امام به دو بخش تقسيم مي‏شود كه به اختصار به آن دو مي‏پردازيم.

الف - فعاليت‏هاي ديني و نشر فرهنگ اسلام:
پس از حضور امام عليه السلام در مدينه، محدثان و دانشمندان گرد وجود حضرت حلقه زدند. اين افراد يا از صحابه پيامبر صلي الله عليه و آله، و ياران با سابقه امام علي عليه السلام بودند يا تابعين و ديگر گروه‏ها بودند. از گروه اول مي‏توان به احنف بن قيس، اصبغ بن نباته، جابر بن عبدالله انصاري، جعيد همداني، حبة بن جوين عرفي، حبيب بن مظاهر، حجر بن عدي، رشيد هجري، رفاعة بن شداد، زيد بن ارقم، سليمان بن صرد خزاعي، سليم بن قيس هلالي، عامر بن واثله بن اسقع، عباية بن عمر و بن رهبي، قيس بن عباد، كميل بن زياد، حارث بن اعور بن بنان، مسيب بن نجبه فزاري و ميثم بن يحيي تمار اشاره كرد و از گروه دوم ابوالاسود دوئلي، ابواسحاق بن كليب سبيعي، ابومخنف، جابر بن خلد، جارود بن منذر، حبابه بنت جعفر والبيه، سويد بن غفلة، مسلم بن عقيل و ... را نام برد.

اين‏ها كساني بودند كه از شهرهاي مختلف گرد آمدند و به واسطه تربيت علمي و معنوي صحيح به عنوان سدهاي محكم در مقابل تحركات معاويه ايستادند. (47)

عمق فعاليت‏هاي علمي و تربيتي امام عليه السلام چنان بود كه وقتي معاويه از يكي از افرادي كه از مدينه به شام آمده بود، از امام حسن عليه السلام پرسيد او پاسخ داد: امام حسن عليه السلام نماز صبح را در مسجد جدش برگزار مي‏كند تا طلوع آفتاب مي‏نشيند و سپس تا به نزديك ظهر به بيان احكام و تعليم مردان مشغول است، سپس نماز مي‏خواند و به همين گونه زنان از احاديث و روايات او بعد از ظهر استفاده مي‏كنند و اين برنامه هر روز اوست. (48)

ابن صباغ مالكي هم مي‏نويسد: «و كان اذا صلي الغداة في مسجد رسول الله صلي الله عليه و آله جلس في مجلسه يذكر الله حتي ترتفع الشمس و يحبس اليه من يجلس من سادات الناس يحدثهم ... و يجتمع الناس حوله فيتكلم بما يشفي غليل السائلين و يقطع حجج المجادلين ...; (49)

نماز صبح را در مسجد النبي برگزار مي‏نمايد و تا طلوع آفتاب مي‏نشيند و به ذكر خدا مشغول مي‏شود. روزها مردم گرداگردش حلقه مي‏زنند و او برايشان معارف و احكام الهي را بازگو مي‏كند ... مردم اطراف او گرد مي‏آيند تا سخنانش را بشنوند كه دل‏هاي شنوندگان را شفا مي‏بخشد و تشنگان معارف را سيراب مي‏كند. بيانش حجت قاطع است. به طوري كه جاي احتجاج و مجادله باقي نمي‏ماند.»

البته امام عليه السلام براي فعاليت‏هاي اين چنيني به سلاح علم مجهز بود. آن هم علمي كه از پدرش امير مؤمنان عليه السلام و جدش رسول خدا صلي الله عليه و آله به ارث برده بود. لذا امام صادق عليه السلام مي‏فرمود: «وقتي حضرت حسن عليه السلام با معاويه صلح كرد، روزي در نخيله نشسته بودند. معاويه گفت: شنيده‏ام كه حضرت رسول خرما را در درخت تخمين مي‏كرد و درست مي‏آمد. آيا تو آن علم را داري؟ شيعيان ادعا مي‏كنند علم هيچ چيز از شما پنهان نيست. حضرت فرمود: رسول اكرم عدد پيمانه‏هاي آن را بيان مي‏كرد. من عدد دانه‏هايش را براي تو مي‏گويم.

