تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسى که...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845621851




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

از فلسفه و اهداف ازدواج بيشتر بدانيد


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: یك روز برای دیدن یكی از دوستانم به خوابگاه دانشگاه رفتم ، در دوران لیسانس با هم بودیم و او فوق لیسانس قبول شده بود ، هر از چند گاهی به او سرمی زدم و با بعضی از دوستان او نیز آشنا شده بودم . در اتاق دوستم ، صحبت از مسائل مختلفی كردیم ، به یكباره یاد یكی از هم خوابگاهیهایش افتادم ، گفتم راستی فلانی كجاست ، گفت از خوابگاه رفته بیرون و داخل شهر خانه گرفته ، گفتم چرا ؟ گفت : اینطوری راحت ترند ، پرسیدم چطور ؟ گفت برای اینكه نیاز جنسی شان را راحت تر ارضاء كنند ، بگذریم از شرح جزئیات پرسیدم خب چرا ازدواج نمی كند و چرا از راه حرام ؟ ، با اینكه طرف مورد صحبت ما پایان دوره فوق لیسانس بود و در یك شركت نیز مشغول به كار بود و مشكل سربازی هم نداشت و به راحتی می توانست یك زندگی را اداره كند ، در جوابم حرفی را زد كه تا بحال نشنیده بودم ، گفت : میدونی آنها به چه چیز معتقدند ، معتقدند كسی كه یك لیوان شیر احتیاج دارد نمی رود یك گاو بخرد .
از این حرفش یكه خوردم ، با خود گفتم بعضی ها عجب استدلالاتی برای خود درست می كنند . نمی دانم مطلب را گرفتید یا نه ، اما بعضی ها ازدواج را صرفاً برای التذاذ جنسی می دانند و چون آنرا كار پر دردسر و پر هزینه أی می دانند از طریق دیگر میان بر می زنند تا به همان نتایج با كمترین هزینه و وقت دست یابند .
اما آیا فلسفه ازدواج فقط همین است و آیا اگر نیاز جنسی نبود ازدواج نیز معنا و مفهومی نداشت ، راستی چرا باید ازدواج كرد ؟ چرا ازدواج سنت پیامبر گشته و تكمیل كننده دین معرفی گشته است . اگر بخواهیم بحث كنیم كه چرا باید ازدواج كنیم و فلسفه و ضرورت ازدواج چیست ، بایستی ازدواج را در گستره فلسفه دین بحث كنیم ، و در بحث از فلسفه احكام و سنت ها می توانیم خیلی از دستورات دیگر دین را نیز زیر سؤال ببریم ، مثلاً چرا باید نماز بخوانیم . چرا بایستی روزه بگیریم . چرا باید خمس و زكات بپردازیم ، فلسفه حج و جهاد چیست و خلاصه چرا باید به امر و نهی های دین عمل كنیم و اگر بخواهیم پاسخ دهیم لازم است كه جایگاه انسان و فلسفه وجودی وی در دین را به بحث بگذاریم ، یعنی بایستی بحث كنیم كه اولاً : ما چه كسی هستیم ، یعنی انسان چه تعریفی دارد ؟ و ثانیاً : ما در دنیا چه می كنیم ؟
هر كدام از اینها مباحث بسیار گسترده ای است كه در حد چندین كتاب هستند اما در اینجا به اجمالی از آن اشاره می شود .
تركیب وجودی خلقت ما انسانها به گونه أی است كه در ورای این جسم ، یك روحی وجود دارد كه از هر محدودیتی گریزان است و به هیچ حدی قانع نیست ، وجودی است كه هیچ محدودی نمی تواند او را قانع كند و از تلاش باز بدارد ، اگر می بینید كه هر كس ، در هر جا هست ، به هر چه دارد قانع نیست و باز هم بیشتر می خواهد ناشی از خصلت روح بشر است .
در روح ما پرتوی از روح خداست (( نفخت فیه من روحی )) ( حجر / 29 ).
همه این عطشها ، شعله ها ، تلاشها و … ناشی از همان روحیه خدایی است كه در وجود ماست ، آیا دیده اید فرزندی رفتاری شبیه والدینش داشته باشد در این حالت می گوئیم كه روحیه پدر و مادرش را به ارث برده است ، ما نیز از خدا ارث برده ایم و روحیه خدا را داریم و خدا چون از هر چه كه تصور كنید ، از علم ، قدرت ، جمال ، كمال و … نهایت و مطلق آنرا دارد ما نیز چون از روحیه او در ما دمیده شده است می خواهیم همانها را داشته باشیم از اینرو می بینید هر كس در هر وادی كه هست به هیچ حدی قانع نیست و نهایت آنرا می خواهد .
در بیانی دیگر ، تركیب خلقت ما خلیفه گونه است ، (( و اذقال ربك للملائكه انی جاعل فی الارض خلیفه ))
(( و هنگامی كه پروردگارت گفت من در روی زمین خلیفه قرار می دهم )) ( بقره / 30 )
اگر قبول كنیم كه خلیفه یعنی جانشین و قائم مقام ، و جانشین و قائم مقام یعنی كسی كه تمامی اختیارات و امكانات مقام بالاتر را در یك رده پائین تر دارد ، آن وقت می فهمیم كه اولاً : تركیب وجودی ما به گونه أی است كه یكسری استعدادهای فراوان و بینهایتی در وجود ما نهفته شده كه وقتی حساب می كنیم این استعدادها ی اضافی ، به چه دردی می خورد به این نتیجه می رسیم كه فقط به درد خلیفه شدن می خوریم ثانیاً : خداوند اینگونه خواسته كه ما جانشین او در زمین باشیم ، یعنی خدایی فكر كنیم ، خدایی بیندیشیم و خدایی عمل كنیم ، و استعداد همه این كمالات را در وجود ما بصورت بالقوه گذاشته است . ثالثاً : وقتی در رفتار انسانها دقت كنیم ، وقتی در آمال و آرزوها ، تلاشها و رفتارها ، امكانات وجودی و … دقت كنیم در می یابیم كه انسانها طوری عمل می كنند كه گویا می خواهند در این دنیا ، خدایی كنند ، این نه یك امر مذموم بلكه دقیقاً خواسته ای است كه هم ناشی از تركیب وجودی ماست و هم همان انتظاری است كه خداوند از ما دارد كه جانشینی او را بر عهده بگیریم بنابراین این زیاده طلبی نه تنها نقص انسان نیست كه جزء ضرورت وجودی خلقت اوست .
مثال ما در این دنیا مثال بذر گندمی است كه از خوشه جدا شده است وقتی بذر گندم را با بوته گندم مقایسه كنیم ممكن است بگوئیم این كجا و آن كجا ( وقتی گیاه مادر را بزرگتر در نظر بگیریم مثل بذر درختان ، وضعیت حادتر و جالب تر است ) اما این دو هیچ تفاوتی با هم ندارند ، فقط یكی استعداد بالقوه دارد و دیگری تبدیل به بالفعل شده است ، جایگاه حال ما انسانها نسبت به جایگاه واقعی ما در مقام جانشینی خداوند نیز همینگونه است ، خواهیم گفت ما كجا و آن مقام كجا ، ما كجا و خلافت خداوند كجا ، اما بایستی بدانیم ما را خلیفه خدا خلق كرده اند اما بصورت بالقوه و این استعداد و توانایی در ما هست كه به این مقام برسیم .
اما اگر در این دنیا آمده ایم فقط بخاطر همین بوده كه این استعداد بالقوه تبدیل به بالفعل شود ، اگر هر بذری احتیاج به یك محیط رشد دارد محیط رشد ما نیز دنیا ست . و اگر خوب دقت كنیم خواهیم فهمید كه تمامی آنچه که در دنیاست به نوعی برای رشد ما فراهم گشته است البته همزمان طرف دیگر سكّه ، دنیا محل امتحان نیز هست چرا كه تفاوت ما با سایر مخلوقات ، وجود اختیار و حق انتخاب است و انسانها با انتخابهایشان و كیفیت اعمالشان یا به رشد و جهت مطلوب می رسند و یا برعكس ممكن است درجا بزنند و حتی سیر منفی داشته باشند .
خط سیر زندگی انسان از تولد تا مرگ ، تماماً برای امتحان گرفتن است .
(( خلق الموت و الحیوه لیبلوكم ایكم احسن عملا ))
(( مرگ و زندگی را بیافرید تا شما را بیازماید كدامیك از شما بهتر عمل می كنید )) ( ملك / 2 )
هدف خلقت همین است كه ببینند كدامیك بهتر عمل می كند و بیشتر بدرد می خورد ، بواسطه همین امتحانهاست كه انسانها رشد می كنند ، رتبه پیدا می كنند و بالاتر و بالاتر می روند تا به مقام خلافت می رسند و نشان خلافت بر دوش آنان نصب می شود كه خطاب به حضرت ابراهیم علیه السلام رسید : (( قال انّی جاعلك للناس اماما )) ( بقره / 124 ) و به حضرت داوود نیز چنین خطاب رسید :
(( یا داود انّا جعلناك خلیفه فی الارض فحكم بین الناس بالحق )) ( ص / 26 )
همه آنچه كه در دنیاست ، از خوشیها ، رنجها ، مشكلات ، مصیبتها ، فرازها و فرودها برای رشد دادن انسان است دنیا آزمایشگاه و ورزشگاه انسان است ، اگر هر كس تصور دیگری از دنیا داشته باشد به رنج و زحمت می افتد ، در این دنیا نه می توان به خوشی دائم رسید و نه دنیا را به گونه أی طراحی كرده اند كه بتواند خوشی را ارزانی كند ، می گویند یك محیط را از آنچه كه در درون آن است می توان تشخیص داد ، وقتی وارد اتاق شوید كه در آن كابینت ، ظروف ، یخچال ، گاز ، وسایل خوراكپزی و … باشد مسلماً نتیجه می گیرید كه اینجا آشپزخانه است و مطمئناً نخواهید گفت كه اینجا ، اتاق خواب است . دنیا نیز همینگونه است ، وقتی به آنچه كه در دنیا ، از امكانات و وقایع هست نگاه كنید . از مشكلات از اوجها ، از فرودها ، از مریضی ، از فقر ، از ثروتهای هنگفت ، از غم و پریشانی ، از خوشی و نهایتاً از مرگ ، وقتی به اینها نگاه كنید اگر درست تعقل كنید مطمئناً نخواهید گفت كه دنیا عشرتكده است چرا كه عیش و نوش هیچ كسی را بی نیش نگذاشته و به آخر نرسانده است ، خوابگاه و استراحتگاه هم نیست چرا كه اینقدر سر و صدا و مشكلات هست كه نمی گذارند كسی راحت بخوابد ، جنگل هم نیست چرا كه در میان همین حیوانات دو پا ، انسانهایی یافت می شوند كه در اوج معرفت ، پاكی و نیكی هستند ، ظلمتكده هم نیست چرا كه شعله های هدایت را هم روشن كرده اند . فقط به یك چیز بیشتر از همه شباهت دارد . به آزمایشگاه ، به جایی كه فقط امتحان می گیرند ، یك امتحان بسیار بزرگ و طولانی و بسیار هم زیركانه بطوریكه كمتر كسی متوجه می شود كه در موقعیت امتحان است و همه آنچه كه در اطرافش می گذرد یك صحنه سازی زیركانه توسط یك كارگردان بسیار خبره ، بیشتر نیست .
وقتی این دیدار نسبت به زندگی ، دنیا ، انسان و خدا داشتیم آن وقت كم كم فلسفه و هدف ازدواج خود را نمایان می كند ، ازدواج همه ابعاد وجودی انسان را به محك فرا می خواند ، تا قبل از ازدواج عوامل آزماینده خصوصیات حقیقی افراد بسیار كم است ، اما به هنگام ازدواج به یكباره صحنه تغییر می كند ، آنقدر عوامل آزماینده در این مرحله زیاد است كه كمتر بعد از ابعاد وجودی انسان خارج از آزمایش قرار می گیرد .
ازدواج بهره گیری از تمتع جنسی ، دوری از تنهایی و … نیز هست اما در پس پرده و در اعماق آن یك مرحله مهمی برای رشد یافتن انسان است ، آنقدر كه ازدواج می تواند انسان را رشد دهد كمتر مسئله أی این خاصیت را دارد .
ازدواج بخاطر مشكلات و مسائلی كه دارد می تواند توانائیهای انسان را محك بزند و انسان بواسطه همین مشكلات و مسائل ، تمرین تواناتر شدن را انجام می دهد ، برخی از افراد كه از مشكلات هراس دارند به این نكته توجه نمی كنند كه بایستی وارد میدان مشكلات شد تا كه آبدیده شد .
ترس از مشكلات ازدواج نباید ما را از ازدواج دور كند ، مگر بخاطر مشكلات تحصیل ، از تحصیل دوری می كنیم ، مگر ما بخاطر مشكلات كار كردن ، كار را رها می كنیم .
تعریفهای متفاوتی كه از ازدواج می شود بستگی به نوع دیدی است كه نسبت به ازدواج وجود دارد . بعنوان مثال فرض كنید كه در یك باشگاه بدنسازی هستید ، انواع وزنه ها ، دمبلها ، بارفیكسها ، دستگا ههای مختلف ورزشی و … وجود دارند كه هر كدامشان برای یك عضو بدن و تقویت آن و كل مجموعه برای بدنسازی و تقویت كل بدن خاصیت و كاربرد دارد ، حال كسی كه با اشتیاق و میل و رغبت و علاقه به ورزش بدنسازی به آن باشگاه رفته باشد هر چه موارد تمرین و ورزش و دستگاهها و ابزار آلات بیشتر باشد خوشحالتر است چرا كه می داند بهتر می تواند تمرین كند و رشد كند و با انجام چند تمرین ممكن است خسته شود اما بی حوصله نمی شود . اما اگر كسی دیگر با اجبار یا اكراه و از سربی حوصلگی به همان باشگاه رفته باشد و مشتاقانه قصد ورزش و تمرین را نداشته باشد با اولین تمرین وزنه ها ، نه تنها خسته می شود كه بی حوصله هم می شود و ناراحتی خود را به روشهای مختلف ابراز می كند .
تفاوت این دو فرد چیست ؟ تفاوت واضح است یكی برای تمرین و رشد كردن آمده و دیگری با اجبار یا اكراه وارد زمین باشگاه شده است . زندگی و ازدواج نیز همینطور است . برای كسانی كه بخواهند در ابعاد مختلف رشد كنند از این زمین و میدانگاه جای بهتری پیدا نمی شود و موارد تمرین و رشد بسیار زیاد است ، اما برای كسی كه حال و حوصله تمرین كردن و قوی شدن و رشد كردن را ندارد ، ازدواج گرچه آغازی شیرین دارد اما ادامه خسته كننده ای را خواهد داشت .
همین تفاوت نگاهها به ازدواج است كه تعریف انسانها از ازدواج را متفاوت می كند . بنابراین سعی كنید از همین ابتدای كار دید و نگرشتان را نسبت به ازدواج تصحیح و تكمیل كنید . ازدواج یك منشور چند پهلو است ، هر طرف آن ، بیانگر بعدی از ابعاد زندگی است ، یك طرف آن شور و شوق و لذت ، یك طرف آن محبت و صمیمیت ، یك طرف دیگر تلاش و زحمت ، طرف دیگر آرامش و سكونت و … اما وقتی كل مجموعه را با هم دیدید و همه ابعاد را در نظر داشتید ، خواهید دید كه ازدواج ، یك مجموعهرشد دهنده برای شخصیت انسان و یك مجموعه انسان ساز است .
چند گروه هستند كه یا دیر ازدواج می كنند یا هم ممكن است ازدواج نكنند .
