تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 28 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هنگامى كه مؤمن بر صراط مى‏گذرد، و مى‏گويد: بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. ناگاه زبان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806912450




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آهاي كره زمين ! دوست من مي شي؟


واضح آرشیو وب فارسی:قدس: آهاي كره زمين ! دوست من مي شي؟
* افروز ارزه گر

آقاي اصغري همسايه ديوار به ديوار ماست. خودش مي گويد از تمام دنيا فقط يك مغازه كوچك دارد و يك ماشين . تمام دلخوشي اش هم اين است كه ظهرها يك سه پايه بگذارد توي سايه و به آدمها نگاه كند. به آدمها و بچه هايشان. به آدمها و خنده هايشان. به آدمها و دعواهايشان و آدمهايي كه زنجير شده اند به ماشينهايشان. ماشينهاي سياه، ماشينهاي زرد، آلبالويي، سبز... ماشين آقاي اصغري زرد است.
زرد مايل به قهوه اي كه چند تا خال تصادفي دارد. يك پنجره اش شيشه ندارد و يك درش هم قفل است هميشه. چند تا تسبيح هم از آينه اش آويزان كرده. ماشين كمرنگ آقاي اصغري دود هاي پررنگي دارد. وقتي سوارش مي شود يك عالمه دود هاي ابري شكل از اگزوزش مي زند بيرون. آن ماشين بوي نفت مي دهد و گازوئيل. هميشه وقتي راه مي افتد كلي غرغر مي كند و با سر و صدا از جايش تكان مي خورد. انگار نمي خواهد خواب ظهرش را به هم بزند.
تنها ماشين آقاي اصغري نيست كه غرغر مي كند و سروصدا راه مي اندازد. تنها ماشين آقاي اصغري نيست كه دود پررنگ دارد و ابرهاي سياه مي ريزد بيرون. ماشينهاي زيادي هستند كه دينگ دانگ مي كنند و مي دوند توي خيابانها. ماشينهايي هم هستند كه پت پت مي كنند و هواي خيابان را پر از بوي سرب و دوده مي كنند. ماشيني چشمهايش را بسته و بوق ممتد مي كشد پشت چراغ قرمز. خدا را شكر كه كوچه ما چراغ قرمز ندارد. اوهو اوهو... اين صداي زمين است كه سرفه مي كند. آخ واخ... اين زمين بود كه گوش هايش درد گرفته اند از صداي بوق و دينگ دانگ.
بابا نشسته پاي اخبار و محو كلمات آقاي اخبار گو شده است. تلويزيون تصاويري از آلودگي هاي سطح كره زمين. آلودگي هاي دودي؛ صوتي، راديو اكتيوي، نوري... . آقاي اخبارگو به عكس يك سفينه اشاره مي كند و خبر آلوده شدن فضا را هم مي دهد. در پايان اخبار هم گزارشي از يكي از مناطق تفريحي كه بي شباهت به زباله دان طبيعي نبود نشان مي دهد. كوه ها تبليغ چيپس مي كنند و آبشار گوجه فرنگي و خيار مي شويد. حتما لازم است برويم وسط اين آشغال ها تا هوايي تازه كنيم؟ نه !هنوز روي ايوانمان يك گلدان شمعداني داريم كه مي شود كنارش نشست و نفسي كشيد و ياد باغچه بزرگ مادربزرگ افتاد. آقاي اخبارگو مي گويد: آلودگي نوري؟ تا حالا نشنيده بوديم !نور مگر آلودگي دارد؟ خب بله !آلودگي به نور هم سرايت كرده. نورهاي مصنوعي پاشيده شده اند به شب و ما نمي توانيم شبها ستاره بشماريم. اينكه بد است !مشكل خودمان است... شهرها روي تن زمين تاول مي زنند و زباله توليد مي كنند. يك گربه كيسه زباله را پاره كرده است. زباله ها پخش مي شوند روي زمين، توي هوا، ميان فضا... سلام زباله دان بزرگ !ما چقدر تو را دوست داريم. برايت اخبار پخش مي كنيم و در حرفهايمان براي تو نگرانيم. اما به ديدنت كه مي آييم گوش مان دروازه شده است و تمام حرفهاي شنيدني را توي زباله داني حرف مي اندازيم. مي نشينيم كنارت و پفك مي خوريم. به تو هم مي دهيم، البته پوستش را. كنارت قدم مي زنيم و براي اينكه سردمان نشود آتش روشن مي كنيم و يادمان مي رود آتشت را خاموش كنيم. تو پر از آبهاي معدني اي هستي كه درون بطريهاي پلاستيكي خالي شده اي.
زباله دان عزيز !ما تو را دوست داريم و از اينكه پر از كارواشهاي رودخانه اي هستي تو را سپاس مي گوييم. سفر هم كه مي رويم لازم نيست يك ماشين لباسشويي همراهمان باشد. تو كه هستي !رودخانه هم كه داري. فقط كمي صابون لازم داريم تا خوب تو را با مواد شوينده بشوييم. و ماهي ها !آنها حمام را دوست ندارند؟ چقدر بد شد... مشكل خودشان است، بروند يك جاي ديگر كه شامپو چشمشان را نسوزاند. بيا و دوستم باش !لايه ازن را هم با خودت بياور و همه جنگلهاي شكسته شده ات . مادربزرگ سوزنهاي بزرگي دارد كه به آن جوالدوز مي گويند. همه چيز را به هم وصل مي كند. من را به تو، تو را به لايه هاي هوايي، تو را به جهان... مادربزرگ تو زمين دوز نداشته؟
وقتي آدمها تب مي كنند و سرفه مي پيچد توي گلويشان. وقتي اسم بيماريها قطار مي شود توي اخبار و صفحات روزنامه، وقتي ترافيك روي اعصابمان راه مي رود و از آسمان به آن بزرگي هيچ چيز جز آسمانخراش نمي ماند، وقتي ديگر چيزي برايمان نمانده... همه اينها بايد باشد تا توي اخبار بگويند: توجه توجه... بياييد زمين را دوست داشته باشيم.
 دوشنبه 25 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: قدس]
[مشاهده در: www.qudsdaily.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 170]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن