واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: سينما - دو نگاه به فيلم «قتل عادلانه»
سينما - دو نگاه به فيلم «قتل عادلانه»
گرفتار در ليليپوت
پيتر تراورس (رولينگ استون): برخي از مردم فكر ميكنند حتي اگر رابرت دونيرو و آل پاچينو از يك دفتر تلفن هم روخواني كنند باز هم نتيجه هيجانانگيزي حاصل ميشود. خب؛ دفتر تلفن را بياوريد! «قتل عادلانه» با نام ديگر «نمايش آل و باب» يك فيلم پليسي همراه با درامي با محوريت نظم و قانون است؛ فيلمي كه با صفت كسلكننده تعريف ميشود و تنها به درد AARP (انجمن آمريكايي بازنشستگان) ميخورد. پاچينو 68 ساله و دونيرو 65 ساله در اين فيلم نقش دو پليس كهنهكار نيويورك سيتي را بر عهده دارند و به دنبال قاتلي سريالي هستند كه فقط جان نخالههايي را ميگيرد كه از دادگاه قسر در رفتهاند. اين قاتل سريالي در صحنه جرم اشعاري از خود به يادگار ميگذارد كه در آنها دليل عادلانه بودن قتلش را توضيح داده است. هي! شايد اين قتلها كار يك پليس باشد؟ شايد خود آل يا باب قاتل باشند؟
اميدوار بودم فيلمنامهنويس اين فيلم راسل جيوريتز بيشتر از آنكه از «هري كثيف» دزدي ميكرد از فيلمنامه «نفوذي» (Inside Man) كه خودش نوشته بود چيز ياد ميگرفت. همچنين اميدوار بودم جان آونت براي كارگرداني اين فيلم انتخاب نميشد. مگر همين پنج ماه پيش نديديم چطور آونت پاچينو را در فيلم مفتضحانه «88 دقيقه» به كار گرفت؟ شكست آن فيلم كافي نبود؟ تنها دستاويز «قتل عادلانه» در سايه خيره شدن به ستارههايش به دست ميآيد. به قول يكي از پليسهايي كه ستايشگر آنها است: «پاچينو و دونيرو مانند لنون و مككارتني هستند». واقعيت اين است كه پاچينو و دونيرو در اين فيلم بازي نميكنند و صرفا مانند دو گاليوري هستند كه به ناچار گرفتار اهالي ليليپوت شدهاند. قبول! تماشاي تلاش پاچينو و دونيرو براي دستگيري آدم بدها جذاب است اما صحنه نفسگير و مشترك آنها در «مخمصه» ارزش بسيار بيشتري دارد. آن دو در اين نمايش دو ساعته به جاي اينكه به خدمت تحسين و ستايش ما دربيايند از آن سوءاستفاده ميكنند.
پايان عمر دو بازيگر
منولا دارگيس (نيويورك تايمز): آه؛ چه ميشد اگر رابرت آلدريچ زنده بود! همانقدر كه آن استاد سينماي عامهپسند و خالق فيلم ترسناك عجيب و غريب «بر سر بيبي جين چه آمد؟» توانست ويترين باشكوهي براي ستارههاي فيلمش (بت ديويس و جوان كرافورد) فراهم كند در مقابل جان آونتِ ناتوان نتوانسته است در هدايت دو ستاره خود (آل پاچينو و رابرت دونيرو) سررشته كار را به دست بگيرد. پاچينو و دونيرو به عنوان ربالنوعهاي سينماي دهه 70 در «قتل عادلانه» توان مردانگي خود را كنار هم قرار ميدهند و پيشاني چين خورده، صداي غرش مانند و ظاهر جدي و گهگاه گيج خود را به شكل يك دونوازي در يك بيمووي (نزديك به سي مووي) به نمايش ميگذارند كه احتمالا وقتي كارچاقكنها ايده فيلم را در گوششان زمزمه كردهاند ايده فوقالعادهاي به نظر آمده است.
آقاي آونت كه آخرين فيلمش مزخرفي مانند «88 دقيقه» بود (به همراه يكي از بدترين بازيهاي آقاي پاچينو) اصلا در حد و اندازههاي چنين فيلمي نيست اما با ديد منصفانه بايد گفت در اين مواقع كه ستارهها موقعيت خود را به خطر مياندازند به سختي ميتوان مقصر اصلي را شناسايي كرد.
آقاي پاچينو و آقاي دونيرو مانند اغلب بازيگران هنگام بازي احتياج به دست تواناي يك كارگردان دارند كه اقتداري رويايي داشته باشد و بتواند آنها در جاي درست قرار دهد و نگذارد هنگام بازي به تيكهاي عصبي و حقههاي ظاهري پناه ببرند. آقاي پاچينو در فيلم جديد بر حجم بازي خود افزوده است و آقاي دونيرو هم ابتدا به چيزي خيره ميشود و در نهايت خشم خود را بروز ميدهد كه البته بازي هر دويشان به همين دليل در بيشتر صحنهها آسيب ديده است. «قتل عادلانه» بيش از هر چيز مجموعهاي در هم و بر هم از فيلم پليسيهاي بازيافت شده و كليشههاي قاتلان سريالي است (به سختي ميتوان باور كرد كه فيلمنامهنويس فيلم راسل جيوريتز همان كسي است كه فيلمنامه «نفوذي» را نوشته است). «قتل عادلانه» حتي با بدترين فيلمهاي دو بازيگرش هم فاصله زيادي دارد. به نظر ميآيد آقايان پاچينو و دونيرو با اين فيلم واقعا به پايان عمر بازيگريشان نزديك شدهاند.
سه شنبه 26 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 72]