گروهی هستند كه ازدواج را یك لذت گران كه فاقد صرفه اقتصادی است می بینند . از اینرو به طریقی دیگر در صدد التذاذ با قیمت كمتری هستند ، نمونه این گونه افراد را در ابتدای فصل برایتان گفتم ، این گروه بیشتر در میان غیر مذهبی ها هستند .
اما گروهی دیگر هستند كه ازدواج را مانع پیشرفت خود می دانند ، آنهایی كه بیشتر دنبال علم یا ثروت یا كار و حرفه هستند در این گروه جای دارند ، تصور اینها از ازدواج ، از اینجا ناشی می شود كه برای خودشان فقط یك بعد از زندگی قائلند و در همان یك جنبه می خواهند رشد پیدا كنند ، از اینروست كه از ازدواج كمی واهمه دارند . اما این قبیل افراد از چند نكته غافلند ، اول اینكه هنوز معنا و مفهوم ازدواج و زوجیت را در نیافته اند ، دوم اینكه از مفهوم رشد و رشد چند جانبه غافلند . خیلی از آنهایی كه مدعی اند بعد از ازدواج افت كرده اند ، وقتی در احوالشان خوب دقت شود ، این نكته فهمیده می شود كه قبل از ازدواج رشدشان یك رشد واقعی و طبیعی نبوده ، بلكه رشد در فضای مصنوعی بوده و دیگر اینكه یك بعدی رشد كرده اند و بالاخره با این رشد یك بعدی ، یك روزی سقوط می كردند و این سقوط نه بدلیل ازدواج بلكه به دلیل سست بودن شخصیت خودشان بوده است .
حداقل توصیه ای كه برای اینگونه افراد می توان داشت این است كه اگر بخواهند یك بعدی رشد كنند ازدواج می تواند كمك كار آنها باشد ، یعنی اینگونه افراد می توانند یك نفر دیگر را بعنوان همكار و همراه و در عین حال بعنوان همسر برگزینند و در همان جنبه نیز دو نفری رشد كنند و فرد هرایده و آرزویی داشته باشد بالاخره افرادی كه هم سنخ و همفكر وی باشند پیدا می شود .
اما گروهی دیگر هستند كه ازدواج را مانع معنویت و سیر و سلوك خود می دانند ، این تصور را بیشتر افراد خیلی خیلی مذهبی اما جزئی نگر دارند ، و اینها نیز از یك نكته غافلند و آن جامعیت اسلام است . اسلام معنویت را نمی خواهد در كنج عزلت آدمیان یا گوشه حجره ها یا در تنهایی ها به انسان عطا كند ، بلكه او را به متن زندگی و اجتماع می آورد و او را دران میدان رشد می دهد .
به پیامبر خبر دادند كه گروهی رفته اند كنج عزلت اختیار كرده اند تا خود سازی كنند ، پیامبر خشمگین به سوی آنها رفت و گفت آن راهی كه شما می روید راه من نیست . راه من این است كه بخورم ، بیاشامم ، با زنان آمیزش كنم و در همان حال عبادت كنم و در اجتماع زندگی كنم ، آن گوشه عزلت سنت من نیست . سنت من رشد یافتگی در فضای طبیعی اجتماع و زندگی است .
حتی برای آنهایی كه می خواهند سیر و سلوكی داشته باشند چه محلی بهتر و رشدانگیزتر از صحنه زندگی ، چه جایی بهتر از واقعیتهای زندگی تا بتوان توانائیهای فردی را محك زد . چه مكانی بهتر از اجتماع تا بتوان فهمید فرد چقدر رشد كرده است و چه جایی بهتر از ازدواج تا بتوان تمرینات را انجام داد .
آنهایی كه ترس از ازدواج دارند ، ترس از امتحان دادن و رشد كردن دارند ، زندگی مثل استخر شنا می باشد تا فرد وارد آن نشده باشد ، نمی تواند بفهمد چقدر شنا یاد گرفته است .
كسانی كه یكسره سرشان در عبادت و كتاب و اینگونه مسائل است و نمی خواهند ازدواج كنند ، دقیقاً مثل كسانی هستند كه یك عمر كتابهای آموزش شنا یا دیگر رشته های ورزشی را می خوانند اما هیچگاه وارد گود میدان نمی شوند كه بفهمند آنچه كه خوانده اند اصلاً به چه دردی می خورد و چگونه می توان از آنها استفاده كرد ، ازدواج میدان یك ورزشگاه است تا هر كس هر چه در چنته دارد به بیرون بریزد .
اگر همه آنچه كه در كتابهای اخلاق و سیر و سلوك گفته شده نتواند انسان را آنقدر رشد دهد كه یك زندگی را اداره كند پس چه فایده از اینهمه وقت و تلاش و خواندن و خواندن . كسی كه عمری را به مطالعه و سیر و سلوك گذرانده ، اگر آنقدر رشد نكرده كه بتواند مسئولیت اداره یك زندگی را قبول كند ، آیا در رشد او شك نمی كنید و تازه او چه دارد تا به دیگران ارائه كند وقتی خودش توان انس و مؤانست با دیگری را ندارد .
