واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: مـوانـع مـوفـقـيـت
هر فردي موفقيتهاي خويش را براساس يك مقياس نسبي مورد سنجش قرار ميدهد. موفقيتهاي كوچك برخي اشخاص درنظر برخي ديگر ممكن است بزرگ جلوه كند؛ اين كاملاً بستگي به نوع تربيت، تحصيلات و شرايط موجود در زندگي شما دارد. تا زماني كه به اهداف خود دست يافته و براي بهترين بودن سختكوشي ميكنيد، فردي موفق محسوب ميشويد. اين اصل مطلب است. با اين حال افرادي نيز وجود دارندكه نميتوانندبه سطح رضايت بخشي ازموفقيت دست يابند. ضعفهاي شخصيتي و يا خصوصيات از پيش تعيين شده زندگي آنها، موانع اصلي راه چنين انسانهايي بشمار ميرود.
اگر در زندگي خود شرايط دشواري را تجربه كرده ايد، نگاهي به اين صفات و موقعيتها بيندازيد تا ببينيد در حال آماده كردن خود براي شكستهاي بيشتر هستيد يا خير.
پشت گوش اندازي ممكن است يكي از اصليترين اهريمنان عامل نابودي شما در تحصيل و زندگي شغلي، طفره رفتن و به تعويق انداختن امور بوده باشد.
افرادي كه علامت مزمن اين بيماري در آنها ديده ميشود، مايلند با اين جملات توجيه كننده كه «تمام كردنش كاري نخواهد داشت» و يا «نگران نباش، وقت براي انجام دادنش بسيار است»، كارها و وظايفشان را براي هميشه از سر خود باز كرده و به تعويق بيندازند. اگر كاري در حد و اندازه قابليتهايتان به شما روي آورد، ولي به دليل عذر و بهانههاي ذكر شده از انجام آن ممانعت به عمل آورديد، قطعاً پشتگوشاندازي مشكل اصلي بوده و بايد مرتفع شود. احساس ميكنيد كه زمان در اختيار شما است، اما هنگامي كه وقت موعود نزديك ميشود، براي اتمام كار به سرعت هجوم ميآوريد و نتيجه آن خواهد شد كه آن طور كه در ابتدا مدنظرتان بود از انجام عمل مورد نظر باز خواهيد ماند.
فرد پشتگوشانداز معمولا انساني تنبل و سست است. او براي همه چيز عذر و بهانه داشته و با اينكه توانايي و ابزار انجام امور را در اختيار دارد، از اتمام آنها طفره ميرود. كار كردن با چنين اشخاصي غير قابل تحمل است و نه تنها كاستي و سستي آنها باعث اختلال در كارها ميشود، بلكه كارمندان فعال ديگر نيز ممكن است به چنين خصيصهاي دچار شده و رويه آنها را در پيش بگيرند. ترس از موفقيت، مانع اصلي ديگر واهمه داشتن از موفقيت است. با اينكه چنين افرادي دقيقاً ميدانند كه براي موفق شدن به چه چيزي نياز دارند، اما بدليل داشتن ترس از موفقيت قادر به رسيدن به اهداف والاي خود نيستند. در نظر آنها راه پيشرو، مخوف و رعبآور است. نگراني از آينده و همه مسائلي كه در نهايت گريبانگير او خواهد شد، منجر به فقدان بصيرت و بازماندن آنها ميشود؛ مخاطرات ذاتي روند تجارت، رام نشدني بهنظر خواهد رسيد.
فرصتهاي ترقي در محل كار ممكن است پيش بيايند، اما فردي كه از موفقيت وحشت داشته باشد قادر به گرفتن ترفيع نخواهد بود.
او بهانه ميآورد كه مسؤليتهاي شغل جديد زياد و خارج از تواناييهايش است. اينگونه اشخاص ميلي به بالارفتن از پلههاي ترقي ندارند وقتي آينده نا معلوم باشد، اين وحشت شدت بيشتري پيدا ميكند. بايد پذيرفت افرادي كه داراي چنين ترسي نيستند، روزهايي پيش رو دارند كه در آنها آينده ترسناك جلوه ميكند، بنابراين ميتوان متوجه شد اشخاصي كه فاقد مكانيزمي مناسب براي برخورد و رويارويي با چنين موقعيتي هستند، چگونه احساسي خواهند داشت. تشخيص و حل اين مشكل آسانتر از برخورد با پشتگوشاندازي است. با كمي هممحوري و اندكي صبر و شكيبايي فردي كه از پذيرش مسئوليتهايي كه موفقيتش را به همراه خواهد داشت وحشت دارد، ميتواند شرايط را به نفع خود تغيير دهد.