چهار هزار و چهار دانه است. معاويه دستور داد خرماها را چيدند و چهار هزار و سه دانه شد. امام فرمود: يك دانه را پنهان كرده‏اند و آن را در دست عبدالله بن عامر يافتند. در اين لحظه بود كه امام به معاويه فرمود: به خدا سوگند اي معاويه! اگر نبود اين كه تو كافر مي‏شوي و ايمان نمي‏آوري، به تو از آنچه خواهي كرد، خبر مي‏دادم. پيامبر در زماني زندگي كرد كه او را تصديق مي‏كردند و تو مي‏گويي كه كسي اين را از جدش شنيد و او كودك بود. به خدا سوگند كه زياد را به پدر خود ملحق خواهي كرد و حجر بن عدي را خواهي كشت و سرهاي شيعيان را براي تو خواهند آورد.» (50)

علاوه بر اين امام در مجالس خود گاه از معجزاتي نيز استفاده مي‏كرد كه موجب تعميق اعتقاد مردم مي‏شد. مانند حكايت جواني از بني‏اميه كه به امام عليه السلام در مجلس سخنراني توهين كرد و به اعجاز امام عليه السلام زن شد و در همان دم موهاي ريشش ريخت و ...» (51)

ب) اقدامات تقابلي در مواجهه با معاويه
بخش ديگر از كارهاي امام كه پرده از وجود تباين بين دو جبهه برداشت، مربوط به كارهايي بود كه امام در برابر اقدامات معاويه انجام مي‏داد و به عنوان مدافعي سرسخت و مقتدر در مقابل انحرافات او مي‏ايستاد و سكوت نمي‏كرد. البته نفس حضور امام خود مانع بسياري از انحرافات بود و ابهت‏حضور وي قدرت خيلي از خلاف‏ها را سلب كرده بود. لذا شاهد هستيم كه بعد از شهادت امام فشار عجيبي بر شيعيان وارد مي‏شود و آنان را تا مرز نابودي پيش مي‏برد. در هر صورت اقدامات تقابلي امام دقيقا در برابر اقدامات ضد ديني معاويه قرار مي‏گيرد كه نمونه‏هايي از آن را تا به حال خوانديم.

در اين بخش به مواردي از تقابل امام با معاويه اشاره مي‏كنيم:

1- حمايت از شيعيان
در مورد اين نوع تقابل‏ها، كافي است‏به حمايت‏هاي امام از دوستان خود در برابر فشار دستگاه معاويه اشاره شود. در اين موارد امام يگانه پناهگاه اين اشخاص بود و با جرات تمام در مقابل ظلم معاويه و كارگزاران وي مي‏ايستاد.

آيا در اين زمان استاندار كوفه زياد بود؟
سعيد بن ابي سرح كوفي كه از دوستان امام بود، مورد خشم استاندار كوفه (زياد بن ابيه) قرار گرفت و توسط زياد جلب شد. او نيز فرار كرد و خود را به مدينه رساند و به امام عليه السلام پناهنده شد. در مقابل، حاكم كوفه، خانواده سعيد را زنداني، اموالش را مصادره و خانه‏اش را ويران كرد. وقتي خبر اين اقدامات به گوش امام عليه السلام رسيد نامه‏اي خطاب به زياد بن ابيه نوشت:

«اما بعد فانك عمدت الي رجل من المسلمين له ما لهم و عليه ما عليهم فهدمت داره و اخذت ماله و حبست اهله و عياله فان اتاك كتابي هذا فابن له داره و اردد عليه ماله ...; (52)

اما بعد تو يكي از مسلمانان را مورد غضب و خشم قرار داده‏اي با اين كه سود و زيان او سود و زيان مسلمانان است. خانه‏اش را ويران ساخته و مالش را گرفته و خانواده‏اش را زنداني كرده‏اي. تا نامه من به تو رسيد، خانه‏اش را بساز و مالش را برگردان ...

زياد ابن ابيه در مقابل نوشت: «از زياد ابن ابي سفيان به حسن بن فاطمه! اما بعد، نامه‏ات به من رسيد. چرا نام خود را قبل از نام من نوشته بودي؟ با اين كه تو نيازمندي و من قدرتمند! تو كه از مردم عادي هستي، چگونه مثل فرمانرواي قدرتمند دستور مي‏دهي و از فرد بدانديشي كه به تو پناه آورده و تو هم با كمال رضايت پناهش داده‏اي حمايت مي‏كني؟ به خدا سوگند اگر او را بين پوست و گوشت‏خود پنهان كني، نمي‏تواني از او نگهداري كني و من اگر به تو دسترسي بيابم هيچ مراعات نخواهم كرد و لذيذترين گوشت را براي خوردن، گوشت تو مي‏دانم. سعيد را به ديگري واگذار. اگر او را بخشيدم، به خاطر وساطت تو نيست و اگر كشتم، به جرم محبت او با پدر تو است. والسلام.»

در پي اين عبارت، امام عليه السلام نامه‏اي به معاويه نوشت و نامه فرماندار را هم به آن ضميمه كرد و برايش فرستاد. معاويه نيز بنابر ملاحظات مختلف نامه‏اي به اين صورت براي زياد نوشت: «... نامه‏اي براي حسن نوشته‏اي و در آن به پدرش دشنام داده‏اي و فاسق ناميده‏اي، در صورتي كه به جان خودم سوگند تو خود به فسق سزاوارتري. ... به مجرد اين كه نامه‏ام به دستت رسيد، خاندان سعيد بن ابي سرح را آزاد كن; خانه‏اش را بساز; اموالش را برگردان; ديگر مزاحم او نباش و ...» (53)

2- دفاع از ارزش‏ها
در اين بخش به دفاع امام عليه السلام از اصلي‏ترين ارزش‏ها يعني، ولايت و امامت مي‏پردازيم كه معاويه به صورت‏هاي مختلف سعي در مخدوش ساختن آن داشت تا به هدف خود يعني، استقرار حاكميت در خاندان خود توفيق يابد. امام در مورد اين مساله مهم موضع‏گيري زيادي داشت كه به برخي اشاره مي‏كنيم:

1- 2- تبيين چهره پاك و مقدس امير مؤمنان عليه السلام
زماني كه معاويه به خاطر وسوسه اطرافيان مجلسي در كوفه تشكيل داد و اطرافيان معاويه به امام حسن عليه السلام و اميرمؤمنان توهين هايي كردند، امام در مقام دفاع از مشروعيت امامت و حاكميت امام علي عليه السلام و خاندان او چنين سخن گفت: شما را به خدا سوگند! نمي‏دانيد و به ياد نمي‏آوريد مطالبي را كه پيامبر در حجة‏الوداع خطاب به مردم فرمود: «ايها الناس اني قد تركت فيكم مالم تضلوا بعده كتاب الله فاحلوا حلاله و حرموا حرامه و اعلموا بمحكمه و آمنوا بمتشابهه و قولوا آمنا بما انزل الله من الكتاب و احبوا اهل بيتي و عترتي و والوا من والاهم و انصروهم علي من عاداهم و انهما لم يزالا فيكم حتي يردا علي الحوض يوم القيامة ثم دعا و هو علي المنبر عليا فاجتذبه بيده فقال:

اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه. اللهم من عادي عليا فلا تجعل له في الارض مقصدا و لا في السماء مصعدا واجعله في اسفل درك من النار ... انت الذائذ عن حوض يوم القيامة تذود عنه كما يذود. احدكم الغربيه من وسط ابله ... انما مثل اهل بيتي فيكم كسفينة نوح من دخل فيها نجي و من تخلف عنها غرق ...» (54)

