واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: سينما - نقشهايي كه دنيا را تكان دادند
سينما - نقشهايي كه دنيا را تكان دادند
آدام سوئيني/ترجمه: يحيي نطنزي:چه چيزي ضامن خلق يك بازي تاثيرگذار است؟ فرو رفتن تمام و كمال در قالب شخصيت فيلم؟ البته! اداي بيعيب و نقص ديالوگهايي كه به دستتان داده شده است؟ شكي نيست! البته چنين پاسخي هم قابل قبول است: «تقريبا هر كاري كه رابرت دونيرو و آل پاچينو انجام ميدهند».
اين دو شمايل فرهنگ مردم پسند كه تاكنون چندين نقش فوقالعاده ماندگار برايمان به يادگار گذاشتهاند و مايكل جردن و اسكاتي پيپن عالم سينما محسوب ميشوند و دست بر قضا سابقه تحصيل در يك مدرسه بازيگري را در كارنامه دارند در فيلم «قتل عادلانه» پس از سالها مجددا روبهروي هم قرار گرفتهاند. بحث درباره برتري اين دو بر يكديگر به ذائقه هنري افراد بستگي دارد با اين حال طرفداران پاچينو ادعا ميكنند وي شخصيتي بر پرده سينما از خود بروز ميدهد كه نميتوانيد لحظهاي از آن چشم برداريد و در مقابل عشاق دونيرو به همه فنحريف بودن وي اشاره ميكنند كه در فيلمهاي مانند «ملاقات با والدين» و «كازينو» نمود دارد. البته شيفته هر كدام از اين دو نفر باشيد مطمئنا به خطا نرفتهايد. به مناسبت سومين حضور مشترك پاچينو و دونيرو در يك فيلم سينمايي نقشهاي ماندگار و بزرگ آن دو با هم مرور ميكنيم.
آل پاچينو
وقتي بدانيم پاچينو بازيگري را زير نظر استاد بزرگ بازيگري لي استراسبرگ فرا گرفته است ديگر از هشتبار نامزد شدن براي جايزه اسكار تعجب نميكنيم؛ البته وي در اوج ناباوري تنها يكبار اين جايزه را به خانه برده است. پاچينو كه پرده سينما را مانند كوسه فيلم «آوارهها» به دندان ميكشد يكي از تاثيرگذارترين بازيگران در 40 سال اخير محسوب ميشود كه شايد به ياد ماندنيترين مونولوگ تاريخ سينما را هم به زبان آورده باشد. يكي از ويژگيهاي پاچينو كه اهميت وي در عالم بازيگري را مضاعف ميكند اشتياق وي به ايفاي نقشهاي فرعي و ايمان به كار گروهي است. ميلان كوندرا يكبار گفته بود: «نقشهاي كوچك وجود ندارد و اين بازيگر هستند كه كوچكي خود را به فيلم منتقل ميكنند». ظاهرا اين ايتاليايي آتشين مزاج خود را در برابر دوربين و البته پشت دوربين قرباني حرفهاش كرده است تا صحت اين عقيده اثبات شود.
مايكل كورلئونه؛ پدر خوانده يك و دو
بيترديد وقتي قرار باشد از «بهترين فيلمهاي اصيل و دنبالهاي» نام ببرم اولين گزينههايي كه به ذهنم ميرسند قسمت اول و دوم سهگانه «پدر خوانده» هستند كه اعتبار خود را از بازي بيعيب و نقص پاچينو در نقش مايكل كورلئونه و سركرده گروه گنگستري ميگيرند. سير تكامل مايكل كورلئونه در اين دو فيلم بينظير و بيهمتاست كه با زدودن لايه معصوميت مايكل آغاز ميشود و به بيرحمي و فوران نيروي جواني منتهي ميشود. بسياري از منتقدان مايكل كورلئونه را بهترين نمونه «شخصيت» در تمام تاريخ سينما ميدانند كه البته به سختي ميتوان در رد اين ادعا قد علم كرد. در اين فيلمها شاهد اجراهاي درخشان ديگري از جانب مارلون براندو، رابرت دونيرو و ديگران هستيم اما پاچينو قلب تپنده سهگانه «پدر خوانده» است.
سرهنگ دوم فرانك اسليد؛ بوي خوش زن
هووآآ! اگر كسي به دنبال يك بازي شخصيت محور درخشان باشد بايد به سراغ نقش پاچينو در اين فيلم در قالب يك نظامي افسرده و نابينا برود. اين فيلم كه اولين اسكار پاچينو را برايش به ارمغان آورد از بخش لطيف شخصيت وي به عنوان يك بازيگر پرده برميدارد. صحنه تانگوي وي در اين فيلم الهامبخش مردان بسياري بوده و درست زماني كه خيال ميكنيد شخصيتش سر عقل آمده است با چنين جملهاي به شما يادآوري ميكند كه: «تازه دارم گرم ميشم» (جملهاي كه در مونولوگ اوج فيلم در مدرسه گفته ميشود و مطمئنا عامل اصلي اسكار پاچينو بوده است). به علاوه پاچينو در اين فيلم از كريس اودانل بازي ميگيرد كه خودش كار بزرگي است!
فرانك سرپيكو؛ سرپيكو
فيلمهاي جنايي معدودي ميتوانند در برابر «سرپيكو» حرفي براي گفتن داشته باشند. پاچينو در اين فيلم به راحتي آب خوردن پليسي كه گرفتار فساد ريشهدار شده است را به تصوير ميكشد. نقش وي در «سرپيكو» كتاب درسي است براي اينكه حواستان باشد آرزوي چه چيزي را در سر داريد؛ به علاوه وي در اين فيلم به خوبي بيتفاوتي نظام قانوني به مسائل جامعه را نشان ميدهد كه در نهايت همين نظام به وي پشت ميكند. بعد از تماشاي «سرپيكو» با خودتان ميگوييد نويسندگان «رفتگان» بايد از روي اين فيلم مشق مينوشتند.
ساني ورتزيك؛ بعدازظهر نحس
گاهي اوقات مجبوريد براي اينكه خرج عمل دوستتان را در بياوريد به يك بانك دستبرد بزنيد. كار خوبي است؟ شايد نه؛ اما وقتي پاچينو نقش دزد را بازي ميكند ديگر نميتوانيد با موقعيتي كه وي در آن گرفتار شده است همذات پنداري نكنيد. پاچينو در عين اينكه از عقايد يك كهنه سرباز جنگ ويتنام درباره حقوق دگرباشان دفاع ميكند خصوصيات آدم معمولي آن بازه زماني را هم بازتاب ميدهد.
توني مونتانا؛ صورت زخمي
پاچينو در اين فيلم حكايت تمام عيار پست و بلند يك گنگستر را به نمايش ميگذارد. «صورت زخمي» فيلمي است كه احتمالا در آرشيو ديويديهاي هر سينما دوستي پيدا ميشود و مطمئنم تمام ستارههاي هيپ هاپي كه در برنامه «Cribs» شبكه MTV نشان داده ميشوند نسخهاي از اين فيلم را دارند. اين فيلم همچنين قطعا منبع الهام برخي بازيهاي ويدئويي مانند «Grand Theft Auto» بوده است. پاچينو در فيلمي كه همواره به دليل خشونت گرافيكياش تقبيح شده است از افت و خيزهاي احساسي شخصيت خود غافل نميشود و مثلا همان زماني سر به سر ميشل فايفر ميگذارد به پرواز پليكانها در تلويزيون هم نگاه ميكند؛ يا جايي كه به ماني ريبرا تفهيم ميكند نبايد به خواهر توني مونتانا دستدرازي كند. مونتانا در اين فيلم يك مهاجر كوبايي است كه گرفتار يك تراژدي يوناني امروزي ميشود و پاچينو به قدري اين شخصيت را باورپذير بازي ميكند كه در پايان فيلم وقتي در مقابل آن مجسمهاي كه عبارت «دنيا متعلق به من است» روي آن نقش بسته است جان ميدهد از صميم قلب باور ميكنيد تا قبل از مرگ مونتانا جهان واقعا متعلق به او بوده است (عبارتي كه با حروف نئوني روي مجسمه طلاييهاي رنگ سكانس پاياني نقش بسته چنين جملهاي است: «دنيا متعلق به تو است». تغيير حاصله به اشتباه يا اغماض نويسنده برميگردد. م)
انتخاب افتخاري: جان ميلتون؛ «وكيل مدافع شيطان»
رابرت دونيرو
هر كس كه بچه طلايي مارتين اسكورسيزي باشد چارهاي جز ماندگار شدن ندارد. ظاهرا رابرت دونيرو به عنوان يك بازيگر متد ميتواند هر نقشي را كه جلويش بگذاريد برايتان بازي كند. ميخواهيد نقش يك ورزشكار و تاريك و روشن زندگي او را به تصوير بكشد؟ در «آهسته طبل بزن» اين كار را كرده است. ميخواهيد در يك حكايت پر سوز و گداز درباره يك فرد بيمار بازي ميكند؟ در «بيدار شدگان» از عهدهاش بر آمده است. نقش گنگستر؟ دونيرو در خواب هم ميتواند انجامش دهد! اگر جرات كرديد و شك به دلتان راه داديد فقط كافي است به «تسخير ناپذيران»، «كازينو» و قسمت دوم «پدرخوانده» نگاهي بيندازيد. دوران اوج دونيرو با تاثيرگذارترين نقشهايي همراه است كه تاكنون به چشممان ديدهايم. شرطبندي كردن عليه بازيگري كه تا به حال ششبار نامزد جايزه اسكار بوده اصلا كار عاقلانهاي نيست.
جيك لاموتا؛ گاو خشمگين
دونيرو در اين فيلم شخصيت جيك را به يك مبارز خودويرانگر تبديل ميكند و همين نكته است كه هميشه باعث حيرتم ميشود؛ درست مانند اينكه شخصيتي را تصور كنيد كه با درون خودش مبارزه ميكند و در نهايت تمام ارتباط و وابستگيهاي اطراف خود را هم از بين ميبرد. تغيير و تحول فيزيكي دونيرو از ابتدا تا انتهاي فيلم (اضافه كردن 60 پوند به وزن حقيقي خود) را هم حساب كنيد تا به اوج توانايياش پي ببريد. و البته در اين فيلم با يكي از بهترين نمونههاي بازي منطبق بر متد اكتينگ مواجه هستيد. دونيرو همچنين نقطه اتكايي براي اسكورسيزي بود تا بتواند براي تمام كردن «گاو خشمگين» اعتيادش به كوكائين را كنار بگذارد. بياييد از كوتوله پرحرف فيلم هم يادي بكنيم: جو پشي.
مايكل ورونسكي؛ شكارچي گوزن
تراژيك تنها واژهاي است كه ميتوان با كمك آن بلاهايي كه بر سر شخصيت دونيرو در اين فيلم نازل ميشود توصيف كرد؛ شخصيتي كه از يك طرف عشق خود را از دست ميدهد و از طرف ديگر با مردي رفاقت دارد كه همسر همان عشق از دست رفته است. در واقع شخصيت دونيرو در بستر يك حكايت كلاسيك روزگار ميگذراند. صحنه رولت روسي كه در آن دونيرو سعي ميكند زندگي فراموش شده دوستش را نجات دهد يكي از تاثيرگذارترين صحنههايي است كه تا به حال بر پرده سينما نقش بسته است و شخصا هر بار به تماشايش مينشينم قلبم به تپش ميافتد. اين فيلم همچنين از حضور بازيگران جوان و توانايي همچون مريل استريپ و كريستوفر واكن سود ميبرد كه دونيرو از ابتدا تا انتها شانه به شانه همگي آنها باقي ميماند.
مكس كيدي؛ تنگه وحشت
«مشاور! بيا بيرون. هر كجا هستي بيا بيرون». هيچ چيز برايم خندهدارتر از اين نبود كه در دوران دبيرستان به اتاق مشاور بروم و با فرياد اين جمله را به زبان بياورم و ميخواهم از دونيرو به خاطر اين جمله تشكر كنم. وي براي نقش يك مجرم فراري بيرحم كه هدفي جز ترساندن باعث و باني به زندان افتادنش يعني يك وكيل تسخيري ندارد نامزد اسكار شد و با اين نقش يكي از هراس انگيزترين شخصيتهاي تمام دورانها را خلق كرد. كافي است ساعت سه صبح در سايت MySpace به دنبال اسم مكس كيدي بگرديد تا بفهميد نبايد هرگز سر به سر رابرت دونيرو بگذاريد. شيوه بازيگري وي در اين فيلم در سالهاي بعد به استاندارد فيلمهاي تعليقمحور از جنس «هفت» تبديل شد كه قاتلشان علاوه بر ترسهاي جسماني به لحاظ روانشناختي هم تماشاگر را ميترسانند.
جيمي كانوي؛ رفقاي خوب
به نظر من دو نوع گنگستر كلاسيك وجود دارد. در يك طرف با روان پريشهاي از قبيل جو پشي مواجهيم كه مانند ديوانهاي ادواري هستند و همان اول داستان دست خود را براي شما رو ميكنند. اما در طرف ديگر گنگسترهاي ديگري وجود دارند كه آرام صحبت ميكنند و مانند جيمي كانوي در اين فيلم وقتش كه برسد به خوبي خودنمايي ميكنند. كانوي از همان شخصيتهايي است كه واقعا شما را ترغيب ميكند از شخصيتهاي منفي جانبداري كنيد. همانقدر كه كانوي در اين ابتداي اين فيلم يك گنگستر تازه كار است در عوض دونيرو با كمك فيلمنامه نيكلاس پيلهجي اوج تواناييهاي خود را به نمايش ميگذارد. نقش دونيرو به اندازه كورلئونه جوان در پدرخوانده تاثيرگذار است اما دونيرو استفاده بهتري از سر تكان دادن ميكند.
تراويس بيكل؛ راننده تاكسي
بيترديد دونيرو بهترين بازي عمرش را در نقش تراويس بيكل ايفا كرده است. بيكل يك كهنه سرباز جنگ ويتنام است كه تلاش ميكند در جانب پوچ و بيمعني هستي معنايي پيدا كند. دونيرو در لباس يك ضدقهرمان تمام عيار از همان ابتدا شخصيت مردي كه بهطور خطرناكي به لبههاي زندگي نزديك شده است را رونمايي ميكند و ميتواند يكي از 10 بازي برتر تمام دوران سينما محسوب شود. بيكل در اين فيلم يكي از عاليترين نمونههاي شخصيت تنها و افسرده است كه ميخواهد انتقام تنهايي و افسردگي خود را از جامعه غيرمسوول و بيتفاوت بگيرد. صحنهاي كه بيكل روي كاناپه مينشيند و با دست سهبار به سرش شليك ميكند فريبندگي غير قابل انكاري دارد. تراويس بيكل همچنين يكي از شخصيتهاي ارجاعي براي هواداران هيث لجر است. دونيرو جايزه اسكار اين فيلم را به پيتر فينچ بازيگر فيلم «شبكه» واگذار كرد.
انتخاب افتخاري: لئونارد لو؛ «بيدار شدگان»
منبع: Film School Rejects
سه شنبه 26 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 368]