وسواس افراد موفق داراي خصوصيتي مشترك هستند و آن قابليت تمركز بر انديشههاي بزرگ است. براي بسياري، اتخاذ چنين ديدگاهي مشكل است چرا كه خود را كاملاً محدود و متعهد به انجام كارهاي جزئي و كوچك ميكنند. تلاش زياد براي انجام كارهاي جزئي زيانآور است، چرا كه زاويه ديد را محدود خواهد كرد. اگر براي اتمام هر كار كوچكي مصر باقي بمانيد، هرگز قادر نخواهيد بود به اهداف والاي خود دست پيدا كنيد. اگر يك كارفرما كاري را به يكي از كارمندان سخت كوش خود محول كرده و آن كارمند ديد وسيع نداشته باشد، بهطور يقين كارمند مربوطه در مورد هر موضوع بياهميت آن پروژه دچار تنش و فشار رواني شده و در به نتيجه رساندن كار دچار كندي خواهد شد. اين حالت در اصطلاح احساس وسواس فكري ـ علمي ناميده و باعث كاهش قابل ملاحظه خلاقيت و كارايي ميشود. اينگونه افراد،سخت كوشي و تلاش زياد را لازمه زندگيشان ميدانند، اما عزم و اراده خود را براي كاربرها و مصارف مفيد بكار نميبندند. تنظيم دقيق مهارتهاي مديريت زماني در برطرف كردن اين مشكل كمك فراواني خواهد كرد. ناامني افراد ضعيف و سست بنيان به علت داشتن احساس ناامني، در كارشان پيشرفتي حاصل نميگردد. شايد يكي از دلايل عدم موفقيت اينگونه انسانها در بيميلي آنها براي نشان دادن برش از خودشان نهفته شده باشد. علت ترس نيست؛ فقدان اطمينان و اعتماد باعث عقب ماندن آنها ميشود.
براي مثال عدم برخورداري از تجربه در بخشي بخصوص، ميتواند موجب پديد آمدن احساس عدم اعتماد به نفس در فرد شود. مثال بيان شده در قسمت قبل در اين مورد نيز قابل بيان است با اين فرق كه كارمند از همان ابتدا اصلاً از انجام كار محوله امتناع ورزيده و با بهانه آوردنهاي گوناگون به كار فرماي خود اينگونه القا ميكند كه نميتواند از عهده چنين مسؤليتهايي برآيد. در اينجا نيز مسئله هزينه فرصت از دست رفته مطرح است.
برخي افراد مايل نيستند براي پيشرفت و ترقي دادن موقيعت شغليشان در زمان محدود خود به داد و ستد بپردازند، اما اينگونه گزينهها و پيشنهادات كاري بخشي از زندگي محسوب ميشوند. بنابراين ببينيد كه چه چيزي براي شما بيشتر اهميت دارد و با اطمينان خاطر تصميمي مناسب بگيريد.
ممكن است شما همه شرايط لازم براي منعكس كردن فردي موفق از خود را دارا باشيد، اما آيا دوستانتان شما را در اين راه همراهي ميكنند؟ ممكن است آنها ديدگاه متفاوت و متضادي از موفقيت نسبت بشما داشته باشند. (و يا اصلاً ديدگاهي نداشته باشند) دوستان به علت تاثيرات منفي راه رسيدن به موفقيت را برايتان سخت و دشوار ميكنند. برخي از اطرافيان حتي ممكن است متوجه پتانسيل واستعدادهاي نهاني شما نشده و باعث زمين خوردگي وترديد در قابليتها و تواناييهايتان شوند،. حتي براي نامزد و يا همسرتان ممكن است اين تصور بهوجود آيد كه توانمنديهاي شما هنوز براي خودتان ثابت نشده و اين ميتواند به بدبيني آنها نسبت به آيندهتان منجر شود.
اين موضوع ممكن است باعث نااميدي و تضعيف روحيه شود، اما بياد داشته باشيد كه نبايد ديگران را مقصر بدانيد؛ شما فقط يك قرباني بيگناه نيستيد. با وجود ابراز بياعتنايي آنها هنگام بيان ايدههاي كاري جديدتان، به خاطر داشته باشيد كه اين شما هستيد كه چنين همراهاني را در آن لحظه و لحظات آتي براي خود برگزيدهايد.
اگر اينگونه روابط دوستي برايتان اهميت دارد، كاري كه بايد انجام دهيد همسو كردن دوستانتان با سيستم و خطمشي خود است. چنانچه توانستيد متقاعدشان كنيد كه انساني شايسته اعتماد و اطمينان هستيد، آنها را دوستان واقعي خود دانسته و در غير اينصورت براي هميشه از زندگي خود بيرونشان كنيد. فقدان منابع هيچ چيزي ناهنجارتر از اين موضوع نيست كه انسان با وجود داشتن همه قابليتهاي لازم براي رسيدن به موفقيت، فقط بهخاطر عوامل خارج از كنترل خود، از پيشرفت باز ماند. فقدان منابع مالي و يا كمبود زمان بهدليل نگهداري از خانواده و يا مسؤليتهاي ديگر ميتواند يك قاتل واقعي باشد.
رشد كردن زير خط فقر و يا تامين كردن نزديكاني كه به شما نيازمند هستند، آينده را بسيار متفاوت از آن چيزي كه در تصورتان بوده ترسيم خواهد كرد. بسياري از مواقع به دنيا آمدن يك بچه و يا بيماري ناگهاني افراد خانواده باعث لغو شدن برنامهها و بازماندن انسان از عملي كردن اهدافش خواهد شد.
محمود قوچاني
سايت آفتاب
سه شنبه 26 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 281]