2- 2- تقبيح حكومت ناشايستگان
روش ديگر امام عليه السلام اين بود كه بي‏لياقتي و ناشايستگي معاويه را بيان مي‏كرد. لذا در نامه‏اي به معاويه نوشت:

«سوگند به خدا! اگر بعد از رحلت پيامبر مردم با پدر من بيعت مي‏كردند، آسمان باران خود را بر آن‏ها مي‏باريد و زمين بركاتش را به آن‏ها مي‏بخشيد و تو اي معاويه! در خلافت طمع نمي‏كردي اما چون خلافت از سرچشمه اصلي‏اش منحرف شد، قريش در آن نزاع كردند تا آن جا كه طلقا و فرزندانش به آن طمع كردند. با اين كه پيامبر فرموده بود: هيچ امتي حكومت‏خويش را به افراد ناشايست واگذار نكرد با اين كه دانشمندتر از آن‏ها بود، مگر اين كه كارشان به تباهي كشيد ...» (55)

همچنين امام عليه السلام به خود معاويه ناشايسته بودنش را يادآوري كرد و فرمود: «اما الخليفة فمن سار بسيرة رسول الله صلي الله عليه و آله و عمل بطاعة الله عز وجل و ليس الخليفة سار بالجور و عطل السنن و اتخذ الدنيا اما و ابا و عباد الله خولا و ماله دولا و لكن ذلك امر ملك اصاب ملكا فتمنع منه قليلا و كان قد انقطع عنه ...; (56)

خليفه آن كسي است كه به روش پيامبر صلي الله عليه و آله سير كند و به طاعت‏خدا عمل نمايد. خليفه كسي نيست كه با مردم به جور رفتار كند. و سنت را تعطيل كند و دنيا را پدر و مادر خود قرار دهد. و بندگان خدا را برده و مال او را دولت‏خود بداند. زيرا چنين كسي پادشاهي است كه به سلطنت رسيده و مدت كمي از آن بهره‏مند و سپس لذت آن منقطع شده است ...»

3- 2- اعلام بيزاري از حكومت ناپاكان
امام بارها مشروعيت‏حكومت ناپاكان را زير سؤال مي‏برد و از كارگزاران آن‏ها اعلام بيزاري مي‏كرد.

نقل است كه حضرت روزي در مسجدالحرام طواف مي‏كرد كه «حبيب بن مسلمه فهري‏» (57) را ديد و به او فرمود: «اي حبيب، راهي كه برگزيده‏اي راه غير خداست. او در پاسخ از روي تمسخر گفت: روزي كه راه پدرت را مي‏رفتم در مسير اطاعت‏خدا بودم!

امام حسن به او فرمود: «بلي والله لكنك اطعت معاوية علي دنيا قليلة زائلة فلئن قام بك في دنياك لقد قعد بك في آخرتك ولو كنت اذ فعلت قلبت‏خيرا كان ذلك كما قال الله تعالي: و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صالحا و آخر سيئا وللنك كما قال الله سبحانه كلا بل ران علي قلوبهم ما كانوا يكسبون;

آري، سوگند به خدا كه تو براي دنياي ناچيز و نابود شدني از معاويه اطاعت كردي.

اگر معاويه زندگي دنيايي تو را تامين كرده، به جايش آخرت را از تو گرفته است و چنانچه تو كاري به گمان خود نيك انجام دهي، مصداق اين آيه شده‏اي كه فرمود: و گروهي ديگر به گناهان خود اعتراف نموده و اعمال زشت و زيبا را با هم مخلوط كرده‏اند ولي خداوند مي‏فرمايد: نه چنين است دل‏هاي آنان بر اثر گناه و تبهكاري سياه شده و خود را تيره‏بخت كرده‏اند.» آن گاه امام از حبيب روي برگرداند و به راه خود ادامه داد.» (58)

4- 2- تبيين مشروع بودن حكومت اميرمؤمنان:
امام حسن عليه السلام علاوه بر موارد فوق تاكيد بسياري بر نشان دادن مشروعيت‏حكومت اميرمؤمنان داشت تا از اين طريق به تهاجمات معاويه عليه بر حق بودن ولايت علي عليه السلام پاسخ بدهد. لذا شاهد استناد حضرت به سخنان پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد امامت اميرمؤمنان عليه السلام هستيم مانند نصب حضرت در غدير خم. (59)

5- 2- بيان بر حق بودن خود براي حكومت
امام علاوه بر بيان مشروعيت امام علي عليه السلام به مشروعيت‏خود نيز اشاره مي‏كرد و اين در مقابل ادعاهاي معاويه بود كه امام حسن را شايسته خلافت نمي‏دانست. امام حسن بر فراز منبر در حضور معاويه به معرفي خود مي‏پرداخت و مي‏فرمود: «ايها الناس هر كه مرا مي‏شناسد كه مي‏شناسد، هر كه مرا نمي‏شناسد من حسن بن علي بن ابي طالب و فرزند بهترين زنان، فاطمه دختر محمد رسول خدا هستم .... من هستم كه مرا از حق خود (ولايت) محروم كرده‏اند.» (60)

و نيز آن گاه كه معاويه از وي خواست‏بر فراز منبر بگويد خلافت را به معاويه واگذار كردم، فرمود:

«به خدا سوگند كه من اولي‏تر از مردم هستم به خلافت مردم در كتاب خدا و سنت رسول خدا» (61)

6- 2- آمادگي براي نبرد مجدد
طبيعي است كه شرايط صلح و مواد آن بارها و بارها از سوي معاويه نقض شده بود، بنابراين مي‏توان گفت در صورت فراهم آمدن امكانات، امام عليه السلام براي نبرد مجدد با معاويه آمادگي داشت لذا برخي عقيده دارند كه دليل مسموم كردن امام عليه السلام نيز همين آمادگي او براي رفتن به شام و مبارزه با معاويه بود. (62)

آنچه خوانديم تنها بخشي از تعارض‏هاي دو جبهه حق و باطل بود كه بروز مي‏يافت و بر سازش ناپذيري آنان تاكيد مي‏كرد. همين واقعيت و اقدام‏هاي قاطع و موثر امام حسن عليه السلام جاي شك براي معاويه باقي نگذاشت كه يگانه خطر براي او و اموي‏ها حسن بن علي است و هر لحظه احتمال خطر از سوي امام آن‏ها را تهديد مي‏كند.

بنابراين در صدد برآمد به هر وسيله ممكن امام را از سر راه بردارد. او براي اين كار بارها اقدام به توطئه و مسموم كردن امام كرده بود.

حاكم نيشابوري با سند قوي از ام بكر بنت مسور نقل مي‏كند: «كان الحسن بن علي سم مرارا كل ذلك يغلب حتي كانت مرة الاخيرة التي مات فيها كان يختلف كبده فلم يلبث‏بعد ذلك الا ثلاثا حتي توفي; (63)

حسن عليه السلام را بارها مسموم كردند ليكن اثر چنداني نمي‏گذاشت ولي در آخرين مرتبه زهر پهلويش را پاره پاره كرد و بعد از آن سه روز بيشتر زنده نماند.»

در اين باره، ابن ابي الحديد دليل اصلي اقدام معاويه را اين گونه بيان مي‏كند: «چون معاويه مي‏خواست‏براي پسرش يزيد يعت‏بگيرد، اقدام به مسموم كردن امام مجتبي عليه السلام گرفت. زيرا معاويه براي گرفتن بيعت‏به نفع پسرش و موروثي كردن حكومت مانعي بزرگ‏تر و قوي‏تر از حسن بن علي عليهما السلام نمي‏ديد.» (64)

امام صادق عليه السلام مي‏فرمود: «جعده - لعنة الله عليها - زهر را گرفت و به منزل آورد. آن روزها امام روزه داشت و روزهاي بسيار گرمي بود. به هنگام افطار خواست مقداري شير بنوشد. آن ملعون زهر را در ميان آن شير ريخته بود.

وقتي شير را آشاميد، لحظاتي بعد فرياد برآورد: عدوة الله! قتلتني، قتلك الله والله لاتصيبن مني خلفا و لقد غرك و سخر منك والله يخزيك و يخزيه;

اي دشمن خدا! تو مرا كشتي. خدا تو را نابود كند. سوگند به خدا بعد از من بهره‏اي براي تو نخواهد بود. تو راگول زدند و رايگان به كار گرفتند. سوگند به خدا بي‏چاره و بدبخت نمود تو را و خود را خوار و ذليل كرد.»

امام صادق عليه السلام در ادامه فرمود: «امام مجتبي عليه السلام بعد از اين كه جعده او را مسموم كرد، دو روز بيشتر زنده نماند و معاويه نيز به آنچه وعده كرده بود، عمل نكرد.» (65)
///////////////////////
پي‏نوشت‏ها:
1) شرح ابن ابي الحديد بر نهج البلاغه، خطبه 128.
2) جد مروان حكم و بيشتر خلفاي اموي. نسب معاويه نيز چنين است: معاوية بن ابي‏سفيان بن حرب بن اميه بن عبدالشمس و مادرش هند دختر عتبة بن ربيعه و جدش با عثمان برادر بود. معاويه بعد از فتح مكه (يا ديرتر) مسلمان شد. او از مؤلفة القلوب‏هاست. در 15 يا 20 ه از طرف عمر امير شام شد و عمر او را كسراي عرب ناميد. دول الاسلام، ذهبي. ص 27 (چاپ لبنان)
3) شرح ابن ابي الحديد، ج 14، ص 75; تذكرة الخواص، ابن جوزي، ص 183 و بحارالانوار، ج 44، صص 70- 86.
4) نوعي درخت‏خاردار در قبرستان مي‏روييد كه غرقد نام داشت.
5) بحارالانوار، ج 44، ص 70- 86.
6) وقعه صفين، ص 187، تاريخ طبري ج 3، ص 570 و الغدير، ج 9، ص 151.
7) شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 3، ص 411 و الغدير، ج 9، 3 150.
8) اين مقاله به وقايع بعد از صلح مي‏پردازد. لذا براي آگاهي از وقايع مربوط به صلح و تحليل آن به كتب مربوطه مراجعه شود مانند: اسرار صلح امام حسن، محمدعلي انصاري - زندگاني امام حسن مجتبي، سيدهاشم رسولي محلاتي - صلح امام حسن، رجبعلي مظلومي - صلح امام حسن، پرشكوه‏ترين نرمش قهرمانه تاريخ، شيخ راضي آل‏ياسين و ماهنامه مبلغان (ش 1- ص 12)
9) امالي شيخ طوسي، ص 561، برخي دلايل ديگر صلح در كلام امام حسن عبارتند از:
1) خيانت‏بزرگان: «امروز شنيده‏ام كه اشراف شما با معاويه بيعت كرده‏اند. شما بوديد كه در جنگ صفين پذيرفتن حكميت را بر پدرم تحميل كرديد.» (بحارالانوار، ج 44، ص 147)
2) بي‏نتيجه بودن جنگ و پايان ذلت‏بار: «والله لو قاتلت معاوية لاخذوا بع12نقي حتي يدفعوني اليه مسلما» (همان)
3) روي كرد عمومي به صلح: «اني رايت هوي اعظم الناس في الصلح وكرهوا الحرب...» (اخبار الطوال، دينوري، ص 220)
4) نداشتن ياور: «لو وجدت انصارا لقاتلته ليلي و نهاري...» (بحارالانوار، ج 44، ص 1)
5) ريشه‏كن شدن شيعه: لولا ما اتيت ترك من شيعتنا علي وجه الارض احدا الا قتل‏» (همان)
6) قطع فتنه: «ان معاويه نازعني حقا هو لي دونه فنظرت لصلاح الامة وقطع الفتنة‏» (همان، ص 66)
10) جلاء العيون، علامه مجلسي، ص 235.
11) الكامل في التاريخ، ج 3، ص 407.
12) حماسه حسيني، ج 3، صص 19 و 20.
