واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: جامعه - غوغاي دروني بيماران اعصاب و روان
جامعه - غوغاي دروني بيماران اعصاب و روان
پروين بختيارنژاد:اين روزها بازار افطاري دادن و افطاري رفتن داغ داغ است. نزديك اذان مغرب، دواندوان خود را به خانه ميزبان ميرساني، سيرسير ميخوري و در آخر مهمانان لبخندي خنك به يكديگر و ميزبان محترم تحويل ميدهند و دواندوان به سوي خانههاي خود روان ميشوند.
اما افطاري انجمن حمايت از بيماران اسكيزوفرني، حال و هواي ديگري داشت. وارد سالن كه ميشوي، سالن پر از خانوادههاي بيماران اعصاب و روان است. درد جانكاهي در چهره اين خانوادهها به روشني ديده ميشود، اما نگاه اميدوار آنها و تكيهگاه شدن هر خانواده براي خانوادهاي ديگر، اميد را در دلشان زنده كرده است. آنها از يكديگر ميآموزند كه چگونه بيمار بدحال خود را غرق محبت و دوست داشتن كنند و مهمترين تاكيد آنها احترام و رعايت كرامت انساني بيماران اعصاب و روان است.
در آغاز مراسم «اعظم صادقفر» خواهر دو برادر بيمار اعصاب و روان و مديرعامل انجمن حمايت از بيماران اسكيزوفرني، سخن گفتن از مشكلات فراوان در اين بيماران را آغاز كرد: «زمانيكه 11 سال داشتم مادرم را از دست دادم و پدر را سالها قبل به دليل غصه داشتن دو فرزند بيمار اعصاب و روان از دست داده بودم. در 11 سالگي مادر 2 برادر بيمار و برادر سومي كه ناشنوا به دنيا آمده بود، شدم.
بدون آنكه آموزشي ديده باشم، روزهاي بسيار سختي را پشت سر گذاشتم. تمام سلولهاي بدن من اين بيماري را فرياد ميكند ولي با همه مشقاتي كه تحمل كردم من برادرانم را با دنيا عوض نميكنم. بارها و بارها از خود سوال كردهام كه بيماري روان مانند ساير بيماريها نيست؟ آيا بيمار اعصاب و روان به عنوان شهروند داراي حقوق انساني نيست؟ چه وقت واژه «ديوانه» از فرهنگ لغات ما حذف خواهد شد، چه وقت خانواده بيماران رواني از نگاه سنگين اطرافيان خود راحت ميشوند.
بيمار اعصاب و روان براي برخي از پزشكان، حكم طلاي سياه را دارد. زيرا آنها هميشه بيمارند و پولي كه مرتبا در قلك اين پزشكان ريخته خواهد شد. جامعه بايد بداند كه آنها مسوول اعمال خود نيستند، رفتار تند و غيرطبيعي علامتهاي بيماري آنهاست.
ما انجمن حمايت از بيماران اسكيزوفرني را دو سال پيش از اين به همراه پنج خانواده ديگر تشكيل داديم. ولي اكنون 200 خانواده بيماران اعصاب و روان عضو اين انجمن هستند و در 15 شهر شعبه داريم و فعلا بيشترين فعاليت خود را در زمينه فرهنگي قرار داديم.
خواسته ما از خيرين و همه انساندوستان، كمك مالي است تا بتوانيم به اين قشر محروم از حداقلهاي زندگي كمك كنيم. بسياري از خانوادهها نميدانند كه با بيمار خود چه كنند، اين خانوادهها نيازمند آموزش هستند و بسيار تنها و بيپناهند. بايد به آنها آموزشهاي مختلفي داد و با در كنار آنها بودن تنهايي اين خانوادهها را برهم زد.
پس از اعظم صادقفر مديرعامل اين انجمن، دكتر احمديه يكي از پزشكان سازمان بهزيستي و يكي از مسوولان ستاد ساماندهي درمان و توانبخشي بيماران اعصاب و روان سازمان بهزيستي درخصوص توانبخشي مبتني بر جامعه و توانبخشي مبتني بر خانواده سخن گفت.
وي توانبخشي مبتني بر خانواده را موثر و تعيينكننده در بهبودي اين بيماران دانست و افزود: «ستاد ساماندهي، اقدام به تدوين سه كتاب درخصوص آموزش مهارت به خانوادههاي بيماران اعصاب و روان، آشنايي همياران سلامت و بهداشت روان در مورد كمك به اين خانوادهها و نيز آموزش يك سري مباني علمي به مراكز شبانهروزي و خدمات در منزل، نموده است، كه تدوين اين كتابها ميتواند كمك مناسبي به بيماران و خانوادههاي آنها نمايد.»
دكتر فحوينژاد رئيس ساماندهي درمان و توانبخشي بيماران اعصاب و روان نيز در اين مراسم خطاب به خانوادههاي اين بيماران چنين گفت: «يكي از محرومترين اقشار جامعه، بيماران اعصاب و روان هستند. ديدن اين بيماران مرا به ياد آن شعر حافظ مياندازد كه ميگويد:
در اندرون من خسته دل ندانم كيست/ كه من خموشم او در فغان و در غوغاست
به راستي غوغاي دروني يك بيمار اعصاب و روان را چه كسي ميتواند درك كند!
جز كسي كه با آنها كار كرده و زندگي ميكند. آنها از بهره هوشي كمي برخوردار نيستند، براي هر كسي امكان دارد اين شرايط پيش بيايد، بر اثر يك حادثه و هر اتفاق ديگري امكان دارد تست رئاليته من يا شما به هم بريزد و من و شما ارتباط خود را با واقعيت از دست بدهيم.»
وي در ادامه افزود: «تا 4، 5 سال پيش اين بيماران در خيابانها سرگردان بودند. درك جامعه پزشكي ما اين نيست كه بيماري اعصاب و روان، يك بيماري جسمي، رواني و اجتماعي است. يعني فعل و انفعالات شيميايي در داخل بدن ما رخ ميدهد و مغز ما را به جايي ميرساند كه روح و روان ما تاثير ميپذيرد و ديگر فردي نيستيم كه جامعه روي ما حساب كند.»
فحوينژاد در رابطه با كمكها و برنامههاي مركز ساماندهي بيماران اعصاب و روان افزود: «امسال 24 ميليارد تومان بودجه براي اين بيماران هزينه شده است. هشت هزار و 500 بيمار در مراكز شبانهروزي بستري هستند. در مراكز روزانه 200 بيمار تحت مراقبت و درمان قرار دارند. ستاد ساماندهي به 33 هزار بيمار رواني مزمن، خدمات درماني ميرساند.
هر چند 57 هزار بيمار پشت نوبت هستند. در سال آينده 10 هزار نفر به مستمريبگيران ما اضافه ميشود. 1800 بيماري كه در خانهها از ما خدمات ميگيرند به 10 هزار نفر افزايش مييابند.
وي در آخر سخنان خود را با تاكيد بر تكريم و احترام به بيماران اعصاب و روان به پايان رساند.
خانم دكتر جعفري از ستاد سلامت روان وزارت بهداشت، سخنران بعدي اين مراسم بود كه سخنان خود را با اين پرسش آغاز كرد كه چند بيمار روانپزشكي در اينجا حضور دارند؟ چرا بيماران در كنار خانوادههاي آنها در اين مراسم حضور ندارند؟ دردآور است كه آنها در بين اين جمع نيستند كه ببينند خانوادهها چه تلاشي براي آنها ميكنند. احترام به حقوق بيمار بهعنوان يك انسان بايد سرلوحه برنامههاي ما باشد و كلمه مهجور و مجنون بايد از فرهنگ لغات ما حذف شود.»
در پايان اين مراسم خانم حيدري و عسگري كه بيماراني در شرايط سخت دارند به طرح مشكلات خود و بيمارانشان پرداختند. آنها اظهار داشتند كه بيماران خود را در خانههاي اجارهاي خود نميتوانند نگهداري كنند. خانم حيدري كه مادر يك پسر بيمار اعصاب و روان است در اين خصوص گفت: «وقتي صاحبخانه متوجه بيمار ميشود، فورا عذر ما را ميخواهد. مشكل دارو نخوردن يكي ديگر از مشكلات ماست. بيماران اعصاب و روان مانند ساير انسانها نيازمند تفريح و سرگرمي هستند ولي حقوق اندك من چنين امكاني به من نميدهد. حقوق من 200 هزار تومان است و 170 هزار تومان آن را بايد به آسايشگاه بدهم و هر هفته بايد به آسايشگاه بروم و براي او ميوه، سيگار و ساير مايحتاج را تامين كنم و نگراني آينده آنها، نگراني هميشگي ماست كه اگر روزي ما نباشيم زندگي آنها چه خواهد شد؟
خانم عسگري نيز افزود: «من خواهر يك برادر بيمار اعصاب و روان هستم و نيز بايد از مادر فلج خود نيز مراقبت كنم. البته برادر من ازدواج كرده و صاحب فرزند است و يك زندگي معمولي دارد ولي چه كسي ميداند كه همين زندگي معمولي او چگونه تامين ميشود، من مجبورم تا ديروقت كار كنم تا هزينه او، همسر و فرزندش را تامين كنم. زماني كه حال او بد ميشود، بايد اورژانس و كلانتري را خبر كنم تا او را به بيمارستان برسانم وقتي خود را با اين مشكلات به بيمارستان ميرسانم تازه بيمارستان ميگويد تخت خالي ندارد و بايد بيمار خود را با آن وضع روحي مجددا به خانه برگردانم و شما فكر ميكنيد چه حوادثي در خانه منتظر ماست. آيا صفحه حوادث بايد پر شود از اتفاقات بد، تا مسوولان بيمارستانها شرايط بد بيمار و خانواده آنها را درك كنند.
اين مراسم با گفتن اين سخنان به پايان رسيد و دقايقي بعد، آمدن حامد بهداد، الهام حميدي، مينو فرشچي، سام درخشاني و پژمان بازغي حال و هواي شنيدن اين درد دلها را عوض كرد و لبخند را بر لبان خانوادهها نشاند.
چهارشنبه 27 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 257]