همه این اصناف و گروهها كه از ازدواج یا گریزانند و یا روی خوش نشان نمی دهند ، بدلیل نگاه یك بعدیشان به ازدواج است . هر كس فقط یك بعد آنرا می بیند و از سایر جنبه های آن غافل است ، اما اسلام چون نگاه جامعی به ازدواج دارد و تمامی ابعاد و فواید و مصلحتهای آنرا در نظر دارد نگاه بسیار خوش بینانه و تشویق گرایانه به ازدواج دارد ، چرا كه انسان در اثر ازدواج رشد می كند و همین رشد یافتگی است كه ملاك برتری می شود ، آن وقت نماز متأهل ارزشی 70 برابر نماز مجرد دارد ، چرا كه یك متأهل كارش را می كند ، تأمین اقتصادی و تنظیم یك زندگی را نیز بر عهده دارد ، از وجود خودش برای دیگری مایه می گذارد وخیلی وظایف و مسئولیتهای دیگر را بر عهده دارد،آن وقت به نماز می ایستد و مسلماً این نماز ارزشمندتر است از نماز یك مجرد است كه نه بازدهی اقتصادی فراوانی دارد ، نه وظایف اجتماعی و خانوادگی چندانی بر عهده دارد ، و نه بازدهی عاطفی آنچنانی دارد .
(( تجربه های خیلی قطعی نشان داده است كه افراد پاك مجرد برای اینكه بیشتر به اصلاح نفس خودشان برسند ، به این عنوان و به این بهانه ازدواج نكرده اند و یك عمر مجاهده نفس كرده اند اولاً اغلبشان در آخر عمر پشیمان شده اند و به دیگران گفته اند ما این كار را كردیم شما نكنید و ثانیاً با این كه واقعاً ملّا بودند : در فقه و اصول مجتهد بودند ( اغلب اینها حكیم و فیلسوف هستند ) حكیم و فیلسوف بودند ، عارف بودند ، تا آخر عمر و مثلاً در هشتاد سالگی باز یك روحیه بچگی و جوانی و یك خامیهایی در اینها وجود داشته است ، مثلاً یك حالت سبكی خاصی كه گاهی یك جوان دارد ، می بینی همان حالت در این آدم هفتاد ساله هست ، و این نشان می دهد كه یك پختگی هست كه این پختگی جز در پرتوی ازدواج و تشكیل خانواده پیدا نمی شود،در مدرسه پیدا نمی شود،در جهاد نفس پیدا نمی شود، با نماز شب پیدا نمی شود ، با ارادت به نیكان هم پیدا نمی شود ، این را فقط از همین جا باید به دست آورد )) . 1
اما در اینجا می خواهیم كمی دقیق تر به ازدواج نگاه كنیم و به چند بعد آن بصورت جزئی تر بپردازیم و از فواید و ضرورتهای آن باز هم بیشتر سخن بگوئیم .
تمتع و التذاذ جنسی : كتمان نمی توان كرد كه با بلوغ جنسی ، نیاز به جنس مخالف در انسان قوت می گیرد ، این نیاز نه یك امر مذموم بلكه بر اساس طبیعت خلقت ما وجود دارد و همچون نیاز به خوردن ، خوابیدن و … بصورت غریزی می باشد . اگر هر كدام از نیازهای انسان بی پاسخ گذاشته شوند ، نقص هائی را در وجود باعث می شوند كه این نقائص برخی در جسم است و برخی در روح و روان ، و در این میان برخی نیازها را می توان مدت زمان بیشتری بی پاسخ گذاشت ، اما برخی را به هیچ وجه نمی توان از ارضاء آن غفلت كرد . مثلاً نیاز به تغذیه ، نیازی است فوری و ضروری كه بایستی به آن پرداخته شود ، چند روز نخوردن و یا نخوابیدن انسان را تا سرحد مرگ به پیش می برد و كل سیستم جسمی و عصبی انسان را بهم می ریزد . در مورد نیاز جنسی اگر چه می توان آن را تا حدی كنترل كرد و مدت زمان بیشتری آن را معطل گذاشت ، اما محرومیت از آن آثار روانی منفی را بر روح و روان افراد می گذارد ، مخصوصاً آنجا و آن زمان كه این غریزه از یك طرف تحریك شود و از طرف دیگر ارضائی نیز وجود نداشته باشد .
نیاز به جنس مخالف و ارضاء غریزه جنسی ، اولین و بدیهی ترین دلیل ازدواج می تواند باشد و چون پس از ارضاء هر غریزه ای نوعی آرامش ، تعادل و تقویت به وجود انسان تزریق می شود ، ارضاء غریزه جنسی یكی از علل آرامش روانی انسان است .
گرچه می توان به طریق دیگر این نیاز را برآورده كرد چه از راه حرام ـ تحت عنوان زنا ـ و چه از راه حلال ـ تحت عنوان ازدواج موقت ـ اما هر كدام از آنها نواقصی را در درون خود دارند . وقتی این نیاز از طریق حرام برآورده شود علاوه بر مفاسد بسیاری كه بر آن مترتب است كه حوصله پرداختن به آن در این بحث نیست ، كمترین حدی از نقص كه می توان برای آن برشمرد ، این تشبیه است كه فرض كنیم كسی برای رفع گرسنگی با پول خود از طریق كسب و كار غذایی تهیه می كند و دیگری پولی را می دزد و آن غذا را تهیه می كند ، آیا حالات روانی هر دو و نتایج هر دو یكسان است ، البته این تشبیه ناظر به كمترین حداشكال ارضاء غریزه جنسی از طریق حرام است و گرنه مفاسد بسیاری این پدیده در درون خود دارد .