13) طبق برخي روايات نام دختر ام كلثوم و نام امام «حسين‏» عليه السلام ذكر شده است. بحارالانوار، ج 44، صص 207 و 208، با اين وصف روايات ديگري نيز وجود دارد كه به امام حسن عليه السلام استناد شده مانند روايت معاوية بن خديج كه معاويه او را براي خواستگاري از يكي از دختران يا خواهرهايش براي يزيد فرستاد... و... كه در تمام موارد امام درايت كامل به خرج مي‏داد و مانع چنين وصلت‏هايي مي‏شد (مقتل خوارزمي، ج 1، ص 124 مجمع الزوايد، هيثمي، ج 4، ص 278.
14) بحارالانوار، ج 44، ص 119- 120.
15) متاسفانه برخي از محققان متاثر از سياست معاويه كوشيده‏اند تحليل قبيله‏اي براي رويداد منجر به صلح ارائه كنند. به اين صورت كه سه جريان بني‏هاشم، بني‏اميه و گروه‏هاي مياني (بني‏تميم و عدي..). در پي رسيدن به حكومت‏بودند. اما بني‏هاشم بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله نتوانستند به حكومت‏برسند. بني‏اميه نيز همچنان صفات نفاق و طلقا را يدك مي‏كشيدند. لذا بني‏اميه گروه‏هاي مياني (ابوبكر - عمر) را بر سركار آوردند و سرانجام بعد از آن دو كوشيدند مانع رسيدن بني‏هاشم به كومت‏شوند. يعني، در مرحله اول با گروه‏هاي مياني كنار آمدند و بعد به تعارض با گروه بني‏هاشم پرداختند و سرانجام در زمان امام حسن عليه السلام به هدف خود رسيدند. در نقد اين ديدگاه بايد گفت: معاويه نيز بسيار كوشيد جنگ بين آنان از زاويه حزبي و طايفه‏اي ديده شود اما امام هرگز اجازه چنين برداشتي نداد و در ماجراي خواستگاري دختر عبدا...; در بين بزرگان هر دو قبيله بر اعتقادي و ديني بودن تعارضات و جنگ تاكيد كرد. بنابراين اگر امام علي عليه السلام يا امام حسن عليه السلام با گروه بني‏اميه يا گروه‏هاي مياني رودر رو مي‏شود، از خاستگاه قبيله‏اي نيست‏بلكه از اعتقاد ديني است و اين جنگ طايفه‏اي براي دست‏يابي به قدرت نيست. هرچند رقابت‏بين گروه‏هاي مياني و بني‏اميه را مي‏توان از چنين مقوله‏اي دانست و يا از ديدگاه آنان رقابت‏با بني‏هاشم را از باب قبيله‏اي دانست، ولي مطمئنا از ديدگاه امام علي و امام حسن عليه السلام تلاش براي دستيابي به حكومت‏به عنوان نزاع طايفه‏اي نبود و شايسته نيست اقدامات آنان را چنين بي‏محابا تحت اين‏گونه برداشت‏ها ارزيابي كرد.
16) جلاء العيون، ص 435.
17) خرايج، ج 71 ص 238 و مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 22.
18) بحارالانوار، ج 44، صص 70 تا 86، ح 11.
19) تحليلي از زندگاني سياسي امام حسن مجتبي عليه السلام، علامه جعفر مرتضي عاملي، ترجمه محمد سپهري، ص 189.
20) بحارالانوار، ج 44، صص 71- 73.
21) همان.
22) همان.
23) كشف الغمة، ج 2، ص 150.
24) احتجاج طبرسي، ج 1، ص 145.
25) نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 3، ص 16.
26) نهج البلاغه فيض الاسلام، خ 92، ص 274.
27) همان.
28) النصائح الكافيه، ص 97 و حقايق پنهان، ص 258.
29) همان، ص 94.
30) شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 1، ص 464.
31) همان، ج 3، ص 470 و كشف الغمه، ج 1، ص 123.
32) همان، ج 3، ص 470.
33) همان، ج 1، ص 463.
34) همان، ج 3، ص 470.
35) بحارالانوار، ج 73، ص 350، ح 13 و نامه‏هاي امام حسن و حسين عليهما السلام، الكامل في التاريخ، ج 3، ص 443، رجال كشي، ص 33 و بحارالانوار، ج 44، ص‏213.
36) انظروا من قبلكم من شيعة عثمان و محبيه و اهل ولايته و الذين يرون فضائله و مناقبه فادنوا مجالسهم و قربوهم و اكرموهم و اكتبوا لي لكل مايروي كل رجل منهم و اسمه و اسم ابيه و عشيرته. نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 3، ص 15، 16.
37) ان الحديث في عثمان قد كثر و فشا في كل مصر و في كل وجه و ناحيه فاذا جاءكم كتابي هذا فادعوا الناس الي الرواية في فضائل الصحابة و الخلفا الاولين و لا تتركوا خبرا يرويه احد من المسلمي في ابوتراب الا و اتوني بمناقض له في الصحابة مغتعله فان هذا احب الي و اقر لعيني و ادحض لحجة ابي تراب و شيعته‏» . همان، ج 3، ص 16.
38) سليم بن قيس، صص 68، 69.
39) اسد الغاية، ج 3، ص 215; منتخب كنزالعمال با حاشيه منه احمد بن حنبل، ج 5، ص 2.
40) حماسه حسيني، ج 3، ص 26.
41) بقره، 207.
42) تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 152.
43) سليم بن قيس، ص 69.
44) بحارالانوار، ج 44، ص 65. الصواعق المحرقه، ص 81 و كشف الغمه، ج 2، ص 170.
45) الاصابة في تمييز الصحابة، ج 1، ص 330 و الامامة و السياسة، ج 1، ص 184.
46) الامامة و السياسة، ج 1، ص 203.
47) به بحارالانوار، ج 42، صص 110 تا 112 و ناسخ التواريخ، ج 5، صص 245 تا 247 مراجعه شود.
48) الامام الحسن، ابن عساكر، ص 139، ج 231.
49) الفصول المهمه، ص 159.
50) بحارالانوار، ج 43، ص 329. نمونه‏هاي ديگر در خرايج، ج 2، ص 573 و العدد القويه، ص 42.
51) خرايج، ج 1، ص 236.
52) شرح نهج‏البلاغه ابن ابي الحديد، ج 4، ص‏72.
53) نهج‏البلاغه ابن ابي الحديد، ج 4، ص 73.
54) بحارالانوار، ج 44، صص 70 تا 86، ج 1.
55) همان، ج 44، ص 63.
56) احتجاج طبرسي، ج 1، ص 419 و الخرايح و الجرائح، ص 218.
57) از ياران معاويه، از سوي عمر به فرمانداري آذربايجان و ارمنستان گمارده شد. توسط معاويه دوباره والي ارمنستان شد. اسدالغاية، ج 1، ص 374.
58) احكام القرآن، احمد بن علي رازي، ج 4، ص 355 و با اندك اختلاف نور الثقلين، ج 5، ص 532.
59) جلاء العيون، ص 442 و بحارالانوار، ج 44، صص 70 تا 86.
60) امالي شيخ صدوق، ص 150.
61) جلاء العيون، ص 442.
62) الغدير، ج 11، ص 8، به نقل از طبقات ابن سعد.
63) المستدرك علي الصحيحين، ج 3، ص 173.
64) شرح نهج‏البلاغه ابن ابي الحديد، ج 16، ص 49.
65) بحارالانوار، ج 44، ص 154.
.........................................................................................
منبع: ماهنامه مبلغان، شماره 16
 پنجشنبه 28 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن