واضح آرشیو وب فارسی:بازتاب آنلاین: گفتوگوي اختصاصي اعتماد ملي با كارلوس آرملا برنده شير طلايي بهترين فيلم كوتاه جشنواره ونيز؛معلم من است - مرجان رياحي
كارلوس آرملا، فيلمساز 30 ساله مكزيكي بهتازگي شير طلايي بهترين فيلم كوتاه شصت و پنجمين جشنواره ونيز را براي فيلم به دست آورده است.او كه متولد مكزيكوسيتي است، در مكزيك آموزش ديده و سپس به رفته است.از نكات جالب كارنامه فيلمسازي وي، همكاري با الخاندرو گونزالس ايناريتو در فيلم است. آرملا اكنون به عنوان سازنده فيلمهاي تبليغاتي فعاليت ميكند و به زودي نخستين فيلم بلند خود را كارگرداني خواهد كرد.
كارلوس آرملا در اين گفتوگو درباره تجربهو ديدگاههايش نسبت به فيلم كوتاه و مستند و وضعيت سينما در مكزيك صحبت ميكند.
شما در مكزيك فيلمنامهنويسي و در لندن كارگرداني خواندهايد. آموزش آكادميك تا چه حد در فيلمسازي موثر است؟
معتقدم براي آموختن فيلمسازي دو راه وجود دارد؛ فيلم ديدن و فيلم ساختن. من شيفته فيلم هستم. دوست دارم تا جايي كه ممكن است، فيلم ببينم؛ قديمي و جديد و از همه جاي دنيا. مدرسه فيلم به شما كمك ميكند فيلم بسازيد يا حداقل تمرين فيلمسازي كنيد. به شما دوربين و درسهايي ميدهند تا كار كنيد. اما اگر بخواهم صادق باشم، فكر ميكنم هركسي با علاقه و استعداد كافي ميتواند فيلمهاي خوبي بسازد. فقط بايد تمرين كند و تمرين كند و تمرين كند.
شما سابقه همكاري با الخاندرو گونزالس ايناريتو را داريد. چگونه با او آشنا شديد و چه تجربهاي به دست آورديد؟
آشنايي ما از سال 2005 آغاز شد. من و دوستم پدروگونزالسروبيو مستند بلند گاو سياه را ساخته بوديم كه در چند جشنواره جايزه برده بود. وقتي الخاندرو آن را ديد، از آن خوشش آمد و از من و پدرو دعوت كرد كه مستندي درباره ساخته شدن فيلم بابل بسازيم. سفر چندينماهه به مراكش، ژاپن و مرز مكزيك و آمريكا تجربه خارقالعادهاي بود اما در عين حال پروژهاي طولاني و طاقتفرسا بود كه تقريبا دو سال از زندگي من را گرفت. به هر حال من و الخاندرو دوستان خوبي هستيم و او براي من نوعي معلم و مربي است كه هميشه در دسترس است و مشاورههاي خوبي به من ميدهد.
آيا در فيلمسازي از سبك خاص ايناريتو الهام گرفتهايد؟
آنچه درباره كار الخاندرو براي من الهامبخش است، شيوه او براي مبارزه و جستوجوي كمال در فيلمهايش است، از فيلمنامه تا بازيگري و تدوين. او يك فيلمساز كمالگرا است كه هميشه ميكوشد عواطف عميق و شديد را از طريق كاراكترهايش برانگيزد و هميشه احساسش را از راه كارش بيان كند.
شما فيلم يك داستان تمامشده را به عنوان فيلم فارغالتحصيلي خود ساختهايد. آيا اين نخستين تجربه كارگرداني شما بود؟
نه. من قبل از آن هم فيلمهاي كوتاهي به عنوان فيلمنامهنويس و كارگردان ساخته بودم كه همگي دانشجويي بودند. پيش از يك داستان تمام شده فيلمنامه به ياد پريهاي دريايي را در مكزيك نوشتم كه هكتور ماشيرو آن را كارگرداني كرد و در سال 2002 در جشنواره ونيز پذيرفته شد و بعد به جشنوارههاي ديگر رفت.
در سال 2003 با فيلم شعر در جشنواره ونيز شركت داشتيد. تجربه شما از حضور در ونيز چگونه بود؟
تجربه بسيار خوشايندي بود. اين اولين فيلم من در مقام كارگردان بود كه در يك جشنواره مهم پذيرفته شد. فيلم در بخش به نمايش درآمد كه ويژه فيلمهاي آوانگارد بود و ديگر در جشنواره ونيز وجود ندارد. شعر يك فيلم كوتاه بسيار شخصي، مستقل و كمهزينه بود. بعد از انتخاب آن در ونيز، برايم مسلم شد كه بايد فيلمهايي بسازم كه ديدگاه و سبك شخصيم را ارائه دهند. شعر در ونيز پيش از فيلم غمگينترين موسيقي دنيا ساخته گاي مدن به نمايش درآمد و من از آن زمان يكي از طرفداران سرسخت فيلمهاي او شدهام.
شما با ساخت گاو سياه در زمينه مستندسازي هم تجربه داريد. اين فيلم جوايزي از جشنوارههاي نانت، سنسباستين و هاوانا برده است. اين فيلم را به خاطر علاقه به گاوبازي ساختيد يا ويژگيهاي شخصيتي فرناندو پاچئو شما را جذب كرد؟
وقتي وارد اين پروژه شدم كه دوستم پدرو گونزالس روبيو دعوت كرد با هم اين فيلم را كارگرداني كنيم. در آغاز قرار بود تصويري از سنتهاي جوامع كوچك در جنوب مكزيك باشد، البته با تمركز بر گاوبازي و حواشي آن. اما به سرعت، خصوصيات فرناندو پاچئو تمام توجه ما را به خود جلب كرد و فيلم به تصويري از يك گاوباز جوان، صميمي و خودويرانگر تبديل شد. من گاوبازي را به عنوان يك ورزش دوست ندارم. مخالف آزار حيوانات هستم. شيوه ما، تحسين گاوبازي نبود. صرفا به عنوان موقعيتي كه شخصيتها در آن زندگي ميكردند، به آن نگاه كرديم. ضمنا خشونت و قربانيكردني را بازتاب ميداد كه شخصيت فرناندو را تعريف ميكرد.
در مستندسازي، تحقيق چقدر براي شما اهميت دارد؟
مستندسازي، خودش يكجور تحقيق است؛ دنبال كردن شخصيتها و موقعيتها. مصاحبه، مشاهده و شنيدن حرفهاي آنها يك تحقيق است و به همين دليل فيلم مستند براي فيلمساز و تماشاگر به يك تجربه آموزشي تبديل ميشود. به عنوان سازنده، شما همراه با جلو رفتن، تحقيق زيادي ميكنيد و در اتاق تدوين تصميم ميگيريد كه چه مقدار از اين تحقيق را با مخاطبتان تقسيم كنيد. مستندهاي من بيشتر نمايش مسائل غيرعادي از شخصيتهاي غيرعادي است. اما برخي مستندها ديدگاه اجتماعي يا سياسي بيشتر دارند يا ميخواهند واقعيتها يا موقعيتهايي را مورد انتقاد قرار دهند. در هريك از اين موارد، مطمئنم كه تحقيق بسيار ضروري است.
شما به عنوان تدوينگر نيز تجربههايي داريد. آشنايي با فنون مختلفي مانند تدوين در كارگرداني چقدر به كار ميآيد؟
مطمئنا به عنوان كارگردان بايد همه فنون كار را دانست؛ بازيگري، توليد، فيلمبرداري، طراحي صحنه و غيره. تدوين همواره براي من يك ابزار مفيد بوده است، چون كمك ميكند هنگام نوشتن يك صحنه را از زاويه ديد تدوينگر ببينم. كمك ميكند كه ديالوگ، ريتم بازي، منطق كنشها، زاويه دوربين و خيلي چيزهاي ديگر را تنظيم كنم.
در تصميم گرفتم فيلم را داخل دوربين تدوين كنم و فضاي خلق براي تدوينگر (خودم) را كنار بگذارم. اين يك چالش سخت بود. چون اگر فيلم هنگام فيلمبرداري درنميآمد، حتي در اتاق تدوين هم نميشد نجاتش داد.
زمين و نان درباره تنهايي است و داوران جشنواره ونيز هم در بيانيه خود از نحوه پرداختن به اين مفهوم تقدير كرده بودند. توصيف خودتان از اين فيلم چيست؟
اين يك نگاه صامت و دورادور به يك تراژدي است كه فقر و نكبت جهان سوم را بازتاب ميدهد؛ جايي را كه هر موجود زنده براي زنده ماندن بايد براي رسيدن به يك استخوان بجنگد. براي من، ديدن تراژدي در زمين و نان مثل عبور از كنار يك تصادف سخت در جاده بود. وقتي فاصلهات با آن بيشتر ميشود، ميتواني درك كني چطور رخ داده اما خيلي زود از ميدان ديدت خارج ميشود و آدمها به ذره كوچكي در يك كوير بيانتها تبديل ميشوند و زمين همچنان به چرخش خود ادامه ميدهد.
ديدگاه شما به فيلم كوتاه چيست؟ آيا نوعي تمرين براي ساخت فيلم بلند است يا ميتواند به عنوان يك رسانه مستقل تعريف شود؟
فيلم كوتاه معمولا راهي براي تمرين پيش از پرش به سوي فيلم بلند است اما فقط به اين دليل كه خيلي كمتر هزينه ميبرد. معتقدم فيلم كوتاه زبان و روايت خاص خودش را دارد. خوليو كورتاسار، نويسنده آرژانتيني ادبيات را با بوكس مقايسه ميكرد و ميگفت رمان مثل يك مبارزه 12 راندي است كه پس از يك مبارزه طولاني و سخت بايد با تصميم دقيق و سنجيده پيروز شويد. در حالي كه داستان كوتاه به يك مبارزه سريع و كوتاه ميماند كه بايد حريف را در راند اول ناك اوت كنيد. فكر ميكنم قياس مشابهي را ميتوان درباره فيلم بلند و كوتاه به كار برد،در فيلم كوتاه فقط چند دقيقه زمان داريد كه بر تماشاگر تاثير بگذاريد اما متاسفانه، فيلم كوتاه به لحاظ اقتصادي نميتواند يك رسانه مستقل باشد.
فيلم كوتاه در كشور شما چه جايگاهي دارد؟ به جز جشنوارهها امكان نمايش آنها براي تماشاگران علاقهمند وجود دارد؟
فيلمسازان كوتاه بسيار بااستعدادي در مكزيك هستند كه در مدارس فيلم هم ميكوشند خود را از سايرين متمايز كنند اما بازار خوبي براي فيلم كوتاه در مكزيك وجود ندارد و به ندرت خارج از جشنوارهها امكان نمايش مييابند.
چه سازمانهاي دولتي و غيردولتي در مكزيك از ساخت فيلم كوتاه و مستند حمايت ميكنند؟
سازمان دولتي متصدي حمايت از سينما (در هر شكلي) در مكزيك IMCINE نام دارد. البته آنها بودجه بسيار محدودي دارند و نميتوانند از پروژههاي زيادي حمايت كنند. من هيچوقت از كمك اين سازمان استفاده نكردهام. البته براي برخورداري از حمايت در كشور خودمان بايد ابتدا در ديگر كشورها (معمولا اروپا) اعتباري به دست آوريم.
عرضه بينالمللي همواره يكي از بزرگترين مشكلات سازندگان فيلم كوتاه بوده است. آيا در مكزيك پخشكننده فعال در اين زمينه وجود دارد؟
در مكزيك پخش فيلمهاي كوتاه خيلي محدود است. در سالهاي اخير، فيلمهاي مستند محبوبيت بيشتري كسب كردهاند و شبكههاي جديد پخش تاسيس شدهاند. جشنوارههايي مانند و علاقه خاصي به فيلمهاي مستند دارند. به بهترينها جايزه ميدهند و نمايشهاي ويژه براي آنها در سراسر مكزيك ترتيب ميدهند. همچنين يك شركت فيلمسازي با نام Canana كه توسط كائل گارسيا برنال و ديگو لونا، بازيگران مكزيكي اداره ميشود، شبكهاي براي پخش فيلمهاي مستند تاسيس كرده كه فيلمها را در در مكزيك و خارج از كشور از طريق تورهاي جشنوارهاي نمايش ميدهد.
شما هم فيلم داستاني ساختهايد و هم فيلم مستند. كداميك براي شما جذابتر است؟
هردو به يك اندازه جذاب هستند. فكر ميكنم فيلم مستند بيشتر راهي براي خودشناسي است، در حالي كه فيلم داستاني (كوتاه يا بلند) راهي براي خود بيانگري.
چقدر با سينماي ايران و فيلمسازان ايراني آشنايي داريد؟
من با كار برخي فيلمسازان مشهور ايران آشنايي دارم. من واقعا كلوزآپ و خانه دوست كجاست؟ عباس كيارستمي، سفر قندهار محسن مخملباف، سيب و تخته سياه سميرا مخملباف، لاكپشتها پرواز ميكنند و نيوه مانگ بهمن قبادي و بچههاي آسمان و رنگ خدا، ساخته مجيد مجيدي را تحسين ميكنم. همچنين فيلمهاي ديگري از كه در دهه 1990 آغاز شد، ديدهام كه نامشان در خاطرم نيست اما خيلي دوستشان داشتم، چون داستانهايي خيلي ساده و در عين حال قوي روايت ميكنند. مطمئنم سبك اين فيلمها بر فيلمسازان جوان مكزيكي مانند كارلوس ريگاداس و كارلوس بولادو و ديگران تاثير گذاشته است.
ميتوان حدس زد كه موفقيت اخير فرصت ساخت نخستين فيلم بلند را براي شما فراهم ميكند. برنامه آيندهتان چيست؟
من دو فيلمنامه آماده فيلم بلند دارم و تمركزم را بر ساخت يكي از آنها در آينده نزديك گذاشتهام. يكي از فيلمنامههايم اخيرا مورد حمايت يك موسسه اسپانيايي قرار گرفت و من دو ماه در وركشاپ تكميل فيلمنامه در اسپانيا (در اكتبر و نوامبر) خواهم بود. اميدوارم بتوانم تدارك توليد را در پايان امسال يا ابتداي سال 2009 آغاز كنم.
www.shortfilmnews.com
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
چهارشنبه 27 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بازتاب آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 283]