از طرف دیگر ازدواج موقت نیز راهی مطمئن برای پاسخ گویی به این غریزه نیست ـ گر چه در مواردی موقتاً مشكل گشاست ـ نیاز جنسی را نمی توان با یك بار و چند بار برای همیشه ارضا كرد ، نیازی است كه سالیان طولانی در وجود انسان است ، بنابراین آیا راهی سالم تر و مطمئن تر و امن تر جز ازدواج دائم پیش روی انسان هست .
تغذیه نیاز عاطفی : گفتیم نیاز جنسی اولین و بدیهی ترین دلیلی است كه برای ازدواج ممكن است به هر فكری خطور كند ، اما اگر صرفاً فقط همین یك نیاز ، دلیل اصلی ازدواج باشد به عده ای كه می گویند ازدواج یك لذت گران است كه توجیه اقتصادی ندارد حق خواهیم داد ، چرا كه انسان برای چند لحظه لذت بایستی بهای گرانی را بپردازد و مسائل و مشكلات بسیاری را بپذیرد .
اما فراتر از نیاز جنسی كه ازدواج به بهترین شكلی به تأمین آن می پردازد اما كمی گران تمام می شود ـ و دو روش دیگری را كه نام بردیم ارزانتر اما ناگواراتر و نامطمئن تر به تأمین آن می پردازند ـ نیازی در وجود انسان هست كه جایگزینی دیگر برای پاسخ دادن به آن نیاز جز ازدواج وجود ندارد و آن نیاز ، نیاز عاطفی است .
انسان را از اینرو نام انسان نهاده اند كه نیاز به انس دارد و ریشه لغوی انسان از انس گرفته شده است ، انسان با مؤانست با دیگران آرام تر می شود ، هر چند كه انس حقیقی در انس با محبوب ازلی و ابدی است .
نیاز عاطفی ، نیازی است كه انسان پس از پشت سر گذاشتن دوران كودكی و نوجوانی ، وجود آن را ملموس تر احساس می كند و تفاوتی نمی كند كه انسان تا قبل از جوانی در فضای محبت آمیزی بزرگ شده باشد یا خیر ، و هر چقدر انسان والدین مهربان و دلسوزی داشته باشد و هر چقدر برادران و خواهران مهربان و هر چقدر دوستان خونگرم و صمیمی داشته باشد ، باز هم احساس می كند هنوز تشنه یك نفر دیگر است ، تشنه محبت ورزیدن و مورد محبت قرار گرفتن ، نیاز عاطفی نیازی است كه حتی انسان وقتی در میان انسانهای مهربان هم قرار دارد وجود آن را حس می كند ، احساس می كند یكی دیگر باید باشد تا با او راحت تر حرفهای دلش را بزند ، محبتش را عرضه كند و مورد پذیرش آغوش باز دیگری قرار گیرد . و جالب اینجاست كه این عطش و نیاز را نسبت به جنس مخالف خود هم می بیند و در این میان ، هیچ چیزی نمی تواند به این نیاز حقیقی و مهم ، به طیبی و طاهری و گوارایی ازدواج ، پاسخ دهد و بواسطه وجود این نیاز است كه وقتی انسان در كنار همسر قرارمی گیرد ، به انس و آرامش می رسد و این سكونت و آرامش نه یك امر مجازی و قرار دادی است ، بلكه امری حقیقی و فطری است كه بر حسب خلقت ما طرح ریزی شده است .
(( و من ایاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا الیها و جعل بینكم موده و رحمه انّ فی ذلك لایات لقّوم یتّفكّرون ( روم / 21 )
(( و از نشانه های او این است كه برای شما از جنس خودتان جفتی آفرید تا در كنار او آرامش یابید و میان شما مودت و رحمت قرار داد و در این كار نشانه هایی است برای كسانی كه تفكر می كنند )) .
همسر ، كسی است كه وجود ما را از تك بودن و تنها بودن به یك وجود مجموعه دار و كاملتر شده تبدیل می كند و بواسطه همین تكمیل شدن و ارضا شدن چند بعدی است كه وجود ما آرام تر و تسكین یافته تر می شود .
تحقیقات علمی نیز نشان داده است كه متأهلین از لحاظ روحی و روانی دارای ضریب سلامتی بالاتری از افراد مجرد مانده ها می باشند و میزان مفاسد و جنایتها و همچنین خودكشیها در میان مجرد مانده ها بیشتر از متأهلین است و این ناشی از این حقیقت است كه تأهل وجود روانی انسان را سالمتر و آرام تر می كند و جلوی خیلی از مفاسد ـ كه ناشی از ناآرامی و اضطراب روحی و روانی است ـ را می گیرد . ارضاء نیاز عاطفی امری بمراتب مهمتر از ارضاء نیاز جنسی است و برآورده كردن این نیاز تنها با ازدواج ممكن است ، البته باز هم ازدواج منافعی دیگر هم در بر دارد كه در ابتدای سخن به آن اشاره شد و در ادامه باز هم به آن اشاره می شود اما بعنوان یك جمع بندی از ضرورت ازدواج می توان اینگونه گفت كه بدلیل نیاز جنسی از یك طرف و نیاز عاطفی از طرف دیگر ، ازدواج بواسطه اینكه بهترین ، گواراترین ، پاكترین و دائمی ترین تغذیه را فراهم می كند ، این تغذیه به انسان آرامش و سكونتی عطا می كند كه نتیجتاً كار كرد جسمی ، فكری ، روحی و روانی ، اجتماعی و اقتصادی انسان را افزایش می دهد و وجود سالم تر چند بعدی منشأ خیرات و بركات بیشتری می شود .
بنابراین ازدواج بدلیل خدماتی كه به انسان عطا می كند و فوایدی كه در درون خود دارد به وجود انسان آرامش و تسكین بیشتری را عطا می كند و اگر دریابیم كه هر نوع تسكین و آرامش برای رسیدن به تعادل وجودی و افزایش كاركرد و كارایی انسان است ، نتیجه می گیریم كه انسان در اثر ازدواج وجود سالم تر و آرامش یافته تری دارد و بواسطه همین وجود سالم و تسكین یافته تر ، هم بهتر زندگی خواهد كرد و هم مفیدتر ـ هم برای خود و هم برای دیگران ـ گذران عمر خواهد كرد . و اگر طرف دیگر مسئله را نگاه كنیم كه مجرد مانده ها كه بهر دلیلی سالهای سال ، در محرومیت از ارضاء نیاز جنسی از یك طرف و ارضاء نیاز عاطفی از طرف دیگر هستند و بواسطه همین محرومیتها ، وجودهای ناسالم تر و روان های ناآرامتری دارند ، اهمیت ازدواج و فواید و نتایج آن بیشتر خود نمایی می كند .
فواید دیگر : گذشته از نیازها كه ضرورت ازدواج را معنی می بخشند ، بنای ازدواج تنها بر رفع ضرورتها تكیه ندارد ، بلكه علاوه بر آن ، بر منافع و فواید دیگری نیز استوار است كه در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود .
1ـ بزرگ شدن روح : یكی از مهمترین نتایجی كه در اثر ازدواج حاصل می شود بیرون رفتن فرد از مدار فردیت خود و شكسته شدن نسبی اما قابل توجه حصار نفسانیت انسان است ، ازدواج توأم با توجه به یك فرد دیگر ـ كه تا بحال غریبه بوده و یا حكم نامحرم داشته است ـ می باشد و این امری است مهم ، چرا كه تا بحال جوان ما بجز وجود خود و آمال و آرزوهای خود فكری دیگر نداشته است ، اما بواسطه ازدواج ، یك نفر دیگر نیز در مدار برنامه ریزی و توجه او قرار می گیرد و حاضر است از وجود خود و داشته های خود به دیگری نیز عطا كند و بواسطه محبت و دوستی كه ایجاد میشود (( من )) وجودی فرد گسترش یافته و از مدار صرف خودبینی خارج می گردد و تلاش برای آسودگی ، رفاه و آسایش یك نفر دیگر حكایت از بزرگ شدن روح فرد می كند چرا كه وی ، یك نفر دیگر را تحت لطف قرار می دهد و بواسطه وی یك نفر دیگر زندگی راحت تری را تجربه می كند .
2ـ تمرین محبّت كردن : در ازدواج یك اتفاق مهم دیگر می افتد و یا بایستی بیفتد و آن صمیمیت و دوستی بین دو نفر است و این یكی از اهداف مهم دین اسلام است كه افراد با هم دوست و صمیمی شوند . خداوند در ازدواج چاشنی یك ارتباط محبت آمیز را با قرار دادن مودت و رحمت بین زوجین قرار داده است ، بنابرین ازدواج یكی از بهترین زمینه ها برای تمرین محبت كردن ـ آنهم یك محبت حلال ، طیب و مهمتر از همه واقعی ـ را فراهم می كند و همین تمرین محبت كردنها كم كم انسان را و روحش را بزرگتر و رئوف تر می كند .
3ـ تمرین در ارتباطات : در ازدواج فرد سالها تمرین می كند كه رابطه محبت آمیز را چگونه حفظ كند و آنرا در حد عالی نگه دارد و این تلاش خود بخود تغییرات عمیقی را در افراد بوجود می آورد ، وقتی فرد عادت كند سالها به خوبی صحبت كند ، اهل عطوفت و گذشت باشد ، رفتار مهربانی داشته باشد ، اهل خیر و انفاق باشد و آنقدر روحش بزرگ شود كه دیگری را برخود مقدم بشمارد یا حداقل به اندازه خودش به او اهمیت دهد ، مطمئناً بعد از گذشت چندین سال ، خواهید گفت این فرد بافرد قبل از ازدواج خیلی فرق كرده و خیلی بهتر شده است .
4ـ شخصیت مفیدتر و مستقل تر : در ازدواج بدلیل اینكه افراد با واقعیتهای زندگی بیشتر مرتبط می شوند و مسئولیت های بیشتری را بر عهده می گیرند ، لذا جسم و ذهن هر دو برای بهبود و رفاه زندگی تلاش بیشتری را می كنند و نتیجتاً فرد از لحاظ فردی از حالت نیاز و وابستگی به سوی استقلال و خودكفایی گام بر می دارد و از لحاظ اجتماعی فرد كم كم از یك وجود مصرف كننده به وجود تولید كننده یا خدمات دهنده در اجتماع تبدیل می شود .
5ـ و باز هم ادامه خط سیر بزرگ شدن انسان : آنزمان كه فرزندانی هم به جمع زوجین اضافه شوند ، این بار زن و مرد از مقام زوجیت به مقام والدین ارتقا می یابند و چه زحمتها ، تلاشها و كوششها برای اینكه انسانی دیگر به این دنیا قدم بگذارد و رشد و پروش یابد را متحمل می شوند و اگر زمانی زن و مرد به یكدیگر عشق می ورزیدند به این دلیل بود كه از همدیگر لذت می بردند ، با آمدن فرزندان ، علاوه بر خود به كسانی دیگر نیز مهر و محبت می ورزند ، اما این دفعه نه به این دلیل كه نفعی و لذتی ببرند ، بلكه بدین علت كه نفعی برسانند و بهره ای را ارزانی كنند . و در این مقام است كه انسانها با كمی توجه به رشحاتی از مفهوم خدا بودن و بنده پروری پی می برند .
بگذریم كه بحث به درازا كشید ، اما در خلال این حرفها و صحبتها و ادعاها ممكن است یك سؤال برای شما بوجود آید كه چرا در برخی ازدواجها این مسائل دیده نمی شود ، این لذتها و شیرینی ها و این رشدها و بزرگ شدنها یا مشاهده نمی شود یا كمتر مشاهده می شود و چرا از آن مهر و محبتی كه خداوند در آیه اشاره شده ، یاد كرده كمتر اثری می بیند .
و این بحثی است مفصل و جالب و جذاب كه برخی علل آن برمی گردد ، به نامناسب بودن انتخابها در قبل از ازدواج و برخی علل دیگر كه بسیار مهمتر و اساسی تر است ، برمی گردد به كیفیت رفتارها پس از ازدواج كه از حوصله نوشتار ما خارج است و شاید اگر توفیق الهی نصیب شد بدان مبحث نیز در نوشتاری دیگر بپردازیم .
اما سخن آخر با شما خوانندگان عزیز اینكه ، یك دلیل بسیار محكم برای ازدواج كردن خود قائل شوید ، دلایلتان برای ازدواج بسیار بیشتر و وسیعتر از ارضاء نیاز جنسی باشد ، حتی هدفتان از ازدواج ، از ارضاء نیاز عاطفی هم بیشتر باشد ، چون ازدواج بیشتر از ارضاء این دو نیاز ، اهداف والاتر و مهمتری را نیز در خود داراست و همین اهداف والاست كه برخی در اثر ازدواج رشد می كنند و اوج می گیرند و همچون حضرت امام خمینی (( ره )) این جمله پر از تأمل و پر رمز و راز را می گویند كه (( مرد از دامن زن به معراج می رسد )) و برخی هم در اثر ازدواج كم می آورند و بازی را می بازند و نتیجتاً نظرشان نیز نسبت به ازدواج تغییر می كند .
ازدواج گرچه با ضرورت ارضاء نیازها قوت می گیرد ، اما شیرینی و دوام آن با قائل شدن و متوجه بودن به اهداف والای آن محقق می گردد ، ازدواج مثل تحصیل علم می باشد ، گرچه ممكن است ضرورت خواندن و نوشتن و احتیاج به سواد ، پای ما را به مدرسه بكشاند ، اما علم منافعی بسیار بیشتر از سواد خواندن و نوشتن در خود نهفته دارد و خیلی از رشدها ، توانمندیها ، ابتكارات و … بواسطه علم صورت می گیرد و سختی های علم نباید مجوز این گردد كه علم تخطئه شود .
ازدواج نیز همینگونه است ، ازدواج گرچه به نیازهای جنسی و عاطفی انسان پاسخ می دهد و او را سرشار از احساس و هیجان می كند اما در عین حال بواسطه زمینه های تلاش و فعالیت و تصمیم گیری كه برای انسان فراهم می كند وجود او را پخته تر می كند و او را از مدار خودبینی به دیگری بینی و غیربینی ارتقا می دهد و روح و روان او را لطیف تر ، خیرخواهانه تر و دوست داشتنی تر می كند و باعث بزرگ شدن روح انسان می شود .
بنابراین سعی كنید اهداف بزرگتری از ازدواج داشته باشید ، صرفاً به التذاذ یا ارضاء نیازهای روحی و یافتن یك هم صحبت یا همدم برای خود فكر نكنید ، بلكه به رشد همه جانبه در تمامی ابعاد وجود خود فكر كنید ، تفكرتان را از بهره بردن به بهره رساندن بالا ببرید ، و از توقع داشتن ازدیگری به توقع داشتن از خود برای خدمت كردن به دیگری ، روح خود را بزرگ كنید و از شرط و شروط های بی مورد گذاشتن برای دیگری به جهت اینكه وی امكانات رفاهی شما را در حد عالی فراهم كند یا بواسطه وجود او به نان و نوائی برسید ،به بزرگ شدن وجود خودتان برای مفیدتر بودن برای همسر آینده تان فكر كنید .
وقتی اینگونه دیدتان نسبت به ازدواج متعالی شود آن وقت حتی مشكلات و سختی ها نیز شیرین و سازنده اند ، آن وقت آسان گیرتر نسبت به دیگران و سخت گیرتر نسبت به خودتان خواهید شد . چرا كه آمده اید در میدان و ورزشگاه صحنه زندگی بازی كنید و خوب نیز هنر نمایی كنید و نیامده اید كه فقط تماشا كنید كه اگر دیگران خوب بازی كردند سوت و كف بزنید و اگر مطابق میل شما بازی نكردند لعن و نفرین بفرستید .
پاورقیها
1ـ تعلیم و تربیت در اسلام ؛ مرتضی مطهری ، صفحه 398
منبع:سایت ایرانیان






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 616]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن